امیرمحمد بهامیر: فیلــم «اسپنسر» را بایـــد پروپاگاندای دستگاه رسانهای خاندان سلطنتی بریتانیا برای تطهیر چهره تاریک این خانواده دانست؛ فیلمی سیاسی که قرار نیست چیزی به شما بیفزاید، بلکه قرار است تغییری در نگاه شما نسبت به یکی از بزرگترین رسواییهای این خانواده ایجاد کند. آن هم ماجرای مرموز مرگ پرنسس دایانا، همسر شاهزاده ریچارد و مادر شاهزاده هری و ویلیام.
پرنسس دایانا که خود از اشرافزادگان ولز بهحساب میآمد طی ازدواجی پر از حواشی با شاهزاده ریچارد، جزء دربار سلطنتی انگلستان شد. دایانا از همان ابتدای ورودش بهواسطه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی بسیاری که داشت تبدیل به فردی رسانهای در دهه 1980 انگلستان شد. بهگونهای که
رد پای حضور او در مراسم فرهنگی و اجتماعی بسیار مورد توجه رسانهها قرار میگرفت.
اما طی اتفاقاتی که هرگز فاش نشد به چه دلایلی رخ داد، این شاهزاده ولزی از همسرش ریچارد که پسر ارشد ملکه انگلستان است، جدا شد. طلاقی جنجالی که هرچند با اعمال نفوذ سنگین خاندان سلطنتی بر رسانهها تا حدودی دایره حواشیاش کاهش پیدا کرد، اما سوالات بسیاری را پیرامون رابطه دایانا و خاندان سلطنتی ایجاد کرد.
دایره این حواشی به اندازهای بود که سرانجام در سال 1997 با مرگ پرنسس دایانا یکباره تمام شد، زیرا خاندان سلطنتی انگلستان اجازه نداد که هرگز ماجرای واقعی مرگ او آشکار شود. به اعتقاد بسیاری دایانا درون خاندان سلطنتی شاهد روابط و اتفاقاتی بود که هرگز نباید فاش میشد. رازهایی که سرانجام باعث شایعاتی پیرامون او و مرگ مشکوکش شد.
فیلم اسپنسر با بازی کریستین استوارت درباره زندگی پرنسس دایاناست؛ فیلمی که توسط کمپانی انگلیسی و با نویسندگی فیلمنامهنویسی انگلیسی که تحصیلکرده کالج دولتی لندن است، ساخته شد. اثری که اگر از هر زاویهای به آن نگاه کنید متوجه ردپای خاندان سلطنتی و دستگاه رسانهای این خانواده در ساختش خواهید شد.
این فیلم تمام تلاشش را میکند تا سوژه خود را که پرنسس دایانا بوده بهعنوان فردی آشفتهحال نشان دهد که دچار بیماری روانی و فروپاشی شخصیتی است. شخصیتی دمدمیمزاج، خودسر، بدون احترام به رسمورسوم دربار انگلستان و درنهایت فردی با ضعف شدید شخصیتی که گویی وصله ناجوری برای خاندان سلطنتی بوده است.
کریستین استوارت که نقش پرنسس دایانا را بازی میکند، بهخوبی توانسته است دایانا را با این خصوصیات برای مخاطب تصویرسازی کند. مخاطبی که قطعا برخوردی باشخصیت اصلی دایانا نداشته و حتی اگر برخورد داشته نیز آن برخورد از فیلتر خاندان سلطنتی گذر کرده است؛ فیلتری که تمام حرکات دایانا از لباس پوشیدن تا خوردن غذا و حتی رفتوآمدش را چک میکند.
فیلم تمام تلاش خود را میکند تا خاندان سلطنتی انگلستان را از اینکه دایانا در درون این خانواده تحتتاثیر فشارهای روانی بوده تطهیر کند. درعوض تلاش میکند به مخاطب نشان دهد مشکلات و فشارهای روحی دایانا بهخاطر رسانههایی بوده که تلاش میکردند عروس خاندان سلطنتی را شکار سوژههایشان کنند.
اگر بخواهیم بگوییم فیلم میخواسته دایانا را فردی خلاف آنچه بوده به نمایش بگذارد، باید بگوییم که موفق بوده است. مخاطب بعد از تماشای این اثر قطعا برداشت بهخصوصی از دایانا خواهد داشت و این همان برداشتی خواهد بود که خاندان سلطنتی تلاش دارد از دایانا به نمایش بگذارد، زیرا این خاندان که شایعات دست داشتنش در مرگ دایانا بسیار پررنگ است باید در ذهن افکار عمومی تطهیر شود.
حالا این تطهیر میتواند با نمایش دیوانگی دایانا، روابط نامشروع با کارکنان قصر و حتی ایجاد شائبه در روابط همجنسگرایانه او باشد، چهبسا انتخاب یک بازیگر همجنسباز برای بازی در نقش عروس ملکه انگلیس نیز در همین چهارچوب قرار گیرد. در هر صورت فیلم اسپنسر بهعنوان پروپاگاندای رسانهای خاندان سلطنتی بهخوبی وظیفه خود را انجام داده است.
دستگاه رسانهای ملکه که شامل غولهای رسانهای از قبیل بیبیسی و شرکتهای فیلمسازی وابسته به خاندان سلطنتی و دولت انگلستان هستند، وظیفه خودشان را نمایش متوهمانه از قدرت انگلستان و غرور بریتانیای کبیر تعریف کردهاند. از ساخت فیلمی همچون دانکرک که کریستوفر نولان دانشآموخته کالج دولتی لندن آن را ساخته تا سری فیلمهای جیمز باند که قدرت جاسوسبازی بریتانیا را به رخ جهان میکشند، نمونههای متعددی را میتوان در این زمینه یافت.