سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه بینالملل: پنجشنبه هفته گذشته سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران پس از سفری دوروزه به روسیه و دیدار با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور این کشور به تهران بازگشت.
تنها یک روز پس از پایان این سفر، دومین رزمایش مشترک دریایی میان ایران، روسیه و چین در دریای عمان آغاز شده است. این دو اقدام درحالی است که روز جمعه 24 دیماه، تنها 5 روز قبل از سفر رئیسجمهور به مسکو، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه در پکن از آغاز اجرایی شدن برنامه همکاری جامع ایران و چین (همکاری ۲۵ ساله) خبر داده بود.
این وقایع نشان میدهد افزایش روابط میان کشورهای شرقی از اتفاقات خاص به اتفاقات خاص دیگری درحال جریان است بدون آنکه توقفپذیر باشد.
با اینحال از این سه اتفاق آنچه بیشتر از همه دارای اهمیت تلقی میشود، سفر سیدابراهیم رئیسی به روسیه است. این دیدار زوایا و ویژگیهای خاصی داشت که بهعنوان یک نمونه عینی میتوان از سخنرانی رئیسجمهور ایران در دومای دولتی روسیه نام برد؛ اتفاقی که برای نخستینبار درطول روابط دوکشور رخ داد.
سفری در زمانهای خاص
سفر رئیسجمهور ایران به روسیه فارغ از تمامی تفاسیر درست و غلط پیرامون آن دارای نکاتی است که بدون توجه به آنها نمیتوان از شدت تاثیر چنین سفری آگاه شد. این نکات به شرح ذیل هستند:
۱-سفری با تمام قوا
در سفر اخیر رئیسجمهور ایران به روسیه تمام ارکان دولتی ایران و روسیه مشتاق، حاضر و از همه مهمتر مامور به گسترش و مستحکمسازی روابط بودند؛ مسالهای که شاید برای نخستینبار رخ میداد، زیرا در دفعات گذشته چه در تهران و چه در مسکو، نهادهایی بودند که حاضر به همکاری کامل برای گسترش روابط نمیشدند.
بهعنوان مثال اختلاف قوا در دوره دولت پیشین ایران باعث شد روابط با روسیه بهرغم پیشرفت، همواره با رقابتجویی و کارشکنیهایی با منشا داخلی در دولت روبهرو شود. در روسیه نیز بهویژه ازسوی وزارت امور خارجه این کشور برخی کارشکنیها در روابط دوطرفه وجود داشته است. در دور جدید اما ایران و روسیه هماهنگتر از همیشه بهسمت همکاریها گام برداشتند.
2- سفری بدون تاثیر خارجی
همواره ارتقای روابط ایران با روسیه و حتی چین دارای تاثیرپذیری از فشارهای آمریکا بوده است. در دهه ۱۹۹۰ میلادی فشارهای واشنگتن منجربه توافق چرنومردین-گور شد که برمبنای آن مسکو میپذیرفت به درخواست واشنگتن روابط خود با تهران را بهویژه در حوزههای نظامی کاهش داده یا بهصورت کامل متوقف کند. در نخستین سالهای دهه 2000 میلادی نیز روابط تهران-پکن آمادگی گسترش سریع و راهبردی شدن را داشت که با فشارهای خارجی حداقل برای دودهه با وقفه روبهرو شد.
3- تشدید فشارهای همزمان غرب به شرق
بهصورت هماهنگ سه قدرت بزرگ حافظ منافع شرق یعنی چین، روسیه و ایران درحال مقاومت دربرابر توطئههای تشدیدشده غرب هستند. روسیه در شرق اروپا شاهد تلاش ناتو برای گسترش خود است. پیوستن کشوری مانند اوکراین به ناتو میتواند توازن قوا در شرق اروپا را بهشدت علیه روسیه تغییر دهد.
چین نیز که در سالهای اخیر با سیاست مهار آمریکا روبهرو شده است نیز امروزه شاهد افزایش نقش کواد شده که ائتلافی میان آمریکا، ژاپن، هند و استرالیا علیه چین است، و در سوی دیگر نیز نظارهگر انعقاد توافق آکوس میان آمریکا، انگلیس و استرالیا برای تحویل زیردریاییهای دارای پیشران هستهای به کانبرا است. پکن همچنین با تنشهایی در هنگکنگ و تایوان روبهرو است که با تحریک واشنگتن ایجاد شدهاند.
ایران نیز بهطور همزمان درحال تحمل تبعات پیگیری سیاست فشار حداکثری توسط آمریکاست که یکی از شاخههای آن جنگ اقتصادی علیه تهران است.
این فشارها باعث شده تا کشورهای شرقی ضرورت دفاع هماهنگ و هوشمندانه از شرق را احساس کرده و بهسوی آن گام بردارند.
4- ضعف مفرط آمریکا
تقریبا 6 ماه قبل آمریکا سنگر بزرگ خود در میان چهار کشور بزرگ شرق یعنی چین، هند، روسیه و ایران را در افغانستان از دست داد و به شکل مفتضحانهای پس از ۲۰ سال جنگ با شکست از این کشور فرار کرد. این فرار بهنوبه خود تنها چندماه با شکاف برداشتن دموکراسی آمریکا درجریان یورش ششم ژانویه ۲۰۲۱ طرفداران ترامپ به کنگره این کشور فاصله داشت و هردو واقعه نیز با بحران فزاینده کرونا در قدرتمندترین کشور جهان همزمان بودند. این «دودستگی» در درون آمریکا، میان آمریکا و اروپا، بین کشورهای اروپایی و اوجگیری اختلافات در درون کشورهای قاره سبز نشان میدهد غرب در دوران زوال قدرت خود قرار گرفته است و در این برهه قدرتهای شرقی با شناخت زمان درحال بازسازی خود هستند.
۵ -شکست نگاه به غرب در شرق
هرسه قدرت شرقی در سیاستهای خود که برمبنای همکاری با غرب بوده، شاهد نوعی شکست و سرخوردگی هستند. چین که در دهههای اخیر روابطی ممتاز با غرب داشته، امروز با تقابلجویی سنگین آمریکا و متحدانش روبهرو شده و روسیه نیز شاهد زیرپا گذاشتن خطوط قرمزش توسط غرب و ورود به حیاط خلوت خود است. ایران نیز در این دوره همچنان زیر سیاست فشار حداکثری که در دوران اوباما پایهگذاری شده و در دوران ترامپ اوج گرفت و توسط بایدن ادامه دارد، درحال مقاومت است. این فشارها به هرسه کشور شرقی درحالی است که آنها شاهد دولتهایی غربگرا نیز بودهاند. بهعنوان نمونه در دوران ریاستجمهوری مدودف در روسیه یا حسن روحانی در ایران، نگاه به غرب درمقابل توسعه روابط با شرق، ارجحیت داشته است. اگر در دورههای پیشین غربگرایی در ساختارهای شرق دارای جان بود زیر ضربات غرب، این طرفداران روابط با غرب نیمهجان شده و حتی توسط مردم و جناحهای موجود در کشورهای شرقی از کار برکنار یا غیرموثر شدهاند. از اینرو سفر رئیسی به مسکو دارای بیشترین زمینه مناسب نسبتبه دورههای قبل بود.
دیدگاه غربگرایی در شرق در دورهای آنقدر غلیظ بوده است که برخی میگویند راضی شدن مقامات مسکو به فروپاشی شوروی به این شکل آنهم درحالیکه امکان کاستن از تبعات آن وجود داشت، بیشتر از آنکه از روی ناچاری مطلق باشد، دارای منشأ غربگرایانه بود، زیرا مقامات مسکو میخواستند با اینکار حسننیت خود را به غرب نشان دهند، وگرنه میتوانستند بهجای فروپاشی شوروی، نظام سیاسی را بهگونهای تغییر دهند که فروپاشی تلقی نشود.
در این زمینه میتوان به اظهارات اخیر میخائیل گورباچف، آخرین رئیسجمهور اتحاد جماهیر شوروی اشاره کرد. او میگوید حتی پس از کودتا و تضعیف اختیارات ریاستجمهوری مطمئن بوده که اتحاد شوروی میتواند حفظ شود. او میگوید بر همین اساس طرح تشکیل «اتحادیه کشورهای مستقل» را مطرح کرده است که این اتحادیه جایگزین «اتحاد شوروی» میشد. او میگوید در این اتحادیه جمهوریها دارای اختیارات وسیعی میشدند و حتی امکان عضویت در سازمان ملل را نیز داشتند.
عدم اجرای چنین پیشنهادی که اجرای آن امکانپذیر بوده، نشانگر میزان خوشبینی روسها در آن برهه به غرب است.
6 -شرکتهای شرقی عامل کسب منابع اقتصادی از برجام
درصورت احیای توافق هستهای، همانند دور پیشین غرب با این بهانه که شرکتهای خصوصی غربی خارج از اراده دولتها هستند، مانع از همکاری تجاری میان چنین شرکتهایی با ایران میشود. در دور پیشین نیز تنها در اموری که غرب میخواست، تجارت برای ساخت کارخانه مونتاژ خودرو و خرید هواپیماهای مسافربری، روابط اقتصادی میان دوطرف برقرار بود؛ اما در حوزههای دیگر مانند انتقال فناوری یا ساخت تاسیسات زیرساختی شرکتهای غربی که حاضر به فروش هواپیما و خودرو به ایران بودند از همکاری با تهران خودداری میکردند. حالا با مشخص شدن توان آمریکا در بازگرداندن سریع تحریمها علیه ایران و ضربهای که واشنگتن به اعتماد شرکتهای جهانی برای اتکا بر توافق هستهای وارد ساخته است، بهانهگیری شرکتهای غربی برای عدم تجارت با ایران بیشتر از گذشته خواهد بود. از اینرو همانند دور پیشین، این کشورهای شرقی خواهند بود که بهوسیله شرکتهای دولتی یا ایجاد تسهیلات حاضر به تجارت با ایران هستند.
بدون همگرایی با شرق بهرهگیری از مواهب اقتصادی برجام در صادرات و واردات عملا با دشواریهای فراوان روبهرو است. خواسته بزرگ ایران در برجام برداشته شدن تحریمهای صادرات نفت ایران است که بخش بزرگی از درآمدهای دولت و درآمد ارزی کشور را تامین میکند. درصورتی که تحریمهای صادرات نفت ایران برداشته شود قطعا کشورهای غربی بهسمت خرید نفت از ایران نمیآیند. آنها حتی اگر مقدار کمی از نفت ایران را نیز خریداری کنند، تهران بهسختی و با خرید کالاهای مصرفی قادر به استفاده از این درآمدها خواهد بود.
7 -روابط میان دوکشور دارای «نفوذ منطقهای»
هنگامی که شوروی فروپاشید، روسیه به کشوری تبدیل شد که نفوذ منطقهای آن در شرق اروپا، قفقاز و آسیایمیانه از دست رفته و حتی در داخل نیز با خطر جداییطلبی مناطقی مانند چچن روبهرو بود. ایران نیز در آن برهه در کنار مرزهای خود با رژیم بعث عراق و همچنین حکومت جهادیها و سپس طالبان در شرق مواجه بود. درحال حاضر اما دو کشور دارای نفوذ منطقهای گستردهای هستند و نمیتوان آنها را صرفا در داخل مرزهای رسمیشان فرض کرد.
زمانی روسها تنها ایران را یک کشور انقلابی میدانستند که با استفاده از محدوده سرزمینی خود بهدنبال انجام برخی تحرکات ضدآمریکایی در منطقه است، اما حالا با آشکار شدن نفوذ منطقهای ایران در منطقه نگاه به تهران در مسکو ارتقا یافته و از نگاه صرف به یک کشور معمولی خارج شده است.
تثبیت جبهههای نبرد در سوریه از سال 2017 و شکست داعش در عراق در همین سال و همچنین پیروزیهای میدانی بزرگ یمن از سال گذشته میلادی باعث شده است تا محور مقاومت به رهبری تهران بهعنوان یک محور فراملیتی، فرامذهبی و حتی فرادینی، متفاوت از یک کشور تلقی شود.
شرق چه ویژگیهایی دارد؟
شرق دیگر دارای وجوه ایدئولوژیک نیست، بلکه تاکید ایران بر شرقگرایی موضوعی تمدنی برای همکاری با تمدنهایی است که روابط گستردهای با ایران در طول هزاران سال داشتهاند. نگاه به چنین شرقی همچنین مبتنیبر جغرافیایی است که محیط پیرامونی ایران را دربرمیگیرد.
شعار نهشرقی و نهغربی از لحاظ معنا درحال حاضر نیز سیاست ایران است، اما این موضوع از نظر مصداقی با فروپاشی شوروی و از بین رفتن کمونیسم دیگر وجود خارجی ندارد.
شرق در اینجا دیگر شامل کشورها و نه ایدئولوژیهای سیاسی شرقی است؛ این کشورها در شرایط کنونی در برابر سلطهجویی غرب برای آزاد ماندن از نفوذ این تمدن و از بین بردن فشارهای آن درحال همکاری و افزایش انسجام بین خود هستند.
آیا روسها بهطور کامل ضدغربی هستند؟
نسبت روسها با اروپا نمونه تشدیدشده نسبت ایرانیها با قاره سبز است. آنچه در تاریخ ایران بهعنوان «فرنگیمآبی» معروف شده است، در سالهای رشد علمی-صنعتی غرب دارای تاثیرات شدیدیتری در بین روسها بوده است.
قبایل روس نخستین حکومت خود را در کییف پایتخت اوکراین امروزی تشکیل دادند، جایی که در شرق قاره اروپا واقع شده است. آنها از همینرو دین مسیحیت را پذیرفتند و تحتتاثیر فرهنگ و مذهب «امپراتوری روم شرقی» قرار داشتند تا جایی که پس از سقوط این امپراتوری خود را جانشین آن دانسته و بر بازپسگیری قسطنطنیه پایتخت مشهور روم شرقی از دست امپراتوری مسلمان عثمانی تاکید داشتند.
در دوره پتر کبیر، فرنگیمآبی روسها وارد مرحله جدیدی شد و آنها تقلید از اروپا را برای جذب شدن در قاره سبز توسعه دادند. پس از آن نیز همواره حکومتهای روس تحتتاثیر ملل اروپایی بهویژه شاهزادهنشینهای آلمانی بودند، بهگونهای که کاترین دوم که به کاترین کبیر مشهور است، یک شاهزاده آلمانی بود. او به مدت 34 سال حاکم روسیه بود و در دوره وی وسعت روسیه بهشدت توسعه یافت. روسها برای تاسیس شوروی نیز اندیشههای اندیشمندان آلمانی را سرلوحه خود قرار دادند. به همین جهت روابط روسیه و اروپا بهشدت پیچیده، طولانیمدت و دارای ریشههای قدرتمند است؛ گرچه اینها دلیلی بر یگانگی آنها نیست. چنین مواردی نشان میدهد روابط روسیه با غرب الزاما و بهصورت تمامعیار حاکی از وجود دلایل راهبردی نیست، بلکه گاهی از نگاه تاریخی الگوبردارانه نشأت میگیرد.
بهعنوان مثال دونالد ترامپ از سیستم حکومت متمرکز چین تمجید کرد، اما او در همان زمان در یک جنگ بزرگ تجاری با پکن قرار داشت؛ تمجیدهای الگوبردارانه همیشه به معنای ابراز یگانگی با الگو نیستند.
روسها چه تغییری کردهاند؟
روسیه تزاری همانند بسیاری دیگر از امپراتوریها و کشورهای دیگر به اندازه توان خود با استفاده از زور میکوشید تا سرزمینهای بیشتری را اشغال کرده و وسعت خود را گسترش دهد.
با سقوط روسیه تزاری و منسوخ شدن دیدگاه استفاده صرف از زور در بین روسها، آنها بهدنبال یک ایدئولوژی جذاب رفتند تا در کنار استفاده از زور بهوسیله یک ایده بتوانند اذهان را بهسمت خود جلب کنند. اتحاد جماهیر شوروی که امتداد امپراتوری روسها بود، نسبت به روسیه تزاری یک پیشرفت ذهنی و فکری برای روسها جهت منعطف شدن به حساب میآمد؛ با این حال فروپاشی شوروی باعث شد تا روسها بار دیگر متوجه شوند حتی در قالب پیگیری ایدئولوژیهای جهانشمول نیز بیش از اندازه تندروی کرده و از خشونت بهره بردهاند.
سقوط شوروی باعث شد تا روسها بار دیگر نسبت به دورههای پیشین از انعطاف سیاسی بیشتری برخوردار شوند؛ گرچه همانطور که شوروی با وجود منعطفتر بودن نسبت به روسیه تزاری همچنان یک حکومت سختگیر تلقی میشد، روسیه فعلی نیز همچنان از چنین مشکلی اما در سطح بسیار پایینتر رنج میبرد؛ گرچه پیشرفتهایش زمینهساز نزدیکی بیشتر دیگر کشورها به مسکو شده است.
روابط با روسیه در ایران
روابط با روسیه در ایران عموما با دیدگاههای تاریخی، قیاسی و همچنین احساسات آمیخته است؛ البته این دیدگاهها تنها منحصر به روابط تهران-مسکو نیز نمیشود و حتی در برخی موارد دیگر نیز جریان دارد؛ با این حال تمام این برداشتهای غلط تنها متعلق به بخشی از جامعه است بدون آنکه فراگیری قدرتمند و ریشهداری داشته باشد.
در برخی رسانهها با اهداف سیاسی اینگونه تبلیغ میشود که روابط با روسیه یا باید راهبردی باشد یا آنکه ایران کارت بازی مسکو میشود؛ درعین حال چنین رسانههایی زیر فشار حداکثری آمریکا احساس ناخوشایندی ندارند و به شکل اعجابآوری خواستههای ایران در گفتوگوهای هستهای وین را نیز زیادهخواهانه دانسته و معتقدند باید بهعنوان طرف مظلوم مذاکرات، بهصورت همزمان توسط ایران و جمهوریخواهان در تنگنا قرار گرفته و قادر به بازگشت به توافق هستهای و خارج کردم مردم ایران از فشار اقتصادی نیست.
تاکید بر راهبردی شدن کامل روابط میان دو کشور البته از یک قیاس نیز رنج میبرد. راهبردی شدن «مطلق» روابط به ایجاد یک رابطه «مرکز-پیرو» میانجامد همانگونه که در سازمان آتلانتیکشمالی (ناتو) و میان آمریکا و کشورهای عضو وجود دارد؛ طرف خوب ماجرا نیز اگر به ایجاد رابطه پیروی نینجامد عملا به معنای یکی شدن دو کشور است. پس صحبت و تاکید بر راهبردی شدن مطلق روابط و تبلیغ این نکته که اگر اینگونه نشد پس ایران کارت بازی روسیه شده است، مقصد منطقی خاصی ندارد. روابط ایران و روسیه همانگونه که در بخشهای نخست این گزارش تصویر و تبیین شد از زمینههای مناسبی برخوردار است و اشتباه دیدن این واقعیتها نه بهدلیل کج بودن موارد موجود، بلکه کج ایستادن برخی نظارهگران است.