حامد سرلکی، روزنامهنگار: در تمامی تصاویر و فیلمهای رنگپریده و عموما سیاهوسفید ابتدای انقلاب، مردی ملبس را کنار امام(ره) و سایر چهرههای سرشناس آنروزها میتوان دید. مجتهدی که پیشتر از فعالیتهای سیاسی خود در دوران پهلوی، بهعنوان یکی از شاگردان اصلی امامخمینی(ره) شناخته میشد؛ بهنوعی اعتبار اصلی او، ذیل اعتبار امام(ره) و بالطبع شاگردی در آستان امام امت تعریف میشد. «حسینعلی منتظری» از شاگردان و نمایندگان تامالاختیار امامخمینی(ره) در ایران بود، او که بهدلیل مخالفت با حکومت پهلوی سالها در زندان بهسر برد، سرانجام پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن1357 به ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی رسید و در گنجاندهشدن اصل ولایتفقیه در قانون اساسی ایران نقش مهمی را ایفا کرد. مطالعه تاریخ سیاسی زندگی حسینعلی منتظری پر از پستی و بلندیهایی بوده که از عطفِ «انقلاب» و «قائممقامی رهبری» آغاز شده و درنهایت به پیرنگهایی چون «غائله مهدی هاشمی»، «عزل از قائممقامی»، «مقابله با برخی نهادهای انقلابی»، «مخالفت با رهبری حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای» و درنهایت به «فتنه 88» ختم شد؛ مردی که در فصول سرد سیاست هر از چندی و بهجهت شخصیت متغیر خود، دستاویز گروههای سیاسی شده و نهایتا در میانه بزنگاههای سیاسی، فقیهِ همیشه بازنده تاریخ شد.
روحیات و کارنامه سیاسی حسینعلی منتظری چه در زمان حیات امام راحل و چه در دوران بعد از آن، آبشخور حوادثی شده که در مقام اول، هویت انقلاب و ایران و در جایگاه دوم مرتبط مرجعیت و فقاهت را زیرسوال میبرد، عدم درکِ درست از جایگاه «مجتهد تراز انقلاب» باعث آن شد که در همان سالهای ابتدایی، بیتِ شخص دوم انقلاب به یکی از مراکز ضدانقلاب و آرمانهای خیزشِ حقخواهی مردم بدل شود. وی با حمایت از غائله کوی دانشگاه، حمایت از منافقین محبوس در زندانها و اعتراض به احکام صادره قضایی برای برخی از آنها که بعدها علیه انقلاب اسلامی به اقدامات نفاقگونه خویش ادامه دادند، حمایت از فتنهگران انتخابات سال88، نفوذ کارمندان سفارت آمریکا به بیت وی و بهرهگیری و سوءاستفاده از سادگی ایشان، حمایت از باند مهدی هاشمی، مقابله با آرا و دیدگاههای حکومتی امامخمینی(ره)، اظهارات دشمنپسند دگرگونی درمورد ولایتفقیه و اقداماتی در راستای تضعیف مقام امامخمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی، همهوهمه برگهای غیرقابل کتمانی است که نمیتوان از آن بهسادگی عبور کرد.
پرده اول: حسینعلی منتظری، مقامِ قائممقامی
با ورود کشور به بهار سال1364 و در میانه حمله عراق به ایران، برخی اعضای مجلس خبرگان رهبری با توجه به گزارشهایی پیرامون نامساعد بودن وضعیت سلامتی امام راحل بنا دارند درقبال مسئولیت انتخاب مقام رهبری پس از بنیانگذار انقلاب تصمیمی جدی بگیرند. درست در صبح ۲۵تیر۱۳۶۴ جلسهای در ساختمان مجلس خبرگان رهبری برگزار و طی این جلسه، آیتالله منتظری بهعنوان قائممقام رهبر جمهوری اسلامی انتخاب شد. البته در قانون اساسی منصبی با عنوان «قائممقام» پیشبینی نشده بود و در آن برهه، این عمل خبرگان برخلاف قانون اساسی تعبیر شد. شاید سالهای زیادی گذشت تا موضوع حمایت گروهی خاص از قائممقامی منتظری مشخصتر شد. در همین خصوص «مرتضی میردار»، معاون تدوین تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی با بیان اینکه حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی نقش مهمی در تثبیت قائممقامی آیتالله منتظری داشت معتقد است که مرحوم هاشمی در یکی از دیدارهای خود با امام، از موضوع قائممقامی آقای منتظری دفاع کرده و استدلال میکند که انتخاب ایشان به این سمت عاقلانه و منطقی است[1].
درنهایت انتخاب غیرقانونی حسینعلی منتظری در جایگاه قائممقامی رهبری باعث تعجب بسیاری از علما و فعالان سیاسی وقت شد. منتظری پس از قرار گرفتن در جایگاه قائممقامی رهبری، رفتار متفاوتی علیه نهادهای انقلابی اتخاذ کرده و حتی برخی از شخصیتهای انقلاب را زیرسوال میبرد تا جایی که بیگانگان و دشمنان انقلاب اسلامی، اظهارات وی را بهصورت مستقیم پخش میکردند و سعی داشتند با مانور دادن روی شخصیت وی، جایگاه انقلاب اسلامی را مخدوش سازند و این اقدامات و اظهارات نسنجیده وی تا جایی ادامه یافت که حضرت امامخمینی(ره) به او تذکر دادند.
نکته مغفولمانده در تاریخ آن است که اساسا طرح موضوع قائممقامی آیتالله منتظری در خبرگان، بدون مشورت با امام و برخلاف رضایت ایشان صورت گرفته است. وقتی که در جلسه 26تیرماه1364، مجلس خبرگان طرح تعیین قائممقام برای رهبری را به تصویب رساند و آیتالله منتظری را مصداق این عنوان تشخیص داد، «بعضی خبرگان همین طرح را بدون قید [تعیین مصداق]، امضا کردند، ولی چند نفر آن را با اضافه قید «معظمله مصداق قسمت اول اصل107 است»، امضا کردند»[2]. این موضوع نشان میدهد که بزرگانی در مجلس خبرگان، انتخاب ایشان را به صلاح نمیدانستهاند. نکته جالب آنکه بعد از این انتخاب، «خبرگان در پایان همین اجلاس خدمت امام رسیدند و حضرتامام برای آنان سخنرانی کردند، ولی در رابطه با انتخاب آقای منتظری نفیا و اثباتا سخنی نداشتند»[3]. بیاعتنایی امام، پیام روشنی برای فعالان و صحنهگردانان ماجرای قائممقامی داشت و نشانی از ناراحتی ایشان از این ماجرا دارد.
گذشته از عدم مشورت با امام، بلکه فراتر از این، بیاعتنایی به خواست و نهی صریح امام در این موضوع نیز مطرح است. این موضوع در خاطرات آیتالله ریشهری از زبان آیتالله محمدیگیلانی بهطور مبسوط نقل شده است که پس از اطلاع امام از ماجرا توسط آیتالله گیلانی، آقای هاشمی برای تذکر به عدم برگزاری خبرگان به جماران فراخوانده میشود، ولی با این توجیه که دعوت خبرگان انجام شده و دیگر نمیتوان جلوی این اقدام را گرفت، حرف امام را زمین میگذارد[4]. ماجرای مخالفت امام با انتخاب آقای منتظری از طریق آقای محمدیگیلانی و البته با عدم تصریح به اینکه شخص امام این ناراحتی را به ایشان ابراز کرده است به گوش آقای هاشمی میرسد و واکنش وی به این مساله در نوع خود جالب و گویای مشی ایشان در برخورد با فرامین امام است.
اما با وجود تمام شبهات مطرحشده پیرامون انتخاب آیتالله منتظری به قائممقامی رهبری (دو شبهه اصلی غیرقانونی بودن و نارضایتی امام راحل)، نوع رفتار مرحوم منتظری درقبال انقلاب و امام، درست پس از مشخص شدن وضعیت سیاسی وی تغییرات محسوسی به خود دید. در این خصوص، آیتالله مهدوی پیرامون رفتار نسنجیده و مخالف وی با دیدگاههای امامخمینی(ره) اظهار میکند: «آقای منتظری نوعی تکروی در مسائل داشتند و نظرات خودشان را بیان میکردند. نقدهایی نسبت به مسائل سیاسی کشور ازجمله سپاه، قوهقضائیه و دولت داشتند، گاهی به خود امام(ره) مستقیم و غیرمستقیم اشکال وارد میکرد. یکبار آقای منتظری خودش به من گفت: امام مرا خواسته است و گفتند چرا حرفهایی میزنید که رادیو بغداد اینها را میگوید»[5].
با اینکه امامخمینی با قائممقامی آیتالله منتظری موافق نبود، ولی برای حفظ او تلاش زیادی کرد و کارهای مهمی را به او واگذار کرد تا ایشان را در چهارچوب اهداف انقلاب حفظ کند. ارجاع بسیاری از احتیاطهای فقهی توسط امام به وی، بهمعنای زمینهسازی برای مرجعیت آقای منتظری تلقی میشد. واگذاری مسئولیت عزلونصب قضات سراسر کشور و نظارت بر بسیاری دیگر از فعالیتهای قوهقضائیه، ازجمله مسئولیتهای مهم واگذارشده توسط امام بود. بعضی از این مسئولیتها بعد از قائممقامی به وی واگذار شد؛ مانند عزلونصب نمایندگان رهبری در دانشگاهها و ارگانهای انقلابی و... .
سیداحمد خمینی در «رنجنامه»اش خطاب به آقای منتظری به رویه جوانمردانه امام چنین اشاره میکند؛ «آنچه در توان امام بود، اعم از اعطای وکالتنامه و عنوان فقاهت و ارجاع احتیاطات به شما و بازگذاشتن دست شما در قوهقضائیه و دادگاه عالی قم و موافقت با تعیین نمایندگان شما در دانشگاهها و خارج از کشور و نیز تعیین نماینده در هیات هفتنفری زمین و دهها عنایت دیگر، انجام داد»[6].
آنچه از لابهلای اوراق تاریخ مشخص شده است، اینگونه مطرح میسازد که عدم رضایت امام راحل از انتخاب حسینعلی منتظری بهعنوان قائممقام خود، یکی از اولین علتهای رخداد عزل وی از منصب یادشده بود؛ این درحالی است که خصوصیتهای اخلاقی منتظری دربرابر برخی نیروهای انقلابی و نیز رفتارهای ضدونقیض آن درقبال اعضای بیت خود باعث آن شد که مساله سادهلوحی وی درقبال موضوعات اساسی کشور، وی را به نقطه عزلشدن از سمت قائممقامی سوق دهد.
پرده دوم: غائله مهدی هاشمی و همگرایی «سادهلوحی» و «نفاق»
عملکرد و سخنان انحرافی مهدی هاشمی پیش از پیروزی انقلاب و همچنین مشخصشدن تعارض بسیاری از سخنان وی با مفاهیم اصیل دینی و اصول تشیع، علما و روحانیون منطقه را به مقابله با این جریان فکری واداشت؛ تا جایی که آیتالله شمسآبادی، امامجماعت مسجد «سید» اصفهان برای روشنگری و مقابله فکری با این جریان منحرف، قربانی توطئه آنها شد و در سال1355 توسط باند مهدی هاشمی که بعدها به گروه «هدفیها» معروف شدند، کشته شد. سیدمهدی هاشمی و چند تن از طرفدارانش در بخش «قهدریجان» اصفهان به اتهام قتل آقای شمسآبادی و چند نفر دیگر دستگیر و در دادگاه جنایی اصفهان در اسفندماه سال1355 محاکمه شد. وی پس از پیروزی انقلاب آزاد شد و تحت عنوان کمک به آرمانهای آزادیبخش سمتهایی را احراز کرد. او سپس به اتهام چند فقره قتل و جنایت و ارتکاب اعمال دیگر تحت تعقیب قرار گرفت و پس از دستگیری و اعتراف به قتلهای تکاندهنده -که اعترافات وی از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد- محاکمه و به اعدام محکوم و حکم صادره نیز اجرا شد. یادآور میشود حمایت آقای منتظری از ایشان -علیرغم تذکرات مکرر امامخمینی(ره) و دلسوزان انقلاب- که بهدلیل نفوذ همفکران وی در بیت آقای منتظری، بهویژه تلاشهای سیدهادی هاشمی، داماد آقای منتظری و برادر سیدمهدی هاشمی، یکی از دلایل متعددی بود که سرانجام منجر به برکناری ایشان از قائممقامی رهبری شد.
برای درک بهتر روابط قائممقام و مهدی هاشمی باید کمی به عقبتر بازگردیم، آیتالله منتظری در تمام خطبههای سال۵۹ الفاظی مانند جبهه مُورو، اریتره و فلسطین را بهکار میبرد و بهنوعی پدر معنوی تمام نهضتهای آزادیبخش بود. برخی از شرح وظایف واحد نهضتها عبارت بود از: «برقراری ارتباط سازنده و هدفدار با کلیه حرکتهای اسلامی و آزادیبخش، شناسایی حرکتهای آزادیخواهانه مستضعفان جهان و جذب آنها به انقلاب اسلامی، ارزیابی دقیق هر نهضت و برآورد نیازهای مادی و معنوی تامین آن، نظارت و اشراف بر خط فکری و سیاسی عملکرد نهضتهای آزادیبخش و درصورت مشاهده انحراف، انجام اقدام لازم درجهت تسریع حرکت انقلاب، ایجاد وحدت و انسجام سیاسی در مناطق استراتژیک جهان، ارزیابی خط نهضتها از طرق مختلف و جمعآوری مطالب، تاسیس مدرسه جهت تعلیم و تربیت طلاب و امور بینالملل.»
البته شرح وظایف واحد نهضتها به موارد بالا ختم نمیشود و مهدی هاشمی فعالیتهای اطلاعاتی و عملیاتی را نیز برای خود و همکارانش به شرح زیر تدوین کرده و با نظر مستقیم آیتالله منتظری و حمایتهای وی آن را دنبال میکرد: «نفوذ در نهضتها و گروههای خارجی و کشف و شناسایی خطوط مشکوک وابسته، جمعآوری اسناد و مدارک مربوط به جریانات از تمام کانالها بهویژه از وزارت خارجه و نخستوزیری، نفوذ در سفارتخانهها در داخل و خارج، طرح و برنامهریزی برای عملیات خارجی، یافتن کانالهای اطلاعاتی در منطقه، تشکیل تیمهای تعقیب و مراقبت، فراهم ساختن کادر حفاظتی برای بازداشت عناصر مشکوک و کادر تحقیق و بازجویی از متهمان.»
مهدی هاشمی با استفاده از موقعیت و امکانات سپاه، دست به اقدامات خودسرانهای زد که ازجمله آن میتوان از اختفای مقادیر زیادی اسلحه، شبکه سرقت اسناد از ادارات، به انحراف کشاندن جوانان مسلمان، سازماندهی و رهبری گروههای متعدد، ترور و آدمربایی، ایجاد اختلاف میان پاسداران و انتشار شایعات از طریق شبنامه علیه مسئولان نظام نام برد.
مهدی هاشمی با حمایت ویژه آیتالله منتظری توانست ابتدا به عضویت در شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآید و پس از چندی هدایتکننده بخشهایی از واحدهای سپاه شود و اینچنین فعالیت خود را در لوای دین، برای رسیدن به قدرت آغاز کرد. البته با دستگیری مهدی هاشمی حمایتهای بیدریغ آیتالله منتظری، بهرغم تذکرات اکید امامخمینی(ره) و مقامات ذیصلاح، همچنان ادامه داشت. وی اسناد اتهام مهدی هاشمی را قبول نداشت و میگفت: «سیدمهدی آدم درستی است و او را فردی سودمند میشناسم»[7].
مهدی هاشمی بهشدت مورد عنایت آیتالله منتظری قرار داشت و طبعا چنین نیرویی نهتنها از جایگاهی ویژه در بیت، دفتر و مدارس مرحوم منتظری برخوردار بود، بلکه نقش کلیدی و محوری را در دفتر وی برعهده داشت. حمایتهای آیتالله منتظری از سیدمهدی هاشمی طوری بود که در همان ابتدای کار، ایشان با نگارش نامهای 9صفحهای و بیان انواع و اقسام مطالب و توجیهات گوناگون، قصد منحرف ساختن حضرتامام از این اقدام را داشت. البته 6روز بعد از آن، وقتی منتظری بههمراه حاجاحمدآقای خمینی و روسای قوای سهگانه در جلسهای با حضور امام(ره) شرکت میکند، ظاهرا با شنیدن توضیحات روسای قوا و امام درمورد باند مهدی هاشمی و عملکرد خود وی توجیه میشود ولی اندکی بعد دوباره منتظری گویی صحبتهای مسئولان در آن جلسه را فراموش میکند و مجددا به حمایت از مهدی هاشمی روی میآورد.
موضوع اثرپذیری مرحوم منتظری از برخی نزدیکان خود (و در رأس آن شخص مهدی هاشمی) چنان آشکار و واضح بوده است که حتی شاگردان دیروز و حامیان امروز وی نیز به آن معترف بودهاند. در همین خصوص «عمادالدین باقی» در تعریف شخصیت منتظری معترف است: «یعنی کسی بود که پیچیدگیاش با بیگانه بود و روراستی، سادگی، صفا و صمیمیتاش با توده مردم. وقتی مسأله سادهاندیشی، اینگونه تئوریزه میشود، نتیجهاش این میشود که تئوریهای ناراست و ناسازتری هم از دل این درمیآید؛ ازجمله بهعنوان مثال «نفوذپذیری» بود یا مثلا یکی از چیزهایی که آن اوایل درباره آیتالله منتظری میگفتند این بود که ایشان اثرپذیر است...» [8]
در روزهای پایانی مشخص شدن نقش حلقه نفوذ در بیت قائممقام، امام راحل نیز در یکی از نامهها خطاب به منتظری میفرمایند: «... از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید… واللّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آنوقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید.» [9] جالبتر آنکه حتی در میان اسناد فاششده از لانه جاسوسی نیز موضوع اثرپذیری منتظری موردتوجه آمریکاییها بوده است. در یکی از اسناد لانه جاسوسی و طبق ارزیابی کارشناسان خبره آمریکایی که پس از دیدار کارمند سیاسی سفارت آمریکا با آیتاللّه منتظری به نگارش درآمده، وی فردی غیرمستقل و اثرپذیر معرفی شده است: «… با توجه به این ملاقات کوتاهمدت، ما چنین احساس میکنیم که وی یک متفکر سیاسی متبحر نبوده و اکثر مطالبی که به وی استناد داده میشود، یا برایش نوشته شده یا توسط دیگران در دهانش گذاشتهاند. مترجم وی در طول این ملاقات، یک روحانی جوان با انگلیسی خوب بود و در مواردی توصیههایی به وی میکرد تا بر آنها تأکید کند». [10]
حال با وجود تفسیری که در میان موافقان و منتقدان منتظری درباره سادهلوحی وی مطرح شده است میتوان سنجید که حضور فرد سیاسی و آبدیدهای چون مهدی هاشمی چگونه میتواند مجاهد روزهای نخست انقلاب را از صراط مستقیم خارج کند.
اما روزگار وصل آیتالله منتظری و نظام اسلامی خیلی زود به فصل و کدورت انجامید. اختلافنظرهای جدی وی با نظرات امام و مسئولان انقلابی کشور، مهمترین عامل بود. آیتالله منتظری، مقابله نظام با جریانات مخالف و معارض را نمیپسندید و خواستار میدان دادن به آنها بود. خود نیز که در ابتدا از فراهمشدن فضا برای اعلام نظرات مخالفان استقبال میکرد، بهتدریج نظرات خود را با تحلیلها و دیدگاههای آنها منطبق کرد. مخالفت با سیاستهای نظام در مسائلی چون جنگ تحمیلی، سیاست خارجی، اقتصاد و برخورد با معارضان به تضاد و تعارض تبدیل شد. برخورد دستگاه اطلاعاتی و قضایی کشور با سیدمهدی هاشمی، برادر داماد او نیز مزید بر علت شد و کدورت آقای منتظری از نظام را شخصیتر هم کرد.
با انتقادهای تلخ آیتالله منتظری در بهمنماه 67 و سالگرد دهم پیروزی انقلاب از عملکرد دهساله نظام و نیز افشای نامههای او خطاب به امام در محکومکردن مجازات عناصر مجاهدین خلق در همان سال، امام را به این نتیجه رساند که آقای منتظری، هرگز صلاحیت رهبری نظام اسلامی را ندارد. امام، خود متکفل عزل او شدند و فروردینماه 1368، آحاد جامعه نیز از تصمیم امام آگاهی و اطلاع یافتند. فروردین 68، امام خمینی تصمیم قاطع خود برای برکناری قائممقام رهبری را اعلام کردند. تصمیمی که با وجود پیشینه اختلافات، برای مسئولان کشور هم تکاندهنده و غافلگیرکننده بود. حاجسیداحمد خمینی، هیأترئیسه مجلس خبرگان و شخصیتهای مسئول کشور را مطلع ساخت که امام تصمیم نهایی خود را گرفتهاند و آقایان باید برای تعیینتکلیف، اجلاسیهای در تهران برگزار کنند.
نامه ششم فروردین، سرشار از خطابهای تند امام به آقای منتظری بود و در آن، تلویحا قائممقام رهبری را از مقام خود عزل کرده بودند. امام یک نسخه از نامه را به صداوسیما فرستاده بودند تا در بخش شبانگاهی اخبار از رادیو تلویزیون پخش شود. هاشمیرفسنجانی در تماس با سیداحمد خمینی از او میخواهد که فعلا از پخش عمومی نامه خودداری کنند تا هیأترئیسه خبرگان بههمراه رئیسجمهور نزد امام بیایند و در اینباره جلسهای با رهبر انقلاب تشکیل بدهند. افراد حاضر در جلسه خصوصی با امام عبارت بودند از: آیات مشکینی، امینی، خامنهای و هاشمیرفسنجانی. پژوهشگران حوزه تاریخ انقلاب چهار هدف به شرح زیر را بهعنوان غایات اصلی ملاقاتکنندگان با امام از این دیدار مطرح میکنند: 1ـ تقاضای انصراف امام از این اقدام ولو بهطور موقت، درصورت امکان. 2ـ تقاضای عدم پخش نامه از صداوسیما. 3ـ تقاضای انصراف از تشکیل اجلاس خبرگان و حداقل اجازه تأخیر آن. 4ـ تقاضای ملایمتر کردن لحن نامه بهگونهای که به جنبه حوزوی ایشان لطمه وارد نسازد.
در این میان حضرت آیتالله خامنهای در خاطرات خود ماجرای ارسال دو نامه از سوی امام خمینی(ره) خطاب به آیتالله منتظری در ۶ و ۸ فروردین ۱۳۶۸ و تصمیم تاریخی ایشان در عزل قائممقام رهبری را روایت کردهاند. روز ششم فروردین آیتالله خامنهای به تهران رسیده و مستقیما به دفتر آقای هاشمی رفتند. ایشان میگویند: «وقتی رفتم، ایشان بنا کرد گزارش این چند روز را دادن که این چند روزه چه گذشته؛ تماسهایی که گرفته شده بود. ایشان [آقای هاشمیرفسنجانی] احساس نگرانی میکرد. ایشان هم مثل من واقعا احساسش همین احساس نگرانی بود. امام گفته بودند یکی از سه چیز باید انجام بگیرد: یا ایشان قول بدهد که اصلاح کند کارش را، بیتش را، حرفهایش را، اینها را درست کند؛ یا اینکه استعفا بدهد؛ یا اینکه مجلس خبرگان تشکیل بشود و تصمیمگیری کنند. معلوم بود که امام خیلی جدّی عازم این قضیّهاند. در همین حین که ما صحبت میکردیم، حاجاحمدآقا تلفن زد به آنجا و آقای هاشمی گفت که فلانی اینجا است. ایشان گفت پس فلانی هم بشنود. من هم رفتم پای تلفن. گفت امام این نامه را به آقای منتظری نوشته و شروع کرد نامه را خواندن. خب نامه خیلی تکاندهنده بود برای ما.» [11]
پرده سوم: حمایت و دلسوزی منتظری از فرقه ضاله بهاییت و منافقین
نکته مغفولمانده برخی گزارشها تاریخی درباره زندگی سیاسی «حسینعلی منتظری»، موضوع کمکهای مادی و معنوی وی به اعضای گروهک منافقین و فرقه ضاله بهاییت بوده است. این مساله پیشتر به اعتراف یکی از اعضای دفتر منتظری رسانهای شد. حجتالاسلام مجتبی لطفی، عضو دفتر آیتالله منتظری در بخشی از نشست بیت آیتالله منتظری و دهه 60، گفته بود: «آیتالله منتظری فقط یک کار انسانی میکرد و آن هم این بود که به خانواده زندانیها اعم از بهایی، مسلمان، مجاهد و تودهای قبل و بعد انقلاب کمک میکرد. دختر ایشان اشرف منتظری، رابط آیتالله منتظری برای کمک به خانوادههای زندانیان بود. رئیس زندان قزلحصار به وی میگوید چرا به اینها کمک میکنی، میگوید: «مگر شما به زندانیها غذا نمیدهید؟ خب زن و بچه اینها هم انسان هستند». [12]
بروز این مستند ناخودآگاه علاقهمندان به تاریخ را به یاد جملهای از حضرت امام(ره) خطاب به منتظری در نامه معروف 6 فروردین 68 که برای اصلاح مسیر به اعوجاج رفته شاگرد خود او را از خطای بزرگ حمایت از منحرفان برحذر داشتند، میاندازد. در بخشی از نامه که حضرت امام تأکید داشتهاند: «سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام، بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.»
از همه مسائل تلختر آنکه برخی مریدان و خوشباوران به جریان تحریف، رویکرد منتظری در قبال گروههای ضاله را تطهیر کرده و سعی داشته از وی چهرهای میانهرو و انسانی را ترسیم کنند؛ این درصورتی است که حکم «فرقه ضاله بهاییت» یا «گروههای محارب» در تمام مذاهب و گرایشهای اسلامی مشخص است. باوجود این، برخی شاگردان منتظری سعی داشتهاند مصداق کمکهای مالی وی را بیاعتبار، و اصل ِ کمک یا دلسوزی برای خانواده افراد محارب را اعتبار بخشند. بهطور مثال عمادالدین باقی از افراد نزدیک به آیتالله منتظری که از طرف وی مسئول کمک به خانواده زندانیها بوده، در مقام پاسخ به این ادعا در یادداشتی گفته است: «آیتالله منتظری تا آنجا که شخصا اطلاع دارم مراجعه و درخواستی از سوی خانوادههای بهاییان و نیز متهمان به اقدامات خشونتبار و تروریستی نداشتهاند که همچون امام علی(ع) با آنان رفتار کند...» [13]
«باقی» در این یادداشت هرچند مصادیق کمک به خانوادههای منافقین و بهاییها را رد میکند اما اصل این اقدام را زیرسوال نمیبرد و آن را اقدامی شایسته میداند. از آن مهمتر اینکه در تکذیب نهایی دستیابی به فضیلتی نفی شده است و نه ارتکاب خطایی؛ بنابراین از یکسو ضمن درنظرگرفتن تبعات سوء برخی ارتباطات امروز بیت آیتالله منتظری با جریانات مطرود ملت در محافل دینی و حوزوی به ابزار تکذیب متوسل میشوند و از دیگر سو با فضیلت شمردن کمک به خانواده زندانیان بهایی و منافقین و... پیوندهایی که بین همه جریاناتی که با انقلاب اسلامی در تقابلند، برای افزایش عُدّه و عدهها محترم میشمارند.
البته نباید این مهم را فراموش کرد که حسینعلی منتظری در خردادماه 87 بود که بر لزوم حفظ حقوق شهروندی بهاییان در کشور تأکید کرده بود و حتی براساس خبرهای منتشرشده در رسانهها ازجمله بنگاههای خبرپراکنی بیگانه دفتر آیتالله منتظری صحت پاسخ آیتالله منتظری را تأیید کرد. این مرجع تقلید حتی در شهریورماه 88 هم درباره این فرقه تأکید کرد که «با توجه به شرایط و خصوصیات دو عنوان محارب و مفسد در فقه، این دو عنوان بر فرقه مذکور صدق نمیکند، هرچند این فرقه چون خاتمیت پیامبر اسلام(ص) را قبول ندارند، کافر هستند و در رابطه با معاشرت و دادوستد با آنها باید طبق قانون عمل شود.»
پرده چهارم: فتنههای دوم و سوم/ از سخنرانی ماه رجب تا انتخابات 88
روز 23 آبان 1376 [13 رجب 1418] بود که منتظری در بیت خود سخنرانی به مناسبت میلاد حضرت امیرالمومنین(ع) ترتیب داده بود. شرکتکنندگان محدود و گزینششده این مراسم در آنجا حاضر بوده تا شاهد بزرگترین هجمههای فقهی و سیاسی منتظری به حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای باشند. فارغ از آنکه ایرادات زنجیرهای که منتظری به نهادهای امنیتی میزد جنسی از نوع کینه و نفاق نسبت به جایگاه ولایتفقیه داشت، اما سعی شد با سلب اعتبار فقهی رهبر معظم انقلاب، اعتبار از دسترفته منتظری مجدد بازیابی شود تا در دوران سیاسی جدید کشور که به نام اصلاحات مشخص میشد بتواند جایگاه مرجعیت فکری و مذهبی خود میان نیروهای چپ را بازسازی کند. شاید کمتر کسی گمان میکرد این پرده از زندگی منتظری درست 12 سال پس از سخنرانی معروف ماه رجب وی، نمودی عینیتر داشته باشد.
اگرچه منتظری در سخنرانی 23 آبان 1376 [13 رجب 1418] دو اشکال فقهی چون: «یکی لزوم شرط اعلمیت مقام رهبری و دیگری فقدان شرایط مرجعیت در شخص رهبر» [14] را مطرح کرد اما این درحالی است که بهگواه تاریخ سهروز بعد از وفات آیتالله اراکی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در اعلامیه مورخ ۱۱ آذر ۱۳۷۳ به امضای دبیر وقت جامعه مرحوم آیتالله فاضللنکرانی هفت نفر را بهترتیب عنوان افراد واجد شرایط مرجعیت اعلام کرد: آقایان 1. محمد فاضللنکرانی، ۲. محمدتقی بهجت، ۳. سیدعلی خامنهای (مقام معظم رهبری)، ۴. حسین وحید خراسانی، ۵. جواد تبریزی، ۶. سیدموسی شبیریزنجانی، ۷. ناصر مکامشیرازی. جامعه روحانیت مبارز تهران نیز به ترتیب سه نفر را مرجع جائزالتقلید معرفی کرد: ۱. سید علی خامنهای (مقام معظم رهبری)، ۲. محمد فاضللنکرانی و 3. جواد تبریزی. مجمع جهانی اهلبیت(ع) هم گزینش حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای را بهعنوان مرجع طایفه شیعه مورد تایید قرار داد. همچنین مصوبات جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز تهران و دیگر تشکلهای دینی موید موضوع «اجماع» در انتخاب مرجعیت عام میشود. بااینحال انتقادهای دامنهدار وی و دیدارهای زنجیرهای با برخی روشنفکران دینی جناح اصلاحطلب بیشتر از پیش شده بود. افرادی که در همان سالها با ارائه قرائتهای کفرگونه از وحی و شخصیت پیامبر(ص) و زیرسوال بردن عصمت ائمه معصومین(ع) پس از چندی از کشور گریختند.
اما دوسال پس از سخنرانی منتظری، یکی از موضوعاتی که در بین ناراضیان و شورشگران بهظاهر دانشجو دیده میشد، نامه حسینعلی منتظری در حمایت از افراد معاند بود که در سطح کوی دانشگاه پخش شد. وی در مصاحبهای نظام اسلامی را به بیقیدو بند بودن متهم میکند و بازداشتهای افراد معاند و آشوبگر را صرفا یک پروندهسازی میداند که از روی حق و انصاف نبوده است![15]
اما با گذشت سالها و مواجه کشور با انتخابات پرحاشیه سال 88، نمود دیگری از حضور فعالانه منتظری در دشمنی سازمانیافته با انقلاب اسلامی و مردم نمایان شد، پس از آشوب و کارناوالهای سیاسی متعدد و دنبالهدار معترضان به انتخابات که پس از 29 خرداد آن سال به لشکرکشی چند هزار نفری فتنهگران تبدیل شد، روز 29 آذر آقای حسینعلی منتظری که حامیان موسوی از او بهعنوان رهبر معنوی جنبش سبز نام میبردند، در هنگامه فتنه 88 دارفانی را وداع گفت و همین امر نیز به مستمسکی برای شلوغکاری و اغتشاشآفرینی حامیان موسوی تبدیل شد. 29 آذر آن سال برگی از صفحات پرحادثه آن سال بود. اگرچه مرحوم منتظری پیشتر در وصیتنامه خویش نسبت به سیاسی شدن تشییعجنازه خود هشدار داده بود اما تعدادی از افرادی که از تهران و نجفآباد به قم رفته بودند، ضمن اعلام شعارهایی علیه نظام اسلامی، به سنگپراکنی و درگیری با مردم قم و همچنین ایجاد خسارت به اموال عمومی در خیابانهای اطراف حرم مطهر حضرت معصومه(س) پرداختند. همچنین عدم حضور برخی از علما و مراجع عظام تقلید چون آیتالله صافیگلپایگانی، آیتالله مکامشیرازی، آیتالله مصباحیزدی و آیتالله جوادی آملی در مراسم تدفین آیتالله منتظری مشهود بود اما پس از رحلت مرحوم منتظری، رهبر معظم انقلاب در پیامی از روی رأفت که برای درگذشت وی صادر کردند، وی را فقیهی متبحر و استادی برجسته نامیدند و تصریح کردند: «دورانی طولانی از زندگی آن مرحوم در خدمت نهضت امام راحل عظیمالشأن گذشت و ایشان مجاهدات زیادی انجام داده و سختیهای زیادی در این راه تحمل کردند. در اواخر دوران حیات مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطیر، پیش آمد که از خداوند متعال میخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خویش بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفاره آن قرار دهد.»[16]
منتظری در 6 ماهی که از فتنه میگذشت از حامیان اصلی موسوی و کروبی بود؛ مرحوم منتظری در اوایل مهرماه 88 در نامهنگاریهایی با میرحسین موسوی خود را از پایهگذاران نظریه ولایتفقیه عنوان کرد و گفت که: «امروز از این موضوع احساس شرمندگی میکند.»[17] در بخش دیگری از این نامهنگاری که در پایگاه اطلاعرسانی آیتالله منتظری نیز منتشر شد، منتظری خطاب به موسوی نوشت: «در جریان انتخابات ریاستجمهورى اخیر و وقایع و فجایع بعد از آنکه شما موردتوجه اقشار وسیعى از مردم و نخبگان قرار گرفتید، در حقیقت از آزمایش و ابتلای بزرگى در پیشگاه خداوند متعال و در مقابل مردم آگاه، سربلند بیرون آمدید.»[18] از سویی دیگر وی پس از حوادث 13 آبان که با سر دادن شعارهای ساختارشکنانه از سوی حامیان موسوی و کروبی همراه بود، در تماس تلفنی با کروبی از حوادث پیش آمده برای وی و همراهانش در راهپیمایی روز 13 آبان اظهار تاسف کرد و گفت: «تعجب میکنم این چه سیاستی است که حتی در راهپیمایی 13 آبان هم با مردم چنین برخوردی میکنند و معلوم نیست که پس از انتخاباتی که برگزار شد، اینها میخواهند کشور را به کجا ببرند.»
حسینعلی منتظری با نامهها و خطابههای خود، مشروعیت نظام و امانتداری نظام در انتخابات سال 1388 را به زیرسوال برد و چنین موضعگیری کرد که آشوبگران نیز به وظایف شرعی خود عمل میکنند و شهید محسوب میشوند و نظام جمهوری اسلامی به کارها و اقداماتی روی آورده است که رژیم پهلوی انجام میداد! وی در نامهای علیه نظام جمهوری اسلامی در قبال فتنهگران میشورد. ماهیت نامه سرگشاده منتظری نشان میدهد که وی پایههای اعتقادی و بنیادی حکومت جمهوری اسلامی را مورد خدشه قرار میدهد و در فرآیند کنشگری معترضان و فتنهگران، حامی عدهای آشوبگر بوده است که خواستار تحصیل قدرت به نفع خویش بودند و از این گذرگاه سعی در آتشافروزی در جریان فتنه 88 کرد.[19]
سکانس پایانی: ضدقهرمان بازنده
پس از گذشت سالها از فوت حسینعلی منتظری، بسیاری از اصحاب تحریف سعی داشتهاند با ایجاد تصویری یکپارچه و منسجم از وی، مساله جایگاه سیاسی و فقهی منتظری را از آن چیزی که بوده است بیشتر نمایان کنند. تلاشهای بیوقفه یکی از شاگردان قدیمی منتظری (محسن کدیور) در انتشار دو کتاب و نیز برگزاری برخی یادبودها یا انتشار قارچگونه سلسله خاطرات و یادداشتهای جریان تحریف و بدخواهان انقلاب باعث شده بعضی سادهاندیشان با عبور از برخی روایتها، قرائتهای ارائهشده از منتظری واقعی را در نظر نگیرند. فردی که در میان نمازجمعههای ابتدایی دهه 60 گروهک منافقین را عمال دشمن و آنان را مستوجب مرگ دانست، یکباره از نگاه فقهی و سیاسی خود بازمیگردد و در این میان عدهای از خاماندیشان باور دارند مردم به فقهی اعتماد میکنند که حتی در کوچکترین ابراز نظرهای خود استقامت نمیورزد. داستان «همیشه بازنده بودن ضدقهرمانهای تاریخ انقلاب»، اگرچه در صورتها و اشکال مختلف ثبت و ضبط شده است اما افول مبارز انقلابی دهه 50 به یک پای ثابت رسانههای ضدانقلاب و نیز تبدیل شدن از «فقیه انقلاب» به «آموزگار سران فتنه» خود جای تأمل و تدبر دارد.
ارجاعات
1- آیتالله منتظری چگونه قائممقام شد؟، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با مرتضی میردار، کد خبر: 6064
2- خاطرات آیتالله ابراهیم امینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1392، چاپ اول، ص255
3- همان
4- خاطرهها، بررسی برههای حساس از تاریخ رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران، محمد محمدیریشهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، بهار1394، ج4، صص24-22
5- خاطرات آیتالله مهدویکنی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1393
6- رنجنامه به حضرت آیتالله منتظری، سیداحمد خمینی، ص47
7- سیر تاریخی مواضع سیاسی منتظری راه سرمایه امام و امید ملت در محاصره تبهکاران و منحرفان نفوذی، رجانیوز، 14 آذر 1388
8- «فقیه دوراندیش»، سخنرانی عمادالدین باقی در مسجد الرسول نجفآباد، 17/4/97، سایت عمادالدین باقی / نیز: «قائممقام، در میانه دگردیسی و سنگوارگی»، روزنامه شرق، ش ۳۰۳۹، 29/9/96، ص ۶
9- صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۳۲۹
10- اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب دهم، بخش دوم، دانشجویان پیرو خط امام، تهران، بیتا، صص ۷۰8-۷۰9
11- روایت رهبری، موسسه انقلاب اسلامی
12- مناظره «بیت آیتالله منتظری و دهه 60» در دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران/ با حضور عباس سلیمینمین، مرتضی باقری عضو موسس واحد نهضتهای آزادیبخش، مصطفی ایزدی از نزدیکان مرحوم منتظری و مجتبی لطفی عضو دفتر آیتالله منتظری
13- مناظره عمادالدین باقی و عباس سلیمینمین،
25 / 09/ 1397
14- ابتذال مرجعیت شیعه، محسن کدیور، ویرایش چهارم، اردیبهشت 1394، ناشر: وبسایت محسن کدیور، ص17
15- مصاحبه حسینعلی منتظری با رادیو زمانه، 16/04/1378
16- پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب اسلامی درپی درگذشت آیتالله منتظری، 29/09/1388
17- نامه منتظری به میرحسین موسوی، بیبیسی فارسی، ۳۱ شهریور ماه ۱۳۸۸
18- همان
19- نامه حسینعلی منتظری در حمایت از شورشیان و سران فتنه، 03/04/1388