مهسا صبوری، نویسنده نوجوان: فیلم ۱۳ روایت زندگی یک نوجوان و چالشهایی است که با آن مواجه است. داستان پسر 13سالهای است (بمانی) که بین پدر و مادری قرار گرفته که حالا بعد از سالها مشکل و چالش برای مسائل خود به جدایی و طلاق پناه بردند و میگویند که تا حالا تنها دلیل ماندن میان این همه سختی و دعوا پسرشان بوده که اساسا بهجای حس ارزش و احترام، حس عذابوجدان است که به او منتقل میشود. نوجوانی که در تمام این سالها نظارهگر خشونتها و سردیها بوده و حتی مورد خشونت قرار گرفته؛ خشونتی که همراه با تحقیر بوده، از برخوردهای ناهنجار فیزیکی تا روحی و روانی! خانواده او هیچ بستر رشدی از منظرهای فردی، اجتماعی، عاطفی و... برایش فراهم نکردند.
از یکسو آنقدر محدود است که اجازه و فرصت تصمیمگیری برای امور خودش را هم ندارد و از یکسو آنقدر بدون چارچوب هستند که از روابط و احوالات روحی نوجوانشان هم آگاه نیستند و از او هیچ نمیدانند. بمانی تمام احساسات خوب و بدش را درون خود فرو میریزد و این سرکوب کردن احساسات به مرور او را دچار بیحسی موضعی نسبت به مسائل خانوادگیاش میکند، بیخیالیای که شاید خودش حس کند برایش اهمیتی ندارد، اما اینطور نیست و او باز هم روند سرپوش گذاشتن روی احساساتش را ادامه میدهد. حالا نوجوان تنهای ما برای رهایی از این تنهایی و خلأهایش به جوانانی پناه میبرد که او را از هویت اصلی و تعاریف یک انسان اخلاقی و هر چارچوب و قاعدهای دور میکنند؛ درست زمان ثبات شخصیتی و ذائقهسازیاش.
جوانانی که خود نیز از پس مشکلات خود، درگیر اعتیاد شدهاند و جدا از اینها زندگی فردی و اجتماعیشان هیچ حد و مرزی ندارد.
پیامد این توجه و پذیرفته شدن بمانی در گروه جوانان، هیجانات عاطفیاش در مقابل دختر جوان گروه است که در راستای حمایتهای او، بمانی به او علاقهمند میشود. در آخر رویارویی جوانان با این موضوع، طرد کردن و جدایی از اوست، هیجانات بمانی فوران میکند و دیگر امتناع و سکوت چاره کار نیست، احساسات بمانی کمکم به کنش و مرحله عمل میرسد و او در راه پرفراز و نشیبی قدم میگذارد.
فیلم ۱۳، لایهها و بعدهای متفاوت بحرانهای نوجوانها را بازگو کرده است؛ از درک نشدن، نپذیرفتن، تحقیر و تمسخر تا سرکوب کردن احساساتشان و سرپوش گذاشتن بر هیجانات آنها، تظاهر و سکوتهای بیمناکِ پر از فریاد و درنهایت پناهنده شدن به هر آدم و ریسمان و آرمانی!
به گمانم برای اجتناب از این اوضاع و وضعیت، گفتوگو راه بهتری برایمان آغاز میکند؛ صحبتی که انتهایش منجر به بحث و آشوب نشود. اساسا برقرار کردن ارتباط آرام و دوستانه با نوجوان از بولدترین و مهمترین مراحل است. اینکه باهم وقت بگذرانیم، عواطف یکدیگر را درک کنیم و نوجوان را بهتر بشناسیم. به رسمیت شناختن او و هویتش و درک و باور احوالات و نیازهایش میتواند او را به این باور برساند که او برای شما اولویت دارد و به او و خواستههایش اهمیت میدهید.
نوجوان هر نسلی، استقلالطلبیها و آرمانخواهیهایش را دارد. اما در عین همین مستبد بودن، با محبت و تایید از سمتوسوی دیگران متاثر میشود. نوجوانی سن رشد و تکامل است، نه بیماری و نقض و ابتذال! اگر بتوانیم نوجوان را با تمام تحولات نوجوانیاش بپذیریم و مکانی امن برای رشد او فراهم کنیم، از بسیاری از چالشها در امان و از مسالههایش روبه راه عبور میکند.