مرتضی میردار، معاون تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
نقش انگلیس در کودتای 1299 آنچنان روشن است که حتی دولت انگلیس در آن مقطع، بعد از شهریور 1320 می‌گوید ما خودمان او (رضا پهلوی) را آوردیم و خودمان او(رضا پهلوی) را می‌بریم. همین‌قدر صریح می‌گویند.
  • ۱۴۰۰-۱۲-۰۳ - ۰۰:۴۰
  • 20
مرتضی میردار، معاون تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
رضا پهلوی تمام ویژگی‌هایی را که انگلیسی‌ها می‌خواستند، داشت
رضا پهلوی تمام ویژگی‌هایی را که انگلیسی‌ها می‌خواستند، داشت

نرگس چهرقانی، خبرنگار گروه سیاست: زمانی که طرح انگلیسی‌ها برای سلطه مستقیم بر ایران در قرارداد 1919 شکست خورد، توطئه به‌راه انداختن کودتایی نظامی را مورد توجه قرار دادند تا علی‌الظاهر در پوشش حکومتی مستقل و غیروابسته، حضور استعماری خود را در ایران حفظ کنند. در ادامه برای بررسی نقش کودتای 3 اسفند 1299 در به سلطنت رساندن رضا پهلوی با مرتضی میردار معاون تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به گفت‌وگو پرداختم. میردار در ابتدای این گفت‌وگو با تاکید بر اینکه انگلیسی‌ها از اجرای این کودتا در سال 1299 دو هدف اصلی داشتند؛ اول اینکه می‌خواستند نفوذ خودشان را در خاورمیانه گسترش دهند، دوم از رقیب جدی خود در ایران، شوروی احساس خطر می‌کردند، می‌گوید: «انگلیس بعد از جنگ جهانی اول، به‌دنبال گسترش نفوذ خود در خاورمیانه بود و به‌نوعی می‌خواست در کل منطقه خاورمیانه و ایران یک حاکمیت چندگانه و سرتاسری با گستره‌ای سیاسی ایجاد کند. این استراتژی انگلیسی‌ها برای حضورشان در منطقه خاورمیانه، بعد از جنگ جهانی اول است. در همین دوره، یعنی در سال 1917 انقلاب بلشویک‌ها در شوروی به نتیجه می‌رسد و ایران هم از دوره مشروطه به بعد، در معرض جریان مارکسیستی و جنبش‌های مختلفی قرار گرفته‌ بود. پس انگلیسی‌ها اول اینکه می‌خواستند در منطقه نفوذ خودشان را گسترش دهند، دوم اینکه رقیب جدیدی در منطقه برایشان پیدا شده بود که با جامعه ایرانی از دوره‌ای که در قفقاز بودند و در ایران فعالیت می‌کردند، ارتباطی داشتند و همه اینها باعث شد انگلیس به‌دنبال طرحی جدید در منطقه خاورمیانه با محوریت ایران باشد.»

از معاون تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی درباره وضعیت جامعه ایران در زمان کودتا پرسیدم. او در پاسخ با اشاره به اینکه حکومت قاجار، حکومتی فشل و ناکارآمد بود، شرح می‌دهد: «پیش از کودتا قدرتی که در ایران حاکم بود، قدرت قاجاری بود که قاجار‌ها در دوره بعد از جنگ جهانی، حاکمیتی فشل و ناکارآمد داشتند. آنقدر فشار اجتماعی، فشار گرسنگی، فشارهای مناطق روی مردم زیاد بود که همین‌ها نشان‌دهنده حکومت ناکارآمد قاجار است. این صورت‌مساله است. انگلیسی‌ها از این فرصت ناکارآمدی قاجار استفاده کردند و در این شرایط به‌دنبال کسی بودند تا قلمرو سیاسی خود در منطقه را توسعه دهند. از اینجاست که در همین دوره ادمون آیرون‌ساید فرمانده نیروهای انگلیسی در شمال ایران از طرف وزیر امور خارجه انگلیس لرد کرزن ماموریت پیدا می‌کند که استراتژی جدید انگلیس را در ایران عملیاتی کند.» میردار در ادامه‌ این گفت‌وگو به خاطرات آیرون‌ساید اشاره می‌کند و می‌گوید: «جالب است که پسر آیرون‌ساید وقتی خاطرات پدرش را می‌نویسد، می‌گوید پدرم بعد از جنگ‌جهانی اول –که فرمانده نیروهای انگلیسی در شمال ایران بود- به بازسازی نیروهای انگلیسی و ثبات بخشیدن به وضعیت آنها در قزوین می‌پردازد.» پسر ساید در ادامه می‌گوید: «بعد از جنگ‌جهانی پدرم دنبال این بود که به‌نوعی آن استراتژی را که کرزن برای به‌دست گرفتن حکومت ایران تعریف کرده‌ است، عملیاتی کند. انتخاب رضاخان به فرماندهی قزاق‌ها را همه از جانب آیرون ساید می‌دانند و جالب است که عده‌ای فکر نمی‌کردند این فرمانده قزاق‌های مستقر در قزوین روزی می‌خواهد شاه ایران شود. از طرف دیگر پسر ساید می‌گوید که همه فکر می‌کنند پدر من معمار کودتای 1299 است و راستش را بخواهید واقعا پدرم معمار کودتای 1299 بود. نکته دیگر در این خاطرات این است که در بخشی پسر آیرون ساید به‌نقل از پدرش، به تحلیل شخصیت رضاشاه از قیافه‌اش می‌پردازد و می‌گوید قیافه او شبیه یهودی‌هاست؛ بینی بزرگی دارد و سختکوش است. آیرون ساید در خاطرات 16 فوریه خودش می‌گوید که من دستورات مربوط به خروج نیروها را به رضا دادم و باید به ایشان آزادی عمل بدهیم، باید وزیر خارجه، لرد کرزن را ببینم تا مسائلی را با او در میان بگذارم که برای کودتا فردی میان قزاق‌های ایرانی، به نام رضاخان میرپنج مستقر در قزاق قزوین شرایط کودتای ما را دارد. در همان زمان هم وزارت خارجه آمریکا، گزارشی از جانب سفیر وقت آمریکا در تهران منتشر می‌کند مبنی‌بر اینکه چون در شمال ایران جریان بلشویک‌ها قدرتمند شدند و ایران تحت‌تاثیر این جریان بلشویکی قرار گرفته، این به‌مذاق دولت انگلیس و هند خوش نیامده ‌است. چرا؟ چون ایران بلشویکی برای انگلیس و هند خطر دائمی دارد. به همین جهت انگلیسی‌ها تعدادی از قزاق‌های قزوین (حدودا 1500 نفر) را سازماندهی کردند و به‌سمت تهران فرستادند.»

میردار در ادامه به دو نقش موثر در این کودتا می‌پردازد و بیان می‌کند: «انگلیسی‌ها در این کودتا دو چهره انتخاب کردند؛ یک چهره عملیاتی و قزاقی –که قزاقی در آن دوره از ایران، نمود خشونت و سرکوب است- و یک چهره سیاسی به نام سیدضیاء طباطبایی انتخاب و به‌نوعی تقسیم کار می‌کنند. جالب است حتی سندی که سفیر آمریکا در تهران منتشر می‌کند، می‌گوید برای هرکدام از قزاق‌هایی که در فتح تهران کمک کردند، پنج‌دلار درنظر گرفتیم که به‌نوعی اینها از بانک برداشت می‌کنند. مشخصا نقش انگلیس در کودتای 1299 آنچنان روشن است که حتی دولت انگلیس در آن مقطع، بعد از شهریور 1320 می‌گوید ما خودمان او (رضا پهلوی) را آوردیم و خودمان او(رضا پهلوی) را می‌بریم. همین‌قدر صریح می‌گویند.»

از میردار می‌پرسم که چون انگلیسی‌ها نتوانستند با قرارداد 1919 بر ایران به‌طور آشکار حکومت کنند، دست به کودتای 1299 زدند تا با واسطه بر ایران حکومت کنند. او در پاسخ توضیح می‌دهد: «آنقدر قرارداد 1919 فضای ایران را برای انگلیسی‌ها مساعد کرده‌ بود که حتی می‌خواستند این عملیات را هم عملیاتی بکنند و چه بهتر برای انگلیسی‌ها که یک قزاقی را روی کار بیاورند که سابقه سرکوب جریان‌های آزادی‌خواه در ایران را دارد. شما اگر دوره سال‌های 1294 را ببینید، بسیاری از جریان‌های آزادی‌خواه را رضا پهلوی سرکوب کرده‌ است. از آن طرف انگلیسی‌ها بعد از جنگ‌جهانی، یک نگاه اقتصادی به ایران هم داشتند، به این معنا که انگلیس خسارت جنگی زیادی دیده بود و برای جبران این خسارت‌ها به یک منبع اقتصادی نیاز داشت. از این جهت این کودتا در دوم اسفند عملیاتی می‌شود و سیدضیاء طباطبایی می‌شود رئیس‌الوزرا و رضا پهلوی سردارسپه. بعد از این، کابینه تشکیل می‌شود و طباطبایی سقوط می‌کند. بعد از طباطبایی دوبار احمد قوام و دوبار مشیرالدوله و یک‌بار هم مستوفی‌الممالک به قدرت می‌رسند. می‌بینیم که در همه دوره‌ها، هم در دوره احمد قوام هم در دوره مشیرالدوله و مستوفی‌الممالک، رضاخان به‌عنوان سردارسپه است. به‌نوعی این کودتا که سیدضیاء طباطبایی با آن نخست‌وزیر شد، مقدمه‌ و محرکی برای نخست‌وزیری رضا پهلوی و سپس سلطنت رضا پهلوی در سال 1304 شد.» میردار در ادامه به اینکه چرا انگلیسی‌ها رضا پهلوی را برای سلطنت ایران انتخاب کردند، پرداخت و گفت: «رضا پهلوی پیش از به سلطنت رسیدن در سرکوب‌ جنبش‌های مردمی نقش موثری داشت، درواقع با این سابقه قدرت قهری رضا پهلوی برای انگلیسی‌ها مشخص شد و آنها را به این نتیجه می‌رساند که باید این شخص را برای سلطنت انتخاب کنند. نکته دیگر بی‌سوادی رضا پهلوی است. به‌نوعی شما جایی یا سندی را پیدا نمی‌کنید که رضاخان خطی یا نوشته‌ای داشته باشد و همین نشانی بر بی‌سوادی اوست. می‌خواهم بگویم این آدم قدرت قهریه و سوابقی در قزاقخانه‌ داشته ‌است و همه اینها خصوصیات مدل شخصیتی بود که انگلیسی‌ها می‌خواستند. در تمام کودتاهای انگلیس؛ چه در ایران چه در مناطق دیگر خاورمیانه می‌بینیم انگلیسی‌ها آدم‌هایی را روی کار آورده‌اند که ویژگی مشترک آنها قدرت قهری در برخورد با مردم است. انگلیسی‌ها فردی را می‌خواستند که قدرت تحلیل و تشخیص نداشته‌ باشد و رضا پهلوی این‌گونه بود. ما در کارنامه بعدی رضاخان این را می‌بینیم که بعد از حکومتش سلطنت‌طلب‌ها او را پدر ایران نوین می‌دانند. به‌کار بردن این عبارت برای رضا پهلوی، یک تهمت نابخشودنی به ملت ایران است، چون قبل از اینکه رضا پهلوی در سال 1256 متولد شود، 20 سال قبلش در زمان امیرکبیر، این تحولات و ایران نوین اتفاق افتاد که اینها برای دوران امیرکبیر است، نه دوره پهلوی یا حتی دوره قاجار. چرا این صحبت‌ها را می‌کنند؟ برای اینکه می‌خواهند بگویند رضا میرپنج، رضا پهلوی چهره‌ای اصلاح‌طلب یا مردمی داشته‌ است، در‌حالی‌که او تنها مهره‌ای انگلیسی بوده ‌است.»

در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید:

معین رضیئی /

چکمه‌پوش انگلیسی چطور کودتا کرد؟ (لینک)

 

محمدعلی صمدی، پژوهشگر تاریخ در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

انگلستان به این نتیجه رسید که رضاخان می‌تواند منافعش را تامین کند (لینک)

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۱