سجاد صفارهرندی، مدیر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
ویژگی شهید سلیمانی این است که با مشی عملی خود و با آن نصاب بالایی که از ملی بودن و از امتی بودن رقم زد، هم قهرمان جنبه ایرانی زندگی ما بود، نگهبان مرزهای کشور بود و هم، قهرمان به اهتزاز درآوردن پرچم توحید و مبارزه با دشمنان الله و دفاع از حقوق مسلمین بود.
  • ۱۴۰۰-۱۰-۱۳ - ۰۰:۵۰
  • 30
سجاد صفارهرندی، مدیر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
درهم‌تنیدن ‌روایت‌های به‌ظاهر متضاد، نقطه برجسته شخصیت شهید سلیمانی است
درهم‌تنیدن ‌روایت‌های به‌ظاهر متضاد، نقطه برجسته شخصیت شهید سلیمانی است

درباره ابعاد شخصیتی شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی و بیانات روز شنبه رهبر معظم انقلاب درباره وجوه «ملی و درعین‌حال، امتی بودن» شخصیت این قهرمان ملی، با سجاد صفارهرندی، مدیر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

پرداختن به دوگانه‌ مردودی که رهبر معظم انقلاب، ضمن اشاره به دروغین بودن آن، شهید سلیمانی را ردکننده این دوگانه دانستند و گفتند این سردار ملی ثابت کرد می‌توان «ملی‌ترین» و درعین‌حال «امتی‌ترین» بود، از چه طرز فکر و دیدگاهی نشأت می‌گیرد؟

ایده انفکاک و جدایی میان امر ملی و امر امتی، یا مقوله ایرانی ما، جنبه ایرانی هویت ما و جنبه اسلامی آن، اساسا مربوط به یک صورت‌بندی گفتمانی درنهایت 150-100 ساله است. این مساله و این دوگانگی، دوگانگی ریشه‌داری نیست و ما بعد از آن دوره اولیه‌ای که از ورود اسلام مقاومت‌هایی صورت می‌گرفته که موضع آن هم دفاع از نظم پیشین ایران بوده است، شاهد آن بوده‌ایم که بخش‌هایی از اشراف و بقایای دولت ساسانیان و افرادی که دغدغه‌های دینی زرتشتی داشتند، مقاومت‌هایی را صورت می‌دادند. بعد از آن، ما اساسا دیگر چنین دوتایی و دوگانگی‌ای را میان امر ملی و امر دینی نداشته‌ایم. حتی شعوبیه که یک جریان به‌نوعی ایرانی اعتراضی نسبت به ستم قومی خلافت عربی بوده، خود و معنا و هویتش را ذیل آیه قرآن و ذیل مفهوم برابری‌ای که در اسلام مطرح است، تعریف می‌کرده. بنابراین، این مساله و این دوگانگی، همان‌طور که رهبر معظم انقلاب گفتند، دوگانه اصیلی نیست.

شاخص‌ترین ویژگی‌های شخصیتی حاج‌قاسم سلیمانی که با مشاهده آنها می‌توان به ملی بودن و درعین‌حال امتی بودن وجوه شخصیتی این سردار شهید پی ببریم، کدام است؟

ویژگی شهید سلیمانی این است که با مشی عملی خود و با آن نصاب بالایی که از ملی بودن و از امتی بودن رقم زد، هم قهرمان جنبه ایرانی زندگی ما بود، نگهبان مرزهای کشور بود و هم، قهرمان به اهتزاز درآوردن پرچم توحید و مبارزه با دشمنان الله و دفاع از حقوق مسلمین بود. شهید سلیمانی در تحقق وجودی خود، بی‌مبنا و جعلی بودن این دوتایی و این دوگانه را، به زیباترین و گویاترین شکل ظاهر کرد. می‌توان جنبه‌های مختلف آن را مورد بررسی قرار داد؛ در درجه اول، حاج‌قاسم سلیمانی، پاسداری است که جوانی خود را در دفاع از مرزهای ایران گذرانده و برای پاسداری از آن جنگیده است. که البته این جنگ، جنگی است که ذیل معنای اسلامی و قرآنی مفهوم می‌شود. صرف یک جنگ میهنی نیست. او از این جهت که دارد از مرزهای میهن حفاظت می‌کند «قهرمان ملی» است. فراتر از آن، ایشان در دوره 10 سال پایانی حیاتش به‌طور جد، درگیر مساله مبارزه با دشمنان امت اسلامی بود. او در نوک پیکان و در راس شکل‌گیری محور مقاومت دربرابر صهیونیست‌ها، به‌عنوان بزرگ‌ترین و پربغض‌ترین دشمنان اسلام بود. میراثی که در این‌باره از خود برجا گذاشت نیز، منطقه‌ای پر از تهدید و ناامن برای صهیونیست‌هاست و از این جهت بود که تبدیل به «قهرمان امت اسلامی» هم شد. کمااینکه در مبارزه با تکفیری‌گری و در مبارزه با داعش هم او باز همچون قبل، از آحاد و نفوس امت اسلامی در برابر خطر تروریسم قشری تکفیری و آمریکایی، حمایت و محافظت می‌کرد. حتی فراتر از مساله امت و فراتر از مساله اهالی اسلام، او دربرابر این خطرات از «نوع انسان» مواظبت می‌کرد. او فقط نگران و پاسدار حقوق و نفوس شیعیان و حتی مسلمین نبود، بلکه او نگهبان دختران ایزدی، نگهبان کلیساهای مسیحی، نگهبان همه فرقه‌ها و همه افرادی بود که سال‌های سال، قرن‌ها و روزگارانی در این نقطه از جهان با هم به مسالمت زندگی می‌‌کرده و می‌کنند. او محافظ همه آنها بود. نقطه برجسته شخصیت شهید سلیمانی، آن نقطه درهم‌تنیدن و تلاقی پیدا کردن کلان‌روایت‌های به‌ظاهر متضاد است. یعنی جهان‌گرایی، عام‌گرایی، میهن‌گرایی و اسلام‌گرایی همه در وجود او یک‌جور وحدتی پیدا کرده است.

ثمره و نتیجه وحدت پیدا کردن این گرایش‌‌ها در شخصیت سردار سلیمانی را می‌توان در کدام مقاطع و مناطق مشاهده کرد؟

همان‌طور که گفته شد، بخشی از میراث و دستاورد ایشان، دستاورد ژئوپلیتیک است. یعنی آنچه در سایه مجاهدت‌های ایشان رقم خورده است را می‌توان در این حوزه شاهد بود. مجاهدت‌های ایشان در این حوزه بود که طرح خاورمیانه بزرگ را که از دوره بوش و اشغال عراق و افغانستان آغاز شد و قرار بود حلقه‌های بعدی‌اش با جنگ لبنان و فلسطین و غزه ادامه پیدا کند را ناکام گذاشت. مقاومت نه‌تنها در سنگرهای اصلی خود سرپا مانده و قدرتی بیشتر پیدا کرده، بلکه جبهه‌های جدیدی را نیز گشوده است. ما در عراق گروه اصیل و شکوهمندی مثل حشدالشعبی را شاهد هستیم، در یمن انصارالله قهرمان و دلاور را می‌بینیم و هسته‌های مقاومتی که در سرتاسر عالم اسلامی راه افتاده است و چه‌بسا خیلی‌هایشان هنوز در مرحله اختفا و استتار هستند و شاید زمان آن بروز و ظهور اصلی‌شان فرانرسیده باشد. فارغ از این دستاورد ژئوپلیتیک، ایشان دستاوردی هم در قلوب، نفوس و اذهان مردمان این منطقه و مردمان جهان داشته است. ایشان با همین اثرگذاری گسترده، با یک نوع نگاه و فهم جدید نسبت به مساله سیاست؛ مساله جنگ و مساله جهاد را نیز نمایندگی کرد. در فضایی که به نظر می‌رسید دارد به‌واسطه بدعملی و بدکرداری جریان‌های به‌اصطلاح اسلامگرا از نوع القاعده و داعش و امثال آنها به این سمت حرکت می‌کند که ایده جهاد، به یک ایده ضدانسانی تبدیل شود و فرم و صورتی خلاف طینت، باطن و فطرت اکثر انسان‌ها پیدا کند، ایشان با عمل خود، نمونه مثبت، ایجابی، اسلامی و انسانی از جهاد را ظاهر کرد و برای همین، تبدیل به «قهرمان ملت‌ها» شد. محبوبیت ایشان حتی فراتر از مرزهای کشور ما رفت. نام ایشان و عظمت این نام فراتر از مرزهای عالم اسلامی در اقصی‌نقاط جهان و هرکجایی که مساله حق و حقیقت و عدالت دغدغه‌ باشد، موردنظر و مورد توجه توده‌های مردم است.

بعد از شهادت این دو فرمانده مقاومت، روحی سرشار از حماسه و شهادت‌طلبی در جبهه مقاومت دمیده شده است، این روح دمیده‌شده و این انگیزه بالا برای مبارزه با دشمن را باید چطور حفظ و هدایت کرد تا همچنان پیش‌رونده و منشأ اثر باشد؟

سال گذشته توفیق داشتم به‌قدری در این‌باره صحبت کنم. در آن فرصت، تعبیری را که اصالتا تعبیری قرآنی است، با عنوان «ذکر ایام‌الله» مطرح کردم که در ادامه در این‌باره گفت‌وگو کردیم؛ اینکه ما، نیازمند آن هستیم که یاد و ذکر ایام‌الله شهادت سردار شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس را حفظ کرده و به‌پا داریم. البته این ذکر، به معنای پرداختن یک عمل صرفا مناسکی و یا مناسبتی نیست. بلکه ذکری که مورد اشاره است، امری‌ است که در متن زندگی ما، در عمل سیاسی ما، در عمل اجتماعی ما و حتی در زاویه دید فردی ما، جریان پیدا می‌کند و امتداد دارد. بخشی از این امتداد، برعهده اهل اندیشه و اهل هنر است. درواقع متولیان مساله ذکر، اصحاب سخن، اصحاب کلام و اصحاب نظر از یک‌طرف، و اصحاب صورت و هنر و زیبایی از سوی دیگر هستند که با تعمیق ذکر، با دوام‌بخشی آن و ایجاد و تداوم ذکر، آن را حفظ کنند و در سلول‌ها و ارکان گوناگون زندگی رسوخ دهند وآن را دائما اعاده کنند. به‌واسطه این ذکر مدام است که ما می‌توانیم آن مسیری را که این شهید عزیز گشوده، ادامه دهیم، در آن جهت حرکت کنیم و در افقی که او گشوده است، پیشروی کنیم.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰