گفت‌وگوی «فرهیختگان» با پروفسور کلاگ به‌مناسبت یکصدمین سال انتشار رساله منطقی فلسفی ویتگنشتاین
تصور من این است که شخصیت ویتگنشتاین درسال‌های بعد بیشتر و بیشتر شناخته شود و به آثار او در مجامع دانشگاهی بسیار بیشتر از اکنون پرداخته شود.
  • ۱۴۰۰-۱۰-۰۱ - ۰۰:۵۹
  • 00
گفت‌وگوی «فرهیختگان» با پروفسور کلاگ به‌مناسبت یکصدمین سال انتشار رساله منطقی فلسفی ویتگنشتاین
ویتگنشتاین صدسال پس از رساله
ویتگنشتاین صدسال پس از رساله

جیمز سی.‌کلاگ سال‌هاست در باب ویتگنشتاین قلم می‌زند و سخنرانی می‌کند. افزون بر این، او شیفته ویتگنشتاین است. بر در و دیوار منزل و اتاق کارش عکس و نشانی از ویتگنشتاین می‌توان دید. کتاب‌های مختلفی پیرامون ویتگنشتاین و اندیشه‌های این فیلسوف شوریده‌سر نگاشته شده است. کتاب «ویتگنشتاین در تبعید» او 6 سال پیش در ایران ترجمه شده و تا اندازه زیادی گواه تلاش بسیار نویسنده در شناخت ویتگنشتاین است. کتاب جدید او که نتیجه سال‌ها پژوهش و تحقیق در آثار و اندیشه‌های ویتگنشتاین است، اکنون در صدسالگی انتشار رساله به‌تازگی توسط انتشارات راتلج روانه بازار شده است. او در این کتاب به‌طور مشخص به رساله منطقی فلسفی ویتگنشتاین نظر دارد. رساله تنها کتاب ویتگنشتاین است که خود او نیز انتشارش را دیده است. ویتگنشتاین از ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۸ اندیشه‌هایی را در سر می‌‌پروراند که درنهایت نگارش آنها در قالب یک کتاب در آگوست ۱۹۱۸ به پایان رسید و سه سال بعد در سال ۱۹۲۱ منتشر شد. رساله منطقی فلسفی کتابی بسیار مختصر است که عصاره اندیشه‌های فلسفه ویتگنشتاین متقدم را در بر دارد. این کتاب دوهزار کلمه‌ای، به یکی از اثرگذارترین کتاب‌های فلسفی در تاریخ فلسفه تبدیل شده است. در نظر ویتگنشتاین متقدم فلسفه ما را به این امر رهنمون می‌سازد که در باب چه چیزهایی نمی‌توان سخن گفت و به‌دنبال آن نمی‌توان اندیشید. فلسفه یک‌سره «نقد زبان» است و مرزهای تفکر را باید با مشخص ساختن مرزهای زبان‌شناختی تفکر آشکار ساخت. ویتگنشتاین در مقدمه رساله با صراحت گوشزد می‌کند آنچه بیرون از مرز زبان قرار گیرد مهمل است، هرچند بعدها در کتاب دیگر خود یعنی تحقیقات فلسفی آرای نخستین خود را شجاعانه به نقد می‌کشد.

آنچه در ادامه می‌آید بخشی از یک گفت‌وگوی طولانی با پروفسور کلاگ است. در این بخشِ گفت‌وگو از رهگذر کتاب تازه منتشرشده او به آرای ویتگنشتاین و اهمیت رساله منطقی فلسفی پرداخته‌ایم.

پروفســـــور کلاگ لطفـــا در بــــــاب کـــتاب جدیدتان « Tractatus in Context » که دو ماه است روانه بازار شده است، توضیح دهید؟

درحقیقت کار روی این کتاب را از 45سال پیش آغاز کردم. زمانی که جوان بودم و در ابتدای مسیر فلسفه‌آموزی. از همان دوران پیوسته رساله را پیش چشم خود داشتم و مدام به گزاره‌های آن فکر می‌کردم. با خود می‌اندیشیدم که ‌انگیزه ویتگنشتاین از نوشتن چنین کتابی چه بوده است؟ چه ماجراها و افرادی در زندگی علمی و شخصی او در پیدایش این اثر بزرگ و متفاوت موثر بوده‌اند؟ بنابراین یک بخش از مطالعات من صرف فهم رساله و بخش دیگر معطوف به فهم زمینه‌های نوشتن آن شد.

شما می‌دانید رساله تنها کتابی است که ویتگنشتاین در زمان زندگی خودش منتشر کرد. او بخشی از کتاب را در طول جنگ جهانی نوشت و پس از جنگ جهانی نیز آن را منتشر کرد. نحوه نگارش این کتاب کوتاه نیز شیوه خاص خود را دارد و هرکسی به سادگی نمی‌تواند آن را پیش‌رو بگذارد و شروع به مطالعه کند. از آنجایی که ویتگنشتاین توضیح کافی در باب بسیاری از گزاره‌ها نمی‌دهد، درک بخش‌های زیادی از رساله دشوار است و از این‌رو به گمانم تعداد زیادی از دانشجویان و علاقه‌مندان به فلسفه ویتگنشتاین زمانی که مشغول خواندن رساله می‌شوند با خود می‌گویند: او دقیقا چه می‌خواهد بگوید؟ چیزی سر در نمی‌آوریم و... تلاش من در این کتاب این بوده است که پیش‌زمینه‌های خواندن رساله و فهم آن را برای مخاطب ایجاد کنم و از این‌رو خواننده بتواند هرچه بیشتر با این کتاب همراه و هم‌داستان شود. امید دارم مخاطب آثار ویتگنشتاین و به‌طور مشخص رساله منطقی فلسفی ضمن آشنایی با شخصیت و زندگی این فیلسوف اتریشی بتواند به درکی نو و تازه از نوشته‌های او دست پیدا کند.

منظور شما از پیش‌زمینه‌هایی که باید برای فهم بهتر و دقیق‌تر رساله به آنها متوسل شد، چیست؟

مراد من از این پیش‌زمینه‌ها گستره وسیعی را در بر می‌گیرد. برای مثال آنچه ویتگنشتاین در طول زندگی خود مطالعه کرده است، استادانی که با آنها در ارتباط بوده است، گفت‌وشنود‌هایی که با دوستان و نزدیکانش داشته است، نامه‌هایی که میان او و افراد مختلف رد و بدل شده است، واکنش‌های مختلف و بحث‌برانگیز او به رخداد‌های پیرامونش، تجربیات ویژه او در جنگ و... همه این مطالب و نکات مهمی که پیرامون ویتگنشتاین وجود دارد را من زمینه‌های فهم رساله منطقی فلسفی و دیگر آثار ویتگنشتاین می‌دانم.

من در مطالعات و تحقیقات خود تلاش بسیاری کرده‌ام که از رهگذر فهم هرچه بیشتر زندگی و روحیات ویتگنشتاین به وجوه مختلف فلسفه‌ورزی او پی ببرم. در دیگر آثارم نیز این مطلب را به خوبی نشان داده‌ام. در کتاب دیگری که به همراه آلفرد نوردمن تهیه کرده‌ایم نیز به بخش‌های مهمی از زندگی ویتگنشتاین پرداخته‌ و سعی کرده‌ایم نشان دهیم ویتگنشتاین چگونه در زندگی شخصی خودش پیرامون مسائل فلسفی فکر می‌کرده است. شما حتما می‌دانید که بخش مهمی از خاطرات ویتگنشتاین پس از مرگش توسط خواهرش به یکی از دوستان خانوادگی او داده می‌شود و تا مدت‌ها اثری از آن نیست، بعدها آن بخش از خاطرات پیدا می‌شود و کمک مهمی به فهم برهه مهمی از زندگی ویتگنشتاین می‌کند. این بخش از خاطرات در دهه 90 میلادی به زبان آلمانی منتشر می‌شود. تمرکز روی این خاطرات و تحلیل و بررسی آنها یکی از کارهای من به همراه آلفرد نوردمن است که حاصلش یک کتاب شد که در همان زمان به چاپ رسید. در آن کتاب به جنبه‌های مختلف خصوصی و عمومی حیات ویتگنشتاین پرداختیم. خاطرات، دست‌نوشته‌ها، نامه‌ها و گفت‌وشنود‌های او با دوستانش از مهم‌ترین منابع ما برای فراهم آوردن آن کتاب بود.

پروفسور یکی از نکات مهمی که شما بارها در آثار خود به آن پرداخته‌اید، سخنرانی‌ها و دوره‌های درسی است که ویتگنشتاین برای دانشجویان برگزار کرده است، قدری از اهمیت و ارزش این سخنرانی‌ها و درس‌گفتار‌ها بگویید؟

بله، به گمان من سخنرانی‌های او همانقدر اهمیت دارد که نوشته‌های او مهم است. ما می‌توانیم با تامل در درسگفتارهای او تا اندازه زیادی با نحوه اندیشیدن ویتگنشتاین آشنا شویم. ویتگنشتاین بیش از 40 دوره درسگفتار در میان سال‌های 1930 تا 1947 در دانشگاه کمبریج داشته است و این درسگفتار‌ها گنجینه‌ای با ارزشند، از این‌رو تلاش کردم تا هرچه بیشتر از محتوای کلاس‌های او، یادداشت‌هایی که دانشجویان او در کلاس درس برداشته‌اند و نحوه برگزاری کلاس اطلاعاتی را بیابم. تصور من این است که نکات مهمی در نحوه تدریس ویتگنشتاین و ارتباط او با دانشجویان و سخنانی که میان آنها رد و بدل شده است، وجود دارد که می‌تواند راهگشای ویتگنشتاین‌پژوهان در مواجهه با رساله و دیگر آثار او باشد. دانشجویان بسیاری از نحوه تدریس ویتگنشتاین، سختگیری‌ها و رفتار گاه عجیب و غریبش در طول ترم گفته‌اند که خواندن و شنیدن آنها بسیار جذاب است.

شما تاکید بسیاری در باب زمینه و زمانه‌ای که ویتگنشتاین در آن زندگی کرده است، دارید و پیوسته اشاره می‌کنید برای فهم رساله و دیگر آثار ویتگنشتاین نباید از نحوه زندگی ویتگنشتاین غافل شد، به نظر شما بیوگرافی‌هایی که تاکنون در باب زندگی ویتگنشتاین نوشته شده است چه کمکی به ما می‌کنند ؟

تاکنون دو بیوگرافی بسیار عالی در باب ویتگنشتاین نوشته شده است. یکی از آنها توسط مک گینس نوشته شده که بیشتر به بخش نخست زندگی او پرداخته و دیگری را ری مانک نوشته که «ویتگنشتاین: رسالت نبوغ» نام دارد و بیوگرافی جامع و جذاب‌تری است. هر دو زندگینامه بسیار باارزش و خواندنی‌اند، اما نکته مهم‌تر این است که این دو بیوگرافی به ما نشان داد با نگاه به زندگی ویتگنشتاین تا چه اندازه نکات محوری در شناخت فلسفه او می‌توان یافت. با انتشار این دوکتاب سوال‌های جدیدی پیدا و افق‌های جدیدی گشوده شد و به همین دلیل تصمیم گرفتم تا کنفرانسی برگزار کنم و در آن از افرادی که در این زمینه تلاش کرده‌اند ازجمله مک گینس و ری مانک نیز دعوت کنم. این کنفرانس را در سال 1999 تهیه کردم و تدارک دیدم و تمام سعی‌ام این بود که مجالی را فراهم آورم تا بهترین پژوهشگران در زمینه شناخت زندگی ویتگنشتاین گرد هم آیند تا از این طریق بتوانیم با فلسفه و آثار او بیشتر از پیش آشنا شویم. حاصل این کنفرانس کتاب خوبی به نام «ویتگنشتاین: بیوگرافی و فلسفه» شد، البته من در این کتاب مقاله‌ای نداشتم و نقش جمع‌آوری، سازماندهی و ویراستار علمی را داشتم. این کتاب منبع خوبی است برای اینکه بدانیم چگونه می‌توان فلسفه ویتگنشتاین را از رهگذر زندگی او فهمید و همچنین چگونه زندگی او را از طریق گشت‌و‌گذار میان آثار و نوشته‌های او دریافت.

پروفســـــور کلاگ یــــــکی دیــــگر از کــتاب‌های شما که چندین ماه قـــبل منتشر شده است و هـــنوز بــــرای مـــخاطبان تـــازگی دارد، کتاب « Wittgenstein's Artillery » است. لطفا در باب این کتاب نیز توضیح دهید.

اگر شما کتاب «ویتگنشتاین در تبعید» را خوانده باشید که در ایران نیز ترجمه شده است، متوجه خواهید شد این کتاب جدید به‌گونه‌ای ادامه کتاب «ویتگنشتاین در تبعید» است. با این تفاوت که در این کتاب دامنه و گستره بحث محدود‌تر است. اگر مخاطبان فارسی‌زبان کتاب قبلی را دوست داشته‌اند به گمانم این کتاب نیز موردپسندشان واقع شود. در کتاب قبلی بحث‌های مختلفی را طرح کرده‌ام و در هر موضوع سعی کردم تا برخی دشواری‌های فهم ویتگنشتاین را برای مخاطب آسان کنم، اما در اینجا تنها به موضوع مشخصی پرداخته‌ام. در این کتاب تلاش کرده‌ام نشان دهم که زمانی که ویتگنشتاین می‌گوید فلسفه‌ورزی بسان شعر گفتن است منظورش دقیقا چیست. ویتگنشتاین پس از نوشتن رساله با این تصور که دیگر هر آنچه در فلسفه بوده است را گفته است، از درس و بحث کناره می‌گیرد و به روستایی می‌رود و مدتی به تدریس برای دانش‌آموزان می‌پردازد اما اندکی بعد دوباره به کمبریج باز می‌گردد و تدریس و درس و تحقیق را از سر می‌گیرد. گویی نگاه او تغییر کرده است، البته تلقی او از مخاطبش نیز تغییر کرده است. او برخلاف مدل فلسفه‌ورزی‌اش در گذشته، نحوه تعاملش با دانشجویان و گفت و شنود با آنها را تغییر می‌دهد و بیشتر برای فهم آنها از فلسفه‌اش وقت می‌گذارد، به واکنش‌ها و پاسخ‌های آنها اهمیت می‌دهد و خلاصه بیشتر از پیش به نحوه بیان فلسفه‌اش می‌پردازد. این نقطه‌عطف مهمی در مدل فلسفه‌ورزی اوست.

در این گفت‌وگو چندین‌بار نام کتاب «ویتگنشتاین در تبعید» به میان آمد، منظور شما از واژه تبعید در ابتدای کتاب چیست؟

 معمولا تبعید را زمانی استفاده می‌کنیم که یک شخص از جغرافیایی به جغرافیایی دیگر برده می‌شود، اما مراد من از این واژه چیز دیگری است. من تبعید را در یک معنای استعاری به‌کار برده‌ام. به این معنا که اعتقاد دارم ویتگنشتاین در یک تبعید تاریخی و زمانی به‌سر می‌برده است. او متعلق به دنیای دیگری بوده است نه عصری که در آن زیست می‌کرده است. به گمانم یکی از دلایلی که دوستانش او را نمی‌فهمیدند همین تفاوت تاریخی و زمانی بود. البته خود او نیز به این مطلب التفات داشته و در چندین مورد به دوستان و نزدیکانش گفته است. نوشته‌ها و نحوه نگرش او متعلق به عصر خودش نبود و از این‌رو برای بسیاری از افراد قابل‌فهم نبود. ویتگنشتاین با علم‌زدگی افراد در دوره خودش مخالف بود و بارها به این موضوع پرداخته بود و اعتقاد داشت نباید بیش از اندازه از علم تاثیر گرفت. برخی به اشتباه گمان کرده‌اند او با علم مخالف است اما همان‌طور که اشاره کردم او با علم‌پرستی زمان خود که به‌شدت رواج داشت، مخالف است. در بخشی از کتاب به تفصیل در باب این موضوع سخن گفته‌ام و امیدوارم توانسته باشم آنچه مراد ویتگنشتاین بوده است را به خوبی بیان کرده باشم.  

به‌عنوان پرسش آخر، شما سال‌هاست در باب ویتگنشتاین تحقیق می‌کنید، کتاب و مقاله‌های بسیاری نوشته‌اید و سخنرانی‌های بسیاری درمورد فلسفه و زندگی ویتگنشتاین داشته‌اید، چه جذابیت و شاخصه‌ای در ویتگنشتاین دیده‌اید که چنین شیفته شخصیت وی شده‌اید؟

نخستین چیزی که مرا جذب او می‌کرد، نحوه زندگی این فیلسوف ممتاز است. هر بار که بخشی از زندگینامه متفاوت او را مطالعه می‌کردم بیشتر جذب رفتار و کردار او می‌شدم. هرچند انتقاد‌هایی هم به برخی رفتار‌های او وارد است و افرادی نیز هستند که همواره می‌گویند او کج‌خلق بوده است، در پاره‌ای از موارد پرخاشگر و گاه با دوستان و اطرافیانش برخورد‌های نامناسبی داشته است، اما روی هم رفته و با همه اینها ویتگنشتاین یکی از جذاب‌ترین فیلسوفان همه ادوار است. نکته دیگری که او را برای من ویژه می‌کند هماهنگی میان شخصیت، زندگی و فلسفه‌ورزی او بود. این مساله بسیار مهمی است که یک فیلسوف بتواند میان عمل و افکارش هاهنگی ایجاد کند. اگر کسی بررسی دقیقی میان جملات فلسفی و رفتار‌های او در بزنگاه‌های زندگی شخصی‌اش داشته باشد، این معنا را به خوبی می‌فهمد. تصور من این است که شخصیت ویتگنشتاین درسال‌های بعد بیشتر و بیشتر شناخته شود و به آثار او در مجامع دانشگاهی بسیار بیشتر از اکنون پرداخته شود. درست به همین دلیل بخش آخر کتاب خود «ویتگنشتاین در تبعید» را به این موضوع اختصاص داده‌ام و چنین عنوانی را برای آن انتخاب کرده‌ام: «ویتگنشتاین در قرن بیست‌ویکم». در این بخش سعی کرده‌ام تا اندازه‌ای روشن سازم که چرا ویتگنشتاین اهمیت دارد و این اهمیت رو به فزونی است. گمان می‌کنم کتاب‌ها، تفسیر‌ها و نوشته‌های بسیار زیاد در باب او و آثارش گواه این مدعای من باشد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰