علی کاکا دزفولی، دکتری جامعهشناسی سیاسی: پیدایش رسانه و فراگیری تصویر بدونشک مزیتهای زیادی داشته و درباره این مزیتها زیاد گفته و نوشته شده است؛ اما آنچه کمتر موردپرداخت قرار گرفته، تاثیرات نامطلوب رسانه بر فضای فکر و اندیشه است. در نگاه اول ممکن است اینگونه به نظر برسد که گسترش رسانه توانسته بر تعالی فکر و اندیشه و به وجود آوردن فضای نقادی در راستای هماندیشی عمومی موثر باشد. البته که این تاثیر قابلانکار نیست، اما لازم است به این پرسش نیز اندیشیده شود که آیا وجود رسانه به تمامی برای حوزه اندیشه مثبت بوده یا کارکردهای منفی هم برای آن میتوان در نظر گرفت؟ نوشتار پیشرو با توجه به این پرسش و در راستای شناسایی تاثیرات منفی رسانه بر حوزه اندیشه، سعی دارد «سلبریتیسم اندیشه» را بهعنوان یکی از تبعات منفی رسانه در جامعه ایران مورد نقد و بررسی قرار دهد. باید توجه داشت سلبریتیسم اندیشه تنها یکی از نمودهای ابتذال اندیشه در بستر رسانه است که در این یادداشت مورد توجه قرار گرفته و برای اینگونه از ابتذال میتوان مصادیق دیگری را نیز در نظر گرفت که در جای خود قابلبحث بوده و در فرصتهای آینده به آنها پرداخته خواهد شد. گفتنی است مطالب این یادداشت تنها جنبه طرح بحث کلی دارند.
مفهومشناسی
به زبان ساده و به اختصار، سلبریتی به اشخاصی گفته میشود که دارای شهرت هستند؛ فرقی نمیکند این شهرت در چه زمینهای باشد یا به چه دلایلی. درحقیقت برای آنکه شخصی سلبریتی نامیده شود، کافی است کاری انجام دهد تا نام او بر سر زبانها بیفتد و رسانهها به او بپردازند. شهرت سلبریتی بهگونهای است که نام او در زمینه مربوطه بهعنوان یک برند شناخته شده است؛ بنابراین اگر برخی هنرمندان و بازیگران بهعنوان سلبریتی شناخته میشوند، بدان خاطر است که در زمینه کاری خود تبدیل به برند شدهاند. بههمان میزانی که بازیگران یا ورزشکاران میتوانند سلبریتی باشند، افرادی که در زمینههای منفی شهرتی یافته و برند شدهاند نیز سلبریتی هستند؛ برای نمونه مفسدان اقتصادی معروف یا چهرههایی که با خشونت زیاد نزد مردم شناخته شدهاند نیز نوعی سلبریتی محسوب میشوند؛ بنابراین صرف شهرت، نمیتواند مبنای داوری سلبریتی قرار گیرد و اینگونه نیست که هر فرد مشهوری لزوما فردی باسواد، موجه، محبوب یا دارای صفات مثبت دیگری از این دست باشد. با این مقدمه میتوان دریافت سلبریتیسم میتواند در تمام حوزهها وجود داشته باشد و همانگونه که میتوان سلبریتیهایی را در حوزههای ورزش، هنر، اقتصاد و سیاست در نظر گرفت، میتوان در حوزه اندیشه نیز سلبریتی اندیشهای را شناسایی کرد و به پدیده سلبریتیسم اندیشه تعین بخشید. عبارت «سلبریتیسم اندیشه» درحقیقت پیوندی چندگانه میان کلمات «تصویر»، «شهرت» و «اندیشه» است و سلبریتی اندیشهای اشاره به شخصی دارد که از طریق رسانه در فضای فکر و اندیشه به شهرتی دست یافته است. آنچه چنین شخصی را نزد جامعه مشهور ساخته، پیش از آنکه اندیشه وی باشد (اگر که اندیشهای از خود برای عرضه داشته باشد)، حضور وی در رسانه و ظاهرشدن جلوی دوربین بوده که پس از مدتی به هرحال نام وی بر سر زبانها افتاده است.
فرآیندهای شکلگیری
تفاوت سلبریتی اندیشهای و اندیشمند واقعی آن است که اندیشمند، از قبل دارای چهارچوب فکری بوده و این چهارچوب از طریق آثار وی قابلشناسایی بوده است، درحالی که سلبریتی بیشتر به واسطه حضور در رسانه و ایجاد ارتباطی میان خود و اندیشه به هر نحو به شهرت رسیده و معمولا هم بهواسطه اقتضای رسانه، از تفکر و اندیشه اصیل برخوردار نیست. طبیعی است برای دستیابی به چنین شهرتی نیازی نیست که شخص خود اندیشمند باشد، بلکه صرفا نقل اندیشه اندیشمندان و صحبتکردن درباره آنها نیز ممکن است برای عموم مخاطبان این احساس را به وجود بیاورد که وی خود نیز اندیشمند است. در حالت دیگر، ممکن است شخص تنها مجری یک برنامه یا جزء عوامل تهیه یک برنامه اندیشهای باشد یا ممکن است از طریق گفتوگوهایی که با اندیشمندان داشته و انتشار این گفتوگوها در فضای رسانه برای خود شهرتی دست و پا کرده باشد؛ بدیهی است برای انجام گفتوگوی رسانهای با اندیشمندان، تنظیم فهرستی از سوالات کافی است که در اکثر موارد، این سوالات حتی توسط خود شخص نیز ممکن است تنظیم نشوند و توسط تیم محتوایی معین از قبل تهیه شوند. این شهرت در نازلترین حالت حتی ممکن است از طریق عکسهای یادگاری متعدد گرفتن با اندیشمندان نیز به دست آید. غرض آنکه بسیاری افراد با خردههوشی و سرســـوزن ارتباطات و میزانی از سرمایه بهراحتی میتوانند از طریق رسانه خود را در هر حوزهای بهویژه اندیشه که جزء دشوارترین حوزههاست، مطرح سازند و از خود چهرهای اندیشمند را تداعی کنند، بیآنکه در اصل، مایهای داشته باشـــند. ســـــلبریـــتی اندیشهای ممکن است به خوبی صحبت کند و از مهارتهای زبانی برخوردار باشد؛ ممکن است اندیشمندان را به خوبی بشناسد و بتواند در مدتزمان کوتاهی درباره اندیشه هرکدام از آنها مطالبی را به زبان بیاورد؛ ممکن است کتاب زیاد خوانده باشد و حتی ممکن است خود نیز کتاب بنویسد؛ اما مساله آنجاست که فراموش میکند آنچه وی را نزد جامعه بزرگ کرده، تصویر است و نه اندیشه و اگر نبود دوربینهایی که تصویر وی را از طریق رسانه برای جامعه تکثیر کنند، هیچگاه کسی او را نمیشناخت. سلبریتی اندیشهای نزد جامعه ممکن است بزرگ به نظر برسد؛ اما بزرگی وی برخلاف اندیشمند واقعی، بر پایه رشد نبوده، بلکه تصویری توخالی است که میتواند به راحتی شکسته شود و فرو ریزد. چهبسا اساتید و فرزانگانی که حتی تا واپسین سالهای عمر نیز برای جامعه ناشناخته ماندهاند، درحالی که نوباوهگانی نوپدید بر عرصه اندیشه تاختوتاز گرفتهاند و این وضعیت، تصادفی نیست. سلبریتی اندیشهای طرفداران زیادی دارد و دنبالکنندگان وی در شبکههای اجتماعی ممکن است به چندین هزار کیلو برسند؛ اما همه این شلوغیها بهخاطر سلبریتی بودن است و نه اندیشمند بودن. سلبریتی اندیشهای ممکن است دارای تحصیلات عالیه از دانشگاههایی با نامهای پرزرق و برق باشد و در ادبیات کلامی خود نیز کلمات علمی و تخصصی به کار ببرد تا دیگران را مرعوب خویش سازد، اما به هرحال او به اندیشه اشتغال ندارد؛ به تصویر مشتغل است و چنین شخصی چون عطش دیدهشدن دارد و هویت اجتماعی و وجودی خود را در آن پیدا کرده، هربار بهدنبال بهانهای است تا خود را بیشتر و بهتر بنمایاند و چون جادوی تصویر بهترین و راحتترین راه ممکن برای دیدهشدن و تکثیرشدن است، دل در گروی آن دارد. چنین شخصی چون دیده نشود، فراموش شود و چون باز دیده شود، نامش بر سر زبانها باشد؛ مرگ او در دیدهنشدن است و حیاتش بسته به تصویر؛ مدام بهدنبال اثبات خویش است و مدام دیگران را به هماوردی فکری میطلبد، تنها برای اینکه وجود خویش را به نمایش بگذارد.
پیامدهای سلبریتیسم اندیشه
سلبریتیسم اندیشه، با خود اندیشه و اندیشهورزی کاری ندارد؛ بلکه بهدنبال نمایشی است که از طریق آن بتواند بیش از پیش وجههای و شهرتی برای خود دست و پا کند و چون با اندیشه، شناخته شده یا احتمالا آرزو داشته در این کسوت نزد جامعه شناخته شود، در این حوزه باقی میماند و سعی میکند هویت خود را برای دیگران با اندیشه معرفی کند. نتیجه فرآیندهای منتهی به پدیدآمدن سلبریتی اندیشهای، زایش اندیشه نیست؛ بلکه تولد نوعی شبهاندیشه است که این وجهشباهت، نه مبین نزدیکی به اصالت اندیشه بلکه بیانگر نوعی توهم اندیشه است؛ بنابراین سلبریتیســــــم اندیشه، نهتنها به پربارشدن درخت اندیشه در جامعه کمک نمیکند، بلکه ریشههای این درخت را نیز بهتدریج خشکانده و از بین میبرد. فردی که بهواسطه تکثیر تصویر، آنقدر بزرگ شده که حالا بخشهای زیادی از جامعه او را میشناسند، برای کمکردن فاصله اندازه وجودی واقعی خود با آنچه جامعه از وی میبیند، روی به انجام کارها و زدن حرفهایی میآورد تا بیشتر به آنچه جامعه از وی میپندارد، نزدیک شود؛ او درحقیقت بازیگری کاربلد است که گاه ممکن است کارش به شیادی اندیشه نیز بکشد. چنین وضعیتی ممکن است به دو اتفاق بینجامد؛ یا اینکه فرد فریفته وهمی که رسانه برای او نزد جامعه ساخته، نمیشود و از این فرصت و شهرتی که به دست آورده، انگیزه گرفته و تلاش میکند در مسیر رشد بهره بگیرد یا اینکه فرد خود نیز اسیر وهم شده و خویش را از واقعیت موجودش بزرگتر میپندارد و دچار نوعی سوءتفاهم میشود. بنیان چنین سوءتفاهمی بر آن است که شناختهشدن و شهرت برای فرد یک ارزش تلقی میشود و از اینکه میبیند او نیز درکنار اندیشمندانی که بخشهایی از جامعه آنها را میشناسند مشهور شده، بهنوعی ارضای درونی میرسد. شهرتی که سلبریتی اندیشهای به دست میآورد، بسیار وسوسهکننده است؛ هم برای خودش و هم برای مجموعهای از نهادهای فرهنگی نظیر ناشران، موسسات، تهیهکنندگان، فیلمسازان و... و این شهرت دستمایهای میشود برای جولان پولهای انباشته در عرصه فرهنگ و اندیشه و مقدمهای خواهد شد بر توخالیشدن اندیشه از اندیشه.
شیوه مواجهه
مخاطبان و دنبالکنندگان سلبریتیهای اندیشهای را میتوان به طیفهای مختلفی تقسیم کرد. برخی وی را بهعنوان اندیشمند باور کردهاند و از خاستگاه اجتماعی وی و فرآیند مشهورشدنش اطلاع چندانی نداشتهاند. چنین افرادی بیشتر بهواسطه برخی نمادها، نشانهها و ظواهر مشابه بین اندیشمند واقعی و سلبریتی اندیشهای به اشتباه افتادهاند و از درونمایه او اطلاع چندانی ندارند. دسته دیگر از مخاطبان را میتوان افرادی دانست که خود نیز بیش از آنکه به دنبال اندیشه اصیل باشند، بهدنبال شبهاندیشه هستند، بیآنکه حتی خود نیز نسبت به این مساله خودآگاهی داشته باشند. این اتفاق نیز در جای خود قابلبحث و ریشهیابی است. جذابیتهای ظاهری اعم از جذابیتهای فیزیکی، قابلیتهای تصویری و ویژگیهای رسانهای نیز میتواند دلیل دیگری برای پرطرفدار بودن سلبریتی اندیشهای بهویژه در شبکههای اجتماعی باشد. یک راه ساده برای تشخیص سلبریتی اندیشهای تامل در این سوال است که آیا فرد بهواسطه اندیشه یا آثار خود در حوزه اندیشه برای جامعه مخاطب شناخته شده و سپس در رسانه حضور پیدا کرده است یا اینکه ابتدا بهواسطه حضور جلوی دوربین مشهور شده و پس از دستیابی به شهرت، به این جایگاه رسیده است؟ همچنین شناخت ماهیت رسانه و تصویر به ما کمک میکند تا درباره افرادی که جلوی دوربین ظاهر میشوند و با موضوعاتی خاص به شهرت میرسند، دچار این سوءتفاهم نشویم که آنها به راستی متخصصان آن موضوع هستند. احتمالا اقبال جامعه از سلبریتیهای اندیشهای، ریشه در نیازهایی دارد که جامعه به اندیشه و اندیشمندان واقعی دارد اما نتوانسته برای آنها پاسخی پیدا کند و ناچار به آنچه بهسادگی در دسترس بوده، روی آورده است. این موضوع نیز خود نیاز به ریشهیابی عمیق دارد که در این مجال نمیتوان به آن پرداخت. به نظر میرسد بهترین شیوه مواجهه با سلبریتی اندیشهای آن است که جدی گرفته نشود. هرگونه سخنگفتن، نوشتن یا نقد شخصی که توهم اندیشمند بودن دارد، تنها وزندادن به او و به رسمیت شناختن فرآیندهایی است که منجر به شکلگیری چنین محصولی شدهاند. او تنها شهوت دیدهشدن و تصویر دارد و هرگونه توجه به وی فارغ از تایید یا تخریب، میتواند به فرصتی هیجانانگیز برای وی تبدیل شود؛ اما اینکه برای برطرف شدن نیازهای جامعه به اندیشه و اندیشمندان چه باید کرد، خود پرسش دیگری است که باید مورد مطالعه قرار گیرد.