• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۰-۱۱-۱۳ - ۰۰:۰۲
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 2
  • 0
درباره تصویر پلیس در سینمای ایران

اگر پلیس ایران بگذارد، سینمای ایران پلیس ایرانی خواهد داشت

پلیس ایرانی جذاب و سینمایی، قابل‌ساختن است و مخاطب هم آن را می‌پذیرد. مشکل فقط همین است که سوءتفاهمات کنار بروند و اجازه داده شود این موارد به‌شدت نادر، پرتعدادتر شوند و ما به‌واقع در ایران ژانر پلیسی داشته باشیم.

اگر پلیس ایران بگذارد، سینمای ایران پلیس ایرانی خواهد داشت

اولین نکته این است که ما در ایران فیلم پلیسی کم داریم. این را یک‌بار مرحوم ضیاءدری در گفت‌وگویی بیان کرد که جزء آخرین گفت‌وگوهای زندگی‌اش بود. گفت در اروپا و آمریکا و البته خیلی جاهای دیگر، اگر فیلمساز جوانی بخواهد وارد ژانر پلیسی شود، عقبه بزرگ و تکامل‌یافته‌ای از انواع جزئیات بصری و پیچش‌های داستانی را به‌عنوان پس‌زمینه کارش دارد؛ لباس‌ها، فیگورها، تیپ‌ها، شخصیت‌ها و انواع نمونه‌های دیگر. اما در ایران اگر کسی بخواهد این کار را شروع کند، باید ابتدا پلیس ایرانی بسازد، فضای جنایی ایران را بسازد، تیپ‌ها، شخصیت‌ها، لباس‌ها، پیچش‌های داستانی و خلاصه همه‌چیزش را به شکل ایرانی بسازد. سیدضیاء خدابیامرز راست می‌گفت. ما پیش از این مثلا کارآگاه علوی را داشتیم که اگرچه محبوب بود، هیچ جای تیپ و قیافه‌اش ایرانی نبود. حتی سریال سرنخ با بازپرسی که لهجه اصفهانی داشت، انگار بخش اروپایی ایران را بستر روایت داستانی‌اش قرار داده بود؛ حال آنکه اساسا چنین بخشی در ایران وجود ندارد. اینکه چند کلیشه سینمایی از ایرانی‌بودن را به یک کاراکتر سنجاق کنیم و به نظرمان برسد که خب پلیس ما هم ایرانیزه شد، راه به جایی نمی‌برد. لهجه اصفهانی یا چای‌خوردن در نعلبکی یا مادربزرگی که به شکل ایرانی، سنتی باشد را اگر به نسخه‌های درجه دوی پوآرو، شرلوک‌ هلمز، مگره یا سایر کارآگاه‌های فرنگی بچسبانیم، ایرانی‌شان نخواهد کرد. نه اینکه وام گرفتن از تجربه‌های گران‌سنگ ادبیات و سینما کار بدی باشد، اما کار راحتی هم نیست. ما پلیس ایرانی نداریم شاید به این دلیل که از ابتدای تاریخ سینمایمان همیشه خود نیروی پلیس روی تصویری که از او نمایش داده می‌شد، حساسیت داشت.

«متری شیش‌ونیم» یک نمونه است. چهار تا داد و هوار پلیس این فیلم به مذاق مسئولان مربوطه خوش نیامده بود. یعنی یک قدم از پلیسی که تمام قواعد را در چهارچوب تعارفات روابط‌عمومی نیروی انتظامی رعایت می‌کند، نباید فراتر برویم. به صحنه‌ای از فیلم «قصر شیرین» که در آن یک پلیس رشوه می‌گرفت هم ایرادهای فراوانی گرفتند. وارد شدن به این ساحت همیشه مشکل بوده، حتی به‌واقع سخت‌تر از کار کردن درباره امنیتی‌ها. لابد دیده‌اید بعضی‌ها را که اگر ازشان عکسی ناگهانی و در حالت طبیعی بگیرید، آشفته و عصبانی می‌شوند. حتما باید آماده و آراسته باشند و احتمالا لبخندی مصنوعی و فیگوری به‌زعم خودشان جذاب بگیرند تا دوربین اجازه شات‌گرفتن پیدا کند. هرکس چنین عکس‌هایی را ببیند، می‌فهمد که طبیعی نیستند و پلیس ما هم عادت دارد همیشه این‌طور عکس بیندازد. اگر بهشان بگویید عکس‌های طبیعی و ناغافل، شما را دوست‌داشتنی‌تر نشان می‌دهند، باور نمی‌کنند و زیر بار نمی‌روند. اگر بگویید تصنعی بودن این عکس‌ها که خودتان دوست دارید ازتان گرفته شود، روی مخاطب تاثیر مثبتی نمی‌گذارد، فکر می‌کنند دارید بهانه جور می‌کنید تا تصاویر بدتان از آنها مجوز بگیرد. اگر بخواهیم چند صنف را در ایران نام ببریم که فیلم ساختن درباره آنها به‌شدت مشکل است، یکی‌شان نیروی پلیس خواهد بود.

جالب است حتی درباره روحانیت هم فیلم ساخته شده کارهایی مثل «مارمولک» یا فیلم «مصلحت» که هنوز می‌شود امیدوار بود مشکل مجوز نمایش آن به‌زودی حل شود. اما پلیس به‌قدری سخت می‌گیرد که کمتر کسی دردسر رفتن سراغ موضوعات مرتبط با آن را به خود می‌دهد. درطول تمام این سال‌ها جسته‌وگریخته، تک‌وتوک، فیلم‌هایی را می‌شود دید که پلیس ایرانی جذابی ساختند. تعدادشان خیلی کم است و پس از دست‌وپازدن در قوس اقیانوس دردسرها به ساحل نمایش رسیدند؛ اما از همین یکی،دو مورد می‌شود فهمید که پلیس ایرانی جذاب و سینمایی، قابل‌ساختن است و مخاطب هم آن را می‌پذیرد. مشکل فقط همین است که سوءتفاهمات کنار بروند و اجازه داده شود این موارد به‌شدت نادر، پرتعدادتر شوند و ما به‌واقع در ایران ژانر پلیسی داشته باشیم. پلیسی با انواع جزئیات بصری و پیچش‌های داستانی مخصوص به خودش؛ لباس‌ها، فیگورها، تیپ‌ها، شخصیت‌ها و همه‌چیزهای دیگری که ژانر پلیسی را ایرانی می‌کنند.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟