مروری بر پنل‌های تخصصی همایش علوم‌‌انسانی و حکمت اسلامی-10
نسبت حکمت با معماری و شهرسازی مانند نسبت حکمت با هنر، نسبت وثیقی است. مستحضرید که معماری و شهرسازی هم از سنخ دانش هم از سنخ صنعت است و هم از سنخ هنر است. یعنی اینکه دانشی تکنیکی و هنرمندانه است. هم به توصیف امر واقع می‏پردازد و هم توصیه دارد.
  • ۱۴۰۰-۰۹-۱۸ - ۰۲:۰۸
  • 00
مروری بر پنل‌های تخصصی همایش علوم‌‌انسانی و حکمت اسلامی-10
معماری دوران معاصر با فرهنگ اسلامی و ایرانی تناسبی ندارد
معماری دوران معاصر با فرهنگ اسلامی و ایرانی تناسبی ندارد

«همایش ملی علوم‌انسانی و حکمت اسلامی» برای اولین‌بار در معاونت انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی طراحی شد و پنل‌های تخصصی 13‌گانه آن، بستری برای بررسی دستاوردهای علمی و معرفتی اندیشمندان، استادان و فرهیختگان در زمینه نسبت علوم‌انسانی و حکمت اسلامی بوده است. در این نوشتار، خلاصه‌ای از مباحث ارائه‌شده توسط عبدالحسین خسروپناه، معاون علوم‌انسانی این دانشگاه در پنل‌های تخصصی همایش علوم‌‌انسانی و حکمت اسلامی در باب نسبت حکمت اسلامی و تعالی علوم‌انسانی و هنر آورده شده که در ادامه می‌خوانید.

نسبت حکمت با معماری و شهرسازی مانند نسبت حکمت با هنر، نسبت وثیقی است. مستحضرید که معماری و شهرسازی هم از سنخ دانش هم از سنخ صنعت است و هم از سنخ هنر است. یعنی اینکه دانشی تکنیکی و هنرمندانه است. هم به توصیف امر واقع می‏پردازد و هم توصیه دارد. هم با زیبایی زاییده تخیل همراه است، یعنی عنصر تخیل نقش مهمی در زایش زیبایی که از عناصر کلیدی هنر است، دارد. معماری محصول و فرآیند برنامه‏ریزی، طراحی و ساخت سازه‏هاست که متأثر از بینش، منش و کنش جوامع است و زاییده نمادهای فرهنگی و محصولات هنری است. شهرسازی هم طراحی، مدیریت و توسعه فضای شهری برای بهبود زندگی و رفع مشکلات و نیازهای عمومی شهروندان است. این دو تعریف، تعاریف رایج معماری و شهرسازی است با تغییراتی مختصر.  از تعریف مقولات شهرسازی و معماری، این‌گونه برمی‏آید که انسان محور اساسی این دو موضوع است. انسان در ساحت هستی و معرفت و نیازها و ارزش‌ها، نقش تعیین‏کننده‏ای در مدل‏های معماری و شهرسازی دارد. بعضی مدل‏ها می‏توانند نیازهای مادی انسان را تامین کنند، بعضی مدل‏ها نیز می‏توانند نیازهای مادی و معنوی انسان را توأمان تامین کنند. لذا مرکز و محور معماری و شهرسازی، انسان است. همین نکته کافی است تا نسبت حکمت با معماری و شهرسازی نمایان شود چون حکمت مجموعه هستی‏شناسی، انسان‏شناسی، معرفت‏شناسی و ارزش‏شناسی است و این چهار مقوله بر معرفت و عمل اثرگذارند. معماری و شهرسازی نیز هم از سنخ معرفت است هم از سنخ عمل. همان‌گونه که در فلسفه معماری و شهرسازی گفته شده، این دو تنها از سنخ معرفت نیستند، بلکه از سنخ عمل نیز هستند؛ چراکه نوعی صنعت و تکنولوژی محسوب می‏شوند. اما تکنولوژی انسانی است، نه تکنولوژی طبیعی. انواع دیگر فنون و صنایع، تکنولوژی طبیعی هستند، اما معماری و شهرسازی تکنولوژی انسانی و انسان‏شناسانه دارند. بنابراین معماری و شهرسازی کاملا با معرفت و عمل پیوند خورده‏اند و معرفت و عمل نیز با مبانی هستی‏شناسی، انسان‏شناسی، معرفت‏شناسی و ارزش‏شناسی گره خورده‏اند. یعنی هر نظریه‏ای که ما در این 4 ساحت داشته باشیم، بر نظریه‏های معماری و شهرسازی تاثیرگذار است.  بنابراین همان‌گونه که مستحضرید، این دانش کاملا بومی است و به کشور، مذهب، زیست‏بوم و... منتسب می‏شود. اصطلاحاتی مانند معماری اسلامی، معماری یهودی، معماری مسیحی، معماری زرتشتی و... ، اصطلاحات رایجی در دنیا هستند. ه در مورد علومی مانند فیزیک، شیمی، ریاضی و... چنین اصطلاحاتی به کار نمی‏رود. این مساله نشانگر آن است که آموزه‏های اسلامی، مسیحی و... در مبانی شهرسازی و معماری موثر است.

البته معماری با توجه به کشورهای مختلف، متفاوت است. مانند معماری ایرانی، معماری اسپانیایی و... . این امر نشان می‏دهد که فرهنگ بومی هر کشور، بر معماری آن تاثیرگذار است. درواقع زمانی که گفته می‏شود معماری اسلامی ـ ایرانی، درحقیقت منظور معماری است ترکیب‏شده از آموزه‏های اسلامی و ایرانی. این نوع معماری با معماری مثلا اسلامی ـ ترکیه‏ای متفاوت است، هرچند وجوه اشتراکی نیز دارند.  درخصوص معماری اسلامی ـ ایرانی باید تحلیل فلسفی کرد؛ چرا معماری ایرانی و چرا معماری اسلامی؟درحقیقت معماری از زمان باستان تاکنون در تمدن‏هایی مانند ایران، مصر، یونان، چین، روم و...  همیشه مبتنی‌بر آموزه‏های فلسفی بوده است. البته درخصوص شهرسازی باید گفت که دانش شهرسازی و اصطلاحاتی مانند مدنیت، تمدن، شهروندی و شهرنشینی، مفاهیم جدیدی هستند. اما معماری از زمان‏های گذشته مبتنی‌بر ارزش‌های انسانی بوده است.  درحال حاضر و در دنیای کنونی می‏توان معماری را به سنتی، مدرن و پسامدرن تقسیم کرد، البته منظور دوره‏های تاریخی نیست بلکه اکنون انواع این معماری‏ها را در هر کشوری ازجمله ایران می‏توان مشاهده کرد. این تقسیم‏بندی، کاملا فلسفی است. بدین معنا که معماری سنتی، مبتنی‌بر اخلاقیات، عقلانیت و ارزش‌های سنتی است و همین‌گونه در مورد معماری‏های مدرن و پسامدرن. عقلانیت سنتی یا مدرن یا پسامدرن، خود با مفاهیم هستی‏شناسی، انسان‏شناسی، معرفت‏شناسی و ارزش‏شناسی سنتی، مدرن یا پسامدرن پیوند خورده است. مثلا در معماری پست مدرن فوکو، آموزه‏های فلسفه پسامدرن فوکو دخیل است و این معماری بر پایه نظرگاه فلسفی فوکو و گفتمان وی درخصوص جهان پست مدرن بنا شده است. بنابراین بناها و سازه‏هایی مانند مسجد امام در اصفهان، تاج‌محل در آگرای هند، قبه الصخره در بیت‏المقدس، الحمرا در اسپانیا، حمام وکیل در شیراز و باغ فین در کاشان، همگی بر پایه ارزش‌ها و مبانی مذهبی ـ سنتی و بومی بنا شده‏اند. این تاثیرگذاری در کلیه جزئیات نیز قابل مشاهده است، مانند نقش کاشی‏ها، آجرها، رنگ‏آمیزی بنا و... که به مذهب، طبیعت، نوع مدنیت و فرهنگ و... بستگی دارد. بنابراین تفاوت معماری ایرانی و ایتالیایی نتیجه تفاوت در مذهب، فرهنگ، طبیعت و... است.  همین تفاوت در نوع نگاه ملت‏ها به عرفان نیز وجود دارد. در مللی که دیسیپلین عرفانی سختی وجود دارد، بنابراین معماری آنها نیز قوی‏تر خواهد بود. نقاشی‏های میکل آنژ در نمازخانه واتیکان یا کلیسای جامع سن‌پیتر در رم، کاملا مبتنی‌بر عرفان کاتولیک دوره روشنگری قرن شانزدهم اروپاست. این نوع عرفان، اگرچه کاتولیکی است، اما با تفسیر مدرن همراه است، نه تفسیر سنتی. درمورد عرفان اسلامی نیز این امر صادق است. اوج عرفان اسلامی، در قرون ششم تا نهم هجری است با سرآمدانی مانند ابن‌عربی، سهروردی، عطار، جندی، حافظ و مولانا. عرفان این دوره، بر معماری آن اثر عمیقی داشته است. آغاز عرفان و تصوف در ایران، قرن دوم هجری است که ما می‏توانیم آثار آن را در معماری این دوره ببینیم. اما تفاوت معماری قرون اولیه با دوران اوج عرفانی، در تاثیرات عمیق آن است که ان‌شاءالله در کتابی که در آینده نزدیک درخصوص حکمت و عرفان و معماری منتشر خواهم کرد، به پرسش‏های فلسفی بسیاری در این زمینه پاسخ خواهم داد. ازجمله اینکه نسبت علم معماری با علوم انسانی، علوم اسلامی و عرفانی، علوم اجتماعی، علوم هنری، علوم مهندسی، فلسفه و... چیست؟ روش‏شناسی، پارادایم‏ها و استراتژی‏های تحقیق در معماری و شهرسازی کدامند؟ نسبت معماری و شهرسازی با عقلانیت ایمانی، عقلانیت خودبنیاد و عقلانیت نسبی‏گرایی معرفتی چیست؟ نسبت معماری بناهای خاصی مانند مسجد شیخ لطف‏الله، کلیسای نروژ، کلیسای رومانی، خانه شیشه‏ای آمریکا، خانه بروجردی‏های کاشان و... با فلسفه، فرهنگ، عرفان و حکمت چیست؟ تاکنون به این مسائل و امثالهم پرداخته نشده است. غرض اصلی از برگزاری چنین نشست‏ها و همایش‌هایی باید پاسخ به این‌گونه پرسش‏های اساسی باشد.

از مهم‌ترین مسائلی که باید پاسخ داد، بی‏تناسبی معماری و شهرسازی در دوره معاصر با فرهنگ و عقلانیت اسلامی و ایرانی است. به‌ویژه انبوه‏سازی‏های کلان‏شهرها که فاقد پیوست فرهنگی هستند و پیامدها و مشکلات اخلاقی و انسانی بی‏شماری را موجب شده‏اند. اصلی‏ترین نهاد در آسیب‏شناسی معماری و شهرسازی، دانشگاه است که باید با پاسخ به چنین پرسش‏هایی، معماری و شهرسازی را با دیدگاه بومی و مذهبی و منطقه‏ای احیا کند. در این میان، نهادها و سازمان‏های مربوطه مانند شورای اسلامی شهرها، شهرداری‏ها و... نیز در اجرای قوانین چندان شایسته عمل نمی‏کنند. متاسفانه در بسیاری از شوراهای اسلامی شهر، اعضا فاقد تخصص و آشنایی کامل با شهرسازی و معماری هستند. نتیجه تمامی اینها، آشفته‏بازار فعلی در معماری و شهرسازی است. پیشنهاد ‏می‌شود بحث درخصوص حکمت(که بیشتر موضوعی عملی است، نه نظری) و نسبت آن با معماری و شهرسازی ادامه یابد و با تشکیل یک شورای علمی سراسری متشکل از کلیه متخصصان و دانشگاهیان زبده، آسیب‏شناسی لازم صورت گرفته و نتایج آن دراختیار مسئولان و صاحب‌نظران قرار گیرد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰