موقعیت مهدی اثر متفاوتی است، از این حیث که نه خشکی‌ها و زمختی‌های مرسوم جنگ را دارد و نه در ورطه ایدئولوژیک صرف گیر کرده، بلکه روایتی است که درعین صادقانه بودن، شاعرانگی ظریفی دارد و در کنار آن سعی شده رگه‌های طنازانه لطیف–که برگرفته از روحیه شخصی حجازی‌فر نیز هست- در فیلم پدیدار شود و در این مسیر بسیار موفق بوده است.
  • ۱۴۰۰-۱۱-۱۹ - ۰۲:۱۴
  • 10
«موقعیت مهدی»یعنی سینما

میکائیل دیانی: اتفاقات و برهه‌های تاریخی-‌اجتماعی معمولا بر آثار فرهنگی-‌هنری جوامع‌شان موثرند و در ایران معاصر ما می‌توان یکی از برهه‌های مهمی را که نقش بسیار زیادی بر هنر سینما در ایران داشته است، «هشت سال دفاع مقدس» دانست. سینما در ایران با درون‌مایه و بافتار حماسه دفاع مقدس اما دوره‌های مختلفی را طی کرده که در تمام این دوران بین دوگانه اولویت فرم یا محتوا، دور شدن از سوژه به‌دلیل قدسی بودن امر دفاع یا نزدیک شدن به آنها و زمینی کردن رزمندگان چالش بوده است. آوینی در مدیوم مستند توانست به قله روایت دست پیدا کند و درعین حفظ وجوه عرفانی و شاعرانگی دفاع مقدس به سوژه‌ها نزدیک شود و «روایت فتح» کند؛ اما سینمای داستانی کمتر موفق به اجماع فرم و محتوا و خلق پدیده شده است. کمتر پیش آمده است که سوار بودن بر ابزار و تکنیک در خودآگاه مولف، در کنار محتوا به تکاملی برسد که از ناخودآگاه کارگردان یک فرم دلنشین شکل بگیرد و همواره این جدال ادامه داشته است. گاهی آنقدر محتوا بیرون از فرم بوده است که با آثاری شعارزده و غیرملموس مواجه بوده‌ایم و گاهی آنقدر تکنیک خودنمایی داشته که مساله و دغدغه فراموش شده است؛ جنسی که در سال‌های اخیر هم یکی دو مورد از آنها را داشته‌ایم با انفجارهای جذاب، تصاویر ناب اما بدون روح و احساس! «ایستاده در غبار» شاید یکی از اتفاقات نادر سینمای ایران با بافتار دفاع مقدس است که ابزار و تکنیک در کنار محتوا خلق یک فرم جذاب را ایجاد کرده است، اگرچه آن فیلم نیز داکیودرام است.

این مقدمه نسبتا طولانی را نوشتم که بتوانم پدیده «موقعیت مهدی» را بهتر برای خواننده تشریح کنم؛ فیلمی که مهم‌ترین ویژگی آن بلوغ فرم برای سینمای ایران در موقعیت دفاع مقدس است. تسلط هادی حجازی‌فر بر ابزار سینما و تکنیک به‌وضوح در قاب‌بندی‌ها، زاویه‌ها و طراحی میزانسن‌ها مشخص است، اما آنچه این فیلم را متفاوت کرده، به خدمت‌ گرفتن این ابزار برای آن محتوا و شکل‌گیری این فرم منحصربه‌فرد بوده است. کارگردان علاوه‌بر تسلط بر ابزار، بر محتوای دفاع مقدس نیز کاملا سوار است و از روایت خلق‌شده می‌توان فهمید آنچه روی پرده می‌بینیم، تجربه زیسته اوست. هادی حجازی‌فر یکی از نوادگان خانواده پرجمعیت حجازی‌فر است که تقریبا تمام مردان خانواده ازجمله پدر او، رزمندگان لشکر باکری بوده‌اند و دو تن از عموهایش در همین لشکر بوده و شهید شده‌اند و او در کودکی تمام این اتفاقات را لمس کرده است و آنچه به‌صورت شهودی بدان رسیده حالا در فیلم جاری و ساری کرده است.

موقعیت مهدی اثر متفاوتی است، از این حیث که نه خشکی‌ها و زمختی‌های مرسوم جنگ را دارد و نه در ورطه ایدئولوژیک صرف گیر کرده، بلکه روایتی است که درعین صادقانه بودن، شاعرانگی ظریفی دارد و در کنار آن سعی شده رگه‌های طنازانه لطیف–که برگرفته از روحیه شخصی حجازی‌فر نیز هست- در فیلم پدیدار شود و در این مسیر بسیار موفق بوده است؛ چنانچه می‌توان موقعیت مهدی را چگال‌ترین فیلم جشنواره فجر از حیث ایجاد احساس در مخاطب دانست. فیلمی که موفق شده به‌صورت سینوسی مخاطب را در لحظه‌های خود از حزن به حماسه، از حماسه به طنازی همراه کند. به‌گونه‌ای‌که در لحظه‌هایی خوب اشک می‌ریزیم و در لحظه‌هایی خوب می‌خندیم، جایی دلهره داریم و جایی انگار قلب‌مان تسکین پیدا می‌کند.

با آنکه فیلم از دل یک مینی‌سریال درآمده است اما اپیزودها به‌گونه‌ای در هم تنیده شده‌اند که خرده‌پیرنگ‌ها یکدیگر را مانند پازل کامل می‌کنند و کارگردان در پختگی شخصیت‌ها را برای ما معرفی می‌سازد تا بتوانیم درعین قهرمان بودن‌شان، لمس‌شان کنیم و درعین ملموس بودن‌شان ژرفای فاصله خود با آنها را بفهمیم. شخصیت‌پردازی مهدی باکری توسط حجازی‌فر با بازی نمکی خود او باعث شده ما با قهرمانی مواجه باشیم که برایمان باورپذیر باشد.

فیلم وجوه استعاره‌ای و پررنگ دینی دارد و در جای‌جای فیلم «مساله برادری» که در هم آمیخته‌ای از وفا، غیرت، فداکاری و ایثار است و تلاش شده مواجهه امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) در لحظه‌لحظه فیلم جریان داشته باشد. داستان مهدی و حمید باکری، خسرو و محمد، روضه سوزناک حضرت عباس(ع)؛ همه و همه موجب غلیان احساس در مخاطب می‌شود.

بداعت و ایجاد فرم را می‌توان در فیلم لمس کرد، به‌عنوان مثال انتهای پرده آخرین تماس و شهادت حمید باکری و استفاده از دوربین به‌مثابه روح سرگردان در خانه که با زنگ تلفن شروع می‌شود و دوربین از روی تلفن حرکت کرده و پشت پنجره آشپزخانه با زاویه‌ای های‌انگل به تماشای رفتن خانواده‌اش می‌ایستد و نگرانی پدر برای خانواده را روایت می‌کند، یکی از بهترین لحظه‌های خلق‌شده سینمای ایران است و حجازی‌فر در موقعیت مهدی توانسته در چند نقطه همین‌گونه باشد و لحظه‌هایی را ورای سینمای ایران خلق کند.

حجازی‌فر در فیلم نشان داد که کارگردان کاربلد و مسلط به ابزار سینما چقدر می‌تواند از ترکیب تصویر، نور و صدا لحظه‌های ناب بیافریند. می‌داند که کجا باید اکستریم لانگ‌شاتی دلربا از کوهستان برفی ارومیه نشان دهد و کجا با کلوزآپ روح‌الله زمانی و محمد گفتنش جگر ما را بسوزاند؛ کجا باید تنهایی مهدی را در نمای جذاب لای نیزارها به نمایش بگذارد و کجا توشاتی(نمای دونفره) عاشقانه بین صفیه و مهدی شکل دهد. آنچه او به کمک مسعود سخاوت‌دوست در خلق موسیقی متن فیلم ایجاد کرده است، در کنار قاب‌ها، نورها و بازی‌ها انسان را با خود پرواز می‌دهد، موسیقی در بخش‌هایی نقش روضه را ایفا می‌کند و در هنگامه‌ای درون مخاطب را از حماسه آکنده می‌کند.

موقعیت مهدی به‌واسطه تمام آنچه گفتیم و بسیاری که در این جریده فرصت گفتنش نبود، پدیده جشنواره چهلم فجر است.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰