علامه حکیمی پس از پیام 8 ماده‌ای امام‌خمینی(ره) در آذر 61، جهان‌بینی سیاسی- مذهبی خود نسبت به جمهوری اسلامی را تشریح کرد
علامه حکیمی می‌گوید سال‌ها پیش از انقلاب و در کتاب «فریاد روزها» کلمه «فریادگر» را برای امام انتخاب کرده چراکه: «آن روز مدتی بود که در حوزه فریادگرسازِ تشیع، فریادگری به هم نرسیده بود و همه ارزش‌های متعالی در دست سقوط و نابودی بود. امام فریادی بود در ‌سکوت، خروشی بود در رکود و قیامی بود در قعود.»
  • ۱۴۰۰-۰۹-۲۰ - ۰۲:۲۰
  • 00
علامه حکیمی پس از پیام 8 ماده‌ای امام‌خمینی(ره) در آذر 61، جهان‌بینی سیاسی- مذهبی خود نسبت به جمهوری اسلامی را تشریح کرد
در عصر غیبت باید حاکمیت مذهبی فعال باشد
در عصر غیبت باید حاکمیت مذهبی فعال باشد

محسن تاجیک، روزنامه‌نگار: «فریاد مقدسِ فریادگران تاریخ همواره توجه‌دهنده به یک اصل یا برحذر دارنده از یک انحراف است. وجدان‌های عالی و بیدار هیچ‌گاه تحمل نمی‌کنند که جامعه از اصل‌ها و اصالت‌ها غافل مانده یا به انحراف‌ها و بی‌راهه‌روی‌ها دچار شود.» این جملات، توصیف علامه محمدرضا حکیمی از پیام هشت‌ماده‌ای امام‌خمینی به قوه قضائیه و ارگان‌‌های اجرایی کشور در رابطه با اسلامی شدن قوانین در نظام جمهوری اسلامی است؛ پیامی که 24 آذرماه 61 توسط امام صادر شد و به‌نوعی بزرگ‌ترین منشور رعایت حقوق شهروندی برای تامین امنیت اجتماعی و قضایی مردم به حساب می‌آید.

چکیده این پیام هشت‌ماده‌ای عبارت است از: «1- قوانین شرعیه تهیه و تصویب و ابلاغ آنها انجام شود. 2- به صلاحیت قضات، دادستان‌ها، دادگاه‌ها و سایر کارمندان و متصدیان امور بدون اشکال‌تراشی‌های جاهلانه و تندروی رسیدگی شود. 3- قضات با استقلال و بدون ملاحظه از مقام‌ها انجام‌وظیفه کنند. 4- هیچ‌کس حق ندارد کسی را بدون حکم قاضی توقیف یا احضار کند. 5- هیچ‌کس حق ندارد در مالِ کسی و درمورد حق کسی دخل و تصرف کند یا توقیف و مصادره کند مگر به حکم حاکم شرع. 6- هیچ‌کس حق ندارد به خانه یا مغازه یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آنها وارد شود یا کسی را جلب کند یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت کند یا نسبت به فردی اهانت کرده و اعمال غیرانسانی و اسلامی مرتکب شود یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند یا برای کشف گناه و جرم هرچند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد یا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غیر کند یا اسراری که از غیر به او رسیده ولو برای یک نفر فاش کند. 7- آنچه ذکر و ممنوع اعلام شد، غیرمواردی است که در رابطه با توطئه‌ها و گروهک‌های مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی است که در خانه‌های امن و تیمی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی، ترور شخصیت‌های مجاهد و مردم بی‌گناه کوچه و بازار و برای نقشه‌های خرابکاری و افساد فی‌الارض اجتماع می‌کنند و محارب خدا و رسول هستند. 8- رئیس دیوان عالی کشور و نخست‌وزیر برای سرعت بخشیدن به امور مذکور مسئول هستند.» امام در پایان این پیام اضافه می‌کند: «لازم است در سراسر کشور، در مراکز استانداری‌ها، فرمانداری‌ها و بخشداری‌ها هیات‌هایی را که مورد اعتماد و وثوق هستند انتخاب کنند و به ملت ابلاغ شود که شکایات خود را درمورد تجاوز و تعدی ماموران اجرا که به حقوق و اموال آنان سر می‌زند به این هیات‌ها ارجاع کنند و هیات‌های مذکور نتیجه را به آقایان تسلیم و آنان با ارجاع شکایات به مقامات مسئول و پیگیری آن متجاوزین را موافق با حدود و تعزیرات شرعی مجازات کنند.»

علامه حکیمی می‌گوید سال‌ها پیش از انقلاب و در کتاب «فریاد روزها» کلمه «فریادگر» را برای امام انتخاب کرده چراکه: «آن روز مدتی بود که در حوزه فریادگرسازِ تشیع، فریادگری به هم نرسیده بود و همه ارزش‌های متعالی در دست سقوط و نابودی بود. امام فریادی بود در ‌سکوت، خروشی بود در رکود و قیامی بود در قعود.» او معتقد است: «مدعای خونین نگاره ملت ما «استقلال، آزادی جمهوری اسلامی» است. برای حصول «استقلال» باید وابستگی‌ها قطع شود، برای«آزادی» اختناق‌ها و برای «جمهوری اسلامی» خلاف شرع‌ها و خلاف انسانیت‌ها؛ اینهاست عناصر اصلی فریادِ فریادگرِ بزرگ. پس از ۲۲ بهمن 57 یکی از این فریادهای سازنده اگر مورد عمل قرار بگیرد، پیام بسیار مهم 24 آذر است.» علامه حکیمی این‌ سخنان را سه روز پس از پیام هشت‌ماده‌ای امام در سرمقاله کیهان می‌نویسد. او توضیح می‌دهد پیام امام به او‌ انگیزه داده تا در یادداشتی نسبتا مفصل به این پیام بپردازد و در کنار آن درباره نهضت امام، فلسفه گرایش خود به این نهضت، جها‌ن‌بینی سیاسی_مذهبی‌اش، مکانیسم حاکمیت مذهب تشیع، میزان انطباق عملکردها و آرمان‌ها در جمهوری اسلامی، نارسایی فقه موجود و لزوم بسط مبانی اجتهاد و غنی‌تر ساختن فقه جعفری در حوزه‌های علمیه و... بنویسد. مرحوم علامه در این مقاله با استناد به 40 نکته محوری کتاب «ولایت فقیه» امام خمینی، آنها را به‌عنوان اصول فکری و مبانی حکومت اسلامی و دستورالعملی برای پیاده‌سازی در جامعه ایران می‌داند: «هنگامی که این بحث‌ها و درس‌ها [کتاب ولایت فقیه] منتشر شد و به‌دست ما رسید، فروغ بزرگ امید در دل‌ها دمید و جانی تازه به کالبدها آمد. چرا؟ چون با توجه به مسائل عمیقی که در آن کتاب مطرح شده بود، به این نتیجه رسیدیم که نه‌تنها دردها بر رهبر روشن است، بلکه دواها و درمان‌ها نیز در نظر وی شناخته شده است... افکاری که در این کتاب عرضه شده چنان است که امروز نیز هر مسلمان آگاهی و هر مصلح اسلامیِ آرمانجویی بیش از این نمی‌خواهد که همان‌ها جامه عمل بپوشد.» این مقاله علامه حکیمی در چهار شماره متوالی کیهان و به صورت به‌هم پیوسته از 27 آذر تا 30 آذر 61 چاپ شده است. در ادامه بخش‌هایی از این مقاله مفصل و طولانی را بازخوانی خواهیم کرد. لازم به ذکر است تمامی مطالبی که در ادامه آورده می‌شود، عینا متعلق به یادداشت مذکور استاد حکیمی در روزنامه کیهان است.

  پیام امام یادآور نامه علی(ع) به مالک‌اشتر بود

من از سابق معتقد بودم هرگاه امام پیامی می‌دهند به‌ویژه پیام‌هایی از این‌گونه باید چندین روز در مطبوعات و دیگر رسانه‌ها مطرح کرده و مورد شرح و تبیین قرار گیرد و علت صدور پیام، جهت پیام، توجیه پیام، محتوا و مدعای پیام به‌خوبی بازگو شود و مسئولان مستقیم و غیرمستقیم پیام شناسانده شوند تا جامعه ایثارگر فداکار و قشر نجیب و استوار بد از خوب، سره از ناسره، متعهد از نامتعهد، فرصت‌طلب از انقلابی، خائن از خادم و جاهل از کاردان بازشناسند و تکلیف خویش بدانند اما این کار کمتر تاکنون انجام شده است... مواد هشت‌گانه پیام امام خمینی پیوسته یادآور سفارش‌های امام‌علی(ع) است به کارگزاران و عاملان و مجریان حکومت اسلامی آن امام. لیکن از این میان، ماده‌های 4، 5 و 6 پیام به صورتی خاص یادآور خطبه 27 نهج‌البلاغه است. در این خطبه علی(ع) از ظلمی سخن می‌گوید که در جامعه اسلامی اتفاق افتاده و چنان چیزی گمان نمی‌رفته است. این خطبه همان خطبه معروف «جهاد» است. علی(ع) وقتی آگاه می‌شود که لشگری مهاجم وارد یکی از شهرهای حکومت شده‌اند و برخی از آن لشگریان ستم را به آنجا رسانیده‌اند که خلخال از پای زن مسلمان و زن غیرمسلمان درآورده‌اند، از خشم مقدس آکنده می‌شود و یک سخنرانی عمومی می‌گذارد و مردم را دعوت به قیام و جهاد می‌کند و می‌فرماید «اگر مرد مسلمان از شنیدن چنین حادثه‌ای از غصه بمیرد، نه‌تنها درخور ملامت نیست، بلکه دق‌کردن از این غم، شایسته یک مسلمان است.» علی(ع)، پیشوای مردان و جوانمردان، ظلم را این‌چنین می‌بیند و در برابر ظلم این‌چنین می‌خروشد، آن هم ظلمی که از سوی لشکریان بیگانه وارد شده است، پس وای بر ظلمی که از سوی ماموران خودی باشد! چگونه رهبر انقلاب اسلامی، گوشش به ندای جد خویش و امام خویش نباشد؟ چگونه می‌توان پذیرفت که در حکومت اسلامی، آن هم حکومت انقلابی اسلامی، ظلم و تعدی و تحقیر شخصیت انسانی و پایمال کردن حقوق مردم و نادیده گرفتن منزلت دیگران روا باشد و عملی شود؟ مگر على(ع) امام ما نیست؟ مگر او در آخرین وصیت‌های خویش نفرموده است«دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید»... در جامعه اسلامی نباید کار به دست هر کس بیفتد و به هر باتربیت و بی‌تربیتی ماموریت داده شود و کار به جایی برسد که دل امام را این‌گونه به درد آورد و او را این‌سان به فریاد وا دارد. باید دید که چه می‌شود که امام این‌گونه می‌خروشد؟ معلوم است که ماده 4 تا 6 این پیام، ناظر به کردارها و رفتارهای غیرانسانی و غیراسلامی عده‌ای از ماموران رسیدگی و جلب و قبض است و همین‌طور احکام ناشیانه و غیرانسانی و غیراسلامی که به دست آنان داده می‌شود.

  آیا انقلاب و جمهوری اسلامی در مسیر آرمان‌های خود حرکت می‌کند؟

گاه اشخاصی، سوالی قریب به این مضامین از من می‌کنند: شما از ۲۰ سال پیش تاکنون [سال 61] مذهب تشیع را دارای نظام فردی، اجتماعی، نظامی، سیاسی، مالی، فرهنگی و اداری دانسته‌اید و آن را میزان ساختن جامعه صحیح و «مدینه اعلون» (شهر زندگی انسان‌های والا) معرفی کرده‌اید و نتیجه دادن تعالیم تشیع را منوط دانسته‌اید به حاکمیت پیدا کردن آن تعالیم و در همین ارتباط در طول این سال‌ها از سال 40 همواره مردم را به تشکل برای حاکمیت بخشیدن به ارزش‌های تشیع فراخوانده‌اید و حماسه‌های خونبار تشیع را در پیش‌دیده‌ها ترسیم کرده‌اید، تا خون در رگ جامعه به جوش‌ آید و به جامعه جهش‌هایی داده شود... و پیرو همین طرز تفکر اصیل، از نهضت امام خمینی پس از پیدایش آن پیوسته با شور و اعتقاد دفاع کرده‌اید و آن را رواج داده‌اید و در کتاب‌های خویش همواره دم از روحانیت و روحانیون مجاهد و مقاوم زده‌اید... سوال این است: اکنون نظر شما چیست؟ آیا شما الان آرمان‌های اسلامی انقلابی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی خویش را در ارتباط با یک حاکمیت ملی، تحقق یافته می‌بینید یا نه؟ پاسخ به این سوال را اگر بخواهیم به‌طور خلاصه بگوییم، می‌توانیم یکی از جمله‌های دردمندانه امام را نقل کنیم که به این مضمون بارها فرموده‌اند: «ما هنوز در راه تحقق بخشیدن به یک حکومت اسلامی هستیم»، «هنوز حکومت ما اسلامی نشده است»، «می‌خواهیم اسلامی بشود»، «زحمت می‌کشند که اسلامی بشود» می‌توان حدیث مفصل را از این مجمل خواند و همین پیام امام (فرمان هشت‌گانه) نیز موید مطلب است و تاثرات خاطر امام، دراین پیام، معلوم می‌دارد که هنوز آقایان اندر خم یک کوچه‌اند، به‌ویژه در استقرار بخشیدن به عدالت اجتماعی و تعالی شخصیت انسانی. البته مشکلات را نباید از نظر دور داشت و در مسائل تدریجی‌الحصول توقع دفعی‌الحصول بودن نباید کرد. لیکن مشکلات دو قسم است: یکی از ناحیه بیگانه و دیگری از ناحیه خودی. قسم دو مقابل تحمل نیست، به‌ویژه برای ملتی غرق در خون و ایثار. تدریجی‌الحصول بودن نیز دو قسم است: یکی آنکه می‌خواهد آن را درست کند و دیگرى آنکه نمی‌خواهد و آنکه می‌خواهد نیز دو قسم است: یکی آنکه با سرعت و قاطعیت عملی می‌شود و دیگری آنکه با اهمال و تردید. آنچه مورد توقع همه توده‌هایی است که پیوسته از آنها دم می‌زنم قسم اول است و بدتر از مشکلات، تفکرات منحط و غیرانقلابی است که ممکن است انقلاب و خون شهیدان را بر باد دهد.

  در جست‌وجوی حقیقت

من از دوران نوجوانی به صورتی عمیق، متوجه محرومیت‌های انسانی و نابسامانی‌های اجتماعی و دردهای بشری شدم. این بود که هرچه سپس به مکتب‌ها و مذهب‌ها سر زدم، چیزی که بتواند انسان را در دو بعد وجودی او تامین کند، یعنی انسان محروم را نجات دهد و راه کمال معنوی را نیز به او بیاموزد، نیافتم. اگر مکاتب و فلسفه‌ها و احزابی بودند که دعوی نجات دادن انسان داشتند، اولا در این دعوی چندان صادق یا موفق نبودند، ثانیا درنهایت یک بعد از مشکل انسان را می‌خواستند حل کنند. بعد رفاهی و برای همین امر هم نمونه‌های خوب و موارد چندان موفقی نداشتند. من در کشاکش این افکار، در جست‌وجوی مکتبی و مذهبی بودم جامع که هم ابعاد باطنی و روحی و معنوی انسان را هدایت کند و کمال بخشد و هم ابعاد مادی، ظاهری، اقتصادی و رفاهی او را... در آن ایام هنگامی که به گفته‌ها و کرده‌های جریان‌های سوسیالیستی و امثال آنها فکر می‌کردم، می‌دیدم این جریان‌ها و احزاب و مرام‌ها، که مدعی نجات انسان و گرفتن حق محرومان هستند، آنچه در کشورهایی برحسب این ادعا عملی شده، چیزی نیست که در خور شأن انسان و هماهنگ با عظمت مدعا باشد. گذشته از این، این جریان و مرام با حذف معنویت و خدا، از قلمروی حضور انسان درحیات، زیانی عظیم و جبران‌ناپذیر به انسانیت وارد می‌کند و بدین‌گونه نمی‌تواند برای انسان عمیق جاذبه‌ای داشته باشد. من در پی مکتبی می‌گشتم که هم به خدا مومن باشد و هم به انسان (یومن‌بالله و یومن‌للمومنین) که انسان مخلوق خداست. مکتبی که در خداشناسی و غرق شدن در ابدیت و پیمودن قله‌های معرفت بی‌نظیر باشد و در احترام به شخصیت انسانی و کوشش برای رفع محرومیت انسان‌ها و بزرگداشت مقام انسان نیز بی‌نظیر... مکتبی که هم انسان را به خدا راهبر شود و هم حقوق ازدست‌رفته محرومان را باز پس بگیرد و از حلقوم سرمایه‌داران و بهره‌کشان و ستمگران بیرون کند و به آنان برساند. در جست‌وجوی چنین مکتب و مذهبی مجددا به مذهب تشیع رسیدم و به خط مردمی و اصیل اسلام. یعنی: اسلام علی بن ابیطالب(ع)، اسلام علی و اولاد علی(ع)، اسلام نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه، اسلام خطبه‌های فاطمه زهرا(س) و سخنرانی‌های زینب کبری(س)، اسلام سخنان امام حسین(ع) درباره تکالیف متعهدان و نامه امام زین‌العابدین به محمد بن مسلم زهری و دیگر دربارگرایان، اسلام حرکت‌های تشکیلاتی امام صادق(ع) و تنظیمات سیاسی_نظامی امام هفتم و اسلام مقاومت ۲۰ساله امام هادی در برابر دربار عباسی و خلاصه، اسلام زهد‌های پایدار و مقاومت‌های استوار. شور این آرمان مقدس مرا واداشت تا در ابعاد جامع مذهب تشیع مطالعه و دقت کنم و به‌ویژه در مسائل انسانی و مردمی و تعالیم حقوقی این نظام مقدس ژرف بنگرم و بدین‌گونه، به جهان‌بینی و نظام کامل فکری و عملی که می‌جستم، در این مذهب و مکتب دست یافتم.

حاکمیت مذهب باید فعال باشد

چون روشن است که هر تفکر، جهان‌بینی و مرامی باید دارای قدرت باشد تا عملی شود و برای به‌دست آوردن قدرت، فلسفه سیاسی و برنامه حاکمیت لازم است و برای تحقق دادن به فلسفه سیاسی وحاکمیت، تشکل لازم است و برای تشکل، رهبری و مدیریت ضروری است، من به این نتیجه رسیدم که پس در عصر غیبت نیز باید خط حاکمیت مذهبی موجود و فعال باشد و در این مقام همواره می‌اندیشیدم که باید جریانی در جامعه پدید‌ آید که توده‌های مذهبی را متشکل سازد و به مراسم مذهبی و سنتی، محتوای زمانی دهد و به تظاهرات دینی بُعد حضور اجتماعی بخشد. به‌عنوان مثال، نوحه معروف «روز عاشورا است امروز؛ کربلا غوغاست امروز» را که به یزیدهای زمان زیانی نمی‌رساند و چه خود آنان هم بگویند، به این نوحه و شعار تبدیل کند: «روز عاشورا است امروز؛ پهلوی رسوا است امروز»، که ستیز بایزید زمان است و بهره‌برداری زنده و حسینی است از مراسم عاشورا... من می‌خواستم از طریق تشکل توده‌های مذهبی و یک قیام متعهدانه و یک حرکت کلی آگاهانه، دستگاه فاسد منهدم شود و عوامل جانی و بی‌دین و نوکر بیگانه طرد و معدوم شوند و حق حاکمیت به افراد شایسته از اهل حق و مسلمانان انقلابی و آگاه و غیرمرتجع و به دور از بسته ذهنی وفتور بازگردد تا اسلام رونق یابد و احکام قرآن کریم با درک درست و مترقی و جامع عملی شود و ظلم و استثمار از جامعه رخت بربندد و محرومیت و استضعاف نابود شود و شخصیت خردشده انسانی بدو باز گردد و جامعه‌ای بر معیار نهج‌البلاغه که خط حاکمیت اسلامی است که به وسیله على(ع) ترسیم و عمل شده است، بنا شود.

  چرا امام خمینی؟

ترویج از حرکت یادشده را به‌طور کلی تکلیف تشخیص دادم و با خط فکری خود و برداشتی که از تعالیم جامع و والای اسلام اصیل و مثل علیای علوی داشتم، تا حدود بسیاری موافق یافتم. جهات شخصیه امام نیز موید این گرایش بود. به‌ویژه که همواره از مراتب تقوی و الهی و شجاعت و درایت ایشان آگاه می‌شدیم و می‌شنیدیم که این مرد بزرگ، به هیچ روی در کار سستی ندارد و فتور نمی‌پذیرد و دنباله رها نمی‌کند و از همه جالب‌تر اینکه دیواری دور او را نگرفته است و اطرافیانی ندارد حتی از میان نزدیکان و بستگان خویش و به هیچ‌گونه نفوذپذیر نیست و مترقی و پیشرو و مجاهد و بی‌باک است... من از روزگاری دور این تجربه را داشتم که در جامعه‌ای مذهبی از نوع جامعه ایرانی هیچ حرکتی بدون دخالت مرجع تقلید که صاحب فتوا و اقدام باشد به ثمری که باید برسد، نمی‌رسد. در حرکت‌های سازنده اجتماعی، در اجتماعی دینی، کنارهم نشستن چند روشنفکر، اعلامیه دادن چند ناراضی، تلف شدن چند پرشور درگیر، حرکاتی سطحی و محدود است و نمی‌تواند اعماق و اقشار را به قیام وادارد. این بود که پیوسته منتظر یک حرکت دینی حوزه‌ای آگاهانه و مترقی بودم، مخصوصا با تجربه‌ای که در آن روزگار از اقدام نواب صفوی به دست آمده، این تجربه نشان داد که اقدام‌های دگرگون‌ساز حتی به‌دست کسانی چونان نواب‌صفوی ممکن است به شکست منتهی بشود. به عبارت دیگر نشان داد که در حوزه مذهب هر مقام و هر اقدام‌گری موثر نخواهد بود، مگر انفجاری در نوک قله پیدا شود و نایب امام به‌پا خیزد.

  اهمیت فقه جعفری(ع) به تکرار مسائل وضو و غسل نیست

کتاب «ولایت فقیه» امام باید همیشه در دست علما، طلاب و روحانیون باشد و دائم آن را مرور کنند تا دوباره دچار غفلت‌های سیاسی و اجتماعی و محدود اندیشه‌ها و بسته ذهنی‌های معمول نشوند. امام می‌فرمایند و درست هم می‌فرمایند: «مبلغانی که در حوزه‌های روحانیت درست کرده‌اند و تصور نادرستی از اسلام در اذهان عامه به‌وجود آورده و شکل ناقصی که در حوزه‌های علمیه عرضه می‌شود، برای این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلام را از آن بگیرند.»(کتاب ولایت فقیه)... باید برای این همه مسائل عمده‌ای که در حیات بشر در قرن بیستم افزوده شده و این همه حوادث واقعه‌ای که پیش آمده است، فکری کرد و ابواب و فصول دیگری براساس ادله اربعه و مبانی اجتهاد وارد فقه ساخت. برخی کسانی که استعداد زیادی ندارند و در این مسائل کار نکرده‌اند، نگرانند آنچه دارند از دست‌شان گرفته شود. از این جهت از بسط مبانی اجتهاد و غنی‌تر ساختن فقه جعفری براساس تعالیم خود جعفر بن محمد(ع) جلوگیری می‌کنند و هر حادثه‌ای و واقعه‌ای را، حتی مسائلی را از قبیل قوانین گسترده و کار کارگر در همان محدوده سابق می‌جویند که به فرموده امام خمینی عرضه‌ای ناقص است. این موضع‌گیری‌های جاهلانه یا غافلانه یا خام، ممکن است به مذهب غنی و فقه گسترده مذهب آل‌محمد(ص) زیان برساند. فقه غنی جعفری، عظیم‌تر از آن است که قوانین دست‌وپا شکسته‌ای از آن در هر باره‌ای عرضه کنیم و آبروی آن را ببریم. باید کار به دست دانایان خردمند و آگاهان پراستعداد باشد یا چنین کسانی تربیت شوند. در نظام جدید حوزه‌ها نیز باید این خواسته‌های به‌حق و ارشادهای درست امام منظور شود. اهمیت فقه جعفری(ع) به تکرار مسائل وضو و غسل نیست، به نشان دادن خط غنی و سالم و سازنده «حوادث واقعه» است. برخی از آقایان احکام حوادت واقعه را با وقایع سابقه یکی گرفته‌اند.

  مواجهه با اوج‌ها و حضیض‌ها

من از همان اوقات به جوانب کار و مسائل گوناگون موضوع توجه داشتم و بر اوج‌ها و حضیض‌ها واقف بودم و گاه در این مقوله‌ها با دوستان فکری و سیاسی و دینی مطالبی را در میان می‌گذاشته و برخی نواقص را به یاد می‌آوردم و گاه در نوشته‌های خویش تا جایی که می‌شد خاطرنشان می‌ساختم و چاره‌اندیشی‌هایی ارائه می‌دادم و زیان بزرگ نداشتن نیروهای انسانی کارآمد و لازم را با کسانی که به نحوی دخالت در امور داشتند، گوشزد می‌‌کردم و خطر عظیم مقدس‌نمایان و مرتجعان را در هر شغل و لباس بسیار جدی می‌گرفتم؛ چنان‌که امام نیز در کتاب «ولایت فقیه» این خطر عظیم را بسیار جدی تلقی کرده‌اند و ما امروز به‌صورتی دردناک شاهد این خطر هستیم، خطری که ممکن است با ضمیمه شدن دیگر جریان‌های انحرافی بدان تا سر حد از بین بردن آثار خون شهیدان پیش برود و کار خود را بکند... افکاری که در کتاب «ولایت فقیه» [امام خمینی] عرضه شده است، چنان است که امروز نیز هر مسلمان آگاهی و هر مصلح اسلامی آرمانجویی بیش از این نمی‌خواهد... اگر این تعالیم به عمل در نیاید، من و امثال من، دوباره دچار ذهن‌گرایی و آرمان‌خواهی می‌شویم. و امید از فضل خدا و عنایت حجت عصر(ع) و اثر خون شهیدان و اخلاص اخلاص‌مندان این است که چنین نشود و آرمان‌ها تحقق یابد... اگر تمتع‌طلبی نباشد، اگر نفوذ عوامل سرمایه‌داری نباشد، کارها درست می‌شود؛ در سفر و در حضر. تا وقتی که در یک سوی آبادی‌خانه‌هایی محقر (۵۰ متر و کمتر و بیشتر) با چند تن سکنه وجود داشته باشد و در یک سوى آبادى خانه‌هایی از آن دست که هست و مع‌الاسف بعضی هم محل سکنای اشخاصی باشد که نباید باشد هنوز نمی‌توان چندان دم از اسلامیت روابط حیات زد. وقتی پیش‌نویس قانون کار از آن دست است که دیدیم، نمی‌توان فکر کرد کشور، کشور جعفربن‌محمد(ع) است. عجبا که رفته‌رفته چطور تعالیم امام خمینی را هم به دست فراموشی می‌سپارند. این همه تجلیلی که امام از طبقه شریف و زحمتکش کارگر کردند، حاصلش همین شد؟ آیا اگر دشمنان به ما بگویند که آنچه درباره محرومان و زحمتکشان می‌گویید تعارف است و در مقام قانونگذاری و مسائل جدی بهایی به این مسائل نمی‌دهید، چه خواهیم گفت؟ چرا باید در مملکت جعفری، در قانون کار، جانب کارگران گرفته نشود؟... امام بارها اشاره و تصریح فرمودند که باید قوانین شرعی باشند. اصلا معنای حکومت اسلامی همین است. بنابراین آنچه در این پیام (هشت ماده‌ای) مهم بود، اشاره به شرعی بودن قوانین نبود، بلکه اشاره به مصادیق بود. نقطه اوج پیام ذکر مصادیق بود. یعنی ماده‌های 4، 5 و 6 که به اصطلاح علمای بلاغت ذکر خاص بعد از عام است و ما در برخورد انقلابی خود با پیام بر آنها تاکید کرده‌ایم. گاهی چسبیدن به ریشه‌ها لازم نیست، چون معلوم است بلکه باید مصادیق را که جای فرار و تاویل دارد نشان داد و گاهی اصلا تکیه کردن به ریشه‌ها، ضایع کردن نتایج است.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۱