مجید مظهرصفاری در گفتوگو با «فرهیختگان» درباره انگیزهای که برای نوشتن کتابی با موضوع شهید مهدی باکری داشت، گفت: «در سال 1360 و بعد از شهادت مهندس امینی فرمانده واحد عملیات سپاه ارومیه، شهید باکری با دعوت فرمانده وقت آن دوره ارومیه به آنجا آمد و فرماندهی واحد عملیات سپاه ارومیه را به عهده گرفت و از تابستان سال 1360 به مدت پنجماه فرمانده بود و در آن دوران اقدامات زیادی برای امنیت ارومیه انجام داد. با مطالعاتی که داشتم هیچ کجا راجع به عملیاتهای انجامشده نوشته نشده بود و فقط در بعضی از فهرستها یک جمله وجود داشت که نوشته بودند مهدی باکری برای مدتی فرمانده عملیات سپاه بود. این موضوع برای من انگیزه شد و در اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، نوشتن کتاب را شروع کردیم و این کار یکسال زمان برد. ما فقط همان پنج ماه را مشخص کردیم و به روزنامه مراجعه کردیم تا اتفاقاتی را که در منطقه افتاده بود، پیدا کنیم.»
انتخاب نام براساس صحبتهای رهبر
این نویسنده درباره دلیل انتخاب نام «فرمانده نجیب» گفت: «برای نامگذاری کتاب از صحبتهای مقاممعظمرهبری الگو گرفتیم. ایشان در یکی از سخنرانیهایشان فرمودند: «من آقای مهدی باکری را جزء نجیبترین فرماندهان دفاع مقدس شناختم.» درنتیجه ما این اسم را از این جهت و براساس صحبت ایشان انتخاب کردیم.»
وی در ادامه راجعبه وجهتمایز «فرمانده نجیب» از کتابهای مشابهش گفت: «ما تمام جوانب پنج ماه فرماندهی شهید باکری را بررسی کردیم و خاطرات رزمندگانی را که همراه وی بودند، نوشتیم و روزشمارها و روزنامههای مربوط به آن دوران را خواندیم و اینها را در قالب چند فصل بیان کردیم.»
مردمی بود و مردمی فکر میکرد
مظهر صفاری در رابطه با ویژگی شهید باکری که برایش ارزشمند بود، گفت: «آقای باکری یک آدم بسیار مردمی بود و مردمی فکر میکرد و برای امنیت پایدار در منطقه شمالغرب ارومیه و جنوب ارومیه معتقد بود باید از نیروهای بومی استفاده کنیم و اعتقاد داشت آنها طرفدار احزاب دموکرات نیستند و اگر ما اقتدار و محبت خودمان را نشان دهیم جذب ما میشوند و حقانیت ما را درک میکنند. یک ویژگی مهمی که تا آخر عمرش آن را حفظ کرد بیریایی بود. او بیشتر از هر چیزی به فکر انجام تکالیف الهی بود و هیچ پست و مقامی برایش اهمیتی نداشت و فقط برقراری امنیت برایش مهم بود.»
کتابی برمبنای پژوهش
این نویسنده درباره مشکلاتی که برای نوشتن این کتاب داشت، گفت: «سختی ما برای نوشتن این کتاب در بحث منابع بود. چون سالهای زیادی از این عملیات میگذشت خیلیها یادشان نبود چه اتفاقاتی افتاده است. افرادی بودند که حضور ذهن داشتند و ما از آنها کمک گرفتیم.»
وی در ادامه راجعبه واقعیبودن نوشتههایش گفت: «این کتاب کاملا با واقعیت همخوانی دارد و ما قصه و داستان در آن نگفتیم و خاطرات را آنطوری که اتفاق افتاده نوشتیم، بدون هیچ مطلب اضافه. بنابراین این کتاب کاملا پژوهشی است و ما در آن اغراق نکردیم. حتی از کسانی که خاطره تعریف میکردند خواستیم تا واقعیتها را بگویند.»