داوود طالقانی، دانشجوی دکتری دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه تهران: احتمالا هرکسی با تماشای محصولات سالهای اخیر دیزنی، پیکسار، برادران وانر، دریمورکز و... متوجه میشود مسائل ارزشی پیرامون زندگی خانوادگی و تحکیم روابط انسانی در چهارچوب خانواده و لزوم فرزندآوری و... بهعنوان مضامینی برجسته و دالهای مرکزی در انیمیشنها به کار رفته است. با این حال انیمیشن انکانتو یا افسون، نسبت به سایر انیمیشنهای شبیه به خود، فلسفه سیاسی خاصی را راهبری میکند.
داستان انیمیشن Encanto درمورد خانوادهای به نام مادریگالس است که در شهری طلسمشده در کوههای کلمبیا زندگی میکنند. در خانه جادویی به همه کودکان جز یک نفر تواناییهای منحصربهفردی چون قدرت بدنی بالا یا قدرت شفابخشی داده شده است. میرابل تنها دختر جوان عادی این خانواده است که قدرت جادویی ندارد و از این جهت احساس سرخوردگی میکند. او بهصورت اتفاقی متوجه میشود جادو در معرض خطر است و او تنها کسی است که میتواند آن را نجات دهد.
خانواده مادریگالس با یک مساله بحرانی روبهرو است و بحران دقیقا در جایی حضور دارد که خانواده به آن افتخار میکند. موهبتهای جادویی که قرار است رکن رکین خانواده باشد، باعث افتراق شده اما خانواده و بهخصوص مادربزرگ میپندارد نوهای که موهبت جادویی ندارد، خطر پیشگوییشده را به وجود میآورد.
هرکدام از خانواده مادریگالس از تواناییها و معجزات خود درجهت کمک به اهالی اجتماع کوچک و روستای پیرامونشان استفاده میکنند. مادر میرابل با خوراکیها افراد را شفا میدهد و دخترعمویش زور و بازوی نامحدودی دارد و خواهرش میتواند همهجا را گلزار کند. هرکدام از این افراد و سایر اعضای خانواده به توصیه مادربزرگ از تواناییهای خود به اهالی روستا کمک میکنند و اهالی روستا نیز به مرور وابسته این کمکها شدهاند و زندگی روزمرهشان بدون این کمکها مختل میشود.
با این حال میرابل متوجه تَرَکهایی در خانه شده و با پیگیریهای او خانه ویرانهتر هم میشود. خانواده میرابل و مادربزرگش معتقدند میرابل بهدلیل بیمعجزه بودنش و تلاشهای واهی برای اثبات خود، خانه جادوییشان را ویران کرده است اما میرابل برخلاف آنان، میگوید رابطه اعضای خانواده با یکدیگر درست نیست و در ارتباطات انسانی درون خانوادهشان پارازیتهایی وجود دارد. دخترعموی پرزور میرابل تحتتاثیر صحبتهای میرابل از خستگی مفرط و فقدان استراحت گلایه میکند و توان سابقش را از دست میدهد. خواهر میرابل که رابطه خوبی با وی ندارد، میخواهد تن به ازدواج اجباری بدهد اما با خرابکاریهای میرابل، مراسم خواستگاریاش به هم میخورد و از این قضیه خوشحال میشود.
میرابل در تخیل و آینه آیندهنمای عمویش میبیند که تنها راه نجات خانواده به آغوش کشیدن خواهرش (و مادربزرگش) است. با اینکه خانواده علیه میرابل است، او با عشق ذاتی و درونیاش خانوادهاش را در آغوش میکشد و مردم هم به کمکشان میآیند تا خانهشان را بازسازی کنند.
فلسفه سیاسی انکانتو در همین موقعیت بهظاهر ساده و بامزه شکل میگیرد. حدود 30 سال است که اندیشههای سیاسی اجتماعگرایی در آمریکا سیطره دارد و تقریبا به خوانش مسلط از عدالت تبدیل شدهاند. همچنین در ایالاتمتحده اجتماعات انسانی مهمترین صورتِ گروههای جمعی است. شاید طرح این موضوع برای انیمیشنی که بستر وقوع داستان را در کلمبیا انتخاب کرده و اسپانیاییزبان نیز هست، کمی عجیب به نظر برسد. با این حال باید گفت این نگاه سیاسی تنافر و تباین با رویکردهای پسااستعماری و ضدنژادپرستی، فضای هنر و رسانه ندارد و چند سالی هست از شخصیتهای رنگینپوست بهعنوان قهرمان داستان استفاده میشود، اما بازهم مخاطب و تولیدکننده آمریکاست.
خانواده در اندیشه سیاسی قدیم و جدید حضور پیدا و پنهانی دارد. از ارسطو تا باتلر، خانواده ارتباطهای وثیق و انکارنشدنی میان فرد و دولت دارد. اوج این حضور واسطهگرایانه در اندیشه هگل و عناصر فلسفه حق است که رسما خانواده به بستری برای ورود فرد به عرصه جامعه مدنی و ایفای میانجیگری بین فرد و دولت تبدیل میشود.
فردیت، هنوز هم برای اجتماعگرایان و لیبرالها حیثیت محسوب میشود و باید از فردیت دفاع کنند. به نظر میرسد اینبار و در انیمیشن انکانتو، فردیت به واسطه خانواده تقویت و حفظ میشود. میرابل سوژهای است که دائما بر تواناییهای خود (با اینکه جادویی نیستند) تاکید میکند و میخواهد موجبات سرافرازی خانواده را فراهم کند. خانواده با جداکردن میرابل و در اصل تضعیف فردیت افراد، مقدمات تضعیف خودش را مهیا میکند، اما میرابل با قدرت فردیت خود، خانواده را بازسازی میکند و فردیت تضعیفشده سایر اعضا نیز با تجدیدساختار خانواده، بازسازی میشود.
هنگامی که خانواده میرابل ضعیف شده بود، همسایهها و اعضای روستا از وضعیت خودشان و روستا گلایهمند بودند و احساس خطر میکردند، اما با تقویت خانواده، آنها نیز به کمک خانواده مادریگالس میآیند. در این انیمیشن، خانواده، فردیت و اجتماع، با هم تعارضی ندارند، اما این اثر به وضوح نشان میدهد مادامیکه فردیت در خانواده ساخته نشود، فرد نمیتواند برای حضور در اجتماع نقشآفرینی کند. همچنین فردیتِ بدون خانواده در اجتماع، اثرگذاری چندانی نخواهد داشت و اجتماع، خانواده را به رسمیت نخواهد شناخت. بنابراین، انکانتو یا همان افسون، از جادوی عشق در خانواده پردهبرداری میکند. عشق، تنها راه ساختهشدن فردیت در خانواده است و اجتماع بدون خانواده نیز وجود خارجی نخواهد داشت.
انکانتو را میتوان با انیمیشن کوکو نیز خواند. در کوکو، نسل پیشین و عشق کوچکترها به بزرگترها، سازنده ساختار خانواده است، اما در انکانتو، نسل جدید و عشق بزرگترها به کوچکترها مورد توجه بوده است. پرواضح است که این ایده، جهانی است و قابلیت گفتوگو با سایر ملل و نحلل را هم دارد و لزوما ربطی به وضعیت روز جامعه آمریکا یا آمریکای لاتین و جنونی (بستر داستانی این دو انیمیشن) ندارد، زیرا اساسا فلسفه سیاسی درباره انسان و رابطه او با قدرت سخن میگوید و شمولیت عام دارد.