میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: سیما و سینمای ایران از سالهای دور برادران دوقلو بودند. همافزاییهای آنها طبیعی جلوه میکرد چه اینکه اکثر فیلمهای ایرانی تا مدتها دوبله میشدند و بهترین استودیوهای دوبله در صداوسیما مستقر بود. لابراتوار صداوسیما و چاپ فیلم آن هم از بهترین مراکز کشور به حساب میآمدند. علاوهبر همه اینها خیلی از کارگردانان سینما و البته سایر عوامل، ازجمله فیلمبردار، صدابردار، صداگذار و بازیگر، پروردههای سازمان صداوسیما بودند. پخش فیلمها از تلویزیون هم جنبه دیگری از این ارتباطات را نشان میداد. حتی تلویزیون با پخش فیلمهای غیرایرانی هم میتوانست به ذائقه مخاطبان و نوع انتخاب آنها در فیلمهای ایرانی جهت بدهد. برنامههای تحلیلی تلویزیون راجعبه سینما هم جنبه دیگری از این جهتدهی بودند. اما گذشته از همه اینها یک جنبه مهم دیگر را میتوان فیلمهایی دانست که خود تلویزیون مستقیما تولید میکرد. از «مرگ یزدگرد» ساخته بهرام بیضایی تا «تنهای تنهای تنها» اثر احسان عبدیپور، خیلی از فیلمهای سینمای ایران در تلویزیون تولید شدهاند. فیلمهایی که خیلی از آنها را نه میشد مطابق معیارهای گیشه دانست نه حتی بسیاری از اوقات مطابق معیارهایی که نهادهای سفارشدهنده فیلم مد نظر داشتند، بودند. فیلمهایی که اگر صداوسیما سراغ ساختنشان نمیرفت، بعید بود تولید شوند. صداوسیما در بخشهای مختلف خودش، تا به حال مجموعا 134 فیلم تولید کرده است و البته این روند در دهه ۹۰ متوقف میشود. از ابتدای دهه 60 تاکنون ۲۶۴۵ فیلم بلند ایرانی ساخته شده که ۹۵۹ مورد آن، یعنی بیشترین سهم، به دهه 90 تعلق دارد؛ همان دههای که صداوسیما از میدان فیلمسازی در سینما پایش را بیرون کشید. بهطور تقریبی ۵ درصد فیلمهای پس از انقلاب در سینمای ایران، جزء تولیدات صداوسیما هستند. یعنی از هر ۲۰ فیلم، یک فیلم را صداوسیما تولید کرده است. اگر این روند در دهه ۹۰ متوقف نمیشد، سهم صداوسیما حالا میتوانست بیشتر هم باشد اما به هر حال، اگر دقت کنیم، میزان تاثیرگذاری تولیدات تلویزیون بر جو کلی سینما بیشتر از یکبیستم است چون فیلمهایی که تولید شدند، عموما آثار شاخص و موثری بودند و علاوهبر این، سوژههایی را مورد توجه قرار میدادند که نه سینمای گیشه انگیزهای برای رفتن به سراغشان را داشت نه ارگانهای سفارشدهنده فیلم که اکثرشان دنبال تبلیغ مستقیم بعضی مسائل بودند. صداوسیما حداقل یک دهه است که دچار بحرانهای مختلفی شده و اتفاقا همین یک دهه را موازی و همزمان با دوره افول فیلمسازی در این سازمان میبینیم. با تغییر مدیریت در سازمان صداوسیما اخیرا امیدهایی برای احیای بعضی از ظرفیتهای این نهاد ایجاد شده است. البته پیش از این هم هربار که با عملکرد یکی از مدیران سازمان، این نهاد دچار چالشهایی میشد، چشم امید همه به مدیر جدید بود اما بیراه نیست اگر رئیس جدید را منشأ بعضی تغییرات مثبت بدانیم؛ هرچند برای قضاوت دراینباره زود است. در کل پیمان جبلی بهعنوان کسی که سابقهای طولانی در کار خبر داشت، امیدهایی را نسبت به تغییر رویه سازمان در انعکاس اخبار به وجود آورد اما بخش مهم دیگری از فعالیتهای سازمان صداوسیما به تولید سرگرمی برمیگردد. از برنامههای تلویزیونی که شامل تاکشوها، مسابقات و انواع و اقسام برنامههای میهمانمحور میشود گرفته تا سریالها و تلهفیلمها که متاسفانه سالهاست صداوسیما به غلط عنوان فیلم سینمایی را به آنها میدهد و البته تولید فیلم در صداوسیما، کاری که سالهاست متروک مانده و کسی سراغ آن نمیرود. سهم صداوسیما در بودجه امسال افزایش چشمگیری داشت و میتوان روی همین حساب توقع داشت که آنتنفروشی و تولید برنامه براساس اولویتهای اسپانسرها کمتر شود و تولیداتی که به تربیت سلیقه عمومی و ارتقای سطح آن میپردازند، افزایش پیدا کنند. این البته صرفا توقعی است که بهطور معقول میتوان نسبت به نهادی با ظرفیتها و امکانات صداوسیما داشت، نه چیزی که به طور قطعی قرار است رخ بدهد. صداوسیمایی که مدتها بود بابت کمبود بودجه مینالید و خیلی از رفتارهایش را به همین سبب توجیه میکرد؛ اما واضح و مشخص بود که خیلی از مشکلات به ضعفهای ساختاری و مدیریتی برمیگشتند، نه کمبود بودجه یا امکانات. حالا با توجه به تعاملاتی که اخیرا میان سازمان سینمایی وزارت ارشاد و سازمان صداوسیما شده، میتوان امیدوار بود که ظرفیتهایی در این زمینه ایجاد شوند و سازمان صداوسیما یکی از جایگاههای کلاسیک خودش، یعنی تولید فیلمهای سینمایی را بازیابد.