نیلوفر مژدهی، روزنامهنگار: پس از گذشت هشتهفته از رقابتهای لیگ برتر تاحدی وضعیت تیمها مشخص است و میتوان حدس زد چه تیمهایی در نیمه بالایی جدول قرار خواهند گرفت. هرچند رقابت در جدول ردهبندی بسیار نزدیک است ولی با وضعیتی که تیمها دارند بعید است انتهای جدول تغییر چندانی کند هرچند هنوز بالای جدول دستخوش تغییر میشود.
آنچه بیش از همه در این بین خودنمایی میکند تجمع تیمهای دولتی و صنعتی در بالای جدول است؛ تیمهایی که از جیب دولت میخورند که برای همه مشخص هستند و همیشه یکپای قهرمانی و کسب سهمیه بودهاند. اینبار دیگر رقبایشان هم از جمع صنعتیها گلچین شده و خودی نشان دادند تا صدر جدول در قرق دولت و صنعتیهایش باشد. در پایین جدول اما وضع کاملا متفاوت است. تیمهای خصوصی که اغلب یکلاقبا بوده و توان رقابت با صنعتیها و دولتیها را ندارند نهتنها در میانه جدول بلکه در انتها چنان عزلت گزیدهاند که بعید است خیزی برداشته و تکانی بخورند. جالب است که نفتیها هم دستکمی از آنها ندارند. دو تیم نفتی که طی سالها صورت را با سیلی سرخ نگه میداشتند دیگر جای خالی برای سیلیزدن به خود ندارند و اینبار از همان ابتدا تکلیف خود را مشخص کرده و در انتهای جدول جا گرفتهاند. روند ناکامی آنها چنان عیان است که بعید است حداقل تا نیمفصل اتفاقی رخ دهد، هرچند با تلاشی که بالاسریهایشان میکنند بعید است تغییری ایجاد شود و تیمی جایگزین آنها شود.
جنگ نابرابر
شاید اعتراف به نابرابری جنگ لیگ برتریها کار راحتی باشد اما مهمتر از آن دلیل این نابرابری است. وقتی دولتیها به هر طریقی از منابع دولتی ارتزاق میکنند و صنعتیها بهراحتی از راههای مختلف از منابع وزارت سود میبرند چرا در جمع پایینجدولیها شرایط به شکل دیگری است؟ چطور تیمهای تحت پوشش یک وزارتخانه مشکل مالی ندارند ولی در وزارتخانه بغلی تیمها ریاضت میکشند؟
سیروس پورموسوی بهعنوان یکی از مربیانی که دار و ندار بودن را با تیمهای صنعتی و نفتی تجربه کرده به «فرهیختگان» میگوید: «چندین سال است همه مربیان مخصوصا آنها که همکاری با تیمهای نفتی را تجربه کردند از جنگی نابرابر صحبت می کنند. چرا راه دور برویم همین فصل قبل که با قانون ممنوعیت استفاده از بازیکن خارجی لیگ را تحتتاثیر قرار دادند هیچ عدالتی رعایت نشد. آنها که پول داشتند خارجی هم داشتند و آنها که پولشان کم بود در حقشان اجحاف شد. یا باید قوانین را نگذارند یا برای همه بگذارند. از طرفی برخی باشگاهها راحت هزینه میکنند و تکلیف کاملا مشخص است، برخلاف خصوصی ها که ابتدا بهدنبال کار اصولی بوده و حتی به چشم دیدم برای درآمدزایی هم که شده به تقویت تیمهای پایه پرداختند ولی درنهایت نتوانستند بهدلیل بالا بودن هزینه دوام بیاورند و منحل شدند. نفتیها را ببینید آیا نمیتوانید آینده آنها را در فصل جاری حدس بزنید؟ شرایط آنقدر مشخص است که من به شما قول میدهم بعد از هفته دوازدهم بتوانید تیمهای سقوطکننده را حدس بزنید، چراکه وضعیت کاملا مشخص میشود.»
بیرونماندههای بیانگیزه معضل انتهای جدول
مسائل مالی تنها معضل این تیمها نیست. این روزها تیمهایی که مشکل مالی، مدیریتی و حتی مالکیتی دارند به تبعیت از مدیران خود در وظایفشان کوتاهی میکنند. بار فنی بازی این تیمها پایین است و آنقدر کسلکننده، بیهدف و بیبرنامه بازی میکنند که دیگر هیچ رغبتی به تماشای 90دقیقه از بازیشان نیست. اینکه تیمی مشکل مالی دارد یک بحث است ولی اینکه در این مشکلات غرق شود و از پس وظایف فنی برنیاید بحث دیگری است. بیشتر مثل این است که ناشایستها در یکجا جمع شدند تا زمینههای سقوط یک تیم را رقم بزنند. علیرضا منصوریان ناموفق در این سالها در صنعت نفت، کمالوند مارکوپلو در نفت مسجدسلیمان، عنایتی تازهوارد در هوادار و میثاقیان پابهسن گذاشته در پدیده یا همان شهرخودرو. هرکدام از این مربیان یکجای کارشان میلنگد. در یارگیری موفق نبودند و تیمشان روح جنگنده و میل برندهبودن ندارد.
کارشناس فوتبال کشورمان در این مورد نظر جالبی دارد. پورموسوی میگوید: «یارگیری و ایجاد انگیزه بین بازیکنان بسیار تاثیرگذار است. این تیمها اغلب خیلی دیر گردهم جمع میشوند و یکی از دلایل همین مشکلات مالی است. همین باعث میشود زمانی برای آمادهسازی نداشته باشند و در همان ابتدای فضا ضعفهایشان عیان شود. این اما همه ماجرا نیست. اغلب، بازیکنانی به این تیمها میآیند که در کل لیگ دورهایشان را زدند و وقتی متوجه شدند تیمی گیرشان نمیآید به این تیمها میآیند. این تیمها میخواهند به هر شکلی در زمان باقیمانده از نقلوانتقالات لیستشان را پر کنند و با هر که میآید قرارداد میبندند. در کل فکر میکنم این انگیزه و آن زمان که باید آنها را آماده مسابقات کند در این تیمها وجود ندارد. آنها میخواهند همین یکسال را در این تیم بازی کنند و فصل بعد به تیم بهتری بروند. از اینرو انگیزهای برای موفقیت با تیم فعلی در آنها وجود ندارد. گاهی ما مربیان باید ایجاد انگیزه کنیم حتی اگر امکانات اولیه را دراختیار نداشته باشیم.»
این شرایط برای خصوصیها هم وجود دارد. آنها قبل از فصل با چالش بدهیهای فصل قبل و هزینههای فصل بعد روبهرو هستند. از اینرو بحران سختی را سپری میکنند. همین باعث میشود تحتتاثیر شرایط زمان زیادی را از دست بدهند. پورموسوی در این مورد میگوید: «خصوصیها هم مثل نفتیها هستند. برخی بازیکنان قرارداد دارند نه میتوانند بروند و نه دل ماندن دارند. آنها از آسیبزنندهترین بازیکنان به تیمها هستند. میبینم برخی از این بازیکنان در تیمهای نفتی و خصوصی وجود دارند که رفتند ولی در آخرین روزها برگشتند و قرارداد بستند. اینها بدون انگیزه و روحیه و بدون آمادهسازی و تمرین آمدهاند که بمانند و فصل را رد کنند. اینها تیم را دچار مشکل میکنند. با هم که تعارف نداریم، بیشتر فوتبال ما وابسته به مسائل انگیزشی است. اگر آن انگیزه را بهوجود نیاورید فوتبالیست ایرانی تکان نمیخورد. برای بالا بردن کیفیت یک بازیکن حتی بهترینشان باید از نظر روحی و روانی ساپورت شود وگرنه از یک بازیکن معمولی هم کمتر خواهند شد.»
پرمدعاهای مصرفگرا
تیمهای صنعتی و دولتی در بالای جدول واقعا چه حرفی برای گفتن دارند. آنها که صرفا مصرفکننده هستند میتوانند با بودجهای که دراختیارشان قرار میگیرد کار اصولی انجام دهند و بار لیگ را بالا ببرند ولی تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد سهامتیاز است. نه اینکه برندهشدن که جان فوتبال است مهم نباشد ولی لازم است کمی از این مغزها استفاده شود. مگر اینها نمیتوانند بهجای مصرفگرایی تولیدکننده هم باشند و نهتنها خود بلکه دیگر تیمها را هم تغذیه کنند و اتفاقا درآمدی داشته و خرج کنند. شاید به این شکل تورم موجود در فوتبال هم کاهش یابد و برخی بازیکنان درجه دو که هیچ کارایی هم در این چند هفته از خود نشان ندادند بیجهت برای خود قیمت آنچنانی تعریف نکنند. پورموسوی میگوید: «گاهی مصاحبه برخی از این مربیان که تیمشان در نیمه بالایی است و هزینههای زیادی را برای تیمهایشان کردند میبینم خندهام میگیرد. میگویند ما تیمهایمان را ارزان و پایین بستیم. میخواهم بدانم آنها با این حرفها میخواهند سر چه کسانی کلاه بگذارند؟ تیمهای بالای جدول در این چندسال همه بالای 200میلیارد هزینه کردند و امسال مطمئن هستم این هزینهها به 400میلیارد تومان میرسد. دیگر مشخص است چهکار میکنند. یک کلاه شرعی هم سر قانون میگذارند. بالاترین مبلغ را پرداخت میکنند و برای هر اتفاقی آپشن میگذارند. آپشنهایی که بهراحتی پرداخت میشود، هرچند معتقدم سرخابیها را نباید بهخاطر عملکردشان در دربی قضاوت کرد چراکه هر دو تیم دچار چالشهایی بودند که آنها را وارد فاز دیگری کرد و از اصل موضوع دور کرد. با این حال معتقدم این برتری مالی یکی از دلایل برتری آنها در جدول ردهبندی است.»
انگیزه، حلقه گمشده لیگ برتر
لیگ برتر مدتی است با خلأ بزرگی روبهرو شده است. کرونا که آمد ورزشگاهها خالی از تماشاگر شد ولی نباید خودمان را گول بزنیم. از یاد نبریم در این اواخر قبل از کرونا هم هواداران همچون گذشته فوتبال ایران را تحویل نمیگرفتند. نه اینکه فوتبال ما خیلی بد باشد بلکه توقعات از فوتبال با تماشای لیگهای معتبر بالا رفته است. فرض کنید تماشاگر هم بیاید مگر چند هفته دوام میآورد. آنها هم که چند بازی برای خالیکردن عقده خانهنشینی بهدلیل کرونا به ورزشگاه بیایند خیلی زود خسته میشوند. همین غیبت تماشاگران شاید عمده حلقه گمشده فوتبال ایران است. بدونشک اگر تماشاگر باشد و اگر شور به ورزشگاهها برگردد چهبسا دیگر این فاصله طبقاتی موجود در لیگ برتر تا این حد به چشم نیاید. آنوقت است که تیمها برای حضور در آبادان بار دیگر به یاد تقابل با آن طلاییپوشان متعصب روی سکو میافتند و در مسجدسلیمان و مشهد هم همین شرایط ایجاد میشود. آنوقت است که این جدال نابرابر فقیر-غنی رنگ میبازد و دیگر صنعتیها و دولتیها بهخاطر پولشان شاید نتوانند صدر جدول را به قرق خودشان درآورند.
پورموسوی هم لیگ را نیازمند فاکتورهای انگیزشی میداند و معتقد است حالا که نفتیها و خصوصیها نمیتوانند با دولتیها و صنعتیها رقابت کنند باید به فکر راهحل بهتری باشند و چه راهحلی دمدستتر و راحتتر از تماشاگر. او به «فرهیختگان» میگوید: «مگر اینکه هواداران بیایند و بتوانند در ورزشگاه به تیمهایی که از نظر مالی شرایط خوبی ندارند کمک کنند. حضور آنها ایجاد انگیزه میکند و همین انگیزه باعث میشود کیفیت فنی بازیها بالا رفته و چهبسا بازیکنانی که دوست دارند مقابل هواداران خودی نشان دهند با عملکردی بهتر به ارتقای سطح تیم کمک کنند. آنوقت است که پول کمی رنگ میبازد و چهبسا آنها هم بتوانند تیمشان را تکانی داده و از انتهای جدول جدا کنند. در این مقطع که فوتبال ما افت کرده بدونشک تلاش برای بازگرداندن هواداران به ورزشگاه میتواند بسیار کمککننده و تاثیرگذار باشد. در غیر این صورت و با این روند فوتبال ما پیشرفت که نخواهد کرد هیچ، از نظر کیفی نزول هم پیدا میکند. تیمهای صنعتی هزینه میکنند، اگر در سالهای آینده با این شرایط اقتصادی نتوانند هزینه کنند با کدام قدرت میخواهند به روند خوب خود ادامه دهند. اینجاست که لزوم کار اصولی به چشم میآید. اگر اینها با این همه هزینههای سنگینی که برای تیم خود میکنند کمی در پایههای باشگاه خود سرمایهگذاری میکردند چهبسا برداشت خوبی داشتند. این تیمها در این باشگاهها وجود دارد ولی تاکنون از کدام بازیکن جوانشان استفاد کردند؟ مربیانشان میگویند تیم ما جوان است ولی وقتی به اسامی نگاه میکنید جوانترین بازیکنشان 25ساله است. بازیکن 25ساله دیگر جوان به حساب نمیآید. این پولها اگر روزی نباشد این تیمها هم نابود میشود. پس آنها هم جز پول چیزی ندارند. آنها که در تهران هستند که هیچ خروجیای ندارند. آنهایی که شهرستانی بوده در تهران تمرین میکنند هم که بهدلیل همین فاصله هیچ شناختی از تیمهای پایه خود ندارند. پس عملا هیچ فرصتی وجود ندارد و سال بعد چون پول نیست و امکان خرید بازیکن هم وجود ندارد به مشکل برمیخورند.»