میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: گرانترین شاخه هنر چرا باید یکی از کممخاطبترین شاخههای آن باشد؟ همین تابستان امسال یک عکس سهلتهای از رضا کیانیان در حراج تهران ۱۵۰ میلیون تومان فروش رفت که سوژه طنز کاربران در فضای مجازی شد. عکسها طوری بود که انگار گوشی تلفنهمراه یک نفر دست کودکش افتاده و ناخواسته چند عکس از پای دو نفر رهگذر گرفته شده است. این اما استثنا نبود و حراج تهران پر از آثاری است که دارای ارزش هنری نیستند و در عینحال با ارقام نجومی معامله میشوند. ارزش هنری خیلی از این تابلوها به همان اندازه است که اشعار بهاره رهنما ارزش ادبی دارند. اشعار این هنرپیشه تلویزیون و سینما، اگرچه خود او شخصیت مشهوری دارد، اما نسبتبه هزاران شاعر گمنام و کمآوازه که حتی آثارشان را منتشر نکردهاند، جایگاه پایینتری دارند. حراج تهران اما برخلاف آثار بهاره رهنما، مشتریهای دستبهنقد و ولخرجی هم دارد. چهچیز باعث میشود این افراد، چنین هزینههای هنگفتی را پای آثاری بپردازند که فاقد هرنوع ارزش هنری است؟ آیا قضیه فقط یک ماجراجویی شبههنری در بین ثروتمندان ایرانی است؟ ماجراجویی تنها یک یا چندبار میتواند پای هر شخص را به چنین معاملاتی باز کند و نخواهد توانست چراغ یک حراجی بزرگ را برای چندین سال روشن نگه دارد و هربار رونقی بیشتر به آن ببخشد. قبل از هر محاسبهای، بنابر عقل متعارف، میتوان حدس زد که منافع اقتصادی خاصی پشت این جریان وجود دارد و بعد از محاسبات هم معلوم میشود که بله؛ بهواقع چنین است.
طی 14 دوره حراج تجسمی تهران، میلیاردها تومان پای معامله تابلوهایی پرداخت شده که نه با ملاکها و معیارهای هنری، بلکه با شیوه معروف به «اقتصاد سفتهای» قیمتگذاری شدهاند و قیمت این تابلوها هم نه با ارزشگذاری منتقدان و کارشناسان نقاشی، بلکه با کلکل صوری سوداگران تعیین میشود. اولین دوره از حراج تهران در سال ۱۳۹۱، سالی که شروع سونامی تورم و بالا رفتن قیمت ارز و کالاهای اساسی در اواخر دولت دهم بود، برپا شد. دومین دوره از این حراج در خردادماه سال ۹۲ چکش خورد و روند برگزاری حراج تهران تا خردادماه سال ۹۵ بهطور سالانه بود؛ یعنی هرسال و در خردادماه تنها یک حراج برگزار میشد، اما همان سال در دیماه هم یک دوره دیگر از حراج تهران چکش خورد و از آن پس خردادماه به تیرماه تغییر کرد و دیماه بهعنوان حراجی دوم هرسال انتخاب شد.
حراج تهران در دوره نهم که مصادف با تیرماه ۱۳۹۷ است، نسبتبه دوره قبلیاش در دیماه ۹۶، بیش از دوبرابر رشد حجم مبادلاتی داشت؛ اما این جهش ناگهانی چرا و چگونه پدید آمد؟ در حراج چهاردهم تهران که مصادف با مردادماه امسال بود، حجم مبادلات به نصف دوره قبل کاهش پیدا کرد که این را به شیوع کرونا و محدودیتهای برآمده از آن منتسب میکنند، درحالیکه از این لحاظ فرق چندانی نمیتوان بین دیماه ۹۹ و تیرماه ۱۴۰۰ پیدا کرد و رقم فروش دیماه ۹۹ نزدیک به ۸۸ میلیارد تومان بود و در تیرماه ۱۴۰۰ به ۴۲ میلیارد تومان رسید.
چه چیزی باعث شد حجم فروش حراج تهران در تیر ۹۷ دوبرابر شود و در مرداد ۱۴۰۰ به نصف کاهش پیدا کند؟ اگر از بحث نوسانهای معمول در مجموعه فروش دورههای مختلف حراج بگذریم، آنچه باعث چنین وضعی شد را میتوان به وجود چیزی تحت عنوان ارز ترجیحی یا همان که به «دلار جهانگیری» معروف بود، نسبت داد. حراج تهران محل عرضه آثاری است که حتی درمورد گرانترین موارد آن هم میتوان صحبت از فقدان مطلق ارزش هنری کرد، اما آنچه باعث میشود چنین کالاهای کمارزشی تا این اندازه گران معامله شوند، اهداف و منافع دیگری است که پشت این معاملات وجود دارد. ارز ۴۲۰۰ تومانی چرا باید بهعنوان نرخ برابری پولی درمقابل ریال قرار بگیرد، آنهم در معامله کالاهایی که نه وارداتی هستند و نه اگر بودند، مشمول این ارز میشدند؟ کالاهایی که ارزش هنری آنها با معیارهای هنری قابلاثبات نیست، چطور و با چه انگیزهای با این رقمهای سرسامآور معامله میشوند؟ چرا مشتریان و فروشندگان این آثار تقریبا ثابت هستند و مرتب قیمتها بالا میرود؟ کالاهای دستدوم که نه ارزش مولد دارند و نه ارزش خدماتی؛ و حتی ارزش آنها جزء GDP کشور هم محاسبه نمیشود، چطور در این بازار مکاره دچار تورم قیمتی میشوند و بیاینکه چیز جدیدی به همین مجموعه اضافه شود، مرتب به ارزش «هیچ» اضافه میشوند؟ خلق پول، پولشویی، بازی با قیمت ارز و مسائل مختلف دیگری از این دست را میتوان منشأ اصلی و انگیزه بنیادین برای برپایی چیزی مثل حراج تهران دانست. در ادامه به شرح مختصری از این مسائل خواهیم پرداخت.
خلق پول و پولشویی
یکی از اصلیترین مسائل اقتصادی مرتبط با حراج تجسمی تهران، مساله خلق پول است. عبارت خلق پول را عمدتا در ارتباط با بانکها و موسسات اعتباری یا در سطح کلانتر در ارتباط با دولتها میشناسند. اما خلق پول توسط سفته یا روشهای شبیه به آن هم ممکن است رخ بدهد. خلق پول بانکها یعنی اینکه چنین مراکزی بدون پشتوانهای مشخص، حتی بیاینکه لازم باشد به شکل فیزیکی اسکناس چاپ کنند، در سیستم بانکداری الکترونیک با فشردن چند دکمه، مبالغ میلیاردی پول را بهحساب افراد واریز کنند. این عمل بهخصوص اگر بهعنوان سرمایهگذاری روی بخشهای مولد اقتصادی صورت نگیرد، به نقدینگی و بیارزش شدن پول ملی منجر خواهد شد.
خیلیها بحران ارزی سال ۹۷ به بعد را متاثر از خلق پول چند ساله بانکها میدانند که ناگهان فنر آن باز شد و توفانی در بازار به پا کرد. اما این فقط بانکها نیستند که میتوانند خلق پول کنند. چنین رفتارهایی میتواند در مقیاسهای کوچکتر هم رخ بدهد. حراج تهران که در چهارمین دوره آن سیدمحمد بهشتی، اولین رئیس بنیاد سینمایی فارابی بهعنوان عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری حضور داشت، طبق آنچه که خود بهشتی عنوان میکرد «رقم رکورد ٢١ میلیارد که در چهارمین حراج تهران به ثبت رسید، معادل یک سال اکران اول سینمای ایران است.» درحال حاضر هم گردش مالی حراجتهران بیشتر از کل بودجه فرهنگی کشور، منهای سینماست.
چه چیز باعث میشود عدهای از افراد ثروتمند که بعضی از آنها شناخته شده هستند و میدانیم که هیچنسبت وثیقی میان آنها و هنر وجود ندارد، تا این اندازه پای تابلوهایی که اکثریت مطلقشان پوچ و بیمعنی هستند، رقمهایی سنگین و شگفتانگیز خرج کنند؟ چرا این معاملهگران عموما ثابت هستند؟ چرا تابلویی که یک بار با رقمی بسیار بالا معامله شده، مدتی بعد در همان حراجی باز هم فروخته میشود و این بار با رقمی بالاتر از قبل؟ حتی یک بار عباس ایروانی که کلانترین متهم اقتصادی ایران تا به حال محسوب میشود، تابلویی را در حراج تهران به فروش گذاشت و دقایقی بعد خودش آن را به نرخی بالاتر از خودش خرید. بهطور مشخص این خلق پول است و تابلوهای عکس یا نقاشی بهانهای برای موجه کردن این عملیات هستند. بهانه کردن آثار تجسمی برای گم کردن منشأ خلق پول هم نامی ندارد جز پولشویی. میتوان بهعنوان نمونهای دیگر از رفتارهای منجر به خلق پول به حراج تهران توجه کرد.
یک بانک مشهور خصوصی به یکی از شرکتهای زیرمجموعهاش وام میدهد تا از حراج تهران خرید کند. منابع این وام از کجا تامین شده است؟ آیا سپردههای سپردهگذاران دیگر، بهعنوان وام برای این اقدام صرف میشود؟ اینطور نیست و منابع این وام توسط خلق پول تامین شده و در یک چرخه پولشویی به اسم حراج تهران قرار میگیرد. این یکی دیگر از ترفندهایی است که در حراج تهران به کار میرود.
در کل و به عبارت ساده، شما از یک اسکناس ۲۰ تومانی عکس میگیرید و با قیمت پایه ۲۰۰ میلیون تومان در حراج تهران آن را به فروش میگذارید (اتفاقی که واقعا رخ داده)؛ بعد، این اثر فاقد ارزش، نهایتا دو میلیارد تومان چکش میخورد. نفر بعد آن را چهار میلیارد تومان میفروشد و این چرخه همچنان ادامه پیدا میکند. ارزشگذاری روی هیچ، یعنی خلق پول. چند خریدار و فروشنده ثابت با قیمتگذاری نجومی روی آثار همدیگر و در جایگاهی رسمی مثل حراج تهران، به این هیچ، ارزش ریالی میبخشند و همین هیچ را که حالا ارزشمند شده پسانداز میکنند تا گرانتر بفروشند. این پول منشأ مشخصی ندارد و قرار هم نیست که محو شود. اگر کسی چکی صادر کند که بدون نقد شدن در بانک، خرج شود و دست به دست شود، تا وقتی که آن چک نقد نشده، میتوان گفت که خلق پول با سفته صورت گرفته اما به محض اینکه کسی این چک را به اجرا بگذارد، این خلق پول محو میشود. در حراجی تهران اما این پولهای خلق شده محو نمیشوند چون کسی چک را به اجرا نمیگذارد، بلکه تابلوها در مراحل بعد باز هم گرانتر قیمتگذاری میشوند و این خلق پول تا ابد ادامه دارد. خیلیها میگویند پولشویی در حراج تهران نسبت به کل پولهایی که در کشور خلق میشود، چیز قابل توجهی نیست. اما اولا؛ این ارقام چندان هم پایین نیستند. ثانیا؛ در اقتصادی که به فساد دچار است، هر جزء دچار فساد میتواند خودش را با رقم کل فساد اقتصادی در سیستم مقایسه کند و بگوید دست از سر ما بردارید و سراغ بزرگترها بروید.
نوسانگیری نجومی از مابهالتفاوت نرخ ارز ترجیحی و آزاد
یکی از اصلیترین بخشهایی که به حراج تهران در بین سالهای ۹۷ تا ۹۹ اعتبار و حجم مالی فراوانی بخشید، نوسانگیری از مابهالتفاوت قیمت ارز ترجیحی و ارز آزاد بود. آنچه در حراج تهران معامله میشد، کالاهای دستدومی بود که سالها در خود کشور خاک میخوردند. چیزی از خارج کشور در این حراجی معامله نمیشد و حتی چیز چندانی برای به فروش رسیدن در این رویداد تولید نشده بود. گردش مالی حراج تهران، نه مولد بود و نه خدماتی ارائه میشد. این پولها جزء تولید ناخالص ملی هم بهحساب نمیآمدند. خلق پول که بهصورت اعتباربخشی کاذب و حبابی به آثار تجسمی صورت میگرفت، درنهایت محو نمیشد، چون این آثار قرار بود در چرخه بیپایان تورم قیمتیشان، مرتب مزرعه خلق پول باشند. اما بیرون از حراج تهران و توسط بانکها و موسسات خصوصی مالی و اعتباری هم طی همین سالها خلق پول عظیمی صورت گرفته بود.
دولت یازدهم بنا به دلایلی که خیلیها آن را انتخاباتی ارزیابی کردند (انتخاب مجدد رئیسجمهور وقت در سال ۱۳۹۶)، قیمت ارزهای خارجی بهخصوص دلار را تا مدتها روی حدود ۳۵۰۰ تومان نگه داشته بود، اما خلق پولی که بانکها طی همین مدت انجام داده بودند، ناگهان در سال ۹۷ به شکل بحران ارزی در کشور رخ نمود. ناگهان نرخ دلار به شکل آسانسوری بالا رفت و عبارت «چطوری ایرانی؟» که از زبان بازیگر نقش یک داعشی در فیلم «به وقت شام» معروف شده بود، درکنار نرخ دلار در فضای مجازی هشتگ میشد یا عکس آن بازیگر را جای عکس روی دلار میگذاشتند.
جهش دیوانهکننده نرخ دلار اما برای همه منشأ ضرر اقتصادی نبود. حراج تهران که شعبه کوچک دیگری از همان خلق پول بانکها، منتها اینبار در قالب یک معامله هنری بود، از چیزی که در ۲۰ فروردین ۱۳۹۷ توسط معاون اول رئیسجمهور بهعنوان نرخ ارز ترجیحی عنوان شد، طی دوسال میلیاردها تومان بهره به جیب زد.
در ۲۰ فروردین ۱۳۹۷ اسحاق جهانگیری اعلام کرد از فردا دلار بالای ۴۲۰۰ تومان قاچاق محسوب میشود و ارز ترجیحی که به «دلار جهانگیری» معروف شد، از همانجا پدید آمد. تیرماه همان سال حراج تهران هم برگزار شد و ارز ترجیحی، مبنایی برای سنجش ارزش آثار قرار گرفت. این روند تا دوره سیزدهم ادامه پیدا میکند و در دوره چهاردهم که مصادف با دیماه ۱۴۰۰ است، نرخ ارز ترجیحی حذف شده و ارز نیمایی جایگزین آن میشود. اتفاقا دوران اوج فعالیتهای حاشیهساز در حراجی تهران مصادف با همان دورهای است که ارز ترجیحی مبنای قیمتگذاری غیرریالی آثار قرار گرفته است. فرض کنید روی یک تابلو قیمت ۴۲ میلیون تومان را میگذاریم که با دلار ۴۲۰۰ تومانی معادل 10هزار دلار میشود، اما اگر بخواهید ارزش این تابلو را با قیمت روز دلار که مثلا ۲۸ هزار تومان است محاسبه کنید، قیمت این تابلو فقط ۱۵۰۰ دلار میشود. این تابلوها دارای قیمت واقعی نیستند و هرقدر در حراجی چکش خورده باشند، میتوان آنها را قیمتگذاری کرد.
محاسبه قیمت این آثار با نرخ ارز ۴۲۰۰ تومانی باعث میشود قیمتشان نسبتبه آنچه براساس دلار آزاد محاسبه میشود، بسیار بالاتر برود. بین دیماه سال ۹۷ تا دیماه سال ۹۹، بیش از ۶۰۴ میلیارد تومان از این تفاوت قیمت ارز 4200 تومانی و ارز آزاد در حراج تهران نوسانگیری میشود و در مرداد ۱۴۰۰ که دیگر ارز ۴۲۰۰ تومانی مبنای قیمتگذاری قرار نگرفته و به ناچار نرخ ارز نیمایی را با آن جایگزین کردهاند، از همین تفاوت ۴۴۰۰ تومانی بین ارز نیمایی و آزاد، ۸ میلیارد تومان نوسانگیری شد. این در کسادترین دوره حراج تهران اتفاق میافتد.
حالا قیمت پایه تعیینشده برای آثار حراج تهران در دیماه ۱۴۰۰ باتوجه به اختلافی درحدود ۲۴۰۰ تومان بین ارز نیمایی و آزاد، تا همین جای کار نزدیک به ۱۵ میلیارد تومان امکان نوسانگیری میدهد. این درحالی است که قیمتهای پایه در هنگام برگزاری حراج گاهی تا 10 برابر بالاتر میروند و نوسانگیری ارزی را هم به همین نسبت افزایش میدهند. حراج تهران با اینکه دیگر نمیتواند روی نرخ ارز ترجیحی برای قیمتگذاری آثارش به دلار حساب کند، هنوز میتواند از اختلاف نرخ ارز ترجیحی و نیمایی که در پایینترین حدود خودش هم قرار گرفته، سود سرسامآوری بهدست بیاورد. بهعبارتی سوداگران حراج تهران، ارزش دلاری پولی که خلق کردهاند را بالاتر نگه میدارند.
قیمت اولیه تعدادی از آثار حراج تهران دیماه 1400
در این دوره از حراج 80 اثر قیمت گذاری می شود