محراب محمدزاده، روزنامهنگار: معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، یکی از مهمترین و اصلیترین معاونتهای این وزارتخانه است که بهتازگی و پس از کشوقوسهای فراوان، مسئولیتش به محمود سالاری محول شد. عمده فعالیتها و حضور این معاونت در سه شاخه مهم هنری یعنی تئاتر، هنرهای تجسمی و موسیقی با هنرمندان بیشماری است که همواره محروم از حمایتهای مناسب هستند.
از ابتدای انقلاب تاکنون افرادی همچون کمال حاجسیدجوادی، ابوالقاسم خوشرو، مرتضی کاظمی، محمدحسین ایمانیخوشخو، حمید شاهآبادی، علی مرادخانی و سیدمجتبی حسینی بهعنوان معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این سمت حضور داشتهاند. لیست حاضر خود بیانگر این است که طی دولتهای مختلف افراد زیادی در این معاونت رفتوآمد نداشتهاند و یکی از معروفترین افراد در این زمینه ایمانیخوشخو است که در سه دولت پیاپی معاون هنری بوده و درنهایت وقتی در یک جلسه ستادی بود برکنار شد.
با اینهمه تاریخچه معاونت هنری وزارت ارشاد نشان میدهد همواره این معاونت وضعیتی ملتهب داشته و هنرمندان نیز منتقد اصلی سیاستهای سلیقهای در دورههای مختلف بودهاند. معاونت هنری وزارت ارشاد اما از دوران حضور حمید شاهآبادی تغییراتش را آغاز کرد و همانطور که هنوز هم شاهآبادی با حضور در نهادهای مختلف علاقه خاصی به ایجاد بنیادها و جشنوارههای مختلف دارد، معاونت هنری هم دارای بخشهای مختلفی شد که هنوز در وضعیت بلاتکلیفی هستند. یکی از این بنیادها تحت عنوان بنیاد ادبیات نمایشی با مدیریت محمود سالاری بود که اکنون معاون امور هنری شده است. بنیاد ادبیات نمایشی در سال 91 تاسیس شد و خیلی زود سالاری از این بنیاد بدون هیچ اطلاعی استعفا داد و پس از او نیز این بنیاد با برگزاری یک جشنواره نمایشنامهنویسی به کار خود پایان داد.
پس از شاهآبادی نیز مرحوم علی مرادخانی مدیریت این معاونت را برعهده گرفت که او نیز باتوجه به عدم نگاه تحولی و حمایتی در سیاستهای دولت حسن روحانی نتوانست اتفاق موثری را در دوره مسئولیتش رقم بزند و درنهایت عمارت فروریخته این معاونت را به سیدمجتبی حسینی واگذار کرد؛ مردی که هیچگاه در قامت یک معاون هنری نتوانست ظاهر شود و صرفا برای خالی نبودن پست معاونت حضور داشت.
محمود سالاری روز سهشنبه شانزدهم آذرماه طی حکمی ازسوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بهعنوان معاون جدید امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب شد. سالاری، فردی نسبتا نامآشناتر از همه گزینههای مطرحشده برای معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. افرادی که حتی دورادور او را بشناسند، میدانند که مدیری صریح است که زیر بار نظرات سلیقهای و غیرمنطقی حتی ازطرف همفکران خود هم نمیرود و این میتواند بهجهتی نویدبخش تحولهای اقتدارگرایانه به شرط همراهی هنرمندان باشد و ازجهتی هم میتواند باعث شود خیلی زودتر از آنکه فکرش را بکنیم، معاونت هنری دوباره بدون مدیر و بلاتکلیف شود. ردپای چنین شیوه مدیریتی سالاری را میتوان در بنیاد ادبیات نمایشی و دیگر نهادهایی که فعالیت داشته، بهخوبی مشاهده کرد.
پیشنهادهایی در راستای ماموریت معاون هنری
با این مقدمه قصد دارم به حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در بیان ماموریتهای این معاونت بپردازم، هرچند اسماعیلی بار دیگر با انتشار این حکم یادآور شد به هنر تئاتر علاقهای ندارد.
اولین ماموریتی که برای سالاری ازسوی وزیر مطرح شده است، «سرلوحه قراردادن پیام تاریخی امام راحل(ره) در ۳۰ شهریورماه ۱۳۶۷ بهعنوان منشور فرهنگی همیشگی فعالیتهای هنری در ایران اسلامی» است. مساله اصلی این است که با نگاهی به پیام امامخمینی(ره) پی میبریم معاون هنری جدید در گام اول کار بسیاری سختی بهجهت مقابله با تفکری دارد که اینروزها با چهرهای جدید سعی دارد خودش را در صفبندیهای دولت جدید جای دهد؛ جریانی که توانسته نقاط حساس و تاثیرگذار حوزههای هنری را از آن خود کند و از اینرو سالاری درکنار عمل کردن به پیام تاریخی امام(ره) باید مراقب نقاب به دستان هم باشد.
در بخش دیگری از این حکم آمده که سالاری باید «توجه خاص به فعالیتها و تولیدات هنری با هویت فرهنگ ایرانی- اسلامی و انقلابی و معرفی این ظرفیت عظیم در سطح ملی و بینالمللی بهویژه با همکاری با سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی» داشته باشد، اما سوال این است که ساختار معیوب سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی این اجازه را به معاون جدید میدهد که اقدامات خاصی انجام دهد. بهنظر باید راهحل دومی برای حضور بینالمللی داشت. ازطرف دیگر یک سوال مهم از وزیر مطرح است؛ تولید هنری با هویت فرهنگ ایرانی و اسلامی را خود او نیز میتواند به شکل دقیق و با جزئیات عملیاتی تعریف کند؟
موضوع سومی که وزیر ارشاد مطرح کرده، بحث بلاتکلیفی اقتصاد هنر است که مدعیان بسیاری هم دارد. وزیر در حکم سالاری تاکید کرده است: «اهتمام به موضوع اقتصاد هنر و رونق بخشیدن به فعالیتهای هنری و زمینهسازی جهت تمهیدات لازم برای توسعه کسبوکار و رونقبخشی به مشاغل هنری و نیز ایجاد ارتباط با وزارتخانهها، شهرداریها و نهادهای فرهنگی جهت برنامهریزی و حمایت از تولیدات هنری که موجبات ارتقای فرهنگ عمومی کشور را فراهم میسازد.» طی سالهای اخیر بهویژه در دولت قبل تاکیدات بسیاری بر اقتصاد هنر شد، تا جاییکه جریان تماشاخانههای خصوصی روند سادهتری را برای افتتاح و ایجاد سالن داشتند، اما این مساله خیلی زود به یکی از چالشهای نظارتی و از آن مهمتر ارزشیابی در عرصه تئاتر بدل شد که حواشی بسیاری را همراه داشت. در عرصه هنرهای تجسمی هم بحث فروش آثار هنری حواشی بسیاری داشت و در عرصه موسیقی کنسرتهای مختلف هم با انتقاداتی روبهرو بود مبنیبر اینکه یک جریان خزنده اقتصادی جریان موسیقی کشور را هدایت میکند. شاید پیش از آنکه سالاری به این بیندیشد که اقتصاد هنر چگونه میتواند رونق پیدا کند، برای یکبار هم شده، تعریفی دقیق از هنر برای مردم را در روند نظارتی و ارزشیابی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تصویب کند؛ چراکه آنچه در تصور مدیران فرهنگی است تا آنچه مردم بهعنوان اثر هنری میپذیرند فاصله دارد و فرهنگ عمومی زمانی ارتقا مییابد که آفریننده اثر هنری بتواند با مردم بهلحاظ محتوایی و فرمی ارتباط برقرار کند و این مهم خط تعادلی دارد که نیازمند بازتعریفی درست است. نکته بعدی هم مساله همکاری با دیگر نهادهای فرهنگی در این بند از ماموریت معاون هنری است که بسیار اهمیت دارد و اگر باتوجه به همفکری نسبی میان مدیران فعلی نهادهای مختلف وحدت رویهای رخ دهد، بسیار ارزشمند خواهد بود.
وزیر ارشاد در یکی از بندهای این حکم بر توجه ویژه به توسعه هنر در استانهای سراسر کشور با هدف تحقق شعار عدالت فرهنگی تاکید کرده است. اما واقعیت این است که با بودجه فعلی که در اختیار سالاری قرار دارد، این مهم هیچگاه محقق نمیشود؛ البته اگر معاون هنری بخواهد، میتواند طبق درخواست وزیر «شعار» عدالت فرهنگی را محقق کند، اما تحقق عدالت فرهنگی ملموس نیازمند هزینه و تلاشی شبانهروزی است و از همه مهمتر آنکه نیازمند زمان که اگر در گزارشسازیها گم نشود، حتی به دوران تصدیگری اسماعیلی و سالاری هم ختم نمیشود.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در بند هفتم این حکم خواسته است که سالاری اسناد ملی هنرهای تجسمی، موسیقی، مد و لباس را تدوین کند و همچنین سند جامع آموزش هنر با رویکرد تقویت وجهه معرفتی هنر ایرانی – اسلامی را بازنگری و تدوین کند. ظاهرا این ماموریت هم بهدرستی تعریف شده است، اما مساله این است که برخی از قوانین اجرا نشده و معطلمانده مانند سند جامع تئاتر مربوط به سال 83 است، بدونشک آن سند معطلمانده امروز نیازمند بازنگری نیست، نیازمند تدوین مجدد بهشکلی جدی است.
«توجه به سایر گونههای هنری ازجمله هنرهای کاربردی و صنایع خلاق فرهنگی» در یکی از بندهای ماموریتی معاون هنری آمده است. اینکه دیگر گونهها دقیقا چیست بهکنار؛ سالاری اگر بتواند از پس بحران فعلی همین مراکز زیرمجموعه خودش بربیاید، هنر کرده است. شاید نیاز نباشد برای طولانی شدن متن یک حکم انتظار بیجا از یک معاون هنری تازه داشت که ازطرفی ساختاری بلاتکلیف مثل معاونت هنری را تحویل گرفته است و ازطرفی دیگر وضعیت بحرانزده تئاتر و موسیقی در دوران پساکرونا چندسالی زمان میبرد تا ترمیم شود.
در بند پایانی حکم وزیر ارشاد به مساله مهمی اشاره شده است که امیدواریم باتوجه به سابقه و روحیه آموزشمحور سالاری این اتفاق در سراسر کشور رقم بخورد و در تهران نیز شاهد افتتاح شعب بیشتر از هنرستانهای هنری باشیم و ازطرفی هم نظارتی ارزشیابانه بر کیفیت آموزش هنر در آموزشگاهها صورت گیرد. در این بند آمده است: «توسعه عدالت آموزشی هنر ازطریق تکمیل متوازن هنرستانها در کشور، بهروزرسانی استانداردهای آموزشی با تأکید بر هویت فرهنگی ایرانی - اسلامی، کیفیسازی آموزشهای آزاد هنری و مهارتآموزی و تقویت نظارت مستمر و موثر.»
در یکی دیگر از بندهای ماموریتی معاون هنری جدید آمده: «چابکسازی موسسات وابسته و انضباط مالی و استفاده بهینه از منابع و بودجه و اعتبارات و حفظ، بازیابی، مرمت و بهروزرسانی، تجهیزات، تاسیسات، تالارها و بناهای منحصربهفرد وابسته به معاونت امور هنری با همکاری سایر بخشهای وزارت متبوع»، این بند ماموریت به بحث مهمی اشاره دارد که سالیان سال محل وعدههای عجیب بوده است، مثلا مرحوم مرادخانی 8 سال پیش گفته بود بودجه تئاتر را 60 میلیاردتومان میکند، ولی هنوز بودجه تئاتر به 20 میلیارد هم نرسیده است. بهنظر میرسد سالاری حداقل میتواند در این بخش وعده پوچ ندهد؛ هرچند جهت اطلاع ایشان و وزیر ارشاد باید به دیدار سه سال گذشته هنرمندان و مدیران تئاتر کشور با رهبر انقلاب اسلامی اشاره کرد که در آن جلسه هم بودجه کم تئاتر باعث ناراحتی و تعجب رهبری شد و دستوراتی در این زمینه به مدیران وقت ابلاغ شد، اما هیچگاه به اجرا درنیامد.
و اما بند آخر حکم محمود سالاری مربوط به همکاری مستمر و نزدیک با کانونهای فرهنگی و هنری مساجد برای برگزاری دورههای آموزش هنری و استفاده از ظرفیت بالای تشکلهای مردمی است. توجه به این بند از حکم وزیر ارشاد، بهنحوی با موضوع عدالت فرهنگی ارتباط نزدیک دارد و نیازمند برنامهریزی مدون باتوجه به شرایط بومی است و ظرفیت آن ارتباطی به ماموریتهای حرفهای سالاری نخواهد داشت، اما متاسفانه همواره ارتباطدهی فعالیتهای مردمی با فعالیتهای حرفهای هنری باعث آسیب زدن به هر دو حیطه شده است.
باید دید محمود سالاری 51 ساله با سابقه مدیریتی مختلف در عرصه هنری میتواند خود را از حصار کاذب مدیریتی معاونان هنری سابق خارج کند و درکنار هنرمندان، اصحاب رسانه و مخاطبان به اعتلای مهمترین عرصههای هنری کشور یاری رساند یا اینکه همچون معاونان سابق تنها به اعلام برنامهها و سیاستهای کاغذی و غیراجرایی اکتفا میکند.
در همین رابطه مطلب زیر را بخوانید: