مجتبی اردشیری، خبرنگار: یکی از حواشی همیشگی سینما در بسیاری از کشورهای جهان، استفاده از طرحها و فیلمنامههایی است که مالک حقیقی آنها چندان در جریان استفاده از اثرش قرار ندارد. برای این اتفاق، برخی واژه «سرقت» را بهکار میبرند و آن را به شدیدترین شکل ممکن محکوم کرده و پیگیری میکنند و برخی دیگر نیز آن را در اندازههای تجاوز به مالکیت فکری قلمداد کرده و با عادیشمردن این قبیل امور، چندان پیگیر آن نمیشوند.
با این همه، دعاوی مربوط به استفاده از فیلمنامه دیگران برای یک کار سینمایی و حتی تلویزیونی، هماکنون سالهاست که در سینمای ایران رواج داشته و هرازچندگاه، صدای یکی از این موارد بلند میشود.
جدیدترین این مورد به میانه جشنواره فیلم فجر امسال برمیگردد که «محسن جسور»، یکی از اعضای انجمن فیلمنامهنویسان، ضمن گفتوگوهایی با رسانهها، اعلام کرد که ایده اصلی فیلم «ملاقات خصوصی» ازآن اوست.
جسور اعلام کرد این طرح را در سال۱۳۹۰ که خانه سینما تعطیل بود، در معاونت مالکیت حقوق معنوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت کرده و سپس، مدتی روی آن تحقیق و پژوهش انجام داده و با چند جامعهشناس و وکیل صحبت کرده تا در اواسط۱۳۹۷ با توجه به اینکه داستان کار کامل شده بود، برای تهیهکنندگی کار، طرح را به دوستان ارائه داده و آنها اصرار داشتند فیلمنامه را به آنها بفروشد که موافق نبوده و در ایام جشنواره متوجه شده که طرح اصلی را برداشته، کولاژ کردهاند، چند قصه فرعی به آن افزوده و با خیال راحت از اینکه وی نمیتواند اثبات کند این طرح ازآن اوست، آن را ساختهاند.
این نویسنده جوان درباره آخرین فرآیند اعتراضی این اتفاق به «فرهیختگان» گفت: «من شکایت کردهام و شکایت من هماکنون در مرحله کارشناسی قرار دارد. موضوع من در این اتفاق، شخص کارگردان نیست بلکه نویسنده اولیه این کار است که میخواسته این کار را بسازد اما نتوانسته و درنهایت کار را به تیم فعلی سپرد.»
جسور ادامه داد: «ساختمان، ایده و پیرنگ این کار متعلق به من است و من به همین دلیل با آن آقای نویسنده اولیه که از دوستان من است و برای دومینبار چنین کاری با من میکند، تماس گرفتم و قرار بر تشکیل جلسه شد اما بازهم این اتفاق رخ نداد.»
این نویسنده متذکر شد: «من حتی در زمان نگارش متن اولیه به ایشان گفتم که دارید از ایده و پیرنگ من وام میگیرید که این موضوع تکذیب شد. من قبل از این دوستان، فیلمنامه را به قوهقضائیه برده بودم. زمانی که آنها هم فیلمنامه را به آنجا بردند، از جانب قوهقضائیه با من تماس گرفته شد و گفتند اینها داستانی را برای ما آوردند، عین داستان شما. آنجا بازهم به دوستان متذکر شدم اما آنها قویا اعلام کردند این موضوع صحت ندارد. تا اینکه در زمان جشنواره، فیلم را دیدم و متوجه شدم که چنین اتفاقی رخ داده است.»
جسور کلیت این اتفاق را زشت و نوع برخوردها با خودش را بد تلقی و عنوان کرد این اتفاق برای سینمای ایران ناپسند است و نباید برای هیچیک از تولیدات سینمایی کشور رخ بدهد.
میزان حواشی پیشآمده برای این اتفاق بهاندازهای بود که برخی رسانهها از دعوای اخیر دوسینماگر که برسر فیلمنامه رخ داده و منجر به زخمیشدن یکی از آنها شده، به این فیلم استناد کردند حال آنکه طبق اطلاعات به دست آمده توسط «فرهیختگان»، این موضوع ربطی به عوامل فیلم «ملاقات خصوصی» ندارد و موضوعیت این فیلم تنها درمورد ادعایی است که «محسن جسور» راجع به فیلمنامه این کار دارد.
با توجه به اینکه این اتفاق، نخستین مورد از این ناهنجاریها نبوده و قطعا آخرین آن نیز نخواهد بود و با توجه به تمام خسارتهای مادی و معنوی که این جریان برای نویسندگان واقعی آثار و نقشهراه آینده آنان به وجود میآورد بر آن شدیم طی گزارشی، نگاهی بیندازیم به تاریخچه مواردی از این دست در سینمای ایران؛ مواردی که قطعا تعداد آنها بسیار بیشتر از 15مورد کنونی است اما یا رسانهای نشده و در دادگاه خاتمه یافتهاند یا با روابطی خاص، از بروز هرگونه شکایت جلوگیری به عمل آمده و به این ترتیب از رفتن به دادگاه و رسانهایشدن موضوع اجتناب شده است.
روزگار جوانی
درباره متن سریال روزگار جوانی حرف و سخن زیاد است. حمید نعمتالله، کارگردان نامآشنای سینمای ایران، یکبار در گفتوگو با فریدون جیرانی، درمورد پخش این سریال گفته است: «من و هادی مقدمدوست طرح سریالی بهنام روزگار جوانی را برای تلویزیون نوشتیم و تحویل دادیم. بعدها متوجه شدیم که اصغر فرهادینامی هم درحال نوشتن فیلمنامه این سریال است. دقیقا از طرح ما برای اجرا استفاده کرده بودند. بسیار ناراحت شدیم، چون طرح برای ما و از خاطرات دانشجویی من بود. با مدیران شبکه و او جلسهای گذاشتیم که درنهایت نیز نتوانستیم ثابت کنیم که کار برای ماست، اما سالها بعد با مدیر شبکه دوست شدیم و از او درباره این کار پرسیدم، که موضوع را به تهیهکننده کار ارتباط داد و گفت تهیهکننده شما ضعیف بود، برای همین ما کار را به یک تهیهکننده دیگر سفارش دادیم که از همان طرح برای ساخت سریال استفاده کردند و پولی هم به ما ندادند!»
اصغر توسلی، تهیهکننده سری اول روزگار جوانی که چندیپیش فصل جدید این سریال را برای شبکه پنج سیما کارگردانی کرده بود، درباره ایده اولیه این سریال به «فرهیختگان» گفت: «برای این سریال خانهای را اجاره کرده بودیم که در خیابان تهرانویلا بود و این خانه یکسال دراختیار ما بود. سریال 6ماهه تمام شد و ما آن خانه را داشتیم. اصغر فرهادی هم رفتوآمد داشت و با یکدیگر فکر کردیم که این خانه را 6ماه دیگر هم داریم و چه کار کنیم که استفاده بهینه کنیم؟ فرهادی گفت چنین طرحی دارم و اسم اولیه آن «دانشجویان» بود. با آن طرح شروع و انتخاب کردیم افراد از چه شهرهایی باشند و چه خصوصیاتی داشته باشند و در انتها به بهروز مفید در شبکه تهران پیشنهاد دادیم و ایشان بهراحتی پذیرفت. سریال نوشته شد و در همان ساختمان فیلمبرداری آغاز شد. 26قسمت اول آنجا بود و 26قسمت دوم فرهادی گرفتار کارهای دیگری شد و سریالی را شروع کرد و بهجای او سری دوم را علیاکبر محلوجیان و فرهاد نقدعلی نوشتند که در لوکیشن دیگری در خیابان جهانآرا کار کردیم.»
آقایوسف
یک دهه قبل، حاشیه پررنگی حول فیلم «آقایوسف» شکل گرفت. حاشیهای که به موجب آن، «محمدامیر یاراحمدی»، نویسنده و کارگردان تئاتر نسبت به آنچه اقتباس بدون مجوز «علی رفیعی» از نمایشنامه «شب» وی خوانده شده بود، به خانه سینما و خانه تئاتر شکایت کرد و در گفتوگو با رسانهها، از شکایت خود پرده برداشت. درمقابل «علی رفیعی» با بیان اینکه صرف وجود یک عنصر مشترک در دو داستان نمیتوان چنین ادعایی را مطرح کرد، عنوان کرد در مرحله پیشتولید «آقایوسف» بودم که دوستی مرا در جریان ادعاهای این آقا گذاشت، بلافاصله به ایشان زنگ زدم و پرسیدم آیا نمایشنامهتان جایی ثبت شده یا به چاپ رسیده است؟ وقتی جواب منفی ایشان را شنیدم، تنها خواهش کردم که در اسرعوقت، اثرشان را برایم ارسال کنند که هرگز چیزی فرستاده نشد. بارها تماس گرفتم و ایشان اشکال فنی کامپیوترش را بهانه کرد.
این حاشیه در همین نقطه باقی ماند و دیگر رسانهای نشد که حکم شورا بهنفع کدامیک از طرفین صادر شد.
به همین سادگی
شاید خیلی جالب باشد که در زمان اکران «به همین سادگی»، فردی بهنام «علیاصغر عزتی»، نویسنده کتاب «میمانم پشت در» مدعی شد این فیلم از روی کتاب او و داستان شش،هفت صفحهای «پرده قرمز» کپیبرداری شده است. عزتی ادعا کرده بود درونمایه، عطفهای داستانی و حتی نام کاراکترهای این فیلم با داستان او یکی است.
در همان زمان که این ادعا، بازتاب رسانهای پیدا کرد، «شادمهر راستین»، فیلمنامهنویس «به همین سادگی» از عزتی خواست تا بهجای بازی رسانهای، آن را در خانه سینما پیگیری کند. البته که پس از این درخواست، دیگر خبری از این ادعا منتشر نشد و احتمالا شکایتی طرح نشد.
پس از باران
یکی از موارد عجیب این فهرست، اعتراض به سرقت فیلمنامه، پس از حدود 19سال است. در تیرماه98 بود که «محمود رضاخانیکرمانشاهی»، محقق و نویسنده در یک گفتوگو، از به سرقت رفتن یکی از فیلمنامههای خود سخن به میان آورد و مدعی شد سریال موفق و پرمخاطب «پس از باران» از روی فیلمنامه او ساخته شده است. او در آن گفتوگو اعلام کرد: «یکی از فیلمنامههایم بهواسطه اشخاصی که نمیشناسم و نمیدانم چطور سر از سریال «پس از باران» درآورد، به سرقت رفت. در حالیکه من هیچیک از اعضای فیلم را ملاقات نکرده بودم و اصلا نمیشناختم. میخواستم فریاد بزنم شما که فیلمنامه من را دزدیدید، لااقل اصل آن را میدزدیدید. چرا این فیلمنامه را به «پس از باران» تبدیل کردید؟ داستانی که در کرمانشاه، کردستان و لرستان میگذشت و جنایاتی که از زمان قاجار تا پهلوی دوم برسر مردم آمده بود و در آن سناریو گنجانده بودم را به رشت کشاندند و با نام «پس از باران» به مردم ارائه شد؛ که از این کار خیلی ناراحت و آزرده شدم.»
جیران
موضوع گرتهبرداری داستان «جیران» از روی «آهوی من مارال» به دو سال پیش بازمیگردد. زمانی که رسانهها از تولید دو سریال مشابه یکدیگر در یک مقطع زمانی دچار پرسشهایی شدند و موضوع را با «مهرداد غفارزاده» کارگردان «آهوی من مارال» درمیان گذاشتند. در همان زمان غفارزاده اعلام کرد «اسماعیل عفیفه» در ابتدا قرار بود طرح وی را تهیهکنندگی و «حسن فتحی» نیز بهعنوان مشاور کارگردان، درکنار او باشد اما این دو، با اطلاع از فیلمنامه، از کار جدا شده و حالا دست به تولید «جیران» زدهاند. دامنه این اختلافها تا همین چند روز پیش نیز ادامه داشت و کار بهجایی رسید که قسمت نخست «جیران» بهدلیل باز بودن پرونده، طبق اعلام قبلی منتشر نشد. درنهایت نتیجه جلسه رسیدگی و نظر هیات کارشناسی تخصصی، اعلام و طی آن «جیران» از ادعای مطرحشده تبرئه شد.
خداحافظی دختر
در سال95، برخی رسانهها اعلام کردند «افشین هاشمی» از «سام قریبیان» بابت فیلمنامه «خداحافظ دختر» شکایت کرده است. در همان زمان، این دو هنرمند سیاست سکوت را در پیش گرفته و چندان به این اتفاق واکنش نشان ندادند.
دو سال بعد، برخی رسانهها اعلام کردند قریبیان در پرتغال مشغول تولید این فیلم است. همان زمان هاشمی در گفتوگویی اعلام کرد فیلمنامه «خداحافظی دختر» نوشته اوست و شورای داوری فیلمنامه این اثر را به او برگردانده است.
البته هاشمی در همان سال فیلم «خداحافظ دختر شیرازی» را جلوی دوربین برد و از ساخته «سام قریبیان» که گفته میشد در پرتغال جلوی دوربین رفته است، خبر دیگری منتشر نشد.
طهران، تهران
شاید جالب باشد که حتی فیلمی به کارگردانی «داریوش مهرجویی» نیز در این فهرست قرار بگیرد. «مهناز انصاریان»، نویسنده و بازیگر، در اواخر دهه80 با انتشار نامهای سرگشاده مدعی شد «داریوش مهرجویی» فیلم «طهران، تهران» را براساس رمان «پانسیون محله مونمارتر» او ساخته اما نامی از او در تیتراژ فیلم نیامده است. این ادعا در شرایطی شکل گرفت که مهرجویی، فیلم «لیلا» را براساس یکی از رمانهای انصاریان ساخته بود. البته واکنش مهرجویی به این ادعا، تنها سکوت بود که این اتفاق سبب شد دامنه این حاشیه، به همین یک نامه محدود شده و گسترش پیدا نکند.
دیدن این فیلم جرم است
پیش از نمایش عمومی این فیلم، فردی بهنام «مرتضی آشوری» ادعا میکند که فیلمنامه این کار از روی یکی از فیلمنامههای قبلی وی نوشته شده است. آشوری عنوان کرد در سال92، یک نسخه از فیلمنامه را به حوزه هنری تحویل داده است که این تاریخ مصادفشده با ورود «محمدرضا شفاه»، تهیهکننده این فیلم به حوزه هنری. آشوری معتقد است صاحبان «دیدن این فیلم جرم است»، قالب فیلمنامه وی را برداشته و آن را معکوس کردند. البته وی عنوان کرد با اکران عمومی این فیلم در عمل انجامشده قرار گرفته و طبق اعلام شورای حل اختلاف، دوسال طول خواهد کشید که نتیجه این پرونده مشخص شود. البته در پروسه اعتراض به فیلمنامه «دیدن این فیلم جرم است»، فضاسازی رسانهای چندانی احساس نشد و صاحبان فیلم نیز ترجیح دادند کار در یک فضای خصوصی ادامه پیدا کند و دچار حواشی بیشتر نشود.
فاصلهها
در ابتدای نمایش سریال پرمخاطب «فاصلهها»، یک نویسنده شیرازی ادعا کرد فیلمنامه این سریال، اثر وی بوده است.
وی عنوان کرد این فیلمنامه را سال88 در بانک فیلمنامه هنری تهران ثبت و فیلمنامه آن را نیز به بنیاد شهید تهران برای جشنواره فیلمنامه ایثار ارسال کرده که در آنجا بهنام وی ثبت شده است.
در همان زمان «محمدرضا شفیعی»، تهیهکننده این سریال، از صحبت با این نویسنده خبر داد و اینکه قرار شد فیلمنامه مورد ادعا آورده شود اما دیگر هیچ خبری از این نویسنده نشد.
در ادامه، حتی «نصرتالله قاضیمقدم»، کارگردان تلویزیونی نیز در نامهای درباره تشابه تلهفیلم «راز نیاز» با سریال «فاصلهها» ادعایی مطرح کرد؛ ادعاهایی که توسط نویسنده این سریال کذب محض و توهم کودکانه عنوان شد و بیش از این ادامه پیدا نکرد.
سالاد فصل
فیلمنامه «فیروز زنوزیجلالی»، رماننویس و منتقد ادبیات داستانی بدون اجازه او مورد استفاده قرار گرفت تا خروجی فیلم خوبی بهنام «سالاد فصل» باشد. این نویسنده همان زمان اعلام کرد یک کارگردان سینما که به فیلمنامه «زن پاییزی» چاپنشده که در بنیاد سینمایی فارابی به ثبت رسیده است، دسترسی پیدا کرده و ظاهرا قرار بوده پس از مطالعه فیلمنامه، نظرش را اعلام کند. ناگهان مدتی بعد، بدون هماهنگی با مولف فیلمنامه، در اقدامی غیرمنتظره عناصر و پیکره اصلی فیلمنامه را در فیلمی با عنوان «سالاد فصل» بهکار میگیرد، بدون اینکه در این زمینه توافقی صورت گرفته باشد. پس از کسب اطلاع در زمینه سوءاستفاده انجامشده، با عوامل فیلم مذکور تماس گرفتم که بگویم این کار شما غیراخلاقی است. فیلمساز با هدف جلب رضایت من در آن مقطع زمانی و رفع نگرانی از عوامل سازنده فیلم، سریعا قراردادی با من تنظیم کرد و مبلغی توافق شد که بخشی از آن را همان موقع دراختیار من گذاشت، اما چندینماه پس از آن توافق، فیلمساز از تسویهحساب کامل با من طفره میرود و اصلا حاضر نیست پاسخ تلفن مرا نیز بدهد. او به دادگاه شکایت برد و دادگاه نیز رای به حقانیت او داد و زنوزی توانست مابقی خسارت خود را دریافت کند.
قصه پریا
موضوع فیلمنامه «قصه پریا» در زمان اکران این فیلم، سروصدای بسیاری بهراه انداخت. فیلمنامه این کار در سال84 توسط «علی نعیمی» از روزنامهنگاران کشور در بانک فیلمنامه خانه سینما به ثبت رسید و در سال85 برای مطالعه دراختیار «فریدون جیرانی» قرار گرفت.
به گفته نعیمی، جیرانی از این فیلمنامه ذوقزده شد و پس از مدتی اعلام کرد نتوانسته برای تولید این کار، تهیهکننده پیدا کند. این فیلم در جشنواره بیستونهم روی پرده رفت و نعیمی با تماشای این فیلم، متوجه شباهت بسیار زیاد این فیلم با فیلمنامه خود میشود.
با رسانهای شدن موضوع، صاحبان فیلم تلاش برای حلوفصل آن بهدور از جنجالهای رسانهای دارند اما با اهمال آنها، این موضوع در رسانهها باقی میماند تا درنهایت، شورای داوری خانه سینما به این اتفاق ورود کرد و نعیمی محق دانسته شد و متشاکیان ملزم به رعایت حقوق مادی و معنوی شاکی شدند.
مغزهای کوچک زنگزده
موضوع شباهتها میان «مغزهای کوچک زنگزده» و رمان «سالتو»ی مهدی افروزمنش، در زمان نمایش این فیلم حسابی رسانهای شد.
افروزمنش در واکنش به این اتفاق عنوان کرد فیلم را دیده است چون قبلا شباهتها با رمانم را شنیده بودم اما اینبار به چشم دیدم؛ خیلی بیشتر از شباهت تا آنجا که بعضی مشخصههای صورت و درگیری کنار ریل کپی بود نه شباهت.
البته میزان حواشی فیلم در این مقوله، در همین اندازه باقی ماند و «هومن سیدی» نیز واکنش چندانی به این موضوع نشان نداد تا همهچیز در همین اندازه طرح و رسانهای شود.
کیمیاگر
حدود 11 سال پیش، «عبدالحمید شماسی»؛ نمایشنامهنویس مدعی شد فیلمنامه «کیمیاگر» به کارگردانی «محمدرضا ورزی» که در قالب مجموعهای تلویزیونی تولید و از شبکه یک سیما پخش شد، برداشتی غیرمجاز از نمایش «زکریای رازی» وی است. شماسی عنوان میکند که در سال 84 نمایش «زکریای رازی» را با کارگردانی «مجید جعفری» در تالار وحدت به صحنه برده است. البته که شماسی، جزئات دیگری از این ادعای خود مطرح نکرد اما «محمدرضا ورزی» در پاسخ به این ادعا گفت که فیلمنامه را شخصا، 15 سال پیش نوشته است و ربطی به نمایش «زکریای رازی» ندارد.
نهنگ عنبر
دو سال پیش بود که «سیامک گلشیری» در گفتوگویی اعلام کرد «نهنگ عنبر» از روی یکی از رمانهای او بهنام «نفرینشدگان» نوشته شده است. البته داستان این کتاب کاملا جدی است و فیلمنامه «نهنگ عنبر» هم کاملا کمدی اما گلشیری معتقد است کسانی که کتاب را بخوانند، متوجه میشوند که فیلمنامه «نهنگ عنبر» از روی این کتاب برداشته شده است.
گلشیری برای اثبات این مدعای خود، از برخی هنرمندان و حتی دو وکیل معتبر نیز نظرخواهی میکند و آنها نیز پس از مقایسه این دو اثر، حق را به وی میدهند اما گلشیری عنوان میکند از شکایت منصرف شده و دیگر پیگیر این موضوع نشده است. گلشیری در سال 98 در مصاحبهای گفته بود: «شنیده بودم که فیلمی پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران شده و بعد وقتی داشتم فیلم را میدیدم، متوجه شدم که خیلی شبیه رمان «نفرینشدگان» من است! میترسیدم مبادا این موضوع توهم من باشد با خانمی که کارگردان تئاتر بود، موضوع را مطرح کردم.
میخواستم کسی که تخصصش هنر سینما و تئاتر است هم فیلم را ببیند و بعد با کتابم مقایسه کند. البته این را هم بگویم که کتاب من جدی بود، اما این فیلم کمدی، ولی بههرحال اگر فیلم را ببینید و کتاب را هم بخوانید کاملا متوجه میشوید که موضوع از روی کتاب من الهام گرفته شده است. حتی شخصیت اصلی آن فیلم اسمش «رویا» بود و شخصیت اصلی رمان من هم اسمش رویا است. خلاصه این خانم کتاب را خواند و بعد به من زنگ زد و گفت شک نکن، کاملا از کتاب تو برداشت شده است.»
قهرمان
زمانی که «اصغر فرهادی» در جشنواره فیلم کن2021، مشغول مصاحبههای مطبوعاتی بود، یک ادعا در ایران به بحث داغ سینمادوستان تبدیل شده بود.
ماجرا از این قرار بود که «آزاده مسیحزاده»، فیلمساز سینمای کوتاه و یکی از هنرجویان سابق فرهادی ادعا کرد خط اصلی داستان «قهرمان» مربوط به یکی از مستندهای او با عنوان «دوسر برد، دوسر باخت» است که داستان زندگی شخصیت اصلی فیلم فرهادی است.
این ادعا، خیلی زود واکنش برخی همکلاسیهای آن دوره مسیحزاده را در پی داشت و آنها نیز صحت ادعای وی را تایید کردند.
وکیل فرهادی اما این ادعا را ناصحیح خواند و عنوان کرد سوژه مذکور توسط ایشان کشف نشده است و توسط فرهادی به ایشان بهعنوان هنرجو سفارش داده شده و خبر آن، از قریب به یکسال پیش از شروع دوره فیلمسازی مستند، در سطح گستردهای در جامعه انتشار یافته است. نکته قابلتامل شباهت مستند «دوسر برد، دوسر باخت» با فیلم «قهرمان» و پرده سوم این مستند با عنوان «حقیقت گمشده» است. ایده خلاقانهای در این بخش مستند گنجانده شده که توانسته مستند را سرپا نگه دارد. جایی که مستندساز بهدنبال زنی میرود که محمدرضا شکری (کاراکتر اصلی مستند) مدعی است پول را به او پس داده است و او زن را پیدا نمیکند. دقیقا همان قسمت چالشبرانگیز داستان فیلم «قهرمان» که از دل این ایده مستندساز بیرون آمده و از همین نقطه است که چالش اصلی کاراکتر فیلم «قهرمان» شروع میشود. فارغ از همه دعاوی حقوقی که پیرو این اتفاق درحال رخ دادن است به نظر میرسد که قضاوت اصلی درمورد کپیبرداری فرهادی از ایده یک فیلمساز جوان، به قضاوت مردم واگذار شده است.