علی اکبری، روزنامهنگار: دهه پنجاه، عصر طلایی موسیقی پاپ و مردمی است. خوانندگان و آهنگسازان در اوج و شهرت و محبوبیت هستند. برخی از آنها با دربار در ارتباط هستند و در مجالس خصوصی و عمومی آن حاضر میشوند. همین شهرت و ثروت اهالی موسیقی باعث شد در نگاه انقلابیون، موسیقی بخشی از فساد پهلوی باشد. با وقوع انقلاب و برچیدهشدن مظاهر رژیم قبل، موسیقی و مظاهر آن با محدودیتهایی مواجه شد. دورانی آغاز شده بود که هنرمندان برای حمل ساز، مجوز میگرفتند. تولید موسیقی پاپ به خارج از مرزها منتقل شده و توزیع و تکثیر آن به شکل زیرزمینی و توسط برخی از مردم انجام میگرفت؛ اما در این دوره برخی نهادها و ارگانهای انقلابی تلاش کردند در عرصه رسمی و عمومی دست به تولید و انتشار موسیقی بزنند. 10 سال پس از انقلاب و تحولات حاصل از آن، حسامالدین سراج با نام مستعار س.ح. صبا در شماره اول مجله سوره یادداشتی با عنوان «موسیقی برای تعالی، موسیقی برای موسیقی یا موسیقی به سوی ابتذال...» منتشر میکند و از روند حاکم بر بخش موسیقی صداوسیما ابراز نارضایتی دارد. بخشهایی از این یادداشت را بعد از گذشت 32 سال از انتشار آن بخوانید.
حسامالدین سراج موسیقی را امری متعالی میداند که بسیاری از بزرگان موسیقی دنیا از آن برای تعالی بخشیدن به انسان استفاده کردهاند. در ایران نیز بزرگانی بودهاند که چنین جایگاهی را برای موسیقی دارند؛ اما همه در عرصه موسیقی سنتی کار کردهاند و دیگر سبکهای موسیقی هنوز پذیرفته نشدهاند: «موسیقی سنتی ایران هم در این جایگاه موسیقیدانهای بزرگی دارد که از آن جملهاند استاد علینقی وزیری، استاد ابوالحسن صبا، میرزا عبدالله و بسیاری از اساتید معاصر که خدمات شایان توجهی کردهاند.» در ادامه و با زبانی که همچنان متاثر از نثرهای اوایل انقلاب است، موسیقی اواخر دوران پهلوی را مانند دیگر عرصهها منحط و «توام با لاف و گزافگویی بسیاری از بیهنران و خَزَفهای صدفنما» میداند. «خزفهای صدفنما» ترکیب موردعلاقه نویسنده یادداشت است که باز هم از آن استفاده میکند. گویی که برخی سفالینهها خود را صدف جا زده و ایشان را مجبور به واکنش کردهاند. ورود امام و وقوع انقلاب، در موسیقی نیز همچون دیگر عرصهها منشأ خیر و پیشرفت بوده و باعث شده «تا آنان که طالب «موسیقی برای تعالی» یا «تعالی در موسیقی»اند به میدان درآیند. غنچههای امید در باغ موسیقی شکوفا میشود. «در این عرصه سازمانهایی چون صداوسیما، وزارت ارشاد اسلامی، حوزه هنری سازمان تبلیغات و کانونهای فرهنگی و هنری فعالیت کردند.» سراج میخواهد پس از گذشت 10 سال از آغاز دوران شکوفایی، فعالیتهای این نهادها را بدون حُب و بغض بررسی کرده و براساس آن آینده را پیشبینی و برنامهریزی کند. به نظر میرسد پیشبینیهای ایشان تا حد زیادی درست بوده است. مسیری که با تعالی آغاز شده، با ورود «سفارش» و «مبلغ» دوره «موسیقی برای موسیقی» فرا میرسد و درنهایت با «جنگهای شادی» زمانه «موسیقی به سوی ابتذال» ادامه مییابد.
اگرچه در نگاه او صداوسیما در این عرصه سهلانگاری کرده و باید تغییررویه دهد اما آنچه در عمل شاهد بودیم، پیروی دیگر نهادها از صداوسیماست. او ابتدا تعریفی از موسیقی موفق ارائه میکند: «شاید بتوان گفت «اثر موسیقی موفق» اثری است که: 1-توفیق تاثیر مثبت بر مردم داشته باشد. 2-توفیق استقبال از طرف مردم را دارا باشد. 3- اکثریت اهل فن بر آن صحه بگذارند. 4-تکراری و تقلیدی نباشد. 5-زمینههای ابتکار و نوآوری داشته باشد. 6-بیانگر دردهای جامعه و منطبق با مسائل روز باشد.» با این معیارها سرودهایی مانند «ایران ای سرای امید» ساخته کانون هنری چاووش، «نینوا» ساخته حسین علیزاده و با سرمایه شخصی، «کجایید ای شهیدان خدایی» ساخته وزارت ارشاد و «خمینی ای امام» ساخته صدا و سیما واجد هر 6 ویژگی هستند.
سراج صداوسیما را بهخاطر عدمتناسبی که بین بودجه و هزینه و آثار «موفقی» که تولید کرده است، دارد مورد نقد قرار میدهد. «درحالی که صداوسیما بودجه بسیار زیادی صرف واحد موسیقی خود میکند، اما تنها تعداد سرودها اضافه میشود و از کیفیت چندان خبری نیست. گاهی سرودهایی نظیر «نهجالبلاغه» و «بابا خون داد» تهیه میشود که ملودی اولی اهانت به شأن نهجالبلاغه و عدمانطباق شعر و ملودی در دومی (ملودی شاد و شعر غمانگیز) گویی حکایت از این دارد که چون بابا کشته شده است باید خوشحال باشیم و برقصیم که حاصل اینگونه کارها در درازمدت، دستکاری و کجومعوج کردن سلایق مردم است.»
در جایی دیگر خبر از چیزی میدهد که میتوان آن را ریاکاری نامید. «گاهی چند کلمه مقدس مانند «اللهاکبر»، «لاالهالاالله» و... برای جا انداختن سرودها و ملودیهای مبتذل سوءاستفاده شده است.» علت اقبال عمومی به نوارهای موسیقی ایرانی در بازار را تکخوانیهای ضعیف و بدون ساز در صداوسیما بیان میکند. سراج از چیزی به نام «موسیقی برای موسیقی» میگوید و علت اقبال مردم به آن را خنثی بودن موسیقی صداوسیما میداند. ایشان ایرادی منطقی به نوعی از موسیقی وارد میکند که خود را عرفانی میداند. «غافل از اینکه عرفان و ادعا اصولا باهم سازگار نیست و اولیای خدا و عرفا هیچگاه مستقیما داعیه عرفان نداشتهاند؛ بلکه آثار و احوال و رفتارشان از معرفت حکایت میکند.» از نگاه نویسنده یادداشت این کارها کلاهبرداری است. در این مورد هم به نظر میرسد در همچنان بر همان پاشنه میچرخد اما تفاوت در این است که قبلا نمیشد دوغ را از دوشاب تمیز داد؛ اما امروز دوغ و دوشاب با هم قاطی شده و معجون عجیبی درست شده است. آشتی صداوسیما با موسیقی ایرانی، آرام و با احتیاط است. ابتدا ساز و آواز و سپس تصنیف و اشعار قدما. این آثار بهصورت سفارشی و در ازای مبلغی انجام میشود. «سفارش» و «مبلغ» باعث میشود که مفهوم شعر در آهنگسازی مطرح نباشد و خواننده نیز هرچه باشد میخواند و درنتیجه تصانیفی تولید میشود که از هر 10 تصنیف، یکی هم شنیدنی نیست. «در این میان حافظ و سعدی و مولوی هم حضور ندارند که از حق خودشان دفاع کنند» تصنیفهایی که در زمانه «موسیقی برای موسیقی» ساخته میشود دارای چند مشخصه هستند: «ویژگیهای اینگونه تصانیف از این قرار است: 1-لطف و دلانگیزی موسیقی ایرانی را خدشهدار میکنند. 2-اشعار نغز و پرمعنای قدما را نقض میکنند. 3-قسمتی از برنامههای صداوسیما را پر میکنند 4. به بینندگان و شنوندگان این توفیق را میدهند که از دیدن و شنیدن برنامهها صرفنظر کنند.»
«موسیقی به سوی ابتذال» بخش دیگری از پیشبینیهای دقیق حسامالدین سراج است. آنچه بهعنوان تزریق روحیه نشاط و شادی در جامعه بابشده همان چیزی است که او موسیقی به سوی ابتذال مینامند. «جشنوارههای موسیقی پا میگیرد که به نوبه خود، در صورت برنامهریزی سالم، حرکت سازندهای میتواند باشد. اما کار به جُنگهای شادی منتهی میشود. گاه برنامههای موسیقی بسیار سطحی و فاقد ارزش هنری به بهانه شاد کردن مردم تحویل جامعه میشود.» بعد از گذشت بیش از 30 سال از این یادداشت با نگاهی به وضعیت امروز به نظر میرسد موسیقی مبتذل حالا دیگر به هر بهانهای یا دقیقتر بگوییم، بدون هیچ بهانهای تولید و عرضه میشود.
بازخوانی یک استفتای تاریخی
در نوزدهم شهریورماه سال ۱۳۶۷ استفتایی از امامخمینی درباب آلات موسیقی و شطرنج شد که ایشان درباب موسیقی پاسخ دادند که «خریدوفروش آلات مشترکه بهقصد منافع محللۀ آن اشکال ندارد.» بعد از انتشار این پاسخ آیتالله قدیری از شاگردان امامخمینی طی نامهای از ایشان دراینباره سوال پرسید و با استناد به برخی روایات درباب این فتوای امامخمینی مناقشه کردند. امامخمینی در پاسخ خود به نقش اقتضائات زمان و مکان در فرآیند اجتهادات و استخراج احکام، اشاره کردند و از نگرش تقلیل گرایانه قشری از روحانیت به احکام اسلامی و بیتوجهی به اقتضائات زمان و مکان در فتواهای فقهی گلایه کردند.
امامخمینی در زمانی این فتوا را صادر کردند که از نظر بسیاری از مراجع بهطور کلی استفاده و خریدوفروش آلات موسیقی حرام بود، اما ایشان تشخیص دادند که با توجه به تغییر عرف مردم، موسیقی و ابزارآلات آن میتواند در خدمت منافع حلالی نیز قرار گیرد. ایشان دیگر فقط با رویکرد نظری به این مساله نگاه نمیکردند، بلکه اینبار در عرصه حکومتداری این نیاز را تشخیص دادند؛ زیرا در این عرصه، سیل عظیم موضوعات و مسائل جدید مطرح بود که میبایست با نگاهی جامع و همهجانبهنگر حلوفصل شوند تا شائبه ضعف دین مبین اسلام در برخورد با مسائل جدید نیز رفع شود.
امام خمینی با دردست گرفتن پرچم حکومت اسلامی و با مواجهشدن با مسائل متعدد اجتماعی، فردی، سیاسی و اقتصادی، رویکرد تازهای را اتخاذ کرد. رویکردی که پویا و پاسخگو به تمام مسائل خرد و کلان جامعه باشد. خود ایشان دراینباره تاکید کردهاند: «زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در اجتهادند. مسالهای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مساله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند.» لذا بعد از انقلاب، امام در عرصه حکومتداری و با توجه به اقتضائات زمان و مکان نظرات خود را درباب موسیقی تعدیل کرد.
ایشان معتقد بود که در آن شرایط زمانی و مکانی برخی از موسیقیها میتواند فایده هم داشته باشد و براین اساس نمیتوان موسیقی را ذاتا حرام دانست. امام خمینی در سالهای بعد از انقلاب بهتدریج سرودهایی که محتوای انقلابی داشت، تأیید و پخش آنها را از صداوسیما بلااشکال دانست. یکی از این سرودها سرودی بود که به مناسبت شهادت استاد مطهری اجرا شد. نام این سرود «ای شهید مجاهد مطهر» بود. مهرداد کاظمی یکی از موسیقیدانان اوایل انقلاب میگوید این سرود باعث واکنش امامخمینی درباره موسیقی شد. وی تأیید امام از این موسیقی را عامل بازشدن راه موسیقی بعد از انقلاب میداند. به گفته وی با اجرای این سرود بهیکباره نگاهها به موسیقی تغییر کرد. وی با نقل خاطرهای میگوید: «حاجسید احمد خمینی خودش به بنده گفت که وقتی امام این کار را گوش کردند، بسیار لذت بردند و گفتند باید در این فرم، موسیقیهای خوبی ساخته شود. در همین گفتوگوها در دو جا دیدم که امام حمایت بسیار زیادی از موسیقی کردند.
یکی در زمان انتشار دو آهنگ «مطهری» و «اللهاکبر، خمینی رهبر» بود و دیگری به بعدها مربوط میشود که من آهنگ «ای ساربان» را خواندم. وقتی آهنگ «ای ساربان» را خواندم خود سیداحمد خمینی عین این جمله را به من گفت که بابا روزی دوبار با این آهنگ شما اشک میریزد و گریه میکند. امام بعد از این قطعه بود که فتوا دادند و گفتند موسیقی در این فرم حلال است.» قطعه «ای ساربان» به یاد شهدای ۷تیر با استفاده از شعر سعدی در سال ۱۳۶۶ ساخته شد و مهرداد کاظمی آن را خواند. با توجه به اینگونه آثار میتوان دریافت که محتوا و رسالت موسیقی از عوامل مهمی است که امامخمینی به آن توجه داشته است و یکی از مهمترین عوامل حرمت یا حلیت یک اثر موسیقایی به آن مرتبط است.