موسی فقیه‌حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
محمدرضا پهلوی خود را اساسا مالک تمام ایران می‌دانست. وقتی سند کاخ رامسر و کاخ نیاوران را به نام محمدرضا پهلوی زدند و آن را به او تحویل دادند، او سندها را پرت می‌کند و می‌گوید من نیازی به اینها ندارم، کل ایران مال من است.
  • ۱۴۰۰-۱۰-۲۶ - ۰۰:۲۴
  • 70
موسی فقیه‌حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
خاندان پهلوی هنوز به دارایی‌هایی تکیه زده‌اند که از ایران غارت‌ کردند
خاندان پهلوی هنوز به دارایی‌هایی تکیه زده‌اند که از ایران غارت‌ کردند

موسی فقیه‌حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر در گفت‌وگو با «فرهیختگان» درباره آغاز روند پروار شدن حکومت پهلوی اول و رضاشاه این‌گونه روایت می‌کند: «دست‌اندازی رضاخان به اموال و املاک مردم، از همان روزهای بعد از کودتا شروع شد. نخستین موردی که رضاخان به آن دست‌اندازی کرد، ماشین نصرت‌الدوله فیروز بود که آن را مصادره کرد. رضاخان مدت‌ها نگهبان در خانه عبدالحسین‌میرزا فرامانفرما بود. دوستانش بارها نقل کرده‌اند که رضاخان به این خانه نگاه می‌کرده و به آنان می‌گفته می‌شود ما هم یک روزی چنین خانه‌ای داشته باشیم؟ یا اساسا می‌شود خانه‌ای داشته باشیم؟ این آدم یک‌دفعه کودتا می‌کند، قدرت را به‌دست می‌گیرد و چون امکانات و دارایی‌های نصرت‌الدوله فیروز و عبدالحسین‌میرزا فرامانفرما چشمش را گرفته بود، در اولین اقدام، ماشین زیرپای نصرت‌الدوله فیروز را، رولزرویسی که سوار آن می‌شده را از دستش درمی‌آورد.»

حقانی درباره تداوم روند تصرف اموال و املاک به‌دست رضاخان این‌گونه ادامه می‌دهد: «رضاخان بعد از آنکه رولزرویس نصرت‌الدوله فیروز را مصادره می‌کند، متوجه اموال و املاک امیرموید سوادکوهی می‌شود. پدر رضاخان، ظاهرا مدتی نگهبان خانه و دارایی‌های امیرموید سوادکوهی در مازندران بوده است، احتمالا کینه‌ای از آن دوران از او به دل داشته‌‌ است که نهایتا دست به مصادره اموال وی می‌زند. البته در روند این مصادره، میان نیروهای رضاخان و فرزندان سوادکوهی درگیری پیش می‌آید که طی این درگیری، فرزندان امیرموید سوادکوهی کشته می‌شوند و اموال و املاک وی توسط رضاخان مصادره می‌شود. گام بعدی رضاخان، دست‌اندازی به اموال اقبال‌السلطنه ماکویی، از سرحدداران ایران در مرزهای شمال‌غربی کشور بود. ماکویی اتفاقا از افراد بسیار وفادار به دولت مرکزی بود. او خیلی تلاش داشت تا آن دسته از اراضی ایران که روس‌ها در خلال جنگ‌هایی علیه ایران به اشغال درآورده و به عثمانی داده بودند را پس بگیرد (مناطقی مثل منطقه قره‌سو که نامش اخیرا در منازعات میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان که با دخالت ترکیه در جریان بود بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاد). همان زمان و بعد از کودتا بود که اقبال‌السلطنه ماکویی، ایده بازپس‌گیری مناطق اشغالی ایران را در بازه‌ای که موقعیت عثمانی ضعیف‌تر از قبل بوده است با رضاخان مطرح کرد و گفت خوب است این مناطقی که روس‌ها از ما اشغال کرده و تحویل عثمانی‌ها داده‌اند را مجددا پس بگیریم. رضاخان، نه‌تنها با این ایده همراهی نمی‌کند، بلکه برای سرکوب او به آن مناطق نیرو می‌فرستد.»

  ماموریت رضاخان

رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، درباره دلایل سرکوب شخصی مثل اقبال‌السلطنه ماکویی، این‌گونه می‌گوید: «نابودی سرحدداران مردمی و جایگزینی آنان با نیروهای ارتشی و قشون متحدالشکلی که قرار بود در ایران تاسیس کند، از ماموریت‌های رضاخان بود. او علاوه‌بر مبارزه با ماکویی، دارایی‌های فراوان وی را هم غارت می‌کند. تا جایی که شهید مدرس و دو سه نفر دیگر از نمایندگان مجلس به او اعتراض می‌کنند و طرح استیضاح وی را به‌خاطر نقض قانون اساسی و همین‌طور غصب اموال اقبال‌السلطنه ماکویی مطرح می‌کنند. رضاخان در درآمدهای نفتی دولت هم دخل و تصرف می‌کرد و تقریبا همه امکانات مالی کشور را به‌سمت وزارت جنگ می‌کشید که خود متولی امور آن بود. بعد که به نخست‌وزیری رسید، دستش بازتر شد.» فقیه‌حقانی این‌گونه ادامه می‌دهد: «رضاخان در مقاطعی هم با آرتور میلسپو که برای تنظیم مسائل مالی کشور به ایران آمده بود بر سر همین دست‌اندازی‌ها به دارایی‌های کشور درگیر می‌شود. درنهایت همه این ثروت‌های نامشروعی که او توانست به‌‌دست بیاورد در این مرحله، هم وضع او را از آن فلاکت بهبود داد و هم وسیله‌ای شد برای اینکه بتواند افراد مختلف، روزنامه‌ها و نمایندگان مجلس را با پول بخرد تا زمینه خلع قاجاریه و رسیدن خود به سلطنت را فراهم کند.» این استاد تاریخ ادامه می‌دهد: «دست‌اندازی‌های رضاخان همین‌طور تا دهه دوم سلطنت ادامه داشت اما از مقطعی به بعد، دست‌اندازی به املاک گسترده‌تر می‌شود. او توانست طی 16 سال، چیزی در حدود 44 هزار سند ملکی، شامل قریه، مرتع و مزرعه به‌نام خود ثبت کند که این، چیز عجیبی در تاریخ ایران است. هیچ‌کدام از پادشاهان سابق ایران، چنین کاری نکرده بودند و رضاخان، به‌عبارتی رکورد غارتگری را طی 16 سال به نام خود ثبت کرد. این مناطقی که او تصرف می‌‌کند، عمدتا در مازندران، گلستان، گیلان، آذربایجان و پاره‌ای از زمین‌های خراسان قرار داشته است که مرغوب‌ترین زمین‌های ایران را هم از افراد می‌گرفته است. برای صورت‌سازی هم در برخی موارد، مبلغ ناچیزی را که شاید یک‌صدم مبلغ آن ملک یا زمین نمی‌شد به آنها پرداخت می‌کرد.» حقانی در ادامه، اشاره‌ای به نمایندگان رضاخان در آن مناطق می‌کند و می‌گوید: «نمایندگان او در مناطقی که زمین‌هایش را تصرف می‌کرد، عمدتا نظامی بودند و صاحب ‌زمین‌ها را به‌زور به محضر می‌بردند. در این چند استان حاصلخیز ایران هم ماموریت داشتند و در کنار شناسایی زمین‌ها، صاحبان آن را با زور، تهدید و بعضی‌وقت‌‌ها با ضرب‌وشتم به محضر می‌برند. وقتی دیگران این رفتار را می‌دیدند دیگر جرات نمی‌کردند مخالفت کنند. زمین‌ها را در ظاهر و با مبلغ ناچیزی از آنها می‌خریدند. در بعضی از موارد هم اصلا مصادره می‌کردند. به‌طور نمونه، رضاخان املاک امیرموید سوادکوهی و معین‌التجار بوشهری را مصادره کرد و چیزی هم به آنان پرداخت نکرد.»

موسی فقیه‌حقانی ادامه می‌دهد: «رضاخان از یک مقطعی، به جان املاک موقوفه افتاد. آنها را از حالت وقف خارج و به املاک دولتی تبدیل می‌کرد و وزارت مالیه هم اینها را به نام رضاخان ثبت می‌کرد. همان‌طور که گفته شد، تعداد این املاک، قریه‌ها و مراتع به‌قدری زیاد است که همان موقع به او لقب «جانور زمین‌خوار» دادند. یکی از نشریات فرانسوی مطلبی تحت این عنوان کار کرد که «در ایران جانوری پیدا شده است که زمین‌خواری می‌کند.» این زمین‌ها همان‌طور که پیش‌تر گفته شد از حاصلخیزترین زمین‌های ایران بود و چیزی نزدیک به 3 میلیون هکتار می‌شد. بعد از سقوط رضاخان، بخشی از این زمین‌ها به‌واسطه شکایت‌های متعددی که صاحبان آن از رضاخان کرده بودند، به آنان عودت داده شد، اما درنهایت، 2 میلیون و 200 هکتار آن در دست خاندان پهلوی باقی ماند که در ماجرای اصلاحات ارضی، محمدرضا پهلوی، چیزی حدود یک میلیون هکتار از زمین‌ها را به کشاورزان فروخت(!) و البته این معامله به‌نحوی انجام شد که در‌نتیجه آن، کشاورزان به بانک عمران بدهکار شدند. بعد هم نتوانستند اقساط آن را پرداخت کنند و زمین‌ها از چنگ‌شان خارج شد.»

حقانی سیاست‌های محمدرضا پهلوی را همان سیاست‌های رضاخان عنوان می‌کند و می‌گوید: «او بی‌سر و صدا همان سیاست‌های پدر خود را در شکل‌های جدیدتری ادامه می‌داد. درآمدهای نفتی هم اضافه شده بود و ما هیچ آمار دقیقی از درآمدهای نفتی کشور در آن مقطع نداریم. درآمدی که مستقیما به حساب او در خارج از کشور واریز می‌شد. دارایی‌های او طبق اسناد، در بانک‌های خارجی مثل بانک وست‌مینستر لندن بوده است که به‌علاوه مجموع دارایی‌های او در بانک ملی ایران و مجموع املاکی که تصاحب کرده بود چیزی بین 300 تا 500 میلیون دلار به حساب آن دوره، شهریور 1320 تخمین زده شده است. مبلغی که چندصد میلیارد دلار امروز خواهد شد. رضاخان در مقطعی، تبدیل به دومین فرد ثروتمند جهان شد، برخی می‌گویند اولین فرد ثروتمند جهان. در آن مقطع، در آسیا رتبه اول را در غارت‌گری و ثروت‌اندوزی به نام خود زد. نیروهای رضاشاه، افراد ساکن روستاها را در مزارعی که شاه تصرف کرده بود به بیگاری می‌گرفتند. بیگاری به این معنا که مردم آن مناطق مجبور بودند در مزارعی که او حالا برای خود کرده بود، بدون دریافت مزد کار کنند. در استان گلستان که اساسا درباره آن می‌گفتند گرگان، مرکز این استان، خانه اعلی‌حضرت است. به این معنا که اغلب املاک و اراضی گرگان را از دست صاحبان‌شان خارج کرده و به‌نام رضاخان ثبت کرده بودند.»

حقانی از مقطعی که متفقین به ایران حمله می‌کنند می‌گوید و یک خاطره حیرت‌انگیز از آن روزها و نسبت دغدغه رضاخان با بحران پیش آمده در کشور را این‌گونه و از قول عباسقلی گلشاییان روایت می‌کند: «او در خاطرات خود می‌گوید ما در جلسه‌ای با فرماندهان نظامی نشسته بودیم. آنها به ما گزارشی از مناطقی که توسط روس‌ها اشغال شده است، دادند. رضاخان رو به فرماندهان نظامی پرسید آیا در این مناطقی که اشغال شده می‌توانیم اعمال حاکمیت کنیم؟ آنها گفتند نه، این مناطق اشغال شده است و ایشان در بعد از جواب نظامیان گفت آخر زمین‌هایم در این مناطق قرار دارد! گلشاییان می‌گوید ما با تعجب به یکدیگر نگاه کردیم که کشور اشغال شده است و دو قدرت و بعدتر آمریکا، ایران را اشغال کرده‌اند و رضاخان به فکر زمین‌های خودش است. اشغال ایران برایش مهم نیست، اشغال زمین‌ها برایش اهمیت بیشتری دارد.»

رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر درباره دوران حضور رضاخان در جزیره موریس و بعد از آن ژوهانسبورگ با اشاره به اسناد موجود در پژوهشکده تاریخ معاصر در این باره می‌گوید: «تمام دغدغه فرزندان رضا پهلوی به‌ویژه دخترانش اشرف، شمس و فاطمه در آن مقطع، خریدن الماس از آفریقای‌جنوبی بوده است. مکاتبات متعددی بین آنها و فردی به نام علی ایزدی که پیشکار رضاخان در تبعید بوده است، وجود دارد که آنها به او سفارش تخمه الماس می‌دهند. اینها همه حاصل آن ثروت نامشروعی بود که رضاخان با خود از کشور خارج کرد. جالب این است که وقتی داشت از ایران می‌رفت، از پسرش خواست که برای او حقوق و مقرری هم تعیین شود، با این همه غارتی که کرده بود، دولت ایران وظیفه داشت هرماهه وجوهی را برای او در آفریقای‌جنوبی بفرستد.» وی ادامه داد: «یکی از اسناد نشان می‌دهد که او حداقل 250 هزاردلار با بهره 3 درصد در بانک‌های خارجی سپرده‌گذاری کرده بود. در هر صورت ثروت عظیم ملت ایران، لگدمال این قزاق دیکتاتور شد که به هیچ‌کس رحم نمی‌کرد. آنقدر املاک تحت مالکیت نامشروع رضاخان زیاد شده بود که یک اداره‌ای به نام اداره املاک اختصاصی اعلی‌حضرت پهلوی تاسیس کرد. در راس اداره املاک هر منطقه، نظامیان بی‌رحم و بی‌حیایی وجود داشتند که به نوامیس مردم تعدی می‌کردند، املاک آنها را از دست‌شان خارج می‌کردند. این ارثیه به محمدرضا پهلوی رسید. وقتی رضاخان داشت از کشور خارج می‌شد هیاتی در اصفهان به ملاقات او رفتند و از او خواستند وکالتی به محمدرضا پهلوی بدهد و اموال و املاک را به او منتقل کند. او هم که نمی‌توانست املاک را با خودش خارج کند، مقداری جواهرات را با خود برد. ظاهرا بخشی‌ از آن را هم انگلیسی‌ها در کشتی از او سرقت کردند. املاک در اینجا ماند و آن را به محمدرضا واگذار کرد. یک هیاتی به نام اداره املاک واگذاری، بعد از سقوط رضاشاه تاسیس شد که اینها با دردسرهای فراوان از افراد می‌خواستند که سند مالکیت بیاورند و اگر در آنجا ملکی ساخته نشده بوده، آن ملک همچنان در ید رضاخان و فرزندان او باقی بماند و اگر غیر این بود به صاحب ملک برمی‌گرداندند. نهایتا مقداری از این املاک را به افراد برگرداندند و همان‌طور که گفته شد، نزدیک 2 میلیون و 200‌هزار هکتار همچنان در اختیار خاندان پهلوی باقی ماند.»

این استاد تاریخ در ادامه گفت: «زمین‌خواری اینها، با این مواردی که عرض کردم تمام نشد، یعنی اینها به همین 2 میلیون و 200هزار هکتاری هم که در اختیارشان بود قانع نبودند. ما گزارش داریم، تک‌تک فرزندان رضاخان، در تک‌تک شهرهایی که گفته شد همچنان روند غارتگری پدرشان را ادامه می‌دادند، جنگل‌های شمال را به بهای مطامع شخصی خودشان نابود کردند. چوب‌ها را می‌سوزاندند و تبدیل به ذغال می‌کردند و از آن درآمدی برای خود کسب می‌کردند. زمین‌های جنگلی را تصرف می‌کردند و با تغییر کاربری و تغییر ماهیت آن را به فروش می‌رساندند. از تاج‌الملوک، مادر محمدرضاشاه گرفته، تا فرزندان رضاخان ما می‌بینیم که دست‌اندرکار این غارت زمین هستند. بعد از حدود سال 1340 و شروع تاسیس کارخانه‌ها، اینها به جان کارخانه‌داران افتادند. حتما باید یک شاهزاده‌ای عضو هیات‌مدیره کارخانه‌ای می‌شد، سهام یک کارخانه‌ای به نامش خورده می‌شد تا آن کارخانه بتواند شکل بگیرد و فعالیت کند. از این به بعد، علاوه‌بر آن املاک، کارخانه و سایر مایملک مردم هم توسط اینها مورد تعرض قرار می‌گرفت.»

موسی حقانی اضافه می‌کند: «محمدرضا پهلوی خود را اساسا مالک تمام ایران می‌دانست. وقتی سند کاخ رامسر و کاخ نیاوران را به نام محمدرضا پهلوی زدند و آن را به او تحویل دادند، او سندها را پرت می‌کند و می‌گوید من نیازی به اینها ندارم، کل ایران مال من است. جالب آنکه چشم اینها هم سیر نمی‌شد. محمدرضا پهلوی در مقطعی شروع کرده بود به خریدن سکه و طلا. با توجه به بالارفتن قیمت‌ اینها در سکه و طلا سرمایه‌گذاری می‌کرد. وقتی خبر سوءاستفاده‌های گسترده خواهران و برادرانش در شهرهای ایران به او داده می‌شد با وقاحت می‌گفت من که پول ندارم خرج اینها را بدهم. باید به نحوی خرج خود را تامین کنند و این‌طور دست اینها بازتر می‌شد. به‌طور کلی، همه در خدمت خواسته‌های این خانواده بودند.»

رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر در پایان می‌گوید: «غارتگری این‌ خاندان به‌قدری بوده است که هنوز بعد از 43 سال که از پیروزی انقلاب می‌گذرد، آمار درستی از دارایی‌هایی که اینها به خارج از کشور منتقل کردند، وجود ندارد و این خانواده همچنان دارند با اموال و دارایی‌ای که از مردم ایران غارت کردند، در رفاه بالا زندگی می‌کنند و علاوه‌بر آن در بسیاری از توطئه‌هایی که علیه انقلاب و مردم ایران صورت می‌گیرد از همان دارایی‌ها استفاده می‌کنند و به افراد مختلف پول می‌دهند تا عملیات‌های خرابکارانه‌ای را در کشور جلو ببرند. بعضی از جریانات و اقوام را تحریک کنند، بعضی از پروژه‌ها نظیر کودتاها را در ایران رقم بزنند و منبع مالی اینها همه ناشی از آن غارت گسترده‌ است. علی‌رغم این همه ریخت‌وپاش آنها هنوز بر ثروت بزرگی تکیه زده‌اند که از مردم ایران به غارت رفته است.»

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۱