کیانا تصدیق مقدم: کاظمی 29 سال است که کارهای تاریخ نگاری مربوط به انقلاب و جنگ را انجام می دهد. او می گوید:«خیلی فضای قبل از انقلاب را درک نکردم و در زمان پیروزی انقلاب 10 سال داشتم و مفهوم آن را به خوبی نمی دانستم اما در همین فضا شخصیتم شکل گرفته است. این موضوعات برای من دغدغه شده بود و هرچه بزرگ تر می شدم بیشتر در ذهنم سوال ایجاد می شد. برای شناختن این انقلاب خیلی تلاش کردم و سعی کردم خیلی کتاب بخوانم و این کار نیازهای خیلی کمی از من را برآورده کرد. ما هیچی درباره انقلاب نداشتم و من برای فهمیدن و شناختش کارهای زیادی انجام دادم. اما هدایت شدم سمت کسانی که انقلاب را پدید آورده بودند. یعنی خود انقلابیون و بی واسطه انقلاب را شناختم. زمانی که شروع کردم به مرور داده هام با خودم فکر کردم این دغدغه های من ممکن است برای هم نسل ها و نسل های بعدی من هم باشد و به همین دلیل اطلاعاتم را مکتوب کردم».
نشست حسین قرایی، مدیر کل روابط عمومی سازمان صداوسیما با محسن کاظمی، نویسنده تاریخ معاصر و با حضور خبرنگاران، عصر روز شنبه در حوزه هنری برگزار شد.
خاطراتی که نفس احمد را به شمار می انداخت
کاظمی در پاسخ به سوال خبرنگار در رابطه با این که آیا در مصاحبه با احمد احمد به محله خراسان رفتید و مصاحبه میدانی انجام دادید یا خیر گفت:«بله. مصاحبه های من با آقای احمد احمد از فضای حال جدا شده بود و از دهه ۷۰ کاملا به دهه ۵۰ و ۴۰ می رفت. مثلا وقتی خاطره فرارش از دست ساواک را می گفت نفس نفس می زد و بعد از مدتی زمین گیر می شد. در زندگی احمد دو سه تا خاطره تلخ وجود دارد یکی از آن ها از دست دادن همسر اولش بود. احمد وقتی در زندان بود غیابا حکم طلاقش صادر شد. برای بعضی از خاطرات هم به محل های میدانی مثل خیابان عین الدوله رفتیم و احمد در آن جا همه چیز را دقیق و با جزئیات توصیف می کرد.»
از نُه مرکز مصاحبه داشتم
این نویسنده درباره کتاب «عزت شاهی» گفت:«این کتاب خیلی خوب پیاده شد. من از نه مرکز مختلف مصاحبه داشتم و نظرها متفاوت بود. اما چیزی که این تفاوت ها را رفع کرد مصاحبه های خودم بود. من عزت شاهی را به صحنه هایی که در خاطراتش وجود داشت می بردم و همه چیز را برایش به تصویر می کشیدم تا راحت تر بتواند خاطراتش را تعریف کند. زمانی که موزه عبرت تازه تاسیس شده بود و تندیس ها را تازه ساخته بودند ما به آنجا رفتیم و هم من هم عزت لباس زندان پوشیدیم و او با لباس زندان خاطراتش را تعریف می کرد. من می دیدم که موقع ورودش از در زندان پاهایش سست شده بود و می لرزید. یاد آوری صحنه ها خیلی تاثیر روی روایت خاطرات داشت. امروز همه ضبط ها در استودیوم و خیلی کلیشه ای انجام می شود و من این کار را نکردم.»
نوشته هایم را سانسور نمی کنم
وی در پاسخ به اینکه چقدر سانسور در کتاب های شما اعمال شد گفت:«شما احساس می کنید کتاب سانسور شده؟ من اصلا آدم سانسور پذیری نیستم مگر اینکه به اعتبار یک روایت پی نبرم. یعنی اگر روایتی معتبر نباشد آن را کار نمی کنم و در کتابم نمی آورم. حذفیات ما فقط مطالب غیر معتبر است. مدیر من می خواست دو خط از کتاب عزت شاهی را حذف کند و من مخالفت کردم و در نهایت او به نظر من احترام گذاشت و حذفی اتفاق نیوفتاد.»
تاریخ نگاران مستمع ما نیستند
کاظمی در پاسخ به سوال قرایی در رابطه با اینکه آیا به شاگرد پروری فکر می کنی یا خیر گفت:«من یک پژوهشگر خیلی نشسته ای نیستم و برای موضوعاتم تحقیق می کنم. اما از باب آموزش کار جدی برای انتقال تجربه ام انجام ندادم. تقاضا داشتم و در دو سه کارگاه هم شرکت کردم. اما من فکر می کنم کسانی که شرکت می کنند در این کارگاه ها مستمع ما نیستند و در نهایت کار خودشان را انجام می دهند. من این کار را در لبنان انجام دادم و انقدر مشتاق بودند که زن پا به ماه هم در کارگاه من شرکت میکرد. اما در ایران مثل آنها کسی را ندیدم. آنهایی که شرکت می کنند یا از سر تکلیف می آیند و یا علاقه ای ندارند و من وقتم را برای این ها نمی گذارم.
ایرج مصداقی منتقد من است
این نویسنده در پاسخ به سوال خبرنگار که آیا به کار شما نقدی شده که اطلاعات شما اشتباه بوده و خودتان خاطره سازی کردید بیان کرد و گفت:«من اطلاعاتم را با اسناد و مدارک می نویسم و از روی اطلاع سنجی است. اما اگر حرف ایرج مصداقی را در نظر بگیرید درست است.»