امید نجوان، نویسنده: مستند «چارلی چاپلین واقعی» (ساخته مشترک پیتر میدلتون و جیمز اسپینی، محصول سال 2021 سینمای آمریکا) این روزها درحالی توسط فیلمبینها دستبهدست میشود که احتمالا بسیاری از ما (عاشقان و علاقهمندان سینما) با خود فکر میکنیم با گذشت دههها از تولد و مرگ چارلز اسپنسر چاپلین، دیگر همهچیز را درباره این پدیده مهم و تاثیرگذارِ سینما در قرن گذشته میدانیم. درحالیکه سازندگان همین فیلم مورد بحث با شیرجهزدن به عمق آرشیوهای هالیوود و بیرون کشیدن سندهای دیدهنشدهای از گزارشهای منشی صحنه و حتی کلاکتها و پلانهای استفادهنشده (مربوط به فیلم «روشناییهای شهر» محصول 1931) بهوضوح بر وسواس و کمالگرایی چاپلین مُهر تایید زده و نشان میدهند فیلمبرداری یکی از سکانسهای این فیلم (شامل نخستین ملاقات ولگرد خوشقلب و دختر گُلفروش) بیش از 500بار تکرار شده و ثبت بعضی نماهای آن (بهدلیل عدم موفقیت در ایجاد تداوم بین پلانها) ناباورانه تجربه سهرقمی شدن را پشتسر گذاشته است. نکته جالب و دیگر این فیلم، بازسازی بعضی لحظهها و نماها براساس صدای گفتوگوهایی است که مثلا درمورد چارلی چاپلین، سال 1966 (یعنی 56 سال پیش) با مجله «لایف» انجام شده و درمورد خانم اِفی ویزدام (همبازی چاپلین در کودکی) در 92سالگی او و حدود 39 سال پیش. حالا کافی است همین نکته بهظاهر ساده (یعنی محافظت و نگهداری از صدای گفتوگوهای ضبطشده) را با روحیه عمومی در کشور خودمان مقایسه کنیم تا دریابیم در طول دهههای گذشته چه حجم از صدای شخصیتهای مختلف از دست رفته و بهکلی نابود شده است. نگارنده در فاصله 1398 تا اواسط امسال درگیر ساخت فیلمی براساس صدای بهجامانده از یک نوارکاست قدیمی بوده (منظور، مستند «ساموئل خاچیکیان؛ یک گفتوگو» است که در بخش مسابقه پانزدهمین جشنواره سینماحقیقت حضور داشت) و از این نظر شاید یکی از نزدیکترین افراد به موضوع تاثیر آرشیوها بر ساختار فیلمهای ترکیبی باشم. اما نکته اینجاست که اساسا آرشیوها محلهایی برای نگهداری اسناد و مدارکی از گذشته هستند و گذشتهها (بهخصوص گذشتههای نسبتا دور) در کشور ما از محتوا و البته حساسیت بسیار ویژهای برخوردار است. محتوایی که البته حسابِ بخشی از آن (مربوط به «اسناد طبقهبندیشده» و «اسرارِ مگو») کاملا جداست اما متاسفانه تکلیف بخش دیگر و عمومیِ آن بهدلیل شفاف نبودن بسیاری از معیارها اصلا روشن نیست. بهعنوان نمونه بعد از آنکه بخشی از محصولات قدیمیِ سازمان صداوسیما توسط امواج الکترونیک و از طریق ماهوارهها به حراج و نمایش گذاشته شد، مسئولان این آرشیو مجبور شدند دستبهعصاتر از گذشته شوند و برای در اختیارگذاشتن مواد تصویریِ برخی فیلمها و مستندهای ترکیبی، امساک بیشتری خرج دهند. سایر آرشیوهای تصویری نسبتا فعال (نظیر فیلمخانه ملی و موزه سینمای ایران) هم برای خود دستورالعملها و قوانینی دارند که شاید در نگاه نخست محدودکننده و حتی دستوپاگیر به نظر برسد اما با توجه به شرایط خاص حاکم بر فرهنگ، سیاست و عُرف جامعه ما، درنهایت میتوان حق را به آنها داد. اگر به ابتدای این نوشته برگردیم و مفهوم نهفته در تصویرهای آرشیوی فیلم مورد بحث را زیر ذرهبین بگیریم، درخواهیم یافت برخلاف ایران که وقوع حادثهای به ابعاد انقلاب اسلامی، تاریخ این کشور را به قبل و بعد از خود تقسیم کرده، هیچ مقطعی بر سینمای کشور سازنده آن فیلم سایه نینداخته و طبعا منافات و مخالفتی برای نمایش گذشتههای دور وجود نداشته و ندارد. به هرحال آرشیوها جدا از معتبرترین منابع برای تکمیل تحقیقات منابع انسانی و نگهداری از اَشکال مختلف تاریخی، همواره مکانهایی برای انتقال تجربه به نسل و نسلهای بعد به شمار میآیند. مکانهایی که رویاهای مجسمشده فراوانی را در قلب خود جای دادهاند و بهشکلی باورنکردنی سرشار از ایدههای ناب و خلاقانه جذابی هستند. البته اگر بتوان راه و مسیری برای ورود به آنها و یافتن گذشتههای فراموششده پیدا کرد. گذشتههایی که شاید امروز با آرامش در آغوش تاریخ آرمیده باشند اما بیدار شدنشان سرشار از رویاهای بیانتهاست.