

پویان صفربیگلو
خبرنگار گروه ورزش
از آن دست مراسمهایی که همه در حال بگوبخند هستند و بسان یک میهمانی برای یکدیگر سرسلامتی بدهند، نبود که در عصر باشکوه یکشنبه المپیکو، همه نگاهها روی کاپیتان اسطورهای شهر بود. چشمانی اشکبار که حتی صعود مستقیم تیمشان به لیگ قهرمانان اروپا هم لبخند کوتاهمدتی را هم روی لبانشان حک نکرد. غم از دست دادن توتی آنقدر جانکاه بود که تا مدتها خندههای از تهدل را به المپیکو راهی نباشد. دیگر همه میدانند که یک ورزشکار دوبار میمیرد؛ بار اول هنگام خداحافظی از ورزش حرفهای و دومی هم که... .
به سراغ امیر حاجرضایی، کارشناس رشته فوتبال رفتیم و با او گپوگفتی داشتیم در مورد توتی و خداحافظی غمانگیزش. حاجرضایی، کاپیتان تیم فوتبال رم را بیشتر از اینکه یک ورزشکار حرفهای بداند، به او لقب «انسان واقعی» میدهد، کسی که اسیر و و درنهایت تسلیم عشقش شد. در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
آن چیزی که در مراسم خداحافظی فرانچسکو توتی از همهچیز بیشتر جلوه میکند، احساسیبودن این وداع است. اگر این صحنهها را به کسی که نه توتی را میشناسد و نه به فوتبال علاقهای دارد نشان دهیم، شاید او هم تحتتاثیر قرار بگیرد. در حقیقت خداحافظی توتی نهفقط هواداران او بلکه اکثریت را تحتتاثیر قرار داده است.
اجازه دهید قبل از پاسخ دادن به سوال شما، با ذکر خاطرهای به مقدمه بحث وارد شویم. سالیان پیش یکی از همسایگان ما که در طول سال به کشور ایتالیا رفت و آمد میکرد برای من عکسی از فرانچسکو توتی آورد. اما قضیه این عکس چه بود؟ برادر همسایه من در شهر رم، به شغل طبابت مشغول بود و از قضا مادر فرانچسکو یکی از مریضان او بود. آقای دکتر هم روزی توتی را میبیند و از او میخواهد برای من که همواره علاقهمند به فوتبال بودهام، عکسی از خود به یادگار امضا کند و بفرستد. روزی که این عکس به ایران رسید و به من داده شد، مطمئن شدم که توتی نهتنها یک ورزشکار حرفهای و مشهور است که او یک انسان واقعی است. او بدون اینکه من را بشناسد، عکسی از خود را امضا کرده بود و زیر آن برای من آرزوی سلامتی و موفقیت کرده بود.
چه جالب، این را نمیدانستیم. شاید برای همین چیزهاست که وداع با توتی آنقدر سخت و ناراحتکننده بود؟
دقیقا میخواستم به همین مساله برسیم. بدونشک کسی که با یک طرفدارش در هزاران کیلومتر دورتر این رفتار را میکند، قطعا در شهر خود و با مردم و طرفدارانش رابطه ویژهای خواهد داشت. روز خداحافظی توتی را میبینیم که مانند یک بازیکن جوان، کاوری فسفری بر تن دارد و بدون اینکه بخواهد تفاوتی با دیگر نیمکتنشینان تیمش داشته باشد، به سمت هواداران میرود و پس از ابراز احساسات روی نیمکت مینشیند و منتظر دستور مربی برای ورود به زمین میشود.
توتی در تمام این سالها میتوانست با رفتن با باشگاههایی چون رئالمادرید، منچستریونایتد یا حتی میلان و اینتر به موفقیتهای بیشتری در فوتبال باشگاهی دست پیدا کند؛ اما عجیب است که او همواره به رم وفادار ماند.
در حقیقت توتی اسیر و درنهایت تسلیم عشقش نسبت به رم شد. بله درست است، در سالهای اوج او میتوانست به رئالمادرید برود و نهایتا سالهای پایانی به شهرش بازگردد، اتفاقی هم نمیافتاد که بازهم این تماشاگران برایش سوت و هورا میکشیدند اما توتی نشان داد که یک عاشق واقعی است.
باید خوشحال باشیم که توتی اینگونه بود یا ناراحت از رفتنش که دیگر نیست؟
مطمئن باشید باشگاه رم از توتی در سمتهای دیگری در تیمش بهره میبرد و طبیعی است که بازهم با دیدن او، خاطرات زیبای فوتبالیاش برایمان زنده میشود. فوتبال داستان زندگی است و توتی یکی از کاراکترهای جذاب و دوستداشتنی آن بود. از اینکه او را دیگر روی زمین چمن نمیبینیم قطعا ناراحت میشویم، اما چه میشود کرد که زندگی و فوتبال هر دو در جریانند.
آیا در فوتبال خودمان کسی مانند توتی داریم؟
به نظرم تنها کسی که چنین عشقی به باشگاهش داشت، مرحوم منصورخان پورحیدری بود. درست است که او این روزها در میان ما نیست اما عشق او به تاج و استقلال هیچگاه فراموششدنی نیست و نخواهد بود.
آن عکسی که توتی برایتان فرستاد را چه کردهاید؟
خوشحالم که قابش کردم و از همان زمان روی دیوار خانه قرار دارد. خداحافظی توتی اشک من را هم درآورد.
