ما نوجوان‌ها در جهان تولیدات رسانه گوشه‌ای ایستادیم و فقط نگاه می‌کنیم که عده‌ای بدون آنکه نوجوان را بشناسند مشغول تولید محتوا برای ما هستند و بعضی هم فقط تقلا می‌کنند تا ما را به میدان بیاورند و سکوت‌هایمان را به گوش جامعه برسانند.
  • ۱۴۰۰-۱۰-۰۴ - ۰۱:۵۶
  • 10
ما در هیاهوی جهان رسانه
ما  در هیاهوی جهان رسانه

مهسا صبوری، نویسنده نوجوان: میان این روزهایی که برای پیداکردن علایق و ساختن هویت‌مان له‌له می‌زنیم، دیده نشدن‌ها طبعا اذیت‌مان می‌کند. همه قشرهای یک جامعه نیاز به هویت مستقل و تریبون دارند، حالا در این جهان گسترده تولیدات رسانه‌ای، ما نوجوان‌ها مبهم و گیج مانده‌ایم میان ازدحام محتواهایی که همه برای ما تولید شده است؛ از صنعت فیلم و موسیقی کره‌ای و ترکی و انگلیسی تا سریال‌های نمایش خانگی ایرانی و شجریان و طلیسچی. صنعت فیلم‌های کره و سومین نسل گروه کی‌پاپ همان بی‌تی‌اس کم شگفتی و تفاوت و هیجان نداشت. ما هم که عاشق تفاوت و هیجان. اما من شجریان را هم خودم انتخاب کردم، خودم خواستم مخاطب زندوکیلی و معتمدی و علیرضا قربانی هم باشم. هنوز هم فیلم‌های ایرانی می‌بینم و حتی هفته‌ها منتظر سریال‌های نمایش خانگی‌مان می‌مانم. کتاب‌های ایرانی را هم می‌خوانم. اما این را هم می‌دانم که محتواهایمان همه شبیه هم و یکنواخت شده، نه هیجانی دارد نه تفاوتی. حالا میان این‌همه محتوا، کمبود محتوای درست و سالم و جذاب، ما را راهی می‌کند به‌سمت محتواهایی که اگر فایده و آموزشی ندارند، لااقل هیجان دارند. این‌طور می‌شود که شجریان‌ها برای دهه شصتی‌ها می‌شوند و فکر می‌کنند هشتادی‌های گودزیلا فقط بی‌تی‌اس و بلک‌پینک و بیلی آیلیش و تتلو گوش می‌کنند.

اینجاست که بزرگ‌ترها، به بهانه مراقبت و محافظت محدودیت ایجاد می‌کنند. ما هم که استقلال‌طلب. می‌خواهیم خودمان انتخاب کنیم که چه کسی را دوست داشته باشیم، چه فیلم‌هایی ببینیم و چه آهنگ‌هایی گوش کنیم و آنها هم می‌خواهند برایمان انتخاب کنند؛ اینجاست که چالش‌ها شروع می‌شود. شاید دلیلش هم درک نکردن این موضوع باشد که در دوران نوجوانیِ آنها این مسائل اصلا وجود نداشته.

مسائلی را که حالا آن‌قدر برای نوجوان‌ها صریح است، قبیح می‌دانند. بعضی هم می‌گویند محتواها همه خوب است، نوجوان‌هایمان نگاه سطحی دارند و مفهوم‌ها را متوجه نمی‌شوند. عقیده دارند که نوجوان‌ها بیشتر از پیش دیده و شنیده می‌شوند، راه برای فعالیت‌شان باز است و حتی تحسین هم می‌شوند و این موضوع می‌تواند نقطه‌عطفی باشد برای حضور پررنگ‌ترمان در جامعه.

 کم‌کم حضورمان در شبکه‌های اجتماعی بیشتر شد. دیدن زندگی بلاگرهایی که صبح تا شب از تفریحات لاکچری‌شان استوری می‌گذارند و زندگی‌ای غیرحقیقی را نشان مخاطب می‌دهند و اسم‌شان هم می‌شود اینفلوئنسر.

در این بین، من تفاوت‌های زیادی با هم‌نسل‌هایم دارم. مثلا اکثر همسن و سال‌هایم ژانر ترسناک و جنایی و تخیلی در انتخاب و دیدن فیلم، دوست دارند و من خانوادگی اجتماعی. آنها هیجان و بالا و پایین پریدن‌های گروه بی‌تی‌اس و ماکان‌بند را دوست دارند و من آرامش موسیقی شجریان و معتمدی را. اما در کنارش گاهی‌اوقات من هم آرشیو کنسرت‌های ماکان و بی‌تی‌اس را می‌بینم و انگار روحم با انرژی و هیجان‌شان شارژ می‌شود. خواستم بگویم اگر می‌بینید گاهی سلایق‌مان آنقدر ضد و نقیض است، ما بیمار نیستیم؛ فقط نوجوانیم. تناقض‌ها را دلیلی نکنید برای ساختن محتوای مبتذل برای قشر نوجوان. نوجوانی که در تولیدات رسانه‌ای، با کودک یکی شد و هویت مستقل نداشت. ما به خودمان آمدیم و دیدیم نوجوان شدیم؛ دیگر رغبت دیدن برنامه‌های کودک را نداشتیم، محتوایی هم نبود که برای ما باشد و دوستش داشته باشیم، رو آوردیم به متفاوت‌ترین‌ها.

ما نوجوان‌ها در جهان تولیدات رسانه گوشه‌ای ایستادیم و فقط نگاه می‌کنیم که عده‌ای بدون آنکه نوجوان را بشناسند مشغول تولید محتوا برای ما هستند و بعضی هم فقط تقلا می‌کنند تا ما را به میدان بیاورند و سکوت‌هایمان را به گوش جامعه برسانند.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰