روسیه چه اهدافی در تحولات جدید بوسنی دارد؟
صرب‌ها تنها یک سال پس از فروپاشی شوروی در سال 1991، جنگ داخلی بوسنی را از سال 1992 آغاز کردند. شروع این جنگ با چراغ سبز و حمایت روس‌ها از صرب‌های بالکان همراه بود. صرب‌ها در اوج گرفتاری روسیه خود را به نوعی قربانی منافع مسکو کردند. امروز نیز به نظر می‌رسد آنها مجددا آماده فداکاری برای هم‌نژادان اسلاو خود هستند تا روسیه بتواند به دستاوردهایی بزرگ دست یابد.
  • ۱۴۰۰-۰۹-۲۲ - ۰۰:۳۳
  • 00
روسیه چه اهدافی در تحولات جدید بوسنی دارد؟
بالکان؛ کلید جایگاه جهانی مسکو
بالکان؛ کلید جایگاه جهانی مسکو
سید مهدی طالبیپژوهشگر حوزه بین‌الملل

سیدمهدی طالبی، روزنامه‌نگار: بحران بوسنی بار دیگر به جنگ نزدیک‌تر می‌شود. این کشور پیش از این از سال 1992 تا 1995 به مدت 4 سال درگیر یک جنگ داخلی بود که منجر به قتل‌عام مسلمانان بوسنیایی شد.  تحولات داخلی جدید در بوسنی‌و‌هرزگوین که ریشه‌های بین‌المللی دارد، در حال سوق دادن این کشور به سمت جنگ داخلی جدیدی است که می‌تواند خاطره تلخ جنگ دهه 90 میلادی را زنده سازد.

روز جمعه ۱۰ دسامبر(19 آذر) مجلس صرب‌های بوسنی طرحی را به تصویب رساند که از دولت محلی این جمهوری خودمختار درخواست می‌کرد تا طرحی در 6 ماده برای خروج از برخی نهادهای بوسنی‌و‌هرزگوین تهیه کند. این طرح بر خروج صرب‌ها از ارتش، نظام قضایی و مالیاتی بوسنی تاکید دارد. این مساله با توجه به منازعات قومی و ساختار پیچیده سیاسی و تقسیمات داخلی بوسنی‌و‌هرزگوین گامی بزرگ در جهت استقلال کامل صرب‌ها از این کشور محسوب می‌شود که می‌تواند منازعات دامنه‌داری را در پی داشته باشد.

صرب‌ها هم‌اکنون نیز در قالب بوسنی‌و‌هرزگوین از خودمختاری بالایی برخوردارند و تقریبا نیمی از کشور را در دست دارند. کشور بوسنی‌و‌هرزگوین شامل دو قسمت است. یک قسمت «فدراسیون بوسنی‌و‌هرزگوین» نام دارد که مسلمانان بوسنی مشهور به بوشنیاک‌ها در کنار کروات‌ها در آن ساکن هستند. این منطقه 51 درصد از خاک کشور را در برمی‌گیرد. «جمهوری صربسکا» نیز به صرب‌ها تعلق دارد که 49 درصد از خاک بوسنی‌و‌هرزگوین را تشکیل می‌دهد. با این حال صرب‌ها بنا به دلایل تاریخی و برتری‌طلبی خود نسبت به دیگر اقوام بالکان نمی‌توانند خود را در یک موقعیت برابر با دیگران ببینند و از این رو به دنبال استقلال کامل هستند.

رهبری اقدامات جدید صرب‌های بوسنی را «میلوراد دودیک» برعهده دارد. او نماینده صرب‌ها در شورای ریاست‌جمهوری بوسنی است. دودیک که گرایش‌های شدید ملی‌گرایانه دارد از سال 2018 به عضویت این شورا درآمده است. شورای ریاست‌جمهوری بوسنی‌و‌هرزگوین شامل سه عضو است که هرکدام از گروه‌های قومی بوشنیاک، کروات و صرب در آن یک نماینده دارند. ریاست‌جمهوری بین این سه تن هر 8 ماه به‌صورت چرخشی صورت می‌گیرد. از هنگامی که دودیک وارد این شورا شده به تبع گرایش‌های تند وی، رویکرد صرب‌ها برای استقلال از بوسنی نیز جدی‌تر شده است. صرب‌ها از سال 2011 به دنبال برگزاری رفراندوم استقلال هستند که هربار در این مسیر ناکام مانده‌اند. دودیک در سال 2012 ابراز امیدواری کرده بود روزی این جدایی به واقعیت خواهد پیوست.  این جدایی اما تبعات خاص خود را دارد. کریستین اشمیت، نماینده عالی اتحادیه اروپا برای بوسنی‌و‌هرزگوین ماه گذشته با اشاره به اقدامات جدید صرب‌ها در این کشور نسبت به بروز یک جنگ داخلی دیگر در بوسنی هشدار داده بود.

اشمیت در آن برهه جدایی صرب‌ها از ارتش، نظام قضایی و مالیاتی بوسنی را «معادل جدایی بدون اعلام آن» توصیف کرده بود که می‌توانست منجر به فروپاشی توافق صلح دیتون شود. نظام سیاسی فعلی بوسنی براساس توافق صلح دیتون شکل گرفته است. این توافق صلح در سال 1995 به جنگ داخلی این کشور پایان داد و تاکنون با وجود نواقص جدی به دلیل فشارهای بین‌المللی مانع از بروز درگیری در بوسنی شده است. فروپاشی آن اما می‌تواند دورنمایی از جنگ داخلی جدید باشد.

  «سوریه‌ای‌سازی» بوسنی چه تبعاتی دارد؟

پیامدهای جنگ محتمل آتی در بوسنی می‌تواند سوریه‌ای دوم از این کشور بسازد. در این صورت ده‌ها جنگجو از میان گروه‌های مسلح اسلامی از طیف‌های مختلف برای کمک به مردم بوسنی، راهی اروپا می‌شوند. مشکل اما آنجاست که این نیروها به جغرافیایی کوچک و محدود به خشکی رضایت نداده و نوعی از امارت‌های اسلامی «مشابه شاهزاده‌نشین‌های مسیحی در فلسطین طی جنگ‌های صلیبی» را تشکیل خواهند داد. چیزی که البته امروز نیز با برخی تفاوت‌ها در شمال سوریه و در استان ادلب وجود دارد. البته امارت‌ها تنها مختص به نواحی شمال سوریه و استان ادلب نیستند، چه اینکه در محدوده تحت کنترل دولت سوریه نیز گروه‌های متحد دمشق به شکلی خودمختار حکمرانی می‌کنند و نوعی امارت به حساب می‌آیند.

ایجاد چنین امارت‌ها یا مناطق تحت نفوذی در بالکان پیامدهای خوبی برای اروپا ندارد. این مناطق به ایجاد سرپلی دائمی برای ورود مهاجران از غرب آسیا و آفریقا خواهد انجامید. ورود گروه‌های مسلح سامان‌یافته به بالکان که سابقه مبارزاتی طولانی مدتی دارند کار را برای حذف آنها سخت و زمان‌بر می‌کند، البته اگر قابل حذف شدن باشند.

نگاهی به وضعیت کنونی این گروه‌ها نیز نشان می‌دهد درحال حاضر آزادی عمل زیادی برای حضور در یک جنگ جدید و گسترده دارند. در وضعیت فعلی جبهه‌های جنگ در عراق، سوریه و حتی جبهه کم‌اهمیت‌تر و محدودتر لیبی در حالت غیرفعال قرار دارند و در سوی دیگر افغانستان نیز در دستان طالبان قرار گرفته است. این مسائل نشان می‌دهد که درصورت جنگ در بوسنی، جنگجویان زیادی به این کشور وارد خواهند شد. از این‌رو شرایط جدید نشانگر آن است که در شرایط کنونی زمینه بیشتری نسبت به گذشته برای ورود گروه‌های مسلح اسلامی به بالکان وجود دارد.

  اهداف روسیه از تحولات جدید بوسنی

نقطه شروع بحران اخیر در بوسنی توسط صرب‌های این کشور کلید خورده است که متحد قدیمی روسیه به‌شمار می‌روند. صرب‌های بوسنی حتی در صورت ورود مستقیم صربستان به بحران این کشور قادر به مقاومت در برابر فشارهای بین‌المللی وارده به خود نیستند. براین اساس اعتمادبه‌نفس صرب‌های بوسنی درحال حاضر نه به خاطر اتکای آنها به خود بلکه به دلیل پشت‌گرمی و پیام مسکو ایجاد شده است. از این‌رو بیشتر از آنکه به بررسی خواست صرب‌ها در بوسنی بپردازیم باید به اهداف روسیه در این منطقه توجه کرد. در ادامه به بررسی برخی از اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت مسکو از بحران فعلی بوسنی پرداخته‌ایم.

1 تقویت یک «ابزار» برای مذاکرات دیپلماتیک روسیه

صرب‌ها تنها یک سال پس از فروپاشی شوروی در سال 1991، جنگ داخلی بوسنی را از سال 1992 آغاز کردند. شروع این جنگ با چراغ سبز و حمایت روس‌ها از صرب‌های بالکان همراه بود. صرب‌ها در اوج گرفتاری روسیه خود را به نوعی قربانی منافع مسکو کردند. امروز نیز به نظر می‌رسد آنها مجددا آماده فداکاری برای هم‌نژادان اسلاو خود هستند تا روسیه بتواند به دستاوردهایی بزرگ دست یابد.

روسیه بدون ایجاد یک ابزار جدید قادر به بازی در قضیه اوکراین و جداسازی مناطق جدیدی از این کشور نیست. جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا روز شنبه ۱۱ دسامبر(۲۰ آذر) به خبرنگاران گفت در جریان گفت‌وگوی مجازی اخیر خود با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه برای وی روشن ساخته است که در صورت حمله به اوکراین با «عواقب اقتصادی ویرانگری» روبه‌رو می‌شود که می‌تواند باعث تغییر جایگاه مسکو در جهان شود. بایدن تاکید کرده است که واکنش کشورش نسبت به تهاجم روسیه نظامی نخواهد بود. اما باید توجه داشت تحریم‌ها می‌توانند مشکلات زیادی برای مسکو ایجاد کنند.

روسیه نیز این نکته را می‌داند و به همین دلیل تاکنون حضور مستقیمی در جنگ اوکراین نداشته است اما حضور غیرمستقیمش نیز قابل پنهان کردن نبوده است. روسیه به شکلی مخفیانه نیروهای خود را وارد صفوف شبه‌نظامیان روس‌تبار مسلط بر دونباس می‌کند تا به جنگ با ارتش اوکراین بپردازند.

علی‌رغم این ورود مخفیانه به جنگ اما مسکو قادر به توجیه آن در برابر غرب نیست. آمریکا و اروپا به همین دلیل به روسیه هشدار داده‌اند که هرگونه درگیری در این منطقه را به پای مسکو نوشته و آن را تحریم می‌کنند. به همین دلیل مسکو به دنبال ایجاد یک ابزار کمکی است که به وسیله آن بتواند بدون متهم شدن به دخالت مستقیم در درگیری، از بحران به‌وجود‌آمده برای کسب امتیاز و کاهش تمرکز اروپا و آمریکا بر اوکراین بهره گیرد. تحرکات صرب‌های بوسنی در بالاترین سطح واکنش غرب علیه کشور صربستان را برمی‌انگیزد، بدون آنکه زمینه‌ای برای اتهام‌زنی مستقیم علیه روسیه فراهم سازد.

در اینجا بحران بوسنی می‌تواند بدون آنکه مستلزم پرداخت هزینه‌های سنگین از سوی روسیه مانند روبه‌رو شدن با تحریم‌ها باشد، به یک ابزار سودآور برای دیپلمات‌های روس جهت کسب امتیاز از غرب تبدیل شود.

2 عدم توازن در اتحادهای بالکان نقطه تمرکز مسکو

درحالی که روس‌ها به دلیل ارتباطات عمیق نژادی، مذهبی و تاریخی به هیچ عنوان از متحدان صرب خود در بالکان چشم‌پوشی نمی‌کنند اما غرب نگرش مثبتی نسبت به مسلمانان بوسنی که مسلمانان بومی قاره اروپا محسوب می‌شوند ندارد و تنها به خاطر مصالحی از آنها حمایت می‌کند.

اروپا تنها به جهت مقابله با تحرکات روسیه در بالکان خود را در جناح حامی مسلمانان بوسنی تعریف کرده است اما این اقدام صرفا تاکتیکی از هرگونه جنبه راهبردی تهی است. اروپایی‌ها به‌طور کلی خواهان پاکسازی مسلمانان بوسنی از قاره سبز هستند. به همین دلیل بود که غرب در طول جنگ 4 ساله بوسنی در اوایل دهه 90 میلادی در برابر کشتار مسلمانان برای مدت زیادی سکوت کرد تا این قتل‌عام را تسهیل کند. این سکوت در شرایطی بود که غرب به دلیل فروپاشی شوروی در اوج قدرت خود قرار داشت و درصورت تصمیم‌گیری قادر به مداخله در بحران بود؛ همچنان که حوادث بعدی و سرکوب صرب‌ها در حملات سنگین ناتو این مساله را اثبات کرد. با این حال مداخله غرب در بحران بوسنی زمانی انجام شد که با ورود نظامیان کشورهای اسلامی به بوسنی که به شکلی موثر شامل مستشاران نظامی ایرانی می‌شدند، قاعده جنگ تغییر کرده و مسلمانان دست به پیشروی در بوسنی زدند. حضور ایران و دیگر کشورهای اسلامی در بوسنی و پیشروی مسلمانان این کشور باعث شد تا غرب برای جلوگیری از این حضور و همچنین متوقف کردن پیشروی‌ها به شکل ریاکارانه‌ای دست به حمایت از مسلمانان بوسنی بزند؛ آن هم در زمانی که 10 درصد از جمعیت مسلمانان این کشور به شهادت رسیده بودند.

اروپا در وضعیت فعلی نیز خود را به لحاظ راهبردی در جایگاه «ضدیت» با مسلمانان بوسنی و از جنبه تاکتیکی خود را در وضعیت «همراهی» با آنها می‌بیند تا از قدرت‌گیری روسیه در جنوب این قاره جلوگیری کند.
این وضعیت در رقابت دو محور «روسیه- صرب‌ها» «غرب- بوسنی» موثر است، زیرا در عین وجود اتحاد و همدلی در محور نخست، غرب رفتاری ریاکارانه و اهدافی نامطلوب نسبت به مسلمانان بوسنی دارد. این مساله باعث می‌شود تا غرب با سهولت بیشتری متحدان بوسنیایی خود را در میز مذاکره برای کسب امتیاز به فروش بگذارد. مسکو نیز این معادله را می‌داند و به همین دلیل به دنبال استفاده از این وضعیت نابرابر است تا بتواند کارت بازی خود در بالکان را تقویت کرده و سپس برخی از دستاوردهای آن را در قضیه اوکراین خرج کند.

3 ظرفیت تبدیل شدن بحران به جنگ تمدنی

«سوریه‌ای‌سازی» بحران بوسنی و سرازیرشدن اجباری گروه‌های مسلح اسلامی و مستشاران نظامی مسلمان به این کشور برای کمک به مسلمانان، خواه‌ناخواه به‌سرعت ماهیت درگیری‌های بالکان را تغییر می‌دهد. اگر امروز در رقابت‌های بالکان، غرب متحد تاکتیکی مسلمانان بوسنی به حساب می‌آید درصورت گسیل مجاهدان مسلمان به این کشور با تقویت جنبه‌های نگاه راهبردی غرب به بوسنی، جنبه‌های تاکتیکی این نگاه محو خواهند شد. تقویت نگاه راهبردی اروپا که ضدیت با مسلمانان اروپایی‌تبار بوسنی است منجر به از بین رفتن نگاه تاکتیکی اروپا به آنها می‌شود.

از بین رفتن این نگاه تاکتیکی باعث می‌شود غرب با مسلط‌شدن جنبه‌های راهبردی نگاه خود به مسلمانان، درگیری خود با روسیه و صرب‌ها را در بالکان نادیده گرفته و وارد درگیری با مسلمانان می‌شود. این موضوع نقطه شروع یک جنگ تمدنی است که غرب را به‌جای روسیه به اسلام مشغول کرده و از توان آن برای مقابله با روسیه خواهد کاست.

4 حربه‌ای برای نزدیک شدن روسیه و غرب

روسیه به‌دنبال اثبات خود به غرب است تا از مواهب نزدیکی به آن استفاده کند. درصورت بروز جنگ در بوسنی و تمدنی‌شدن ابعاد این جنگ، به‌مرور با افزایش اختلافات میان مسیحیان با اسلام، اتحاد میان مذاهب عمده سه‌گانه مسیحیان بیشتر می‌شود. این موضوع به‌معنی نزدیکی بیشتر کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها به ارتدوکس‌های روسیه است. در اینجا مسکو تا اندازه زیادی به‌دلیل تقویت اتحاد میان مسیحیان از تیررس فشارهای غرب خارج می‌شود.

5 جنگ تمدنی و تاثیرات ادراکی بر خطوط انتقال انرژی

در شرایطی که وضعیت غرب آسیا همچنان خطرناک است، بروز جنگ در بالکان ضمن ایجاد خطر مضاعف برای عبور خطوط انتقال انرژی از آسیای‌مرکزی و غرب آسیا به‌سوی اروپا باعث افزایش حضور گروه‌های مسلح مسلمان در بالکان نیز می‌شود؛ این موضوع دارای پیامد مهم و بلندمدت‌تری نسبت به حمایت روسیه از صرب‌ها و ایجاد جرقه جنگ در این منطقه است و به‌سرعت باعث فراموشی آن می‌شود؛ اما همزمان با تخریب روابط تمدن اسلام و اروپا از لحاظ ذهنی نیز امکان ایجاد خطوط انتقال انرژی از آسیا به اروپا را از بین برده و قاره سبز را همچنان محتاج به انرژی روسیه نگاه می‌دارد.

6 مساعدشدن زمینه تسلط روسیه بر شرق اروپا

«سوریه‌ای‌سازی» بوسنی باعث ایجاد مشغله‌ای بزرگ برای اروپا می‌شود. این قاره در یک نمونه کوچک‌تر هنگامی که در سال2015 با امواج مهاجرت سوری‌ها مواجه شد، شرایط بسیار سختی را تجربه کرد.

مشغول شدن غرب به بحران بالکان که می‌تواند مرکز و غرب اروپا را نیز تحت‌تاثیر قرار دهد، بهترین موقعیت برای روسیه خواهد بود تا اوکراین را به‌عنوان گنج اصلی خود به‌دست آورد. کشور اوکراین دنباله اصلی روسیه به‌شمار می‌رود و اساسا نخستین حکومت روس‌ها در کی‌یف پایتخت اوکراین تشکیل شده است. ازسوی دیگر اوکراین انبار غله اروپا و روسیه است. این کشور در دوران اتحاد جماهیر شوروی نیز نسبت به دیگر جمهوری‌های عضو این اتحاد از جایگاه بسیار برجسته‌ای برخوردار بود به‌گونه‌ای که مقامات مسکو پس از مشخص شدن فروپاشی نیز راضی به جدایی آن نبودند اما تسلیم واقعیت‌ها شدند. اوکراین اگر در دستان روسیه باشد مسکو سربلند خواهد بود و اگر به دشمن آنها تبدیل شود وضعیت برای مسکو بسیار دشوار خواهد شد.

همچنین باید در نظر داشت که شعله‌ور شدن منازعات قومی در بالکان می‌تواند دیگر نواحی اروپا به‌ویژه شرق این قاره را نیز تحت‌تاثیر قرار داده و به تضعیف کشورهای این ناحیه منجر شود. شرایطی که بهترین زمینه برای بسط نفوذ روسیه در شرق اروپاست.

7 تسلط روسیه بر مسیرهای طرح «یک کمربند یک جاده»

آشوب‌زده شدن بالکان و درسوی دیگر گسترده‌تر شدن نفوذ روسیه در شرق اروپا باعث می‌شود مسیرهای طرح بزرگ چینی‌ها با نام «یک کمربند یک جاده» که به‌صورت شبکه‌ای از چین تا اروپا کشیده می‌شود، اتکای بیشتری بر مسیر عبوری از روسیه پیدا کند. امروز غرب آسیا به درگیری دچار است و شعله‌ور شدن مجدد اختلافات در بالکان که به‌نوعی در مجاورت غرب آسیا قرار دارد موجب می‌شود با اضافه‌شدن لایه سخت دیگری به مسیر عبوری چین برای دسترسی به اروپا، پکن بیشتر متوجه روسیه شود. این موضوع اهرم‌های بلندمدت و استراتژیکی را دراختیار مسکو قرار می‌دهد. در غیر این صورت اما روسیه با ایجاد مسیر زمینی بین چین و اروپا از مناطقی به‌جز این کشور شاهد کاهش وزن شدیدی در فضای بین‌المللی می‌شود.

8 ارتقای جایگاه بین‌المللی روسیه

درصورت برافروخته کردن آتش اختلافات در بالکان این تنها غرب نیست که مجبور می‌شود روسیه را «جدی» بگیرد بلکه کشورهای جهان اسلام نیز با توجه به تبعات بحران روی خود، برای مذاکره با مسکو پیش‌قدم خواهند شد. این مساله به روسیه وجهه و جایگاه بزرگی می‌بخشد. روسیه همزمان توجه تمامی قطب‌های جهان از غرب و چین گرفته تا جهان اسلام را متوجه خود می‌کند. به همین دلیل سیاست شعله‌ورسازی بوسنی یک تصمیم راهبردی در مسکو است که شاید با کاهش‌هایی مقطعی روبه‌رو شود اما به‌عنوان یک معضل دائمی و عمیق همچنان توسط روسیه حفظ و تقویت خواهد شد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰