نرگس چهرقانی، خبرنگار گروه سیاست: سهشنبه به وقت محلی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، ند پرایس در نشستی خبری رسما اعلام کرد که فشار حداکثری آمریکا علیه ایران شکست خورده است. در همین راستا وزیر امور خارجه آمریکا، آنتونی بلینکن نیز با اشاره به فشاری که به آمریکا وارد میشود گفت: «خروج آمریکا از توافق هستهای سال ۲۰۱۵ با ایران اشتباه بسیار بزرگی بود.» این اظهارات از سوی مقامات رسمی آمریکا در میانه مذاکرات هستهای در دور هشتم، درحالی بیان شده است که در این مدت طرفهای غربی در فضای رسانهای خود سعی داشتند ایران را عامل اصلی ایجاد بنبست در مسیر احیای برجام جلوه دهند. جهت بررسی دقیقتر اتخاذ این مواضع از سوی مقامات آمریکایی با مصطفی خوشچشم کارشناس مسائل بینالملل به گفتوگو پرداختیم. متن گفتوگوی «فرهیختگان» با وی را در ادامه میخوانید.
در ابتدای دور هشتم مذاکرات وین، فضاسازی تیم مذاکرهکننده غربی و آمریکا بهگونهای بود که سیاست فشار حداکثری را دنبال میکرد؛ مواردی از این فضاسازی را میتوان ضربالاجل تعیین کردن، یا تهدید با پلن بی، یا حتی بهگونهای فضاسازی میکردند که خروج آمریکا از برجام را گردن ایران بیندازند. با این حال طی چند روز اخیر وزیر امور خارجه آمریکا، آنتونی بلینکن شخصا گفته که خروج آمریکا از توافق هستهای با ایران اشتباه بسیار بزرگی بوده و حتی سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده، ند پرایس هم تاکید کرده که سیاست فشار حداکثری علیه ایران شکست خورده و الان برعکس شده بهطوری که به آمریکا دارد فشار وارد میشود. این صحبتهای اخیر مقامات رسمی امور خارجه آمریکا چه پالسی میدهد و چه تاثیری بر روند مذاکرات خواهد داشت؟
شکست فشار حداکثری علیه ایران، در اردیبهشت 99 به صورت آشکار و مشخص توسط مقامات آمریکایی و غربی مطرح شد؛ چراکه تحریمهای آمریکا در چهارچوب سیاستهای فشار حداکثری، برای اینکه به اوج خودش برسد و تغییر در محاسبات کشور هدف یعنی ایران ایجاد بکند، از زمانی که آمریکا از برجام خارج شد، از هم فروریخت. یعنی از اردیبهشت 1397 تا اردیبهشت 1399 دوره اوج تحریمها به پایان رسید و آمریکاییها نتوانستند با افزایش هزینه اقتصادی و فشار اقتصادی علیه کشورمان، ایران را مجبور به مذاکره درباره مسائل منطقهای کنند. بعد از آن هم مقامات دیگری در دولت ترامپ و دولت بایدن ازجمله خود شخص بایدن بارها به شکست فشار حداکثری اشاره کردند، اما این صحبتها و مواضع کلامی کافی نیست و آمریکا باید در عمل سیاست فشار حداکثری را متوقف کند. در دوره ریاستجمهوری بایدن تا زمان کنونی هم ما با این امر مواجه هستیم که علیرغم اذعان مقامات آمریکایی به شکست این سیاست فشار حداکثری، این سیاست همچنان دارد اجرا میشود. البته تحریمهای آمریکا درحوزههای مشخصی تاثیرگذاری دارد مانند حوزه اقتصادی. بنابراین تحریمهای آمریکا قابل تاثیرگذاری بیشتر روی دیگر حوزهها نبوده و نیست. از طرف دیگر با روی کار آمدن دولت رئیسی و شروع تلاشهای همهجانبه برای کاهش تاثیرگذاری تحریمها از طریق توانمندسازی اقتصاد ملی و گسترش روابط با همسایگان، صادرات نفت از طریق دور زدن تحریمها و تقویت روابط با کشورهای خریدار نفت ایران، تاثیرگذاری تحریمها روی اقتصاد ایران بیشتر از قبل درحال کم شدن است. آمارهای رسمی و غیررسمی طی چند ماه گذشته، به وضوح نشان میدهد صادرات نفت ایران از یک میلیون و 400 هزار بشکه در روز گذشته و همچنین آمار تجارت خارجی ایران با کشورهای عربی حوزه خلیجفارس هم حاکی از افزایش صادرات و افزایش تجارت خارجی ایران با این کشورها در طول چند ماه گذشته بوده است که همه این ارقام به ما این پیام را میدهد که تاثیر تحریمها درحال کاهش است. علاوهبر این از آنجا که حوزههای جدیدی برای تحریم باقی نمانده، آمریکاییها بهخوبی متوجه هستند که در میز مذاکره ابزار تحریم و تهدید بیش از این قابلیت اجرایی شدن ندارد. با این حال فکر میکنند با اعلام ضربالاجل و گذاشتن فشار روی تیم ایرانی میتوانند ایران را به دادن امتیازات بیشتر وادار کنند و میخواهند ایران از شرایطی که از ابتدا بیان کرده، یعنی برداشته شدن تحریمها و راستیآزمایی و ضمانتها عبور کند و بدون اینکه مکانیسم و فرمول درستی برای این موارد تثبیت شود، ایران با آنها به توافقی دست پیدا کند. بنابراین طرف آمریکایی و غربی هم بهخوبی میدانند که اینگونه فشارها مانند اعلام ضربالاجل یا تهدید به پلن بی یا تحریمهای بیشتر قابلیت خودش را بهعنوان یک چماق از دست داده و اتفاقا طرف ایرانی است که نهتنها هرچه زمان بگذرد، اقداماتش در راستای کاهش تاثیرگذاری تحریمها و تقویت اقتصاد ملی بیشتر به بار مینشیند، بلکه اهرمهای فشاری که تاکنون استفاده نکرده هم میتواند مورد استفاده قرار بگیرد و از طرف دیگر از مولفههای قدرت مانند مولفه قدرت موشکی و منطقهای هم ایران میتواند بهره ببرد و فشار را بر طرف آمریکایی بیشتر کند. بنابراین طرف آمریکایی که یک فرمول بیشتر برای مقابله با ایران نمیشناسد یعنی فرمول «سیاست چماق و هویج» همچنان از این فرمول در کلام و تهدید استفاده میکند درحالی که خود آنها هم میدانند که این سیاست در عمل کارایی خودش را از دست داده است.
در ابتدای صحبتهایتان اشاره کردید که این اعتراف مقامات آمریکایی به شکست فشار حداکثری صرفا لفظی است و باید در عمل هم این را اثبات کنند. چطور در عمل این را میتوانند اثبات کنند و با این وجود ایران چطور میتواند امتیاز بیشتری در مذاکرات وین بگیرد؟
آمریکا به خوبی میداند که بهترین راهکار او رسیدن به توافق در وین است. علیرغم این موردی که گفتم، اعلام ضربالاجل برای گذاشتن فشار روی ایران است با این هدف که ایران از اصرار بر لغو شدن تحریمها و راستیآزمایی و تضمین دست بردارد یا اینکه آمریکا به یک توافق موقتی دست پیدا کند که هم ایران غنیسازی 60 درصد اورانیوم را متوقف کند و هم آمریکاییها برای انتخاباتشان در آینده آبرویی بخرند و هماکنون بتوانند یک برگ برنده در کنار دیگر برگهای برنده جهانی مانند اقتصاد، کرونا و... برای انتخابات داشته باشند. بهویژه یکی از هدفهایشان این است که اضطراری که برای آنها غنیسازی 60 درصد ما به وجود آورده که یک اهرم فشار قوی از جانب جمهوری اسلامی است، تا حدی با متوقف کردن غنیسازی 60 درصد، برای طرف آمریکایی برطرف شود تا از چانهزنی طرف ایرانی کم شود و بتوانند امتیازگیری و قدرت چانهزنی بیشتری پیدا کنند و در عین حال به مشکلاتشان در چین و روسیه بپردازند و بتوانند در ادامه راه با فرسایشی کردن توافق وین، ایران را از گرفتن تضمین و درخواست در زمینه راستیآزمایی منصرف کنند. تیم مذاکرهکننده ایرانی هم این را بهخوبی میداند، برای همین به هیچعنوان به توافق موقت و هیچ ضربالاجلی تن نمیدهد و نخواهد داد. اما آمریکاییها علیرغم ادعاهایی که در زمینه ضربالاجل میکنند تنها راهحلشان رسیدن به توافق از طریق مذاکرات وین است. چیزی که امروزه نزد حاکمان جمهوری اسلامی به خوبی قابل فهم و درک است و آنها به خوبی از این مساله مطلعند. بهطور کلی در این دور از مذاکرات یعنی از دور هفتم به بعد، ایران است که ابتکار عمل را به دست گرفته و با طرحهای متناوب سعی کرده طرف مقابل را به واکنش بیندازد و در این مورد موفق بوده و توانسته مذاکرات را ریلگذاری کند. اما طرف غربی بهویژه طرف آمریکایی به خوبی میداند چون غنیسازی ایران اهرم فشار است و همینطور ایران ابتکار عمل در مذاکرات وین را هم به دست گرفته، سعی میکنند مذاکرات را با چالشهای متعددی مواجه کنند تا ایران به عقبنشینی ادامه دهد. از طرفی طرف غربی و آمریکایی ابتکاری در مذاکرات ندارند به همین علت هر از چندگاهی سعی میکنند طرحهای ایران برای راستیآزمایی و تضمین را با ایجاد مکث و پالس یا توقف مذاکره یا در عین حال بازگشت به عقب یعنی با درخواست بازبینی مواضعی که قبلا مورد تایید قرار گرفته بودند، متوقف کنند تا ایران را از پیشروی بیشتر باز بدارند و وقتکشی کنند و از طرف دیگر با فشار روی ضربالاجل سعی میکنند ایران را در منگنه فشار زمان بگذارند تا ایران دست از درخواستهایش بردارد که تاکنون توفیقی در این مورد نداشتند. همچنین، در مقابل درخواستهای ایران بدون نظر کارشناسی و فنی مقاومت میکنند و جوابهای فنی قانعکنندهای ندارند. از طرف دیگر سعی میکنند تهدیدات رژیمصهیونیستی به ایران را بیشتر کنند و ذیل این فشارها ایران از درخواستهای اصلیاش منصرف شود. اگر طرف آمریکایی و اروپایی حسننیت داشتند و با صداقت در مذاکره حاضر بودند، با ارائه طرحهایی از جانب خودشان یا پذیرش طرحهای ابتکاری ایران باعث رشد سرعت مذاکره میشدند اما وقتی بهعنوان مثال به رژیمصهیونیستی اجازه میدهند که هر روز به تهدیدات خودش اضافه کند و خود سکوت میکنند بهخوبی نشان میدهد که در چهارچوب سیاستهای چماق و هویج و فشار بر ایران با حسننیت ایران روبهرو شدند و همان بازیهای قدیمی را انجام میدهند و توجه ندارند که این ممکن است شانس آخر آنها باشد و اگر از این شانس استفاده نکنند بعد از آن باتوجه به تقویت نیروی نظامی ایران و کاهش تاثیرگذاری تحریمها گزینه دیگری برای مواجهه با ایران ندارند. به نظر میرسد این بازیهای طرفهای غربی برای یک دوره کوتاهمدت یک یا دوماهه، تعبیر شده و باید منتظر شد و دید که به چه روشی عمل میکنند. آنچه که مسلم است، طرف آمریکایی و غربی اگر خواستار افزایش سرعت مذاکرات هستند، توپ در زمین آنهاست و بهراحتی میتوانند این کار را انجام دهند.