ناجورترین آدمهایی که میشناسید چه کسانی هستند؟در برخی داستانها با شخصیتهای گروتسک مواجه هستیم؛ شخصیتهایی که خواننده او را دوست دارد ولی عجیب و ترسناک نیز به نظر میرسند، مثل «حسین قانقان» یا «رضا شتر». توجه به فرهنگ تهران قدیم و اصطلاحات عامیانه از نقاط مثبت اثر است. اصطلاحات و مثلهایی که فرهنگی پشتسر دارند و میتوانند برای مخاطب علاقهمند مورد ارجاع و جستوجو باشند.
روایت جهنمی ناتورالیستی
سمیه جمالی: حامد ابراهیمپور که پیش از این او را با چندین مجموعه شعر میشناختیم، اینبار در سومین مجموعه داستان کوتاهش تعدادی از «ناجورها» را به شما معرفی میکند.
راوی این داستانها پسرکی است که اولین قصه را در یک دوچرخهسازی روایت کرده، سپس برشهایی از زندگی او را در مقاطع کودکی، نوجوانی، سربازی و دانشگاه میخوانیم. ابراهیمپور با زیرکی از ترفند راوی نامطمئن استفاده کرده تا با لحن سرخوشانه تلخی واقعیت را بیان کند. همین ترفند باعث میشود یک روایت و پلات مرکزی داشته باشیم و باقی حوادث پیرامون آن شکل گیرد. انتخاب «راوی نامطمئن» فرصتی ایجاد کرده تا با لحن سرخوشانه، روایت پیش برود و تنها لحظهای تلخی واقعیت را عیان کند. چهل قصه، چهل شخصیت و راوی که به چهلسالگی رسیده. شاید قصد نویسنده، اشاره به بلوغ وارستگی در عدد چهل باشد؛ نماد رسالت! رسالت روایت. این مجموعه، داستان شخصیت است. خلق چهل و چند شخصیت کاری دشوار است؛ شخصیتهایی با تفاوتی ویژه که قصه را میآفرینند. ابراهیمپور در هر داستان طی چهار، پنج صفحه از عهده شخصیتپردازی به خوبی برآمده است. به جز راوی ثابت، عنصر مکان هم یک حلقه اتصال است. اغلب حوادث در یک محله قدیمی اتفاق میافتند؛ تنوع لوکیشن با ترفند سفر و کوچ مانع ملال و دلزدگی میشود. حضور برخی اشخاص قصههای قبل در داستانهای بعدی نیز ازجمله همین رابطهاست.
در برخی داستانها با شخصیتهای گروتسک مواجه هستیم؛ شخصیتهایی که خواننده او را دوست دارد ولی عجیب و ترسناک نیز به نظر میرسند، مثل «حسین قانقان» یا «رضا شتر». توجه به فرهنگ تهران قدیم و اصطلاحات عامیانه از نقاط مثبت اثر است. اصطلاحات و مثلهایی که فرهنگی پشتسر دارند و میتوانند برای مخاطب علاقهمند مورد ارجاع و جستوجو باشند. نویسنده از میان مثلها، برخی را که هماهنگ با جریان قصه بوده به کار برده است؛ نه برای تفاخر به دایره واژگان خود؛ که اگر اینگونه باشد همین نقطه میتواند دام انهدام داستاننویس باشد. شاعر آنقدر کلمه ورز داده که هرگاه بخواهد به جای یکی دیگری را قرار میدهد. در این کتاب لغات و عبارات فراوانی برای افزودن به دایره واژگان خود خواهید یافت. نثر، روان و بسیط است و به سلامت و صلابت داستان را پیش میبرد، حامد ابراهیمپور حتی در کتابهای شعرش با غزلهایی «فرافرم» به استقبال عناصر داستانی رفته است. در مجموعه شعر «راوی نامطمئن» از این نوع راوی استفاده کرده و حتی در شعرهای کلاسیک خود هم، قصه گفته است.
فضای برخی داستانها مدرن است، پایانبندی را دوجور متفاوت و گاه براساس نظر مولف دیکتاتور رقم میزند. گاه مستقیم با مخاطب حرف میزند شبیه تکنیک فاصلهگذاری برشت؛ با وجود این، به پیرنگ سنتی وفادار است. در برخی داستانها مانند «مادام» و «سولماز» رئالیسم جادویی قابلتشخیص است؛ اما سبک کلی ناتورالیسم است. نویسنده با این دید که زندگی انسان پیرو طبیعت ذاتی وی، محل زندگی و وراثت شکل میگیرد، داستان نوشته است. مثلا در «پاپیون» که یکی از مستحکمترین داستانهاست؛ «میلاد» بهخاطر نام شیک و سبک زندگی هنریاش موردتمسخر اهالی محل است. او دلش میخواهد خواننده شود اما چون شین را سین تلفظ میکند به این آرزو نمیرسد. بعد از اینکه خلافی مرتکب شده و به زندان میافتد، نویسنده با یک جمله همه آنچه را مدنظرش است، میگوید: «آدم حبسکشیده احترام داشت»! این جمله که در موقعیت داستان، آیرونی دارد همزمان شرایط زیستی را معرفی کرده و درنهایت معرف جهانبینی نویسنده است. «پاپیون» حاصل تفکر اگزیستانسیالیستی ابراهیمپور است، به عقیده او همیشه انسانی هست که میخواهد از جزیره برود، اما گرفتار جبر است و نمیتواند.
عنوان کتاب نیز به فیلمی با همین عنوان ارجاع داده شده که در دهه ۶۰ میلادی با بازی مرلین مونرو، کلارک گیبل و مونتگمری کیلیفت ساخته شد. فیلم سینمایی ناجورها به «منحوس» شهرت دارد، زیرا آن سه تن قبل از اکران فیلمشان درگذشتند. شاید به همین علت این نام انتخاب شده چون بیشتر شخصیتها در پایان داستان میمیرند. مجموعه داستان کوتاه ناجورها به زبان محاوره نوشته شده، به جز آخرین داستان. نویسنده برای نوشتن تمامی داستانهایی که در گذشته اتفاق افتاده زبان محاوره و برای داستانی در زمان حال، زبان معیار را انتخاب کرده است. این انتخاب میتواند فضا را نوستالژیک کند. داستان «لیلا» که پایانبخش مجموعه است از همه جهات متفاوت نگاشته شده است.
ناجورها را نشر آنیما در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسانده است. به نظر میرسد از این قلم، باید منتظر داستانهای بیشتری در آینده نزدیک بود.
مطالب پیشنهادی







