سردار سلیمانی فرمانده‌ای میدانی سیاستمداری تیزهوش یا رهبری منطقه‌ای است؟
آمریکا با به‌شهادت رساندن حاج‌قاسم سلیمانی نه یک فرد، فرمانده، سیاستمدار، شخصیت ملی، دینی، مذهبی، تمدنی یا تاریخی بلکه شخصیتی دارای همه این ابعاد و فراتر از همه این تعاریف محدودکننده را به شهادت رساند و با نمایش عداوت خود نسبت‌به این دستاورد فراشخصیتی، جایگاه خود را به‌عنوان یک غیریت مقابل این دستاورد و پیروانش اثبات کرد.
  • ۱۴۰۰-۱۰-۱۳ - ۰۴:۱۰
  • 00
سردار سلیمانی فرمانده‌ای میدانی سیاستمداری تیزهوش یا رهبری منطقه‌ای است؟
حاج‌قاسم؛ شخصیتی «فراشخصیتی»
سید مهدی طالبیپژوهشگر حوزه بین‌الملل

سیدمهدی طالبی، روزنامه‌نگار: صحبت مکرر از برجسته بودن و خاص بودن یک شخصیت و صرفا تکرار آن خطر ساده‌انگاری نسبت‌به او را در بر دارد و می‌تواند به «سطحی‌نگری پایدار» در رابطه با وی منجر شود. برای دچار نشدن به چنین بن‌بستی در آینده، باید در جهت‌های گوناگون با حاج‌قاسم سفر کنیم و وسعت یا محدودیت او را همانند هر شخصیت دیگری موردبررسی قرار دهیم تا اندازه‌ای واقعی از وی را به‌دست آوریم.

در نخستین نگاه ویژگی حاج‌قاسم، چندبعدی بودن شخصیت او و توانایی فرامرزی، فراملیتی، فرامذهبی و فرادینی او است. شاید حتی کشورها و تمدن‌های حاضر در منطقه ازجمله تمدن ایرانی، تمدن ترکیه‌ای که جانشین امپراتوری روم شرقی است و حتی تمدن غربی به‌اندازه شخصیت حاج‌قاسم فراگیری همه‌جانبه‌ای در منطقه نداشته باشند. حاج‌قاسم از یک بعد اوج یک شخصیت درقالب تمدن ایرانی بود؛ موضوعی که محبوبیت او در نزد حاملان تمدن ایرانی در کشور نشانگر آن است. اما حاج‌قاسم گرچه تمامی ظرفیت‌های یک شخصیت در تمدن ایرانی را دارا بود، ولی در این قالب محدود نمی‌شد. او در عین ایرانی بودن یک شخصیت برجسته در تمدن اسلامی به‌حساب می‌آمد که در آزادسازی سرزمین‌های اسلامی از دست غاصبان تکفیری و مهاجمان صلیبی دست داشت. همزمان اما از آنچه که به‌صورت مشهور تمدن اسلامی خوانده می‌شود و شامل سرداران سیاستمداران و عالمان اسلامی به‌ویژه در دوران‌های شکوفایی این تمدن است، فراتر می‌رفت. او درحالی‌که قهرمانان تمدن اسلامی درگیر مذهب خویش بودند، در میان مذاهب اسلامی از تشیع دوازده‌امامی، زیدی و شاخه‌های اهل‌سنت محبوبیت و فراگیری داشت و شخصیتی فراتر از شخصیت افراد برجسته تاریخی در تمدن اسلامی را به نمایش می‌گذاشت. نقطه اعجاب‌انگیز این شخصیت توقف‌ناپذیر اما عدم توقف او حتی در این موضع دست‌نیافتنی بود. حاج‌قاسم فراتر از ویژگی‌های پیش‌گفته‌شده از دین و مذهب گذشته و مدافع اقلیت‌های مذهبی منطقه از مسیحیان سوریه تا مسیحیان کلدانی عراق بود و همزمان نقشی بی‌بدیل در حراست و دفاع جهانی از مردم ساکن در غرب داشت، زیرا تلاش‌های او ممانعتی آشکار از نفوذ تکفیری‌ها و تروریست‌ها به غرب و به‌ویژه اروپا به‌شمار می‌رفت.

ابعاد روحی تفکر و شخصیت حاج‌قاسم نه‌تنها مرزهای جغرافیایی بلکه مرزهای ذهنی را نیز درمی‌نوردید، تا جایی‌که به بازگرداندن تکفیری‌ها از راه رفته‌شده‌شان را هم شامل می‌شد. حاج‌قاسم با محدودیت‌ناپذیری جغرافیایی و ذهنی لاجرم محدودیت‌های تاریخی را درهم شکست، به‌گونه‌ای‌که در سده‌های اخیر شخصیتی را همانند و همتراز او نمی‌توان یافت. فراگیری او البته نشانی آشکار از مکتب اوست که خود را فرزند امام‌خمینی(رحمه‌الله علیه) و رهبر عظیم‌الشان انقلاب می‌داند. او یک شخصیت پخته و تکامل‌یافته در این مکتب بود، تاجایی‌که رهبر انقلاب نیز از این‌جهت او را نه یک فرد، بلکه یک مکتب خواند. اگر تمدن‌ها، ادیان، مذاهب، کشورهای محصور در یک جغرافیای خاص و دارای تاریخی معین را نمی‌توان به‌راحتی از بین برد، ساده‌لوحانه است که با استفاده از چند موشک در نیمه‌های شب گمان برد که مجموع تمام موارد بالا را می‌توان نابود ساخت.

شهادت حاج‌قاسم و یاران بزرگوار او ازجمله شهید ابومهدی المهندس تنها تکمیل، ارتقا و تثبیت این افراد با تمامی وجوهی بود که در سطور پیشین تبیین و شفاف شد. از این‌رو شهیدقاسم سلیمانی چیزی بالاتر از سردار سلیمانی است و اقتدار آن دربرابر دشمنان نیز بیشتر از گذشته است.

امروز حـاج‌قـاسم به‌عنوان یـک الــگوی مــکتبی گامی بزرگ در بین ملت‌های منطقه برداشته و با از بین بردن محدودیت‌های جغرافیایی، ذهنی و تاریخی، یک کلیت جامع و مترقی را به‌ویژه در منطقه غرب آسیا پی‌ریزی و معرفی کرده است. حضور آمریکا در منطقه‌ای با چنین مختصاتی که در دل خود حاج‌قاسم‌هایی با ترازهای متفاوت دارد، کاری ناشدنی است.

  آمریکا، دشمن مکتبی

آمریکا با به‌شهادت رساندن حاج‌قاسم سلیمانی نه یک فرد، فرمانده، سیاستمدار، شخصیت ملی، دینی، مذهبی، تمدنی یا تاریخی بلکه شخصیتی دارای همه این ابعاد و فراتر از همه این تعاریف محدودکننده را به شهادت رساند و با نمایش عداوت خود نسبت‌به این دستاورد فراشخصیتی، جایگاه خود را به‌عنوان یک غیریت مقابل این دستاورد و پیروانش اثبات کرد. از این‌رو آمریکا به عیارسنج پیروان حاج‌قاسم سلیمانی مبدل شده و مبارزه با این موجودیت جنایتکار و شیطانی به یک الزام تبدیل شده است. میزان مبارزه با آمریکا یک میزان برای پیروان حاج‌قاسم است تا سطح همترازی آنها با وی مشخص شود. از همین‌رو است که رهبر معظم انقلاب پس از شهادت حاج‌قاسم به‌شکلی مشخص اخراج نرم‌افزاری و سخت‌افزاری آمریکا از منطقه یا در یک کلام اخراج همه‌جانبه واشنگتن را سیاستی واحد معرفی کردند. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰