دو روز گذشته یعنی پس از تعطیلات سهروزه کریسمس، دور جدید مذاکرات وین درحالی آغاز شده که مذاکرهکننده غربی سعی دارد با فضاسازی بیرونی و حواشی به تیم مذاکرهکننده ایرانی فشار بیاورد و ایران را وادار به عقبنشینی از متن مشترک مذاکره کند. پیرامون فضاسازیهای اخیر طرف غربی مانند سفر مقام ارشد کرهجنوبی به وین و موارد اینچنینی دیگر با حنیف غفاری، کارشناس مسائل بینالملل به گفتوگو پرداختیم.
بهتازگی مقام ارشد کرهجنوبی برای دیدار با نمایندگان عضو برجام و آمریکا به وین رفته است. خود رسانههای وابسته به کره گفتند این سفر به منظور حل مساله داراییهای مسدودشده ایران در کرهجنوبی است. این سفر مقام کرهجنوبی به وین را میتوانیم در پازل فشار غرب به ایران برای عقبنشینی از امتیازگیری در مذاکرات بدانیم؟ و از طرفی غرب میخواهد این پازل فشار را با تعیین ضربالاجل برای ایران تکمیل کند. همه این رفتارها را میتوان در پارادایم فشار به تیم مذاکرهکننده ایرانی تعریف کرد؟
بله، تمام مواردی که گفتید کاملا درست است. طرف مقابل یعنی آمریکا، تروئیکای اروپایی و شبکههای متصل به این دو کاری که دارند انجام میدهند غلبه فرامتن بر متن در مذاکرات است. یعنی میخواهند عوامل موجود در مذاکرات را بهگونهای دستکاری کنند یا در بیرون از فضای مذاکرات و با استناد به مولفهها و عواملی که جزء موضوعات مذاکره نیستند، بهگونهای شرایط را تغییر دهند که ایران از آن حدود قرمز خودش، یعنی تضمین و راستیآزمایی و مباحث فنی و رفعتحریمها عقبنشینی کند. این درحالی است که در ادوار گذشته مذاکرات یعنی همین دور قبل یا دورههای قبلتر هم جمهوری اسلامی ایران مواضعش را بیان کرده، به این معنا که خطوطقرمزی که در اینجا ترسیم شده یا مطالباتی که ایران به لحاظ حقوقی و منطقی پای میز مذاکره مطرح میکند، مواردی هستند که با عوامل و فضاسازیهای بیرونی نمیشود آنها را تغییر داد. بههرحال این یک رویه مرسوم بین طرفهای غربی و متحدانشان هست که سعی میکنند از عوامل بیرونی برای تاثیرگذاری در عوامل درونی و حقوقی مذاکره استفاده کنند.
در گزارشهای رسانههای غربی مانند اسپکتیتور ادعا شده رابرت مالی منعطفترین مقام در مذاکره با ایران است، درصورتیکه مواضع آمریکا به نسبت قبل تعدیل نشده و همچنین همین رسانههای وابسته به آمریکا ادعا کردند بایدن نمیتواند ضمانت عدمخروج از برجام در آینده را بدهد. اینها درحالی مطرح میشود که در مذاکرات اینچنین که آنها گفتند، نیست. میتوان این ادعای رسانههای غربی و آمریکایی را در همان چهارچوب فشار به ایران برای متشنجکردن فضای اجتماعی داخلی ایران و فشار به تیم مذاکرهکننده ایرانی تعریف کرد؟
بله، دقیقا همینطور است. یکی از موضوعاتی که اینجا مطرح است، اینکه آن جریانهای رسمی قدرت در غرب، عملا نباید در موضعگیریهایشان تفکیک و تمایز قائل شوند و آمریکا باید هرگونه دیپلماسی رسمی یا عمومی و رسانهای را در یک شبکه جلو ببرد. در اینجا اما در برخی گلوگاههای مهم در مذاکرات به لحاظ زمانی آمریکا یکسری ایدههایی را که نمیتواند پشتمیز مذاکره مطرح کند، سعی میکند از طریق رسانهها به افکار عمومی القا کند که در اینجا دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی ما باید بهصورت هوشمندانه این شبکه بازی را رصد کنند و در مواجهه با آن هم برنامهریزی و اقدام داشته باشند.
با این اوصاف روند مذاکرات را چطور ارزیابی میکنید؟ نسبت به قبل پیشرفت داشته یا خیر؟ با توجه به اینکه الان ما یک متن مشترک و واحدی را در اختیار داریم که تیم مذاکرهکننده ما روی آن متن تمرکز کرده و طرفهای مقابل هم نسبت به موضوعاتی که ما درون پرانتز قرار دادیم، یعنی موضوعات اختلافی، تمرکز دارند.
روند کلی مذاکرات بهخصوص در دوره جدید اولا براساس پیشنویسی است که در دور قبلی مذاکرات (وین هفت) بر سرش یک توافق نسبی حاصل شد و در ابتدای مذاکرات دور قبلی بحث نهاییکردن آن پیشنویس مطرح بود و بعد هم ورود به مباحث محتوایی. در مباحث محتوایی آنچه برای جمهوری اسلامی ایران اصالت و موضوعیت دارد، یکی مساله تضمینهاست که جمهوری اسلامی دلیل خودش را هم درخصوص تاکید بر این مساله به هیاتهای مقابل اعلام کرده؛ چه در مذاکراتی که همه اعضا بودند، چه در مذاکرات دوجانبه یا سهجانبه. و برآن اساس دولت بایدن موظف است برای اینکه توافق احتمالی به یک توافق ثابت با کاهش ضریب ابطالپذیری تبدیل شود، باید یکسری تضمینها و نه تعهدات را ارائه کند. اصل استدلال ایران در این مذاکرات خصوصا در دور جدید، این هست که برجام تعهدمحور قبلا امتحان خودش را پس داده و الان نوبت این است که برجام تضمینمحور جایگزین برجام تعهدمحور شود. ترسیم حدود تضمین درخصوص آینده برجام در دستورکار مذاکرات اخیر است. یک مساله دیگر که در مذاکرات اخیر به آن ورود نسبی شده، بحث راستیآزمایی است. به این معنا که در چه فرآیندی و چه بازهای باید رفع تحریمهای ضدایرانی و متعاقبا فرآیند احیای برجام تعریف و اجرایی شود و موضوع سوم که در این دور از مذاکرات موردتوجه قرار گرفته و خواهد گرفت، بحثی است با عنوان مباحث فنی و حفظ ظرفیتهای غنیسازی جمهوری اسلامی ایران. واقعیت این است که از یک طرف خروج ناگهانی دولت آمریکا از برجام و همچنین عملیاتهای خرابکارانهای که رژیمصهیونیستی بهصورت غیرمستقیم در تاسیسات هستهای ما انجام داده، تمام اینها باعث میشود این دغدغه به وجود آید که اگر چنین مواردی میخواهد دوباره تکرار شود، ما چه تضمین فنیای داریم برای اینکه تاسیساتمان و همچنین داشتهها و ظرفیتهایمان در حوزه فناوری صلحآمیز هستهای با چالش مواجه نشود. در این خصوص مباحث مختلفی مانند ذخیره اورانیوم غنیشده و... وجود دارد.
درباره ذخیره اورانیوم غنیشده گویا الان در مذاکرات محل بحث است که بعد از توافق قرار است این اورانیومها به کجا انتقال پیدا کند و یکسری گمانهزنیها مثل اینکه به روسیه منتقل بشود مطرح شده. در این رابطه تیم مذاکرهکننده ایران چه موضعی را دنبال میکند؟
قبلا مازاد ذخایر اورانیوم غنیشده به خارج از کشور منتقل میشد اما الان صورت بحث چیز دیگری است. صورت بحث این است که آمریکا یکبار از برجام خارج شده و از آن طرف هم همانطور که عرض کردم با توجه به اینکه تهدید مستقیمی را رژیمصهیونیستی مطرح کرده درخصوص آسیبرسانی ولو بهصورت غیرمستقیم به تاسیسات، در اینجا اقتضا میکند که بخشی از ذخایر اورانیوم غنیشده (یعنی فراتر از آن ظرفیتی که در برجام تعریفشده) باید در کشور ما باقی بماند که درمواقع اضطراری ما بتوانیم به آنها، دسترسی داشته باشیم. بهعبارت بهتر چه آمریکا بخواهد زیر توافق بزند چه اقدامی علیه تاسیسات ما در قالب عملیات خرابکارانه انجام شود، ما از این بعد ضربه نخوریم. بنابراین ما دو تضمین میخواهیم؛ یک تضمین اقتصادی که مربوط به فرآیند رفعتحریمهاست و دیگری تضمین فنی است که مربوط به بحث ذخایر اورانیوم غنیشده و سانتریفیوژهای نسل جدیدمان است و همچنین بحث اتصالات و بحث شبکه زیرساختی ما در حوزه بهرهبرداری از انرژی اتمی.