حسن صادقینژاد، خبرنگار: یکی از پرسشهای تاریخی این است که چرا ملت ایران پهلوی را اخراج کرد؟
از دو منظر میشود به این پرسش پاسخ داد؛ منظر اول که بیشتر متداول است نظر به فساد مالی و اقتصادی رژیم پهلوی بهعلاوه فساد جنسی و اخلاقی خانواده و دربار پهلوی است. در این مورد درطول این سالیان و حتی همزمان با حکومت پهلوی حرفهای بسیار گفته شده، برای مثال روایتهایی که علم از فساد جنسی و اخلاقی دربار ارائه میدهد یا فسادهای مالی که در خاطرات ارتشبد فردوست گزارش شده که هر دو از رجال مهم دربار پهلوی بودند و هر دو، حکایت از فساد گسترده مالی و اخلاقی دربار پهلوی دارند، بنابراین روایت به این نتیجه میرسیم که مردم برای اصلاح کشور ریشه فساد را که خاندان پهلوی بودند، اخراج کردند.
رژیم سلطنتی ریشه فساد
منظر دیگری که کمتر به آن پرداخت شده فساد سیستماتیک نظام سلطنتی به ما هو است. مردم ایران در انقلاب سال 57 صرفا یک خانواده و اطرافیانش را اخراج نکردند، بلکه رژیم سلطنتی را از ایران بیرون کردند. حال باید پاسخ دهیم که چرا مردم ساختار پادشاهی را فروریختند؟
سلطنت و تبعیض
درطول تاریخ نظریات بسیاری در مورد نابرابری اجتماعی بیان شده، یکی از جامعترین آنها نظریه دورکیم است که معتقد است اساس نابرابری در جامعه تقسیم کار است و تقسیم کار یک امر ضروری، سپس تقسیم کار را به سه نوع تقسیم میکند:
تقسیم کار بهنجار که با در نظر گرفتن عدالت و ارزشهای اخلاقی وظایف و بهتبعش امکانات تقسیم میشود. گونه دوم تقسیم کار ناهنجار است که در آن عدالت در تقسیمات اجتماعی رعایت نمیشود و گونه سوم تقسیم کار اجباری است که در آن یک قدرت بهاجبار تقسیم کار میکند و در آن بهجای قانون منافع طبقات حاکم در نظر گرفته میشود.
بررسی نظرات مختلف در مورد طبقات اجتماعی خارج از مجال بحث ماست، لکن آنچه بدیهی بهنظر میرسد این است که اساسا تقسیم کار یا ساختار جامعه سلطنتی از نوع دوم یا سوم دورکیم است، یعنی یک خانواده از طریق افراد وابسته و قدرت نظامی و تبلیغاتی جامعه را بهشکل اجباری در سلطه خود درمیآورد. این کار سرآغاز پدیده اجتماعی است که به آن «تبعیض» میگویند.
تبعیض هم شرایطی است که در آن تقسیمات اجتماعی، نه بر مبنای استعداد و شایستگی، بلکه بر مبنای قدرت و وابستگیها در نظر گرفته میشود، برای مثال افرادی که در طبقات مالی بالا هستند، امکانات آموزشی بیشتر دریافت میکنند، درحالیکه طبقات پایینتر علیرغم شایستگی علمی بیشتر از امکانات کمتری بهره میبرند.
در نظام سلطنتی قدرت وراثتی است و حاکمیت بهجای آنکه به افراد شایسته تعلق بگیرد در انحصار ژنهای خوب درمیآید.
تبعیض مادر فقر
فقر حاصل تبعیض و موقعیتهایی است که ساخت جامعه بر افراد تحمیل کرده است. سلطنت نظام طبقاتی پدید میآورد که افراد بهواسطه «ژن خوب» امکانات اجتماعی را دریافت میکنند، نه استعداد و شایستگی. این تبعیض عامل ضعیف شدن یا فقر بخش گستردهای از جامعه و فربه شدن و اشرافیت بخش اندک دیگر میشود و در این بین یک طبقه مرفه نیز نقش حفظکننده وضعیت برای طبقه الیت را بازی میکند. این فقر موجب گسترش انواع فساد اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... میشود.
اشرافیت سلطنت عامل فقر و فساد؛ از ماری آنتوانت تا ساسانیان
مصداقهای بسیاری از فقر و فسادآفرینی سلطنت چه در جهان و چه در ادوار مختلف تاریخی موجود است، برای مثال قضیه ماری آنتوانت در انقلاب فرانسه بسیار معروف است که در جواب اعتراض دولتمردان به اینکه مردم نان ندارند بخورند، گفته است: «بگذارید کیک بخورند.»
از مصادیق دیگر ادوار تاریخی ایران میشود به اشرافیت ساسانیان اشاره کرد. در این مورد ربانیزاده و لطفی در پژوهشی میگویند تاریخ اجتماعی – اقتصادی در عهد ساسانی حکایت از مبارزهای مستمر میان اشرافیت ایرانی و پادشاهان است که جز با وقفههای اندک تا پایان عمر دولت ساسانی ادامه داشته است تا جایی که میتوان یکی از علل مهم انحطاط و انقراض حکومت ساسانی را همین منازعه میان اشرافیت ایرانی و سلطنت دانست. اشرافیت ساسانیان و تبعات آن در شاهنامه فردوسی نیز نمود داشته، چنانچه در پژوهشی آمده است: «نظام شبهکاست طبقاتی که موجب توزیع نابرابر قدرت، مالکیت و حیثیت اجتماعی بهنفع گروهی خاص و بهزیان سایر افراد جامعه میشود، یکی از موثرترین موانع توسعه اجتماعی و فرهنگی در ایران باستان - بهویژه در دوره ساسانی- بوده که بهتبع آن در شاهنامه فردوسی بازنموده شده است.»
حتی در زمان فعلی نیز سلطنت مترادف با بهرهبری و تبعیض است، چنانچه در مورد میانگین بیشتر طول عمر خانواده سلطنتی انگلیس نسبت به مردم این کشور گفته میشود: «سلاطین انگلیس و خانوادههایشان بههمان دلیلی بسیار بیشتر از زیردستانشان زندگی میکنند که دیگر زیرگروههای جمعیتی در سراسر جهان بیشتر از همعصرانشان که در همان سال بهدنیا آمدهاند زندگی میکنند: رفاه در برابر فقر.»
سلطنت و پاتریمونیالیسم
پاتریمونیالیسم نامی است که ماکس وبر روی نظام موروثی میگذارد. حکومت در این رژیم، قلمرو شخصی و خصوصی فرمانرواست و با توسعه دستگاههای نظامی و اداری، اقتدار سنتی بهصورت نظام موروثی تکامل پیدا میکند.
وبر پنج ویژگی برای این نوع حکومت میشمارد:
۱- شخصی بودن قدرت بدان معنا که قدرت نه براساس یک ساختار مشروع، بلکه براساس یک حق موروثی به یک شخص تعلق میگیرد.
۲- عدم وجود نهادهای مدنی نظیر احزاب و رسانه آزاد و...
۳- حلقه بسته قدرت
۴- رانت و فساد بهعنوان نتیجه حلقه بسته قدرت
۵- ویژگی آخر اینکه این دولتها به جای وابستگی به ملت به قدرتهای خارجی وابسته میشوند.
رژیم سلطنتی پهلوی بهمعنای تام کلمه یک رژیم پاتریمونالیسم بود. قدرت کاملا معطوف به شخص شاه بود، احزاب و رسانه و دیگر نهادهای مدنی در جامعه اجازه فعالیت نداشتند، همهچیز در انحصار دربار و نزدیکان قرار داشت، شبکه رانت و فساد شکل گرفته بود و در آخر هم تبدیل به یک دولت دستنشانده تحت امر انگلیس و آمریکا شده بود.
سلطنت پدیدآورنده جامعه آنومیک و براندازی
دورکیم نتیجه نظام سلطه ناهنجار را جامعه آنومیک معرفی میکند و میگوید: «آنومی در جامع مدرن، معاد «گناه» در مفهوم دینی آن است.» درواقع دورکیم مفهوم آنومی را بهعنوان معادل غیردینی (سکولار) «گناه» بهکار برده که حاصل آشفتگی یا بههمریختگی تصورات جمعی است.
فرامرز رفیع در این خصوص میگوید: «وقتی رشد سریع در جامعهای اتفاق بیفتد و عدهای ناگهان یکمرتبه ثروتمند شوند و عدهای یکمرتبه فقیر شوند و نابرابری در جامعهای وجود داشته باشد، آنوقت ممکن است این فقر توجیه شود از طرق مختلف و توسط افراد مختلف اما وقتی عدهای این فقر را تحمل نکنند و خود را با ثروتمندان مقایسه کنند، جامعه نمایش ثروت بدهد، افراد ثروتمند خود را به نمایش بگذارند و رقابت بهوجود آورند و اگر هنجارهای سنتی از بین بروند، اگر افراد نتوانند نیازهای خود را تامین کنند آنوقت نارضایتی اجتماعی به وجود میآید. اگر نارضایتی اجتماعی به وجود آمد، در صورتی که واپایشهای درونی و بیرونی از بین برود، جامعه رو به آشفتگی میرود. آنومی یعنی آشفتگی یا نابسامانی اوج میگیرد.»
جامعه آنومیک بهسمت آنارشیست خواهد رفت و نارضایتی نیز تبدیل به براندازی میشود. این قاعده را در همه نظامهای سلطنتی با انقلاب یا راههای دیگر فروپاشیدن میتوان مشاهده کرد. از رژیم تزاری روسیه و انقلاب فرانسه تا فروپاشی سلسلههای مختلف پادشاهی.
سقوط سلطنت و نسخه جایگزین
رژیم پهلوی در ابتدا سعی کرد یک طبقه متوسط فربه خلق کند تا مانند مباشرانی که اربابان در مقابل رعیت میگماشتند عمل کنند. ولی از آنجا که سلطنت موروثی یک نظام ظالمانه است نارضایتی در همین طبقات شکل گرفت، چنانچه ارتشی که مهمترین رکن رژیم بود بهسرعت به صف انقلاب پیوست.
مدل جایگزین پرهیز از آنارشی
بهعنوان نکته آخر میتوان گفت علیرغم آنکه رژیم سلطنتی یک نظام پاتریمونیالیستی است که فساد جزء ذاتش است و این فساد منتج به شکلگیری یک جامعه ناراضی آنومیک میشود ولی در ایران سلب رژیم سلطنتی منتج به مرحله بعد نشد که تشکیل یک آنارشی است. دلیل این امر وجود نسخه جایگزین یعنی نظام ولایی است که بنابر نظریه دورکیم بههنجارترین مدل تقسیم کار است.