سهشنبه هفته گذشته لیز تراس، وزیر خارجه انگلیس با موضعی تند روند مذاکرات را رو به بنبست دانست. البته این اقدام وزیر خارجه انگلیس مسبوقبهسابقه است و پیشتر نیز قبل از شروع دور هفتم مذاکرات وین دست به انتشار یادداشتی مشترک با وزیر خارجه رژیمصهیونیستی، یائیر لاپید برای تخریب مواضع ایران در مذاکرات زده بود. اینگونه فشار آوردن به تیم مذاکرهکننده ایرانی، البته که امری جدید نیست و پیش از انگلستان، فرانسه هم چنین نقشی را ایفا میکرده است. اما برخلاف تمام فضاسازیها و فشارهایی که طرف غربی و آمریکایی به ایران میآورد، گفتوگوهای وین بهصورت جدی و روبهجلو درجریان است. پیرامون همین مساله با سیدمصطفی خوشچشم، کارشناس مسائل بینالملل به گفتوگو پرداختیم.
وزیر امور خارجه انگلیس اخیرا مواضع مخرب و تندی نسبتبه روند مذاکرات در وین داشته است. او مدعی است مذاکرات به بنبست رسیده، درحالیکه گفتوگوها در وین درجریان است و توافق میتواند دردسترس باشد. باتوجه به اینکه قبلا هم فرانسه نقش پلیس بد را برای فشار به ایران بازی میکرده، میتوان گفت این مواضع اخیر انگلستان، در چهارچوب فشار حداکثری و هماهنگ با ایالاتمتحده آمریکا است؟
باتوجه به نزدیک شدن به اوج سوابق مذاکراتی و باتوجه به اینکه مذاکرات فنی بین کارگروهها تقریبا تمام شده و همه هیاتها منتظر تصمیمات سیاسی در واشنگتن هستند تا بالاخره مشخص شود آیا آمریکا قصد توافقی خوب و درست را دارد یا خیر، طبعا طرف آمریکایی و غربی از همه ابزارهای سیاسی، تبلیغاتی و رسانهای خود استفاده میکند تا روی طرف ایرانی و افکار عمومی ایران فشار بیاورد. در این رابطه خود آمریکا و مقامات واشنگتن، تغییر لحن اندکی را بهوجود آوردند تا با پراکندن فضای نسبتا منفی، فشار بیشتری را روی تیم مذاکرهکننده ایرانی بگذارند و ازطرفی احیای نقش پلیس بد، اینبار توسط انگلستان انجام میشود. بعد از اینکه در دور قبلی مذاکرات، چند هفته گذشته فرانسه این نقش را ایفا کرد و با تقابل افکار عمومی در ایران مواجه شد و افکار عمومی و بینالملل نسبتبه این نقش مخرب فرانسه واکنش نشان دادند، این جابهجایی نقش پلیس بد انجام شد و اینکار درحال حاضر بیشتر از طرف انگلیسی انجام میشود که از ابتدای مذاکرات، یعنی یک روز قبل از شروع مذاکرات هم گهگداری نقش الزامات مخرب داشتهاند. همچنین انگلیس قبل از شروع مذاکرات در وین نیز به نوشتن مقاله مشترک با رژیمصهیونیستی و تهدید ایران دست زده است، بنابراین درحال حاضر بهنظر میرسد انگلستان سعی میکند در چهارچوب طرح کلی طرف غربی برای تقابل مذاکراتی با ایران، بهعنوان ابزار تبلیغات رسانهای برای غربیها نقش برجستهتری را ایفا کند و هم اینکه در چهارچوب روابط دوجانبه سعی میکند روی طرف ایرانی فشار بگذارد تا با گروکشی به خواستههای خودش برسد. ازجمله طرف انگلیسی مدتهاست پول مردم ایران را بلوکه کرده؛ حدودا 420 میلیون دلار پول ایران در انگلستان به مدت چهار دهه بلوکه شده است. انگلستان باید این مبلغ پول را آزاد کند ولی از آن طفره میرود. اما بعد از آنکه دادگاههای انگلستان هم به آزاد شدن این پول رای دادند، طرف انگلیسی بنا به اهداف مشخص سعی میکند این پول را نه بهصورت نقد و ارزی بلکه بهصورت کالاهایی بیارزش به طرف ایرانی بفروشد. بهعنوان مثال فروش کلاههای ایمنی یا اجناس بیارزش دیگری که برای طرف انگلیسی یا تولیدکنندگان انگلیسی مفید است و اصلا موردنیاز ایران نیست. انگلیسیها سعی میکنند با فشار آوردن بر مذاکرات و گروکشی ایران را مجبور به پذیرش چنین درخواستهایی کنند، اما طرف ایرانی مصرانه درمقابل این درخواستهای مضر آنها ایستاده و حق خودش را طلب میکند. اگرچه 420 میلیون دلار فقط اصل پول است و مربوط به 40سال پیش میشود، اما طرف انگلیسی قطعا باید خسارات بهبار آمده از عدم تعهد خود در این قراردادی که پنجدهه پیش بسته شده را جبران کند. بهنظر میرسد در روزهای آتی ما با این نقش مخرب انگلیس بیش از گذشته روبهرو باشیم، چون در عینحال انگلیسیها چندین هدف ویژه را همزمان دنبال میکنند. آنها با همکاری با رژیمصهیونیستی و ابراز مخالفت شدید با مذاکرات سعی میکنند امتیازاتی از رژیمصهیونیستی بگیرند یا با گرو گرفتن پیشرفت مذاکرات سعی میکنند حتی از اتحادیه اروپا در چهارچوب مشکلات بهبار آمده از برگزیت امتیاز بگیرند. به همین دلیل هم هست که چندین عضو از اتحادیه اروپا بهشدت به انگلستان اعتراض و به نماینده خودشان در اتحادیه اروپا اعلام کردند که نباید اجازه بدهد انگلیس با بهچالش کشیدن و بهخطر انداختن مذاکرات وین درخواست امتیاز از اتحادیه اروپا کند؛ چراکه اصلا انگلستان دیگر عضو اتحادیه اروپا هم نیست و بهعنوان یک رقیب در این مذاکرات ظاهر میشود و سعی میکند از اتحادیه برای همراهی درخواست امتیاز کند. به همین دلیل نقش انگلیس از ابتدای مذاکرات تا به الان یک نقش نسبتا منفی در چهارچوب فضای آشکار و در فضای رسانهای و تبلیغاتی و سیاسی بوده است.
یکی دیگر از عللی که برای این مواضع تند و مخرب انگلیس در مذاکرات وین مطرح میشود این است که انگلیس میخواهد رهبری را در اروپا در دست بگیرد، برای همین چنین رفتارهایی را از خود نشان میدهد. این گزاره تا چه میزان میتواند صحیح باشد؟
ممکن است چنین چیزی هم باشد. در پاسخ سوال قبل به این اشاره کردم. درحقیقت انگلستان خودش را الان در چهارچوب اتحادیه اروپا میداند و برای همین سعی میکند بهعنوان یک کشور تاثیرگذار در صحنه دیپلماسی جهانی نشان بدهد تا هم بتواند منافعش را حفظ کند و هم در رابطه با ایالاتمتحده خودش را بهعنوان یک کشور دارای وزنه نگه دارد. همین نوع نگاه را در عقبنشینی آمریکا از منطقه و سعی انگلستان در جایگزینی در این منطقه میبینیم، اما انگلستان بهواقع با ارگانهای متعدد و دانشهای اقتصادی و سیاسی تمام بازگشت به صحنه بهعنوان یک وزنه سنگین بهمانند آنچه در دوران قبل از آمریکا و هژمونی آمریکا در قدرتگیری آمریکا دیده بودیم را ندارد؛ یعنی انگلستان، انگلستانی نیست که مانند قرون 18 و 19 دوباره بهصورت یک ابرقدرت ظاهر بشود؛ سعی میکند تاحدی وزن خودش را در صفحه ترازو درمقابل اتحادیه اروپا حفظ کرده یا بیشتر کند.
خروج دو نفر از تیم مذاکرهکننده آمریکایی، ریچارد نفیو و آرین طباطبایی، همزمان با شدت گرفتن نقش مخرب انگلیس در مذاکرات رخ داد. همزمان بودن این دو مورد، میتواند در چهارچوب فشار طرف غربی و آمریکایی به ایران باشد؟
جدا شدن این چند نفر از تیم آمریکایی، تعابیر مختلفی میتواند داشته باشد. خود آمریکاییها در فضای آشکار رسانهای مدعی هستند این خروج بهخاطر اختلافات درونی بوده، اما ممکن است با این خروج حتی بخواهند این پالس را بدهند که درحال تغییر استراتژی هستند و بخواهند به ایران فشار بیاورند که ایران زودتر عقبنشینی کند. جمهوری اسلامی ایران هم بارها موکدا اعلام کرده برای ایران فقط منافع ملی مطرح است و به هیچ عنوان جمهوری اسلامی از منافع مردم ایران عقبنشینی نخواهد کرد؛ چراکه ایران فقط بهدنبال یک توافق خوب است و نمیخواهد مانند دفعه قبل یک توافق بد داشته باشد، بنابراین آنچه برای جمهوری اسلامی در درجه اول مهم است، اینکه تحریمها بهصورت عملی برداشته شود؛ یعنی فارغ از اینکه دلیل این جدایی چندنفرهای که در تیم آمریکایی اتفاق افتاد چه بوده، ایران فقط به نتایج عملی مذاکرات فکر میکند و فقط نتایج عملی مورد توقع ایران است. اما همین چیزی که شما میگویید، یعنی این احتمال وجود دارد که از یک جهت، طرف آمریکایی بخواهد بگوید من درحال پایان دادن به این تیم هستم یا میخواهم این تیم را جایگزین کنم، ازطرف دیگری به ایران فشار بیاورد که زودتر تصمیم بگیرد. ازطرفی هم انگلیسیها فشار سیاسی و تبلیغاتی بیاورند که ایران را به عقبنشینی و قبول درخواستهای آنها مجبور کنند. در هرصورت فرقی نمیکند و ایران خواستههای بسیار مشخصی دارد که این خواستهها باید برآورده شود، وگرنه توافق، توافقی نخواهد شد که منفعت اقتصادی ایران را درپی داشته باشد. آنچه برای ایران مهم است و بارها بیان شده برداشته شدن تمام تحریمهای برجامی و پسابرجامی است، و دوم راستیآزمایی بهصورت عملیاتی با مکانیسمی که بشود کاملا از آن اطمینان حاصل کرد. سوم تضمینهاست که باید دارای سیستمی باشد که ایران را مطمئن کند از منافع اقتصادی وعدهداده شده در توافق بهرهمند خواهد شد. قطعا اگر طرف آمریکایی این شروط را نپذیرد، فارغ از آن چیزی که در فضای رسانه و تبلیغاتی درحال انجام است، ایران از پذیرش چنین چیزی سر باز خواهد زد و باید منتظر ماند تا شاید در همین روزهای آتی اولین پالسهای تعیینکننده ارسال شود و مشخص بشود که طرف آمریکایی بالاخره بهدنبال یک توافق هست یا خیر.
اینکه گفته میشود این مواضع تند وزیر امور خارجه انگلیس از روی ناشیگری است، اغراق نیست؟ چون وزیر خارجه هر کشوری الزاما هماهنگ با سیاستهای کلی کشورش و متحدانش است. نظر شما در اینباره چیست؟
بالاخره کشورها در چهارچوب سیستمی نظر میدهند و کار میکنند. اما بالاخره وزرا بهعنوان یک مقام ارشد همواره در همه کشورها چند درصدی در اتخاذ مواضع تاثیرگذار هستند. خانم لیز تراس، وزیر امور خارجه انگلیس آدم تندخویی است. زنی است که خیلی سریع عکسالعمل نشان میدهد؛ یعنی آدمی است که خیلی راحت عصبی میشود و مسبوقبهسابقه است و رفتارهای افراطی از خودش نشان میدهد که مناسب یک وزیر خارجه و یک دیپلمات ارشد نیست. اینهم جزء دلایل میتواند باشد، اما خیلی مورد تاکید نیست. بهدلیل اینکه کشورها بهویژه غربیها در چهارچوب راهبردهای کلان مشخص رفتار میکنند و کمتر پیش میآید که یک نفر خارج از سیستم عمل کند، اگر هم چیزی بشود باید حتما رهبر دولت باشد که تاثیر بسزایی در نتیجه داشته باشد.