امیرعباس صباغ، کارشناس سینما: الیوت ژاک، روانشناس کانادایی برای اولینبار در سال ۱۹۶۵ بحث بحران میانسالی را مطرح کرد و معتقد بود آدمی هنگامی که چهارمین دهه زیست خود را به پایان میرساند، با چالش ۴۰سالگی مواجه شده و مدام دستاوردها و اهداف و رویاهایش را با وضعیت فعلی زندگی خود مقایسه میکند. این بحران درمورد جشنواره امسال فیلم فجر که 40سالگی خود را جشن گرفت، هر روز به شکلی پررنگ و غیرقابل انکار دور باطلی را میپیمود و از طیف رادیکالهای چپ تا سوپرراستیها اکثریت به آن معترض بودند. علت اصلی این اعتراض هماهنگی بیسابقهای بود که در همه امور از شکل اجرا تا نحوه انتخاب آثار و شیوه برگزاری جشنواره به وجود آمده و شاید برای اولینبار بود که همهچیزمان اینقدر به همهچیزهای دیگرمان میآمد! شعار دادند که فرشقرمز یک الگوی غربی است و نباید باشد؛ نتیجهاش این شد که تعداد عکاسان حاضر در جشنواره از تعداد منتقدان پیشی گرفت و ازدحام وحشتناک عکاسان در مراسم فتوکال تا روز آخر جشنواره اعتراضات بسیاری را بههمراه داشت. در نشستهای تخصصی که فلسفه برگزاری آن در این مقطع را اصلا نفهمیدیم، در مواردی تعداد حضار به شرط محاسبه کارشناس و مجری نشست، از تعداد انگشتان یک دست فراتر رفت و هیات محترم انتخاب نیز اینقدر بیسلیقه بدون هیچ معیار شاخصی با انتخابهای عجیب خود بازار مکارهای به راه انداخته بود که هر چیزی در آن یافت میشد. از اکشن تاریخمصرف گذشتهای به نام لایههای دروغ تا تلهفیلم شکمسیرانه ماهان تا فیلمهای تجربی مانند ۲۸۸۸ و فیلمهای استراتژیک و بیگ پروداکشنی که بود و ملودرامهای عامهپسند و... همه و همه به بهانه تنوع ژانر وارد جشنواره شدند و اینگونه هویت جشنوارهای 40ساله را به چالش کشیدند. ویژهبرنامه تلویزیونی هفت (که مدتهاست عنوان هفت مرحوم عنوان مناسبتری برایش است) کاملا خنثی و بدون هیچ جریانسازی و تاثیرگذاری مثبت در جهتدهی به جشنواره، همچنان محلی برای اظهارات عجیب منتقد تلویزیونی پیشکسوت و دو همکار همسو و همجهت با وی (که اغلب همان حرفهای وی را با ادبیات دیگری به زبان دیگری میزنند) بود که اغلب سعی میکند شگفتیساز باشد و امسال با اظهاراتش راجعبه یک کمدی متوسط رو به ضعیف و بیان اینکه یک پلان آن را به کل میهمان مامان نمیدهد، یکبار دیگر دانش سینماییاش را به رخ تماشاگران و علاقهمندان سینما کشید!
سینماگر محترمی که در میزگردهای مربوط به سینمای مستقل معمولا در هر روزنامه، مجله، ماهنامه، فصلنامه و گاهنامهای حاضر است و خود را در دسته سینماگران مستقل میداند، فیلمی بیوگرافیک ساخت که نقش اصلی فیلم نه شخصیت اصلی آن که اسپانسر فیلم است و از این لحاظ میتوان سفارشیسازی را به قبل و بعد از ساخت این فیلم تقسیم کرد! خانم فیلمسازی که فیلم اولش بیش از اندازه موردتوجه قرار گرفت و او را دچار چنان سوءتفاهمی کرد که خیال کرد میتواند با سختافزار و توپ و تانک و انفجار فیلم بسازد؛ همین شد که بیش از ۲۰ میلیارد پول بیزبان حرام شد و بیش از دو ساعت صدای انفجار شنیدیم و خرابی دیدیم اما دریغ از خلق یک شخصیت یا حتی یک رابطه دونفره درست و حسابی! و بدتر از همه نداشتن تحمل برای شنیدن یک نقد منطقی در جلسه پرسش و پاسخ. از طرف دیگر دخالتهای سلیقهای در فیلمها که با حضور ایلبیگی، معاون جدید نظارت و ارزشیابی جان تازهای گرفته، به آنجا رسید که در پایان یک فیلم کپشنی آمد که شخصیت اصلی فیلم مبتلا به اسکیزوفرنی است و چند دقیقه بعد در نشست پرسش و پاسخ فیلم کارگردان و تهیهکننده و بازیگر نقش هرکدام یکبار جداگانه توضیح دادند که مساله فیلم این نیست و برای گرفتن پروانه نمایش تن به این کار دادند و چنین صراحت و تعاملی در هیچ دوره جشنواره فیلم فجر وجود نداشته و بد نیست بدانید با همه این اعمال نظرات و حذف تعداد جالبتوجهی فیلم از جشنواره، معاون محترم نظارت و ارزشیابی دو روز گذشته فرمودند که جز ۵ فیلم، بقیه آثار نیاز به ممیزی مجدد دارند و بعد جشنواره باید پروانه نمایش دائم بگیرند! محافظهکاریها و ترس مدیران جشنواره به همینجا هم ختم نشد و انتخاب دو مجری نشستهای پرسش و پاسخ نمونه دیگری بر تایید این ادعاست! گویی قحطالرجال آمده که در میان اینهمه گزینه، سراغ دو مجری تلویزیونی (بدون ذرهای تخصص سینمایی) میرویم که نه شناخت کافی از تاریخ سینمای ایران و جشنواره دارند و نه رسانههای سینمایی و وزن آنها را میشناسند. نتیجه این میشود که هر روز سوالهایی مشابه اینکه «چالش شما برای بازی در این نقش چه بود؟» بهصورت تکراری از بازیگران همه فیلمها پرسیده شد و بهندرت پرسشی به نقل از یک خبرنگار/منتقد یا رسانه معتبر شنیدیم و رسانهای که نه نامش را شنیده بودیم و نه فعالیتش ارتباط چندانی با جشنواره فیلم فجر داشت، بیشتر از هر رسانه دیگری اسمش در این جلسات شنیده شد و گاه در یک نشست چندین سوال بیربط از آن خوانده شد! تا اینجا روایت یک علاقهمند به سینما و جشنواره فیلم فجر را خواندید، از اینجا به بعد اما روایت دیگری است. قرار بود جشنوارهای داشته باشیم بدون حاشیه و موردپسند همه و البته با فیلمهایی امیدبخش و خداراشکر تقریبا در تحقق همه این اهداف به موفقیت حداکثری دست یافتیم و در مقایسه با دورههای قبل جز اعتراض چند رسانه و منتقد، صدای کسی بلند نشد و نه نهادی اعتراض کرد و نه نماینده مجلسی ناراحت شد و نه اصلا اتفاقی افتاد! و از این بابت به موفقیت خیرهکنندهای رسیدیم، بهخصوص که بهصورت کاملا نمادین در طراحی پوستر این دوره، سر سیمرغ را بردیم و خیال خودمان را راحت کردیم و درعینحال پز ۴۰سالگی را حتی در طراحی پوستر هم دادیم! و حالا بد نیست برگردیم به همان روایت اول و طرح یک درخواست! مدیران محترم وزارت ارشاد و معاونت سینمایی این جشنواره به پایان رسید و چون اولین دوره حضور شما بود، شاید منصفانه نباشد شما را مسبب همه این ایرادات بدانیم اما یک خواهش: بساط این سیاست انقباضی را جمع کنید که دوره آن سالهاست به پایان رسیده است. جناب آقای خزاعی که حضورتان باعث دلگرمی اکثر سینماگران از چپ و راست شد، با طناب معاون نظارت و ارزشیابی خود توی چاه نروید و نگذارید خاطره خوشی که سینماگران از شما داشتند از بین برود، زمانی که دایره حذف سینماگران بازهای به وسعت موسسه اوج تا حمید نعمتالله را در برگیرد، نتیجهاش چیزی جز عقبگرد و درنهایت سقوط آزاد نخواهد بود! خواهشا بگذارید این جشنواره فیلم فجر برای ما بماند.