روسیه با جداسازی دو جمهوری کوچک «لوهانسک» و «دونتسک» از اوکراین بر ادامه «سیاست جمهوری‌سازی» خود تاکید کرد
مسکو دربرابر سقوط کامل جمهوری‌های استقلال‌یافته از شوروی و الحاق عملی و نه رسمی آنها به جبهه غرب، می‌کوشد دست به اجرای سیاست «بازیابی مناطقی از کشورهای از دست‌رفته» بزند.
  • ۱۴۰۰-۱۲-۰۴ - ۰۰:۱۶
  • 20
روسیه با جداسازی دو جمهوری کوچک «لوهانسک» و «دونتسک» از اوکراین بر ادامه «سیاست جمهوری‌سازی» خود تاکید کرد
پوتین به‌دنبال احیای مینیاتوری شوروی
پوتین به‌دنبال احیای مینیاتوری شوروی
سید مهدی طالبیپژوهشگر حوزه بین‌الملل

سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه بین‌الملل: دوشنبه‌شب پس از ماه‌ها اضطراب و انتظار کشورهای جهان، ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه در گامی تاریخی استقلال دو جمهوری‌ دونتسک و لوهانسک را به رسمیت شناخت. این دو جمهوری تازه‌تاسیس پیش‌تر دو استان درقالب اوکراین بودند که پس از تحولات رخ‌داده در این کشور از سال2014 که منجر به قدرت‌گیری غرب‌گرایان شد، توسط روس‌تباران ساکن در این مناطق اداره می‌شدند.  رئیس‌جمهور روسیه پس از به رسمیت شناختن دو جمهوری تازه‌تاسیس در اوکراین، با انعقاد پیمان‌های سیاسی و دفاعی با آنها، به ارتش این کشور دستور داد برای محافظت از ساکنان این دو جمهوری براساس توافقات قانونی با دولت‌های لوهانسک و دونستک وارد شرق اوکراین شوند. مسکو می‌گوید نیروهایش برای «حفاظت از صلح» در این منطقه که به دونباس نیز مشهور است، مستقر می‌شوند.  این اقدام تاکنون با درگیری سنگین و ویژه‌ای در مقیاس درگیری‌های سال2014 که منجر به کشته شدن 14هزار تن شد، روبه‌رو نشده است ولی با این حال در تحولی که برای نخستین‌بار پس از سال2018 صورت می‌گیرد، نیروهای اوکراینی پنج راکت از نوع «گراد» و ۱۲گلوله ۱۲۲میلیمتری را به‌سمت دونتسک شلیک کرده‌اند. رکود جبهه‌های نظامی در شرق اوکراین، بیشتر از قدرت عظیم نظامی روسیه و همچنین نگاه کی‌یف به غرب ناشی می‌شود. در این میان غرب نیز تنها از لحاظ سیاسی روسیه را محکوم کرده که تاثیر چندانی در معادلات ندارد اما بخش مهم‌تر اقدامات غرب به اعمال تحریم‌های اقتصادی مربوط می‌شود.

  تحریم‌ها علیه روسیه

جان فاینر یک مقام ارشد امنیت ملی آمریکا روز شنبه اعلام کرد کشورش قصد دارد تحریم‌های جدیدی را علیه روسیه اعمال کند. تماس‌های واشنگتن با متحدانش پس از اقدام اخیر روسیه نشان می‌دهد کاخ‌سفید بیش از هر چیزی به‌دنبال یک اقدام هماهنگ و سراسری علیه مسکو است.  اتحادیه اروپا نیز بسته تحریمی مجزایی علیه روسیه تدارک دیده است که به‌صورت فوری اعمال شده و محدودیت‌هایی سریع را بر فعالیت‌های اقتصادی روسیه اعمال می‌کند. اتحادیه اروپا دو جمهوری تازه‌تاسیس لوهانسک و دونتسک را از لحاظ اقتصادی به‌طور کامل تحریم و اعلام کرده دسترسی بخش‌هایی از دولت روسیه و ارتش این کشور که در اقدامات تهاجمی مسکو نقش دارند را به بازارهای مالی محدود می‌کند.

 اولاف شولتز، صداعظم آلمان می‌گوید به‌دلیل تحریم‌های اتحادیه اروپا عملا فعالیت‌های مرتبط با ساخت خط لوله گاز نورداستریم-2 متوقف می‌شود. این خط لوله از چنان اهمیتی برخوردار است که دولت اوکراین به‌شدت از تصمیم آلمان تمجید کرده و می‌گوید توقف اقدامات مرتبط با ساخت نورداستریم-2 نشان‌دهنده رهبری قاطع برلین است.  خط لوله نورداستریم-2 گاز روسیه را از طریق بستر زیردریا به آلمان منتقل کرده و میزان صادرات گاز بین دو کشور را دوبرابر می‌کند. این خط لوله همچنین می‌تواند به تسهیل صادرات گاز روسیه به غرب اروپا بینجامد، از این‌رو آمریکا و کشورهای اروپای‌شرقی که با روسیه به شکل مستقیمی درگیر هستند مخالفت گسترده‌ای با احداث آن دارند.  درکنار لیست در دست تهیه تحریمی آمریکا و محدودیت‌های اتحادیه اروپا، انگلیس نیز تحریم‌هایی را علیه روسیه تدارک دیده است.  بوریس جانسون، نخست‌وزیر انگلیس می‌گوید کشورش بانک‌های روسیه نظیر Rossiya، IS Bank، General Bank، Promsvyazbank  و بانک دریای سیاه را هدف خواهد گرفت و سه فردی نیز که تحریم می‌شوند گنادی تیمشنکو، بوریس روتنبرگ و ایگور روتنبرگ هستند. این سه فرد ثروتمند که به‌دلیل نقش‌شان در فعالیت‌های روسیه در دونباس مورد تحریم قرار گرفته‌اند قادر به سفر به انگلیس نخواهند بود.  تحریم‌ها علیه روسیه گرچه هنوز آثارشان را نشان نداده‌اند، اما هراس از آنها باعث شده ارزش روبل کاهش یابد. درمقابل نیز مسکو آسیب‌های سنگینی به اقتصاد جهانی زده و با اثرگذاری بر بازار، سهم قیمت نفت را نیز به آستانه 100دلاری‌شدن رسانده است.

  ایجاد بازدارندگی در برابر تمایلات غربی جمهوری‌های سابق

اقدام روسیه در جداسازی دو استان لوهانسک و دونتسک در منطقه دونباس از اوکراین یک اقدام بازدارنده در برابر برخی دیگر از جمهوری‌های استقلال‌یافته از شوروی به حساب می‌آید.  این اقدام باعث می‌شود تا دیگر رهبران جمهوری‌های استقلال یافته بدانند تنها همانند الکساندر لوکاشنکو، رئیس‌جمهور بلاروس و حتی ویکتور یانکوویچ، رئیس‌جمهور اسبق اوکراین، قادر به مخالفت با سیاست‌های مسکو هستند اما نمی‌توانند در اقدامی نامتعارف پای غرب را به حوزه پیرامونی روسیه باز کنند.  ویکتور یانکوویچ، رئیس‌جمهور اسبق اوکراین که با اردوکشی خیابانی و کودتای غرب‌گرایان در سال 2014 دولتش ساقط شد یک نمونه شاخص در این حوزه است. یانکوویچ در انتخابات ریاست‌جمهوری 2010 اوکراین که از اتفاق توسط دولت برآمده از کودتای قبلی غرب‌گرایان در سال 2004 برگزار شد، موفق شد در سایه تسلط سنگین نیروهای نفوذی غرب، به ریاست دولت برسد اما با وجود مواجهه با غرب‌گرایان و متهم شدن به روس‌گرایی، نگاهی مطلق به مسکو نداشت بلکه به اقتضائات کشورش تا حدی آگاه بود. او بیش از آنکه قائل به همگرایی با روسیه باشد مراقب بود تا غرب با نفوذ در اوکراین از این کشور سوءاستفاده نکرده و آن را به پایگاهی ضدروسیه مبدل نسازد؛ اتفاقی که در صورت رخ دادن تنها به نفع غرب و به‌طور کامل به زیان اوکراین بود.  یانکوویچ همانند لوکاشنکو و حتی بیشتر، در برهه‌های مختلف از روسیه انتقاد می‌کرد و حتی برای موازنه در سیاست اوکراین به سمت همکاری با اروپا نیز گام برداشت، اما می‌دانست توسعه‌طلبی غرب می‌تواند با توجه به وضعیت خطیر اوکراین در برابر روسیه، به نابودی یا تضعیف بلندمدت کشورش منجر شود.

اتفاقات امروز اوکراین و بررسی رخدادهای صورت‌گرفته از سال 2014 نشان می‌دهد ایده یانکوویچ و دولتمردان نزدیک به او تا چه اندازه با واقعیت تطبیق داشته است. از زمانی که کی‌یف به سمت غرب گردش کرده، دولت روسیه شبه جزیره راهبردی کریمه را از خاک اوکراین جدا و به خاک خود ملحق ساخته است و از دو روز پیش نیز عملا منطقه دونباس شامل دو استان لوهانسک و دونتسک را از این کشور جدا کرده است.

اقدامات مداوم روسیه علیه اوکراین برای دیگر کشورهای حوزه شوروی سابق روشن می‌سازد اگر قصد داشته باشند پای غرب را به منطقه باز کنند با سیاست پیچیده و قدرتمند روسیه که نه یک امر مطلوب بلکه یک واقعیت ملموس است، چگونه با خطرات سهمگینی مواجه می‌شوند. اقدامات بازدارنده و تنبیهی روسیه علیه غرب‌گرایان در حوزه شوروی سابق البته مصادیق دیگری نیز دارد که البته بعضا به اندازه وقایع اوکراین پررنگ نبوده‌اند.  یکی از این موارد به ارمنستان مربوط است. هنگامی که جامعه ارمنستان در جریان اعتراضات 2018 گردش خود به سمت غرب را عیان ساخت، روسیه سیاست‌های تنبیهی مختلفی را علیه ارمنی‌ها درپیش گرفت که آنها حتی در بدترین سناریوهای احتمالی نیز آن را درنظر نگرفته بودند.  در سال 2020 پس از آغاز عملیات ارتش آذربایجان برای آزادسازی اراضی اشغالی خود از دست ارمنستان، با سقوط پی در پی مواضع نیروهای ارمنی، ایروان متوجه شد که در چه مخمصه‌ای گرفتار شده است. روسیه با عدم مداخله مدنظر ارمنی‌ها مانع از آزادسازی اراضی اشغالی قره‌باغ توسط ارتش آذربایجان نشد به‌گونه‌ای که یکی از بزرگ‌ترین شکست‌های ارمنستان در طول جنگ 2020 قره‌باغ رقم خورد؛ با این حال مسکو در این جنگ زمانی مداخله کرد که موفق شد یک جای پای مستحکم در شمال قره‌باغ در مرزهای رسمی «تشکیلات قره‌باغ کوهستانی» به دست آورد. از نظر زمانی روسیه تنها زمانی به قضایای قره‌باغ ورود کرد که احتمال داشت بنابر اذعان نیکول پاشینیان، نخست‌وزیر غرب‌گرای ارمنستان 30 هزار نفر از نیروهای نظامی ارتش این کشور در شمال این منطقه محاصره شده و به اسارت درآیند؛ اسارت 30 هزار نفر از نظامیان کشوری که در کل اندکی بیش 3 میلیون نفر جمعیت دارد به معنای اسارت یک درصد از کل جمعیت آن بود.  روس‌ها در آخرین فرصت به فریاد ارمنستان رسیدند و تنها از محاصره و اسارت این 30 هزار تن جلوگیری کردند و هیچ امتیاز دیگری را به ایروان ندادند مگر آنکه این امتیازات ظاهری را درنهایت در دستان خود گرفتند.  گرجستان نمونه دیگری در این زمینه است که در سال 2008 پس از ابراز تمایل به عضویت در ناتو، مورد حمله روسیه قرار گرفت و پس از آن نیز مسکو به‌صورت رسمی دو جمهوری اوستیای جنوبی و آبخازیا را از خاک این کشور جدا کرد. این دو منطقه گرچه پیش از آن نیز تحت کنترل نیروهای محلی بودند و تفلیس کنترلی بر آنها نداشت اما در هر حال به‌طور رسمی جزئی از خاک گرجستان بودند.  دیگر کشورهای شوروی سابق با تکرار اقدامات تهاجمی روسیه در برابر ورود غرب به حوزه پیرامونی‌اش، دریافته‌اند مسکو دراین‌باره هیچ سازشی ندارد و دولت‌هایی که عامل چنین کاری باشند باید با سیاست جداسازی روس‌ها روبه‌رو شده و همزمان با آن دولت و کشوری ضعیف خواهند داشت.

  اجرای سیاست «بازیابی مناطقی از کشورهای از دست‌رفته»

روسیه به دقت درحال ریل‌گذاری آینده خود برمبنای شرایط دشوار کنونی است. اما در این میان نکته‌ای مهم وجود دارد؛ روس‌ها با وجود شرایط پیچیده کنونی سیاست‌های خود را تنها از جهت جنبه دفاعی و برای مقابله تک‌جانبه با غرب طراحی نکرده‌اند بلکه در اقدامی پیشروانه به‌شدت بر جنبه‌های ایجابی، چندجانبه و آینده‌نگرانه نیز تمرکز داشته‌اند.

مسکو دربرابر سقوط کامل جمهوری‌های استقلال‌یافته از شوروی و الحاق عملی و نه رسمی آنها به جبهه غرب، می‌کوشد دست به اجرای سیاست «بازیابی مناطقی از کشورهای از دست‌رفته» بزند. یک نمونه مناسب قضایای اوکراین است که در آن با وجود مسجل شدن سقوط این کشور به دست غرب، روس‌ها تمام اوکراین را تقدیم اروپا و آمریکا نکرده‌اند بلکه تا جایی که می‌توانند مناطقی را که امکان‌پذیر است از خاک این کشور جدا کرده و ساختارهای خود را در این مناطق ایجاد می‌کنند.

اجرای سیاست «بازیابی مناطقی از کشورهای از دست‌رفته» نشان می‌دهد روس‌ها در حوزه پیرامونی‌شان گرچه با شکست‌های بزرگی مواجه شده‌اند اما در این مناطق به تعبیری «دود از کنده روس‌ها برمی‌خیزد.»

  احیای مینیاتوری شوروی

برخی از جمهوری‌های شوروی سابق تقریبا به شکل غیرقابل بازگشتی سقوط کرده و در دستان غرب قرار گرفته‌اند. بزرگ‌ترین نمونه از این جمهوری‌ها سه کشور بالتیک شامل لیتوانی، استونی و لتونی هستند که هرسه به عضویت ناتو و اتحادیه اروپا نیز درآمده‌اند. گرچه کشورهایی مانند لهستان، چک‌واسلواکی نیز چنین مسیری را پیموده‌اند و هرچند در جریان جنگ سرد در بلوک شرق حضور داشتند اما جزئی از خاک اصلی شوروی به حساب نمی‌آمدند.  در این میان به جز جمهوری‌های بالتیک، اوکراین و گرجستان نیز به دست غرب سقوط کرده‌اند که این مساله باعث شده تا هرگونه احیای شوروی سابق، عملا امکان‌پذیر نباشد.  باید درنظر داشت که روس‌ها پیش‌تر نیز قصد احیای شوروی دقیقا مطابق گذشته را نداشتند اما خواستار بازیابی مناطق این اتحاد در سطحی پایین‌تر بودند. میخائیل گورباچف، آخرین رهبر شوروی در مصاحبه‌ای که در تاریخ شنبه 25 دسامبر سال 2020 (4 دی 1400) با خبرگزاری تاس روسیه داشت، اعلام کرد شوروی می‌توانست فرو نپاشد و به شکلی دیگر و با اسمی دیگر ادامه حیات دهد. به گفته گورباچف در این ساختار جمهوری‌های شوروی سابق می‌توانستند به استقلال کامل برسند و حتی به عضویت سازمان ملل متحد درآیند، اما در سیاست‌هایشان سطحی از هماهنگی با مسکو را حفظ کنند. اظهارات گورباچف به معنای آن نیست که مقامات شوروی چنین سیاستی را پیگیری نکرده‌‌اند بلکه روس‌ها پس از فروپاشی شوروی عملا در این مسیر گام برداشته بودند اما موفق به اجرای آن به‌صورت کامل و در سطحی مناسب نشدند. تشکیل کشورهای مستقل هم‌سود در دیدار روسای جمهور روسیه، بلاروس و اوکراین در 8 دسامبر 1991 در همین راستا بود تا این سه کشور که ملت‌های اسلاو شوروی به حساب می‌آمدند و به هسته سخت اسلاو‌ها در این اتحاد مشهور بودند، عملا در سطحی پایین‌تر امپراتوری گسترده روس‌ها یا اسلاو‌ها را ادامه دهند. با وجود آنکه کمتر از دو هفته پس از این جلسه 8 جمهوری دیگر نیز به کشورهای مستقل هم‌سود پیوستند اما این ساختار جایگزین پرقدرتی برای شوروی نبود.

حال که روس‌ها به‌دلیل ضعف‌هایشان حتی قادر به حفظ امپراتوری‌شان پس از فروپاشی شوروی نشدند، تلاش کردند این سیاست را به‌مرور و در قالب‌های دیگر ازجمله اتحادیه اقتصادی اوراسیایی پیگیری کنند، گرچه در طول زمان نیز قادر به انجام آن نشدند تا جایی که برای این کار خیلی دیر شد.  ازاین‌رو روس‌ها که پیش‌تر سیاست احیای شوروی با همان محدوده سرزمینی اما با استقلال گسترده جمهوری‌های سابق و حتی تشکیل جامعه کشورهای هم‌سود را در نظر داشتند، امروز قصد دارند شوروی یا جامعه کشورهای هم‌سود را در مقیاسی کوچک‌تر و به شکل مینیاتوری احیا کنند.  روس‌ها تا همین امروز نیز تعدادی جمهوری در اطراف خود ایجاد کرده‌اند که می‌توانند در احیای مینیاتوری شوروی سودمند باشند. دست‌کم دو جمهوری «اوستیای جنوبی» و «آبخازیا» در گرجستان و دو جمهوری «لوهانسک» و «دونتسک» در اوکراین ازجمله کشورهای جدیدالتاسیس در مسیر احیای شوروی هستند. نکته جالب آنکه لوهانسک و دونتسک با وجود یکپارچگی و واقع شدن‌شان در منطقه دونباس تبدیل به یک جمهوری نشدند بلکه مسکو از این ناحیه کوچک دو جمهوری ایجاد کرد. تشکیل این چهار جمهوری اما احتمالا پایانی بر «نهضت جمهوری‌سازی» روس‌ها نباشد، زیرا به نظر می‌رسد مسکو شاید نیم‌نگاهی به ایجاد جمهوری در منطقه خودمختار ارمنی‌نشین قره‌باغ نیز داشته باشد. این منطقه با نام جمهوری آرتساخ یا جمهوری قره‌باغ کوهستانی شناخته می‌شود که اعلام استقلال کرده، اما به جز ارمنستان کشور دیگری آن را به رسمیت نشناخت.  اگر آذربایجان خود به شکلی کامل پذیرفت که جزئی از کشورهای مستقل هم‌سود باشد و سیاست‌های کلی مسکو را اجرا کند، مرزها تغییری نخواهند کرد اما اگر باکو در گردش به غرب اهتمام زیادی از خود نشان دهد، احتمالا شمال قره‌باغ شامل «جمهوری قره‌باغ کوهستانی» با الحاق برخی مناطق پیرامونی‌اش به ‌صورت پیوسته از این کشور استقلال گرفته و به لوهانسک و آبخازیای دیگری تبدیل خواهد شد.  روس‌ها با 4 جمهوری تازه‌تاسیس‌شده و یک جمهوری‌ای که ظرفیت آن را در شمال قره‌باغ پایه گذاشته‌اند، عملا احیای مینیاتوری شوروی را در حداقلی‌ترین شکل به اتمام رسانده‌اند.

در میان جمهوری‌های استقلال‌یافته از شوروی تنها بلاروس راضی به اتحاد با روسیه است و دیگر هنوز موضع قابل تشخیصی بروز نداده‌اند، بااین‌حال حضورشان در ساختارهای ایجادشده توسط مسکو نشان می‌دهد چندان نیز از روسیه رویگردان نیستند. باوجود این به‌دلیل سیاست‌های متفاوت لوکاشنکو روس‌ها از بلاروس نیز چندان مطمئن نیستند. ازاین‌رو روس‌ها با جداسازی‌های انجام‌شده در منطقه احتمالا از لحاظ تعداد و حتی وسعت سرزمینی این مناطق، سرزمین‌ها و ساختارهای لازم برای احیای یک شوروی به شکل مینیاتوری را فراهم خواهند ساخت.

  جمهوری‌های احتمالی آینده

شمال قزاقستان محل زندگی میلیون‌ها روس‌تبار است، به‌طوری‌که نیمی از ساکنان این منطقه را روس‌ها تشکیل می‌دهند. دولت این کشور تلاش کرده است با انتقال پایتخت به شمال و مهاجرت دادن قزاق‌های جنوب به این منطقه از غلظت روس‌ها بکاهد؛ اما عملا موفقیتی نداشته است. جمعیت روس‌ها به‌دلیل مهاجرت آنها به روسیه و همچنین کاهش زاد و ولد روس‌های قزاقستان نسبت به قزاق‌ها از لحاظ کلی رو به کاهش گذاشته است، اما به این دلیل که روس‌ها در شمال متمرکز هستند و در این منطقه با قومیت متعارضی مواجه نیستند، این کاهش جمعیت بر تسلط‌شان بر شمال قزاقستان اثر‌گذار نبوده است.  درصورتی‌که قزاقستان مسیری متفاوت در پیش بگیرد، احتمالا این کشور به محلی برای پیدایش جمهوری‌های جدیدی تبدیل می‌شود. گرچه به نظر نمی‌رسد قزاقستان که در خشکی و بین چین و روسیه تقریبا محصور است دست به اقدامی مشابه با اوکراین بزند، چه اینکه غرب‌گرایی در این کشور نیز به اندازه اوکراین نیست.

  احیای مینیاتوری بلوک شرق

روسیه در کنار احیای مینیاتوری شوروی، به احیای بلوک شرق نیز در شکلی کوچک‌ترشده می‌اندیشد، اما به‌گونه‌ای متفاوت از روش‌های کلاسیک.  روس‌ها با حمایت از ملی‌گرایی در برخی کشورهای اروپای شرقی و مرکزی و پشتیبانی از احزاب راست افراطی می‌کوشند در درجه نخست اتحاد و هماهنگی اتحادیه اروپا را با مشکل مواجه کرده و سپس جای پای خود را در آنها مستحکم سازند.  در این راستا اما روس‌ها مسیرهایی را درپیش گرفته‌اند که می‌تواند به تشدید نفوذ روس‌ها در بالکان منجر شود. در بالکان روس‌ها به‌طور سنتی حامی صرب‌ها بوده‌اند و امروز در کنار کشور صربستان به صرب‌های بوسنی نیز دلخوش هستند و در کنار آن می‌کوشند در مولداوی نیز جایگاه خود را در ترانس‌نیستریا تقویت کنند.  صربستان متحد دیرین روسیه است و کشوری مستقل نیز به حساب می‌آید. کمی آن‌سو‌تر از صربستان، جمهوری خودمختار «صربسکا» قرار دارد که در قالب جمهوری بوسنی و هرزگوین قرار دارد اما به‌تازگی تمایلات جدایی‌طلبانه خود را به حمایت‌های مسکو تشدید کرده است. روس‌ها با تشدید برخی منازعات در بالکان نشان داده‌اند که قصد دارند در این منطقه نیز از حالت تدافعی خارج شده و با دست زدن به اقدامات فعالانه برای خود در این منطقه فضای حیاتی بیشتری دست‌وپا کنند. در همین حال، احتمال دارد روس‌ها با متمرکز کردن ظرفیت‌های خود قادر باشند مولداوی را نیز به بلوک خود ملحق سازند. مسکو همواره موفق شده طرفداران خود را به ریاست‌جمهوری مولداوی برساند یا پارلمان را توسط آنان در اختیار بگیرد. روسیه اگر موفق به جذب کامل مولداوی نشود، قادر است دست‌کم از این کشور کوچک نیز، دو جمهوری بسازد. منطقه جدایی‌طلب ترانس‌نیستریا که روس‌تباران در آن ساکن هستند در شرق مولداوی واقع شده و خواستار پیوستن به روسیه است. در جنوب مولداوی نیز منطقه‌ای به نام «گاگاوزیا» واقع شده که مردم آن ترک‌زبان هستند اما از لحاظ مذهبی ارتدکس بوده و با روسیه پیوند عمیق دینی دارند. این منطقه که 160 هزار نفر جمعیت دارد، در فوریه ۲۰۱۴ با برگزاری رفراندومی که در آن بیش از ۹۸درصد از شرکت‌کنندگان به پیوستن گاگاوزیا به اتحادیه گمرکی به رهبری روسیه رای مثبت دادند، جهت‌گیری آینده خود را مشخص کرد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰