در گفتوگویی که با عبدالله گنجی، تحلیلگر حوزه رسانه داشتهایم به تعریف جهاد تبیین و چرایی اهمیت آن پرداخته شده است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
رهبر انقلاب در سخنرانی اربعین و نیز دیدار با مداحان بر لزوم جهاد تبیین تاکید کردند. چه پیامی را میشود از پیوندزدن جهاد تبیین به این ادبیات دریافت کرد؟
ما باید مداحی را به مسائل سیاسی و اجتماعی خود آمیخته کنیم. قیام امامحسین(ع) یک قیام سیاسی برای اصلاح جامعه و تشکیل حکومت است. اگر ما ابعاد سیاسی این قیام را دنبال نکنیم هیات ما به تعبیر مقاممعظمرهبری تبدیل به یک هیات سکولار میشود.
فرهنگ عاشورا در سپهر سیاسی تشیع معنی میشود و ما اگر بتوانیم این را تبیین کنیم درمقابل همه دشمنانمان میتوانیم بهصورت پایدار بایستیم. ماهیت حقیقی جمهوری اسلامی بهعنوان هویت انقلاب اسلامی یکی از بزنگاههای تبیین است. این مفهوم است که ما را از همه نظامهای سیاسی مرسوم دنیا متمایز میکند. ما بیشتر با ادبیات سلبی و احساسی وارد شدهایم. این رویکرد اثرگذاری مطلوبی نداشته و مقاممعظمرهبری نیز تبیین را طرح کردند تا ما بهطور عمیقتری فعالیت کنیم.
رهبر انقلاب مهمترین عرصه جهاد را عرصه تبیین و روشنگری عنوان کردند دلیل اینکه تبیین چنین جایگاهی در نگاه رهبری دارند، چیست؟ این اهمیت را ناشی از چه چیزی میدانید؟
ما در انقلاب اسلامی جهاد را به مفاهیم مختلفی تعمیم داده و مفاهیمی همچون جهاد فرهنگی و جهاد علمی را به وجود آوردیم. جهاد تبیین نیز ازقبیل همین مفاهیم است. برداشت من از تاکید چندباره رهبری بر این مفهوم علیرغم وجود بیانها و قلمهای زیاد این است که این تبیین اثرگذار نیست. معتقدم در این جنگ شناختی با دشمنان قدری در ادراکسازی و معتبرسازی مواجهیم که تجربه، تخصص و انگیزه دارند، در نقطه مقابل ما با یک سطحیگرایی و سلبیگرایی مطلق درگیریم و آن چیزی را که خودمان از آن برخورداریم کمتر موردپرداخت قرار میدهیم. تبیین باید هم جنبه سلبی و هم جنبه ایجابی داشته باشد. اتفاقا جنبههای ایجابی باید خیلی پررنگتر باشد تا توضیحی برای مسائل، دستاوردها و فرصتهای ما باشد. اما شاهدیم توازنی در رویکرد سلبی و ایجابی ما وجود ندارد. من هدف از تاکید رهبر انقلاب را این میدانم که ما در حوزه قلم و بیان از سطحیگرایی عبور کنیم و با استفاده از مطالب متقن و محکم اثرگذار باشیم. در غیر این صورت گرفتار همین مسائل شکلی میشویم.
زمانی که ما میخواهیم با قلم و بیانمان وارد میدان بشویم، شاخصی نداریم تا بدانیم چگونه بدون دافعه عمل کنیم. نداشتن شاخص باعث میشود تا فرق بین منتقد، مخالف و معاند و نحوه مواجهه با آن را ندانیم.
برای اینکه بتوانیم با یک شاخص به این تبیین بپردازیم باید اصول انقلاب را بهعنوان شاغول انتخاب کنیم. اگر حول این اصول با دیگران کلنجار رفته و آنها را نقد کنیم حیطهها مشخص میشود. برای تبیین باید به اولویتشناسی، مسالهشناسی، جبههشناسی و زمانشناسی توجه داشته باشیم. هر حرفی را نمیشود در هر موقعیتی گفت. اگر جبهه را نشناسیم و اولویت را تشخیص ندهیم ممکن است انرژیمان را در جاهایی صرف کنیم که ضرورت ندارد.
باید اصول انقلاب را در نظر گرفته و افرادی که با این اصول عناد دارند را درمقابل خود قرار دهیم. اصول انقلاب نیز مفاهیمی مثل جمهوری اسلامی، مردمسالاری دینی، اسلام سیاسی، ولایت فقیه و قانون اساسی است. برای تبیین و نقد کارگزاران نظام باید اصول انقلاب را موردتوجه قرار دهیم.
جهاد تبیین نیز بهصورت ساختگی و تظاهری صورت نمیگیرد. کسی که میخواهد به صورت ساختگی از انقلاب دفاع کند یا به حقانیت انقلاب اعتقاد ندارد یا حرفی برای گفتن ندارد. ما باید با پافشاری بر حرف خود هزینه این دفاع را نیز بپردازیم.
رهبر انقلاب ماموریت تبیین را حتی به جوانان سپردند. چرا در اینجا اشارهای نمیشود که حتما یک متخصص باید به تشریح موضوعات بپردازد و حتی به جوانان نیز ماموریت داده میشود؟
درمقابله با هجمهای که در عرصه فرهنگی و سیاسی به ما وارد میشود باید افرادی مسئولیت تبیین را بر دوش بگیرند. جوانها نیز در اولویت برای تبیین قرار دارند.
این تبیین نیز لزوما کار تخصصی نیست. جهاد یک بحث عمومی دارد و همه افراد نیز توان آن را دارند. تعبیر توان در این قسمت دانایی است و نه تخصص. بهطور مثال جوانان دغدغهمند باید نسبت به دلایل تحریم ایران آگاه بوده و آن را برای مردم بگویند.
این تخصص نمیخواهد. هرکسی که اندکی اطلاع و دانایی داشته باشد میتواند موارد را برای مردم تبیین کند. البته مواردی نیز وجود دارد مثل مباحث امنیتی و تکنولوژی که نیاز به تخصص دارد. اما اصل موضوع این است که شرط اولیه تبیین استفاده درست از عنصر دانایی است.