عربستان‌سعودی با استخدام عوامل خارجی فیلمی علیه ایران می‌سازد
ام‌بی‌سی‌استودیوز که بازوی تهیه شرکت ام‌بی‌سی گروپ است، با جرمی بولت تهیه‌کننده آمریکایی «رزیدنت اویل» همراه شده تا یک فیلم تاریخی با بودجه‌ای عظیم بسازد، فیلمی که داستان آن در قرن هفتم به وقوع می‌پیوندد. کار فیلمبرداری پروژه از ماه سپتامبر در شهرکی آغاز شد که در حال حاضر دارد در استان تبوک واقع در شمال‌غرب عربستان سعودی ساخته می‌شود.
  • ۱۴۰۰-۱۲-۰۳ - ۰۰:۳۰
  • 20
عربستان‌سعودی با استخدام عوامل خارجی فیلمی علیه ایران می‌سازد
فیلمسازی سعودی ها به سبک صدام
فیلمسازی  سعودی ها به  سبک صدام
میلاد جلیل زادهخبرنگار

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگارگروه فرهنگ: عربستان‌سعودی چهارسال بعد از رفع‌ممنوعیت پخش فیلم در سینماهای این کشور و مدتی بعد از ماجرای قتل جمال خاشقچی که افکار عمومی سراسر جهان را علیه دولت این کشور برانگیخت و باعث شد عوامل هالیوود در انجام هر نوع همکاری با سعودی‌ها تردید و احتیاط کنند، حالا بالاخره تصمیم گرفته است یک فیلم سینمایی در این کشور بسازد با نام جنگجوی صحرا. بهتر است به‌جای اینکه گفته شود عربستان سعودی یک فیلم را می‌سازد، گفته شود عربستان سعودی سفارش داده تا چنین فیلمی برایش بسازند. امارات‌متحده‌عربی هم چندی پیش سفارش تولید یک فیلم را به عوامل سینمای فرانسه و آمریکا داده بود. هردوی این کشورها فاقد سینما هستند و برای ساخت فیلم، به‌ناچار دست به دامان کارگردان‌ها و سایر عوامل سینمایی، از کشورهای غربی می‌شوند. فیلمی که در امارات‌متحده‌عربی جلوی دوربین رفت، راجع‌به حضورش در جنگ یمن بود و خبرش را با این عنوان پرطمطراق در همه‌جا منتشر کردند که «کارگردان فیلم تیکن این فیلم را کارگردانی می‌کند». پیر مورل، کارگردان فرانسوی این فیلم اما یکی از چهار کارگردان تیکن بوده است. عربستان هم ساخت فیلم جنگجوی صحرا را به این شکل خبری کرده که «کارگردان فیلم ظهور سیاره میمون‌ها در عربستان فیلم می‌سازد». واقعیت این است که رابرت وایت، کارگردان سیاره میمون‌ها هم در اصل فیلمساز چندان مشهور و معتبری نیست. فیلمسازانی از سینمای اروپا که در آمریکا هم یکی، دو کار ساخته‌اند و نهایتا یک فیلم مشهور از میان ده‌ها اثر مشهور سینمای آمریکا که هر سال ساخته می‌شود را کارگردانی کرده‌اند، با دستمزدی چند برابر آنچه در کشور خودشان دریافت می‌کنند استخدام می‌شوند تا یک فیلم در امارات و عربستان بسازند. خود شیوخ این مناطق، خبر این همکاری‌ها را با بزرگ‌نمایی عجیبی بازتاب می‌دهند و نهایتا فیلمی ساخته می‌شود که تنها به درد شناخت اولویت‌های سیاسی این دولت‌ها می‌خورد نه به درد تماشا و حتی کشورها یا افرادی که توسط این فیلم‌ها مورد هجمه قرار گرفته‌اند هم خیال‌شان راحت است که اتفاق خاصی نخواهد افتاد و مخاطبان چندانی تحت‌تاثیر قرار نخواهد گرفت. جنگجوی صحرا درباره نبرد ذی‌قار است؛ جنگی که قبل از سقوط ساسانیان در قلمروی ایران بین خسروپرویز و قبایل عرب ساکن در مرزهای ایران رخ داد. اولین نکته‌ای که هنگام مواجهه با موضوع این فیلم به ذهن می‌رسد، تصویری است که رقبا یا دشمنان پیرامونی ایران از آن دارند. چه می‌شود که آنها هرگاه می‌خواهند با ایران امروز مواجه شوند، سراغ تاریخ می‌روند و تلاش دارند ثابت کنند که لااقل در یک برهه خاص، بین قبایل و دولت‌شهرهای مختلف، تنها موردی بوده‌اند که بر تمدن ایران پیروز شده‌اند. مدتی پیش در قزاقستان فیلمی تولید شده بود که به قتل کوروش توسط قبایل صحرانشین این کشور می‌پرداخت. حالا عربستان هم سفارش ساخت چنین فیلمی را داده است. پیش از آن هم یک شهروند رژیم صهیونیستی در هالیوود فیلمی ساخته بود به نام «۳۰۰» که رویارویی امپراتوری ایران با یونانیان، به‌عنوان نمایندگان نمادین تفکر غرب را به شکل دلخواهی تصویر می‌کرد. حتی اگر به سال‌ها پیش برگردیم، در سال ۱۹۸۱ صدام حسین هم سفارش ساخت فیلمی را داده بود به نام «نبرد قادسیه» که در آن به یک رویارویی تاریخی با ایران پرداخته شده بود. مساله همه آنها تمدن ایران و گستره و قدرت آن است و سعی می‌کنند لااقل در فیلم‌هایشان بر تاریخ پیروز شوند. راستش این است که ابهت تاریخی این نام، ظاهرا حتی بیشتر از خود ما در ذهن دشمنان و رقبای ما قد کشیده است. بدون‌تردید تمام این فیلم‌ها متوجه مناقشات سیاسی حال حاضر هستند. مثلا صدام فیلم نبرد قادسیه را می‌سازد تا مقدمات ذهنی جهان عرب برای حمله به ایران را فراهم کند یا فیلم «۳۰۰» ساخته می‌شود تا آنچه توماس هانتینگتون از آن با عنوان جنگ تمدن‌ها یاد می‌کرد، جا بیفتد. آنها در پیش علیه ما رجز می‌خوانند اما در پس از ما می‌ترسند. وقتی نام ما را می‌برند، به یاد می‌آورند که چند هزار سال است این نام را داریم، بارها زمین خوردیم، اشغال شدیم، تکه‌پاره شدیم، اما دوباره برخاستیم، آزاد شدیم و یکی شدیم. ناخودآگاه ذهنی آنها در کشاکش مواجهه با ما، ناگهان با تمام دشمنان آمده و رفته در تاریخ ایران همذات‌پنداری می‌کند؛ همه آنها در اقطار تاریخ گم شدند و البته روزی رویای تفوق بر این تمدن را داشتند. می‌شود از عزم عربستان برای ساخت فیلمی به نام جنگجوی صحرا فهمید که آنها گذشته از ژست‌های مقتدرانه ظاهری‌شان، در اعماق ذهن‌شان ما را چطور می‌بینند؛ تمدنی نامیرا.

آرزوهــای سعـودی به‌جای تحلیل تاریخی

ام‌بی‌سی‌استودیوز که بازوی تهیه شرکت ام‌بی‌سی گروپ است، با جرمی بولت تهیه‌کننده آمریکایی «رزیدنت اویل» همراه شده تا یک فیلم تاریخی با بودجه‌ای عظیم بسازد، فیلمی که داستان آن در قرن هفتم به وقوع می‌پیوندد. کار فیلمبرداری پروژه از ماه سپتامبر در شهرکی آغاز شد که در حال حاضر دارد در استان تبوک واقع در شمال‌غرب عربستان سعودی ساخته می‌شود. این فیلم به‌عنوان نخستین بلاک‌باستر عظیم عربستان و همچنین بزرگ‌ترین پروژه ام‌بی‌سی تا به‌حال به حساب می‌آید. انتظار می‌رود فیلمبرداری این فیلم تا سه ماه آینده ادامه داشته باشد. اعلام شده کارگردان این فیلم روپرت وایت است. روپرت وایت متولد سال ۱۹۷۲، فیلمنامه‌نویس، کارگردان و تهیه‌کننده انگلیسی است. او در پاریس سینما خواند و از زمانی که هنوز در دانشگاه بود شروع به نوشتن و نویسندگی کرد. وایت اولین کارگردانی خود را با فیلم فرار (The Escapest) در سال 2008 تجربه کرد که برای اولین‌بار در جشنواره فیلم ساندنس به نمایش درآمد. دومین فیلم او، فیلم پرفروش «ظهور سیاره میمون‌ها» (Rise of the Planet of the Apes) در سال 2011 بود. سومین فیلم او کار ناموفقی به نام قمارباز بود در سال 2014. فیلم علمی-تخیلی «ایالت محبوس» در 2019 کار بعدی او بود. او همچنین کارگردانی دو قسمت اول از اقتباس تلویزیونی The Mosquito Coast در سال 2021 را برعهده داشت و همچنین به‌عنوان تهیه‌کننده اجرایی در این سریال خدمت کرد. حالا جنگجوی صحرا قرار است پنجمین فیلم سینمایی این کارگردان باشد. بن کینگزلی و آنتونی مکی ازجمله بازیگران این فیلم بودند. وقایع فیلم «جنگجوی صحرا» در قرن هفتم پس از میلاد اتفاق می‌افتد و نقش خسرو ساسانی را بن کینگزلی بازی می‌کند. شاهزاده هند با بازی عایشه هارت اجرا می‌شود و نقش ملک النعمان توسط غسان مسعود ایفا می‌شود. سازندگان فیلم به‌عنوان خلاصه داستان آن آورده‌اند که «وقتی هند حاضر نمی‌شود یکی از کنیزهای خسرو باشد، درگیری بزرگی رخ می‌دهد که در آن تاریخ صفحه جدیدی را از صفحات جاودانه‌اش می‌نویسد، از طریق نبردی حماسی که چهره منطقه را برای همیشه تغییر خواهد داد. چه اتفاقی خواهد افتاد وقتی پادشاه النعمان بن‌المندیر تصمیم می‌گیرد به همراه دخترش هند از وحشیگری خسرو و نیروهایش به رهبری رهبرش جلابزین به صحرا فرار کند و به راهزن جوانی که در سوارکاری بی‌بدیل است (آنتونی مکی) اعتماد کند؟ آیا هند موفق خواهد شد قبایل عرب را به اتحاد برانگیزد و درمقابل لشکر خسرو که تعدادشان بیشتر و مجهز است، بایستد؟» به‌عنوان یک ایرانی میهن‌دوست کار دشواری نیست که رفتار خسرو پرویز را محکوم کنیم و همچنان علاقه‌مان به میهن‌مان را حفظ کرده باشیم. این البته به‌نوعی ظلم خسرو‌پرویز در حق شهروندان ایران آن روز است که اتفاقا نزدیک پایتخت ساسانیان هم رخ داد و حالا در داخل مرزهای عراق قرار دارد؛ نه ساکنان جزیره‌العرب یا کشور فعلی عربستان. عربستان سعودی از گذشته هیچ‌گاه توسط هیچ حاکمی فتح نمی‌شد چون سرزمینی خشک و لم‌یزرع بود و حتی هزینه لشکرکشی را بر نمی‌گرداند. اینکه در بخشی از توصیف فیلم توسط سازندگان آن آمده که پیرو این اتفاق، یعنی نبرد ذی‌قار، چهره منطقه برای همیشه تغییر می‌کند هم سخن عجیبی است. حکومت ساسانیان فروپاشید و مدتی بعد امپراتوری جدیدی تشکیل شد که اگرچه رئوس آن از اعراب بودند، اما پایتختش بیش از ۲۵ سال در جزیره‌العرب باقی نماند و پس از مدتی آن امپراتوری هم فروپاشید. ایران هم دوباره کشوری مقتدر شد و به جایگاه امپراتوری برگشت؛ هرچند دیگر خبری از ساسانیان نبود. عربستان هم هیچ‌گاه دیگر نتوانست از داخل جزیره‌العرب پا را فراتر بگذارد و تا همین قرن پیش، جزء قلمروی ترک‌ها بود. با این وصف، عجیب است که آنها فکر می‌کنند اولا یک نبرد داخلی در مرزهای ایران، افتخاری است که باید پای اجداد مردمان عربستان نوشته شود و ثانیا به شکلی کاملا متوهمانه و مغایر با نص صریح تاریخ عنوان می‌کنند که این اتفاق چهره منطقه را برای همیشه تغییر داده است. درحقیقت آنها آرزوی خودشان را به‌عنوان تحلیلی تاریخی بیان کرده‌اند.

داستان نبرد ذی‌قار چیست؟

ذى‌قار محلى بوده بین بصره و کوفه. در زمانی که نبرد ذی‌قار رخ داد، هنوز شهر کوفه تاسیس نشده بود. بعضى مى‌گویند وجه نامگذارى این محل به خاطر چاهى بوده که آب آن سیاه، مانند قیر بوده است. احتمالا آب سیاهی که مردم آن زمان می‌دیدند و خوب آن را نمی‌شناختند، نفت بوده است. در آن مناطق حاکم گماشته‌ای از جانب حکومت ساسانیان حضور داشت به نام نعمان بن‌منذر. خسروپرویز در زمان لشکرکشی به روم در سال 610 میلادی، شنید نعمان رئیس و پادشاه حیره، دختر زیبارویی دارد، خسرو خواست او را به کنیزی خودش درآورد و در شمار زنان حرمسرایش قرار دهد که تعدادشان را هزاران عدد گزارش کرده‌اند. این هوسرانی خسرو درحقیقت به قیمت ملک ایران و تاج و تختش پایان پذیرفت. نعمان بن منذر به علت دسیسه‌ای که در حقش شده بود، به این امر رضایت نداد و اسباب خشم خسرو پرویز فراهم شد. خسرو یا به تعبیر اعراب کسرا، بر آن شد برای تنبیه او سپاهی تجهیز و ارسال کند. نعمان با شنیدن این خبر از ترس جان به‌سوی قبیله بنی‌شیبان متواری و پناهنده شد و تمام دارایی‌اش را به رئیس این قبیله سپرد و برای عذرخواهی به سوی خسرو روانه شد. خسرو با قساوت و سنگدلی تمام، عذر و تقصیر نعمان را نپذیرفت و او را کشت و از رئیس قبیله بنی‌شیبان تمام اموال و دارایی او را مطالبه کرد. رئیس قبیله امتناع ورزید. خسرو سپاهی برای سرکوب او گسیل داشت، این سپاه مرکب از ایرانیان و اعراب بودند که تعداد آنها به 40هزار نفر می‌رسید، چندین درگیری بین سپاه خسرو و قبیله بنی‌شیبان واقع شد. تا اینکه اعراب سپاه خسرو در منطقه ذی‌قار، ایرانی‌ها را تنها گذاشته و متواری شدند. بدین‌وسیله زمینه شکست و کشتار سپاه خسرو فراهم آمد. پیروزی قبیله بنی‌شیبان زمینه‌ای شد که اعراب را به فتوحات بعدی امیدوار کرد. نبرد ذی‌قار درحقیقت نبردی داخل مرزهای خود ایران بود. جزیره‌العرب در آن دوران سرزمینی بیابانی بود که امپراتوری‌های بزرگ، ‌انگیزه‌ای برای فتح‌کردنش نداشتند و این نبرد ربطی به عربستان ندارد. اتفاقا با توجه به نبرد ذی‌قار بهتر می‌توان فهمید که چرا حکومت ساسانی از عده‌ای صحرانشین شکست خورد. دیدن رفتار خسروپرویز با یکی از والیانش که رفتاری به‌شدت سنگدلانه بود، نشان می‌دهد در آن ایام، یعنی اواخر سلسله ساسانی، شقاوت‌های حاکمان آن سلسله با مردمان خودش چنان بی‌حد شده بود که باعث شد چندی بعد همان مردم دروازه‌ها را روی پیام‌آوران جدید بگشایند؛ گرچه اعراب هم پس از ورود، به تبعیض نژادی و رفتارهای ناشایستی پرداختند که مردم ایران را دوباره مایوس کرد اما نمی‌توان از یاد برد که این مردم دروازه‌ها را به روی پیام رهایی‌بخش اسلام گشوده بودند نه اعراب بنی‌امیه یا امثال آنها و در ادامه هم اگرچه دوباره مستقل شدند، اما از آن پیام رهایی‌بخش روی نگرداندند. مرحوم شریعتی گرایش مردم ایران به تشیع را هم در همین بستر ارزیابی می‌کند؛ پذیرفتن اسلام و درعین‌حال نپذیرفتن میهمانانی که همچون فاتحان برخورد کردند. اینکه عربستان سعودی در فیلم جنگجوی صحرا، آن اتفاق تاریخی و زمینه‌های پیشین و پسین آن را چطور روایت کند یک بحث است و اینکه درواقع از آن برهه تاریخی می‌توان چه چیزهایی فهمید، یک بحث دیگر. اتفاقا با توجه به واقعه ذی‌قار می‌شود فهمید که اعراب اگر در داخل مرزهای ایران گسستی اجتماعی رخ نداده بودند، به هیچ‌وجه توانایی فتح ایران را نداشتند. ایران هم پس از سال‌ها دوباره به همان حالت امپراتوری برگشت و عربستان مجددا در لاک خودش خزید و جزء ولایاتی قرار گرفت که تحت‌حاکمیت کشورهای دیگر بودند. به‌عنوان نمونه می‌توان به این اشاره کرد که پس از تشکیل حکومت اسلامی، پایتخت جهان اسلام تنها ۲۵ سال در داخل جزیره‌العرب بود و دیگر هیچ‌گاه به آنجا برنگشت. این کشور تا چندی پیش که حکومت عثمانی پس از جنگ جهانی دوم از هم فروپاشید، جزء قلمرو سایر کشورها بود چون نمی‌توانست دارای ویژگی‌های تمدنی باشد.

با پول نمی‌توان همه‌چیز را خرید یا شیخ!

«پلنگ سیاه» اولین فیلمی بود که در سینماهای عربستان به نمایش درآمد و حالا «جنگجوی صحرا» اولین فیلمی است که داخل عربستان فیلمبرداری می‌شود. چندی پیش اعلام شد که عربستان می‌خواهد اولین دوره از یک جشنواره سینمایی را در شهر جده برگزار کند؛ جشنواره «دریای سرخ». معمولا اعتبار جشنواره‌های سینمایی در اقصی‌نقاط جهان به‌طور نانوشته‌ای وابستگی محسوسی به اعتبار خود سینمای آن کشور دارد. مثلا کن در فرانسه و ونیز در ایتالیا با توجه به دوران شکوه سینماهای فرانسه و ایتالیا اعتبار پیدا کرده‌اند یا با اینکه ده‌ها جشن سینمایی شبیه اسکار در نقاط مختلف جهان با همین سازوکار وجود دارد، اسکار تنها به این دلیل اهمیت پیدا کرده که خود سینمای آمریکا ابعاد وسیعی دارد. اما پس از قطر و امارات، حالا عربستان هم چهار سال پس از رفع ممنوعیت اکران فیلم در این کشور، می‌خواهد جشنواره سینمایی برگزار کند؛ بی‌اینکه هیچ اعتباری در خود سینما داشته باشد. کارهایی که شیوخ عرب منطقه در حوزه سینما انجام می‌دهند، در مرحله اول بیشتر مصرف داخلی دارد و برای تاثیرگذاری روی افکار عمومی خود این کشورها انجام می‌شود اما در مرحله بعد کارکردی غیرمستقیم روی افکار عمومی جهان را مدنظر قرار داده است. نکته اول به این برمی‌گردد که آنها در داخل به غرور و افتخار نیاز دارند، برای همین سعی می‌کنند آن را با پول بخرند و نکته دوم به این‌که شیوخ خلیج‌فارس طی سال‌های اخیر بابت چهره مرتجعی که از آنها در جهان به تصویر درآمده، نگران هستند. تفاوت عربستان سعودی با سایر کشورهایی که در نقاط دیگر جهان فیلم‌هایی با اهداف سیاسی می‌سازند، در این است که این کشور صاحب سینما نیست و نمی‌تواند به‌طور نرم و نامحسوس و تدریجی، منویات دولتش را در قالب داستان‌های تصویری بازتاب دهد. طبیعتا آنها وقتی به‌یکباره تصمیم به چنین رفتاری می‌گیرند، هم سفارشی بودن کار بیش از حد جلوه می‌کند و هم ناشی‌گری در امر تبلیغات، خود را نشان می‌دهد. آنها فهمیده‌اند که جنگ روایت‌ها چه اهمیت راهبردی و عمیقی دارد، فهم این نکته کار چندان مشکلی نبود؛ اما راهی جز پول‌پاشیدن برای تشکیل رسانه یا ساخت فیلم و سریال با عواملی از کشورهای دیگر بلد نیستند. صد سال دوری جزیره‌العرب از سینما و زنده‌به‌گور کردن این هنر در شنزار جهل و تعصب، حالا کار را به جایی رسانده که شیوخ ثروتمند با دشداشه‌های سفید بر سکوی طلای سیاه نشسته‌اند و تصور می‌کنند استراتژی نفت در برابر سینما، نفت در برابر رسانه، نفت در برابر علم، و نفت در برابر همه‌چیز جواب می‌دهد. کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس طی سال‌های اخیر دست‌وپا می‌زنند که راهی به سینما پیدا کنند؛ از برگزاری جشنواره‌های گران‌قیمت گرفته تا سرمایه‌گذاری در فیلم‌های سایر نقاط جهان به تقلید از روش فرانسوی‌ها و البته ساختن فیلم‌هایی با نویسنده و کارگردان‌های خارجی در داخل خود این کشورها. آنها در رسانه هم مجبورند از همین شیوه استفاده کنند؛ مثلا رسانه‌ای که توسط عربستان پشتیبانی می‌شود، در لندن مستقر است و معلوم نیست عوامل ایرانی آن حتی حاضر باشند در عربستان سکونت کنند. درظاهر مساله اینجاست که شیوخ جزیره‌العرب سعی نمی‌کنند با این پول‌های بی‌حساب، برای زیرساخت‌سازی و تربیت نیروهای بومی گامی بردارند و فکر می‌کنند با استخدام مزدور می‌شود کار را پیش برد. بدون‌شک فیلمی مثل جنگجوی صحرا از لحاظ تاثیرگذاری، مرزی را فراتر از فیلمی که در قزاقستان ساخته شد یا چهل سال پیش صدام درباره نبرد قادسیه ساخت، رد نمی‌کند و کشوری که خودش صاحب سینما نیست، نمی‌تواند با اجاره کردن سینماگران به خواسته‌اش برسد. برای یک مقایسه، جالب است توجه کنیم که در ایران چه تعداد بالایی از فیلم‌ها و سریال‌ها راجع‌به تاریخ عربستان ساخته شده‌اند؛ البته بدون نگاه‌های نژادپرستانه. حتی یکی از فیلمسازان بسیار مهم و بزرگ ایران یعنی داوود میرباقری، به‌طور تخصصی در این زمینه کار می‌کند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰