محسن تاجیک، خبرنگار: معمولا از خرداد بهعنوان ماه پرحادثه در تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی یاد میکنند. شروع نهضت، رحلت بنیانگذار انقلاب، برگزاری انتخاباتهای ریاستجمهوری، عزل اولین رئیسجمهور و شروع یک جنگ مسلحانه علیه مردم بخشی از حوادثی است که باعث شده چنین نامی را برای چنین ماهی انتخاب کنند. حالا اگر از خرداد بگذریم، شاید بتوان از بهمن بهعنوان دیگر ماه پرحادثه انقلاب نام برد. البته پیروزی انقلاب همیشه دیگر اتفاقات بهمنماه را تحتتاثیر خودش قرار داده و باعث شده بهطور معمول کمتر به آنها پرداخته شود. نمونهاش هم دهه آخر پرتنش بهمن 67 است؛ جاییکه قائممقام و به تعبیری رهبر آینده کشور در جایگاه اپوزیسیون قرار میگیرد و همه هجمههایی که رسانههای ضدانقلاب در دهه قبل از آن علیه جمهوری اسلامی به وجود آوردند را یکجا و از تریبون 22 بهمن و در جشن 10سالگی انقلاب به زبان آورد. لیبرالها، نهضت آزادیها، جبهه ملیها و گروهکهایی مانند مجاهدین خلق که از خرداد 60 و با عزل بنیصدر کمکم از سپهر سیاسی ایران خارج شده و چریکهایشان علیه مردم و انقلاب مردم دست به اسلحه برده بودند و پیرمردها و پدران معنویشان برای حمایت و طرفداری از آنها از رسانهها بهره میبردند، حالا و با پیداکردن یک نقطه امن و مطمئن برای خودشان در بیت رهبر آینده کشور، بیشتر از همیشه خود را برای بازگشت به قدرت و قبضه انقلاب نزدیک میدیدند. این را عبدالعلی بازرگان، برادرزاده مهندس بازرگان (دبیرکل وقت نهضت آزادی) درجایی به خوبی روایت میکند: «درِ خانهاش [منتظری] در دورانی که همه درها به روی مخالفان بسته بود، همواره باز بود و مخالفان را میپذیرفت. ما نیز در نهضت آزادی بیانیههای خود ازجمله علیه ولایت فقیه و ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را برای ایشان میبردیم یا پست میکردیم.» اما سخنرانی 22 بهمن 67 منتظری صبر همه و ازجمله امام را لبریز کرد. کار به موضعگیری علنی امام و دوستان و هواداران خود منتظری کشید و کمکم زمینهها برای اتفاقی بزرگتر که فروردین 68 رقم خورد، آماده شد تا درنهایت وی از سوی امام از قائممقامی رهبری عزل شود. محمدیریشهری، وزیر وقت اطلاعات میگوید: «بزرگترین اشتباه آقای منتظری، سخنرانی تند وی در 22 بهمن 67 بود.» مرحوم ابراهیم یزدی، یکی از چهرههای ارشد نهضت آزادی و دبیرکل این گروه پس از مهندس بازرگان روایت جالبی از دیدار با آیتالله منتظری در زمستان 67 دارد که میتواند این گفته محمدیریشهری را تبیین کند: «من به ایشان توصیه کردم بهتر است اندکی مماشات و صبر کنند تا امور به ایشان واگذار شود.» تحلیل پسینی این اتفاقات 33 سال پس از گذشت آن، اهمیت آن را بیش از پیش نشان میدهد، آنهم وقتی که ما امروز میدانیم تنها سهماهونیم پس از این اتفاقات امامخمینی رحلت میکنند و قرار بوده امور به مرحوم منتظری واگذار شود. قصد این گزارش نه روایت سادهلوحی و فقدان بینش سیاسی مرحوم منتظری است، نه پرداخت به جنایات سیدمهدی هاشمی، برادر داماد منتظری و دفاع تمامقد او از یک قاتل و نه حتی روایت نحوه نفوذ جریان لیبرال و منافقین به بیت ایشان. در این گزارش سعی داریم به بازخوانی آن اتفاقات پرتنش بهمن 67 و دنباله آن در اسفند همان سال بپردازیم.
حمله به انقلاب از تریبون جشن 10سالگی انقلاب
آیتالله منتظری در کسوت قائممقام رهبری یا به عبارت بهتر رهبر آینده انقلاب، 22 بهمنماه 67 و به مناسبت دهمین سالگرد پیروزی انقلاب و در دیدار با اقشار مختلف مردم در قم سخنرانی تندوتیزی علیه انقلاب انجام داد. او در این سخنرانی زبان به بدگویی از امامخمینی و انقلاب گشود، دستاوردهای 10ساله انقلاب را زیرسوال برد، رژیم بعث عراق را پیروز جنگ هشتساله خواند، از محاکمه اعضای منافقین انتقاد کرد، شعارهای انقلاب را موجب منزویشدن ایران در جهان دانست، مسئولان ارشد جمهوری اسلامی را متهم به لجبازی کرد و درنهایت بهصورت ضمنی و تلویحی خواهان توبه امام خمینی شد: «باید حساب کنیم در ظرف این 10سال که جنگ را به ما تحمیل کردند آیا جنگ را خوب طی کردیم یا نه، دشمنان ما که این جنگ را بر ما تحمیل کردند آنها پیروز از کار درآمدند، چقدر از نیرو از ایران و از دست ما رفت و چقدر جوانهایی را از دست دادیم که هرکدام یک دنیا ارزش داشتند و چه شهرهایی از ما خراب شد. باید اینها بررسی شود و ببینیم اگر اشتباهاتی کردهایم اینها توبه دارد و اقلا متنبه شویم که بعدا تکرار نکنیم. چقدر در این مدت شعارهایی دادیم که غلط بود و خیلی از آنها ما را در دنیا منزوی کرد و مردم دنیا را به ما بدبین کرد و هیچ لزومی هم برای این شعارها نداشتیم. باید بفهمیم اشتباه کردهایم و بعد بگوییم خدایا و ای ملت ایران ما اینجا اشتباه کردهایم... ما در جنگ خیلی اشتباه کردیم و خیلی جاها لجبازی کردیم... حالا چیزهایی که قابلجبران است باید جبران کنیم و مواظب باشیم که حالت لجاجت، گوش نکردن به حرف و نصیحت دیگران، خودمحوریها، کنارزدن نیروهای خوب، بیاعتنایی به افراد، منزوی کردن افراد دلسوز و فشارآوردن بر بعضی مردم را کنار بگذاریم.» درواقع این اظهارات مرحوم منتظری همان حرفهای رسانههای خارجنشین درباره جمهوری اسلامی بود و حالا همان حرفها برای اولینبار و در تریبون رسمی کشور و بهصورت علنی از زبان رهبر آینده جمهوری اسلامی مطرح میشد.
پاسخ قاطع امام: تا زنده هستم نمیگذارم انقلاب به دست لیبرالها بیفتد
11 روز پس از سخنرانی منتظری، امام در پیام منشور روحانیت که خطاب به مراجع، روحانیون و طلاب حوزههای علمیه بود، واکنش قاطعی به موضعگیریهای مرحوم منتظری نشان داد. رهبر انقلاب بابت تحلیلهای غلط منتظری درباره جنگ از خانواده شهدا عذرخواهی و اعلام کرد که هیچ پشیمانی نسبت به عملکرد در جنگ نداریم: «من در اینجا از مادران، پدران، خواهران، برادران، همسران، فرزندان شهدا و جانبازان بهخاطر تحلیلهای غلط این روزها رسما معذرت میخواهم و از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهارنظرها و ابرازعقیدهها بهگونهای غلط عمل کنیم که حزبالله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیاش عدول میکند.» امام این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده یا ناموفق بوده را تحلیلی غلط عنوان میکنند و موفقیت جمهوری اسلامی در شعارهایش را اینگونه میشمارند: «به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اکثر زمینههایی که شعار داده است به موفقیت نائل شود. ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کردهایم، ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیدهایم، ما شعار «مرگ بر آمریکا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کردهایم، ما همه شعارهایمان را با عمل محک زدهایم. البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور شدهایم روشها و تاکتیکها را عوض کنیم.» ایشان به طلاب هشدار میدهند که از تجربه روی کار آمدن لیبرالها در ابتدای انقلاب عبرت بگیرند و اجازه ندهند گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بیمورد و سادهاندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهای کلیدی و سرنوشتساز نظام شود. رهبرکبیر انقلاب درباره این موضع منتظری که شعارهای انقلاب باعث انزوای جمهوری اسلامی در جهان شده، با اشاره به کتاب موهن «آیات شیطانی» سلمان رشدی که در همان ایام منتشر شده بود، مینویسد: «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل میکنند باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر کنیم و ما خامی کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتا انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین میگذارند، این یک نمونه است که خدا میخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهاندیشی به درآییم و همهچیز را به حساب اشتباه و سوءمدیریت و بیتجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مساله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است.» امام همچنین تصریح میکنند که بهخاطر اینکه لیبرالها امروز درکنار جمهوری اسلامی نیستند جای هیچ تاسفی وجود ندارد و ایران چوب اعتمادهای بیجا به گروهکها و لیبرالها را میخورد. ایشان درنهایت اعلام میکنند: «تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بیپناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقی و نه غربی عدول نخواهم کرد.»
هاشمی از آن روزها چه میگوید؟
اثر روزهای پرتلاطم بعد از 22 بهمن 67 در خاطرات مرحوم هاشمیرفسنجانی هم دیده میشود. هرچند مرحوم هاشمی خود نیز در خاطراتش در بهمن و اسفند 67 درباره سخنرانی تند و رادیکال مرحوم منتظری نظری نمیدهد اما طبق خاطرات روزنوشت او، کموبیش نیروهای سیاسی به ملاقات او میآیند و در اینباره با او سخن میگویند. هاشمی در روزنوشتهای 26 بهمن 67 درباره ملاقات خود با مجید انصاری، عضو مجمع روحانیون و از چهرههای چپگرا مینویسد: «آقای مجید انصاری آمد. به اظهارات اخیر آیتالله منتظری، هم بهعنوان نادرست بودن نسبت سانسور و استبداد و طرد نیروهای عادل و... و هم بهعنوان ضرر به وحدت و ایمان جامعه و سوءاستفاده دشمنان انتقاد داشت و درخصوص نوشتن نامه سرگشاده به ایشان مشورت کرد. گفتم نامه سرگشاده مصلحت نیست. نباید به شخصیت ایشان آسیب وارد شود؛ قبول کرد که نامه خصوصی بنویسد.» فردای آن روز یعنی 27 بهمنماه فلاحیان، قائممقام وزیر اطلاعات به دیدار هاشمی میرود و مشورت مشابه با مشورت انصاری دارد. هاشمی مینویسد: «آقای [علی] فلاحیان [قائممقام وزیر اطلاعات] آمد... گفت نامهای در پاسخ آقای منتظری نوشته و میخواهد به روزنامه بدهد. گفتم به روزنامه ندهد، برای خودشان بفرستد. مدعی است اکثر نیروهای مخلص حزباللهی از اظهارات ایشان رنجیدهاند.» هاشمی همچنین سوم اسفند و روزی که پیام منشور روحانیت امام صادر شد، نوشته: «ظهر پیام مهم و مفصلی از امام به مناسبت روز روحانیت منتشر شد. از روحانیت انقلاب تجلیل و از روحانیت ساکت و محافظهکار انتقاد کردهاند. در این پیام از مطالب اخیر آیتالله منتظری بدون ذکر نام بهشدت انتقاد شده و به غرب سخت تاختهاند.» هاشمی همچنین درباره ملاقات آن شب خود با محمدیریشهری، وزیر اطلاعات مینویسد: «سرشب آقای ریشهری [وزیر اطلاعات] آمد. درباره پیام امام و آینده رهبری با تضعیف آقای منتظری با این پیام امام صحبت کرد و خبر داد که عدهای از روحانیون، نامههای تند اعتراضآمیزی به آقای منتظری نوشتهاند.» در روزنوشتهای هاشمیرفسنجانی در اسفندماه 67، یک نکته دیگری خودنمایی میکند. 20 اسفندماه و به مناسبت میلاد امام حسین(ع) و روز پاسدار، مسئولان کشور دیداری با امامخمینی داشتند. هاشمی درباره این برنامه مینویسد: «ساعت هشت صبح برای شرکت در ملاقات [به مناسبت میلاد امامحسین(ع) و روز پاسدار] به دفتر امام رفتم. قبل از شروع جلسه، با امام خصوصی ملاقات کردم و خواستم که ایشان در دیدار صحبت کنند؛ نپذیرفتند. اصرار کردم. گفتند قسم خوردهاند که در این جلسه صحبت نکنند. نمایندگان مجلس و فرماندهان سپاه و کمیته و نخستوزیر و هیاتدولت و بعضی از مسئولان بنیاد شهید بودند. من صحبت کوتاهی کردم و جلسه ختم شد.» هرچند دلیل صحبت نکردن امام در این جلسه مشخص نیست اما میتوان حدس زد که ناراحتی و گلایهمندی ایشان از سخنرانی یک ماه قبل آیتالله منتظری، همچنان پابرجاست و ایشان حاضر به صحبت و سخنرانی نشدهاند.
امام دستور دادند مطالب آقای منتظری در رسانهها منتشر نشود
محمدیریشهری، وزیر وقت اطلاعات در کتاب «خاطرهها؛ بررسی برههای حساس از تاریخ رهبری نظام جمهوری اسلامی» مینویسد: «بهخاطر دارم چند روز پیش از پایان سال 67، خدمت امام رسیدم و گزارشی را از آنچه در رسانهها درباره مواضع آقای منتظری منتشر میشد، تقدیم کردم. مرحوم حاجاحمدآقا هم در این دیدار حضور داشت. گویا مطالبی مشابه صحبتهای من را به امام گفته بود. امام فرمودند از این به بعد مطالب آقای منتظری در رسانهها منتشر نشود یا در صداوسیما منتشر نشود. دستور امام خمینی مبنیبر عدمانتشار رسمی سخنان آقای منتظری نخستین اقدام ایشان در برخورد عملی با وی بود که نشان میداد امام نسبت به برکناری آقای منتظری تصمیم گرفته یا به تصمیمگیری نزدیک شده است.»
وقتی صدای کروبی و رفقا هم بلند شد
هرچند مرحوم هاشمی نیروهای سیاسی را از نامهنگاری علنی و موضعگیری در رسانهها علیه مرحوم منتظری بازمیداشت، اما 29 بهمنماه 67، سه تن از اعضای شناختهشده و سرشناس مجمع روحانیون مبارز در نامهای سرگشاده، به انتقاد از موضعگیریهای منتظری پرداختند. مهدی کروبی، مهدی امامجمارانی و سیدحمید روحانی سهنفری بودند که این نامه را خطاب به قائممقام رهبری نوشتند. آنها در ابتدای این نامه ذکر میکنند که موضعگیریهای اخیر مرحوم منتظری به هیچوجه برای آنها قابلتوجیه نبوده و باعث شگفتی و حیرت آنها شده است؛ سپس لیست بلندبالایی از جنایتهای سیدمهدی هاشمی ازجمله قتل مرحوم شمسآبادی پیش از انقلاب، همکاری با ساواک، قتل حشمت و دو فرزندش، ایجاد فتنه و برادرکشی در افغانستان به واسطه مسئولیت در واحد نهضتهای سپاه را میشمارند و مینویسند: «در این میان انتظار میرفت حضرتعالی در پی آگاهی از جنایتها و آدمرباییها و خونریزیها و دهها جنایت و خیانت دیگر او که در پروندههای او منعکس است و خود به خوبی از آن آگاهید، نهتنها از او و باند او اظهار تبری و انزجار کنید و از مسئولان امر کیفر هرچه سریعتر آنان را بخواهید بلکه از وجود چنین جنایتکاران خونخوار و خداشناسی درمیان بیت خود بهشدت نگران شوید و به خود آیید و در راه پاکسازی بیت خود از عناصر منحرف و وابسته به باند مهدی بکوشید و از مقامات و مسئولانی که در راه ریشهکن کردن این ماده فساد تلاش کردهاند، سپاسگزاری کنید و خود را مرهون آنان بدانید، لیکن متاسفانه حضرتعالی نهتنها چنین نکردید بلکه تا واپسین روز زندگی او میکوشیدید او را از کیفر قانونی برهانید؟! آیا این موضع حضرتعالی را میتوان با موازین قانونی، مطابق دانست؟» این سه تن مرحوم منتظری را با این پرسش، روبهرو میکنند که: «شما در سخنرانیها و موضعگیریهای خود از پایبندی به قانون، عدمتجاوز به قانون و حرکت بر پایه قانون فراوان سخن میگویید. پرسشی که برای ما مطرح است این است که آیا پیروی از قانون برای دیگران است؟! یعنی این مسئولان نظام جمهوری اسلامی و امت قهرمانپرور ایران هستند که باید قانون را رعایت کنند؟ لیکن اطرافیهای شما از هفت دولت آزادند؟!... مهدی و باند او اگر مردم را بدزدند و بکشند جانی نیستند، لیکن مقامات قضایی نظام جمهوری اسلامی اگر شماری از توطئهگرانی را که نقشه براندازی دارند، محاکمه و اعدام کنند، جانی هستند؟!» کروبی و دوستانش در این نامه اشارهای جالب به یکی از استدلالهای سادهلوحانه مرحوم منتظری در رابطه با سیدمهدی هاشمی میکنند و مینویسند: «شما آنگاه که خبردار شدید یکی از افراد باند مهدی اوراق و اسناد نخستوزیری را دزدیده است اظهار داشتید که «شاید تصمیم داشته در آینده نخستوزیر بشود و میخواسته است اطلاعاتی از چون و چند کار نخستوزیری داشته باشد!» آیا اگر فردا خبردار شوید یکی از علما به بیت شما دستبرد زده است و شماری اسناد و مدارک را ربوده و توجیه او این است که چون قصد دارد در آینده قائممقام رهبر شود، برای آشنایی با اوضاع و شرایط قائممقامی به این کار دست زده است، با او چه رفتار و معاملهای خواهید کرد و چه دیدی نسبت به او خواهید داشت؟ آیا درباره او نیز چنین اظهارنظری خواهید فرمود؟!» اعضای مجمع روحانیون مبارز کنایهای نیز به ادعای آقای منتظری مبنیبر سانسور و نبود آزادی در جمهوری اسلامی و رسانهها میزنند: «شما از سانسور در رسانههای گروهی انتقاد میکنید و از این نگرانید که «...اگر اینطور باشد، کار به جایی میرسد که حرف من طلبه را هم که از اول انقلاب درکنار مردم و همراه با انقلاب اسلامی بودهام، سانسور میکنند!» شگفتا! چگونه است آن روز که رسانههای گروهی بیانیه حضرت امام درباره مهدی هاشمی را پخش میکنند، با پرخاش میگویید که چرا این موضوع را بوق کردهاند؟ یا آنگاه که خبر به شما میرسد رادیو و تلویزیون میخواهد اعترافات مهدی را پخش کند، میکوشید حتی با تهدید از پخش آن جلوگیری کنید و نگذارید امت اسلامی جنایات مهدی را از زبان او بشنوند! آیا به نظر شما سانسور پیام رهبر انقلاب اسلامی که در راه این انقلاب همه هستی خود را فدا کرده است، درصورتی که شما صلاح بدانید بیاشکال است و سانسور اعترافات مهدی و باند او نیز باید انجام بگیرد و تنها سانسور نظریات شما خلاف قانون است؟!» کروبی و رفقایش حمایت و طرفداری مرحوم منتظری از منافقین را به باد انتقاد میگیرند و مینویسند: «شما همیشه در برخورد با مسئولان و مقامات قضایی از عفو زندانیان گروهکی سخن میگویید و آزادی آنان را میخواهید. با وجود آنکه بارها برای شما ثابت شده است که بسیاری از آنان به سبب اصرار و پافشاری شما مورد عفو قرار گرفتند و آزاد شدند و با شناسایی بیشتر از پاسداران و بسیجیان دست به آدمکشی و ترور زده و خون عزیزان ما را ریختهاند؛ لیکن هرگز اینگونه رویدادها در موضع شما در پشتیبانی از زندانیهای گروهکی تغییری پدید نیاورده است.» آنها در ادامه به زیرسوال بردن شهید محمد منتظری، از سوی آیتالله منتظری هم اشارهای دارند و از سوءاستفادهای که لیبرالها از این موضوع کردهاند، اینگونه از قائممقام رهبری گلایه میکنند: «شما شهید قهرمان محمد منتظری را تحتتاثیر گفتههای دیگران، روانی خواندید. درصورتی که امام را هرچه تحتفشار قرار دادند تا کلمهای علیه محمد بر زبان آورند، نپذیرفتند. خدا میداند که لیبرالها و ملیگراها از این اظهارنظر شما درباره او چه بهرهبرداریهای سوء کردند و در مجلس شورای اسلامی او را از قول شما دیوانه خواندند!» سران مجمع روحانیون مبارز درنهایت درباره چرایی اینگونه مواضع آیتالله منتظری و سرانجام آن، خطاب به وی مینویسند: «آنچه که شما را آسیبپذیر ساخته است، بیت و نزدیکان شما و منابع خبری شماست که متاسفانه ناسالم است. این منابع خبری ناسالم و برخی نزدیکان ناصالح، شما را به اشتباهات خطرناکی واداشتهاند و دشمن را به شکل دوست و دوستان را دشمن در برابر شما به نمایش میگذارند و عناصر لیبرال و منحرف مانند نهضت آزادی را به شما نزدیک میسازند... علیرغم هشدارها و رهنمودهای حضرت امام و بیشتر دوستان وفادار و دلسوز، از پاکسازی بیت خود، خودداری میورزید و درنتیجه میبینیم که اطرافیها و نزدیکان شما برآنند که شما را گام به گام از راه انقلاب جدا سازند و نسبت به انسانهای متعهد و فداکار و انقلابی بدبین سازند و آدمکشان و سرمایهدارها و لیبرالها را در دید شما قهرمانان مبارزه با آمریکا جا بزنند... آیا خدا راضی است که با اینگونه سخنان، برای رادیوهای بیگانه و ضدانقلاب خوراک تهیه کنید و اصل نظام جمهوری اسلامی ایران را به زیرسوال ببرید؟!»