مولفه‌های اصلی برای اثرگذار شدن نظام آموزش عالی
نظام آموزش عالی کشور و زنجیره تبدیل ایده به ثروت نیازمند تحول و بازطراحی جدی است، نیازمند دانشگاهی هستیم که رشته‌های آموزشی آن متناسب با ظرفیت آمایشی مناطق مختلف کشور تعریف شده باشد، نه براساس عنوان رشته‌ها و محتواهای مربوط به چند10 سال پیش کشورهای غربی که خودشان هم درحال حاضر از آنها استفاده نمی‌کنند.
  • ۱۴۰۰-۰۹-۱۰ - ۰۱:۲۸
  • 00
مولفه‌های اصلی برای اثرگذار شدن نظام آموزش عالی
فرمول تحول در زنجیره تبدیل ایده به ثروت
فرمول تحول در زنجیره تبدیل ایده به ثروت

وحید ضرغامی، قائم‌مقام معاونت تحقیقات، فناوری و نوآوری دانشگاه آزاد: سعی‌ام بر این است که تجربه زیسته‌ام را در 15 سال اخیر که با نظام آموزش عالی کشور سروکار داشته‌ام، به صورت خلاصه به همراه پیشنهادهایی ارائه کنم.

نکته اول؛ نظام آموزش عالی کشور باید برای مردم کار کند؛ چراکه با پول مستقیم مردم یا بیت‌المال ایجاد شده است و از مردم برای مردم است. باید مردم طعم آموزش و پژوهش دانشگاهی را در زندگی خود حس کنند، لمس کنند، منتها گویا آموزش عالی کشور به‌گونه‌ای تافته جدابافته است، در جاهایی منزوی است و نقشی که باید و شاید ندارد، درحالی‌که دانشگاه می‌تواند محور پیشرفت باشد. دانشگاه می‌تواند محور پیشرفت منطقه‌ای در تمامی مناطق کشور باشد ولی متاسفانه نقش کمرنگی دارد. گویا نظام آموزش عالی کشور مساله‌محور و مبتنی‌بر نیازها و تقاضاهای جامعه تعریف نشده است. در دو مأموریت آموزش و پژوهش خود، دچار افراط و تفریط است. پژوهش‌های دانشگاهی اغلب بدون توجه به حل مساله و نیازمندی‌های کشور و اکثرا بر این مبنا که از چه موضوعی می‌توان مقالات بیشتری داد، تعریف می‌شوند. بنا نیست نتایج پژوهش استفاده شود و پژوهشگر لذت کاربست نتایج کار خود را در صحنه واقعی عمل ببیند. این امر در بلندمدت پدیده‌ای افراطی را در امر پژوهش ایجاد کرده است که حقیر اسمش را می‌گذارم «روش‌زدگی.» اینکه یک پژوهش و یک موضوع پژوهشی از مسیرها و روش‌های مختلفی بررسی شود امر غلطی نیست ولی اصرار بر روش و افراط در آن آسیب جدی است. به‌عنوان مثال همه می‌دانند که بی‌ثباتی در شاخص‌های اقتصاد کلان، به رونق تولید و توسعه کسب‌وکار‌ها آسیب می‌زند ولی اکثر پژوهش‌ها به این سمت رفته است که با روش‌های پژوهشی مختلف به این نتیجه برسند که بی‌ثباتی در شاخص‌های کلان، به رونق تولید آسیب می‌زند. همه این روش‌های علمی تبدیل به مقاله و بعد از آن امتیاز پژوهشی برای ارتقا و پیشرفت دانشجو و استاد می‌شود. درحالی‌که کمتر پژوهشی در نظام دانشگاهی به این منجر می‌شود که چه کنیم که ثبات اقتصادی ایجاد شود؟ چه راهکاری بدهیم؟ چه بسته سیاستی و...؟

درخصوص ارتباط دانشگاه و صنعت خیلی حرف زده شده است، انگاره‌های غلطی چون صنعت عقب‌تر از دانشگاه است و دانشگاه نمی‌تواند عقب‌گرد کند هم ایجاد شده است درحالی‌که چنین نیست و نیازهای صنعت، مسائل بسیار عمیق و مهمی هستند که نیازمند کار و فعالیت عمیق علمی هستند. آنچه مشکل است نبود طراحی مناسب است. در یک مدل ساده اجتماعی برای خرید و فروش خانه نهاد واسطی به اسم بنگاه وجود دارد. کسی که می‌خواهد خانه بخرد نمی‌رود در خانه مردم را یکی‌یکی بزند تا ببیند چه کسی خانه‌اش را می‌فروشد، بلکه به بنگاه مراجعه می‌کند. بنگاه معامله را شکل می‌دهد و تحویل خانه در ازای دریافت پول را تضمین می‌کند. در ارتباط دانشگاه و صنعت جای خالی چنین نهادهای به‌شدت احساس می‌شود. نهادهای واسطی که بتوانند نیازهای صنعت را به زبان دانشگاه ترجمه و مدیریت حل مساله را انجام دهند. سامانه‌هایی که دانشگاهیان به مسائل صنایع دسترسی داشته باشند. همان‌طور که در بازار مرسوم و سنتی کشور بستر عرضه و تقاضای محصولات مختلف به مردم وجود دارد، در حوزه محصولات آموزش عالی کشور نیز بازارهایی باید وجود داشته باشد تا دانشگاهیان بتوانند با جامعه و صنعت در ارتباط تنگاتنگ باشند. نهاد واسطی که بستر تعامل دانشگاه و صنعت و جامعه شود. دانشگاهیان در این بازارهای فناورانه بتوانند محصولات فناورانه خود را عرضه کنند. فرصت‌های اقتصادی در این بستر شناسایی شده و صورت‌مساله‌های فعالیت‌های پژوهشی و فناورانه دانشگاهیان مشخص شود.

درحال حاضر پایان‌نامه‌های دانشجویی مقطع دکتری به‌گونه‌ای تعریف می‌شوند که تضمین‌کننده تولید مقاله برای دانشجو جهت احراز شرایط دفاع و برای استاد طی مراحل ارتقای شغلی باشد. چاپ مقاله، هدف اصلی است. مقاله دادن و نشر دانش امری پسندیده است ولی اصرار سیستمی بر آن، موجب انحراف شده است. یک مقاله برای دانشجو و استاد به قدری امتیاز دارد که خودش هدف شده است. دانشجو با دادن مقاله می‌تواند از امتیاز بیشتری در برخورداری از تسهیلات بنیاد ملی نخبگان برخوردار باشد. در ورود به مقطع بالاتر مسیرش هموارتر می‌شود، برخی نهادهای کشور مبلغی را به‌عنوان حمایت تشویقی می‌دهند و...، می‌دانیم که مقاله ابزار انتشار علم است، نه هدف خود علم که می‌خواهد مساله حل کند. ما باید از طریق پژوهش بتوانیم به مسائل‌مان پاسخ علمی بدهیم. ما باید بتوانیم محصول‌های موردنیاز صنایع کشور را با کمک دانشگاه بسازیم و خودکفایی کشور را محقق کنیم. مدل غالبی که الان در حال پیاده‌سازی است این است که محصول و حل مساله نادیده گرفته می‌شود، اکثرا و صرفا داده‌هایی تولید می‌شود که بتواند به شکل مقاله منتشر شود. به خاطر همین موضوع با وجود افزایش مقالات علمی، تغییری در حل مشکلات کشور از طریق دانشگاه احساس نمی‌شود، البته قدردان زحمات همه اساتید و دانشجویان دلسوزی هستم که با وجود این رویه، خلاف این جریان غالب، در این عرصه جهاد می‌کنند و افتخارآفرین هستند. برای اصلاح رویه می‌توان پایان‌نامه‌های محصول‌محور تعریف کرد. دانشجویان به جای فارغ‌التحصیل شدن با چاپ و ارائه مقاله، با محصول و شرکت دانش‌بنیان فارغ‌التحصیل شوند. حال اگر صلاح دیدند نتایج کار خودشان را به‌صورت مقاله نیز منتشر کنند. البته این تغییر نیازمند همراستاسازی سایر بردارهای موثر در حرکت آموزش عالی کشور است. به‌عنوان مثال در آیین‌نامه ارتقای وزن اصلی ارتقا برمبنای مقاله است که می‌توان محصول دانش‌بنیان را معادل امتیاز چند مقاله درنظر گرفت تا ‌انگیزش بیشتری در اساتید ایجاد شود یا تولید محصول و حل مساله در آیین‌نامه جذب دانشجویان به‌عنوان دانشجو مقطع دکتری، استعداد درخشان، جذب به‌عنوان هیات‌علمی و سایر آیین‌نامه‌ها و مقررات مرتبط دیده شود، بودجه‌های دولتی به‌صورت هدفمند در ازای حل مسائل واقعی صنعت و جامعه و تولید محصولات دانش‌بنیان به دانشگاه‌ها اعطا و خروجی و پاسخگویی مطالبه شود، تا همراستایی در بخش‌های مختلف آموزش عالی در جهت حل مساله و پیوند دانشگاه با جامعه شکل بگیرد.

نکته دوم؛ روش تربیتی نظام آموزش عالی کشور ما، ضعف جدی در تربیت و آموزش مهارت‌های شغلی موردنیاز افراد دارد. افراد اغلب بعد از فارغ‌التحصیلی، ذهنی انباشته از تئوری‌ها، نظریه‌ها و روش‌های حل مسائل پیچیده امتحانی را دارند ولی توانمندی‌ها و مهارت‌های عملی مشاغل متناسب با رشته تحصیلی خود را بلد نیستند. ذهن خلاق و توانمند در زمینه حل مسائل را ندارند و به‌گونه‌ای دایره‌المعارف ارزشمندی در ذهن خود دارند که نمی‌توانند در شغل خود از آن استفاده کنند. برای این موضوع نیازمند آموزش‌های دوگانه هستیم. لازم است بخشی از آموزش‌ها در محیط کار صورت پذیرد و بخشی از مباحث را دانشجویان پیش استادکاران صنعتی و صاحب تجربه بیاموزند. این بحث فراتر از واحد کارآموزی دانشجویان است. الگوی مشابه‌اش در آموزش پزشکی کشورمان درحال انجام است که اساتید در بیمارستان‌های آموزشی که محیط واقعی کار است دانشجویان خود را کارآزموده و ورزیده می‌کنند. در بسیاری از رشته‌ها این روش قابل تسری است که از آن غفلت شده است. می‌توان مشابه دانشکده‌های پزشکی، دانشکده‌های فناوری براساس نیازها و مسائل حال و آینده کشور ایجاد کرد. درحال حاضر به جای آموزش مهندسی در آموزش علوم مهندسی افراط شده است. اکثر خروجی‌های دانشکده‌های فنی و مهندسی کشور، مهندس نمی‌شوند مگر اینکه خودشان در دوران دانشجویی در کنار تحصیل در حوزه مرتبط با رشته‌شان در یکی از صنایع کار کرده‌ باشند. این موضوع با طراحی متناسب دوره‌های فنی و مهندسی هم با تغییر برخی از محتواهای رشته‌ها و هم روش آموزش و تربیت قابل انجام است.

نکته سوم؛ ما معتقدیم که اقتصاد دانش‌بنیان، راه نجات اقتصاد کشور و راه میانبر تحقق اقتصاد مقاومتی است. در سال‌های اخیر تلاش‌های زیادی انجام شده است و شرکت‌های دانش‌بنیان زیاد و قابل‌توجهی راه‌اندازی شده است اما مساله‌ای که با آن مواجه هستیم، بخشی‌نگری نسبت به این موضوع و نداشت دید کلان نسبت به تحول دانش‌بنیان در کشور است، وزارتخانه‌ای که متولی غذاست خود را مسئول تامین غذا و نه تولید آن می‌داند، حمایت واقعی از شرکت‌های دانش‌بنیان که همانا بازارسازی برای آنهاست اتفاق نمی‌افتد و برنامه‌ای منسجم در بخش‌های مختلف برای ایجاد شرایط رشد و تبدیل شدن شرکت‌های دانش‌بنیان به شرکت‌های بزرگ صنعتی وجود ندارد. هنوز هم صنعت نفت کشور نگاه به خارج دارد، نمی‌گوییم می‌خواهیم کل صنعت نفت را یک روزه بومی‌سازی کنیم ولی حداقل بستر رشد شرکت‌های دانش‌بنیان و تولید‌کننده‌های داخلی در وزارتخانه‌هایی چون نفت و صمت به شکل بهتر و کاملی دیده شود. ممکن است توان یک شرکت دانش‌بنیان تولید 100 عدد از 1000 عدد نیاز صنعت نفت به کالایی باشد، حداقل 900 عدد وارد شود، نه اینکه بگویند کسی در داخل نمی‌تواند نیاز ما را برطرف کند و بروند سراغ واردات. هر چقدر بازار این شرکت‌ها بزرگ‌تر شود می‌توان شاهد رشد این شرکت‌ها و حتی تبدیل شدن‌شان به صادرکننده‌های مطرح در دنیا بود. کما اینکه در حوزه داروهای نو ترکیب چنین اتفاقی درحال رخ دادن است و ما شاهد صادرات این داروها هستیم. نمی‌توان مدعی حمایت از تولید داخل شد ولی کماکان بانک‌ها مشغول به فعالیت‌های سوداگرایانه باشند. نمی‌توان در داخل ماشین‌آلات خطوط تولید را ساخت ولی درمقابل شاهد معافیت‌های گمرکی بی‌قیدوشرط در بخش واردات ماشین‌آلات بود. می‌دانیم که صنعت ماشین‌سازی دارای نقش محوری در خودکفایی و استقلال صنعتی کشور است و نیازمند توجه جدی است. دانش‌بنیان شدن اقتصاد کشور، نیازمند تغییر و تحول در بخش‌های مختلف بوده تا همه بردارهای پراکنده و متضاد موجود در بخش‌های مختلف، با اقتصاد دانش‌بنیان همسو شود. این موضوع نه با نگاه جزیره‌ای به اقتصاد دانش‌بنیان بلکه با نگاه جامع و کلان قابل تحقق است.

در پایان باید خاطرنشان شد که نظام آموزش عالی کشور و زنجیره تبدیل ایده به ثروت نیازمند تحول و بازطراحی جدی است، نیازمند دانشگاهی هستیم که رشته‌های آموزشی آن متناسب با ظرفیت آمایشی مناطق مختلف کشور تعریف شده باشد، نه براساس عنوان رشته‌ها و محتواهای مربوط به چند10 سال پیش کشورهای غربی که خودشان هم درحال حاضر از آنها استفاده نمی‌کنند. نیازمند تغییر روش آموزشی از مدل حفظ‌محور به مهارت‌محور و آموزش مبتنی‌بر پژوهش و حل مساله هستیم، نیازمند احیای مدل بومی استاد-شاگردی خودمان در آموزش مهارت‌های شغلی هستیم. نیازمند تعریف پروژه‌های کلان پژوهشی تقاضامحور و شکست آنها به پایان‌نامه‌های محصول‌محور برای دانشجویان هستیم تا بتوانند کار یاد بگیرند یا کارآفرین شوند. نیازمند نگاه جدید در ارتباط دانشگاه و صنعت با طراحی و ایجاد نهادهای واسط ما بین دانشگاه و صنعت و جامعه هستیم. نیازمند ایجاد بستر اشتغال و تحصیل همزمان دانشجویان هستیم تا شاهد تربیت مهندسان و مدیران و متخصصان کارآمد و مبتنی‌بر نیاز باشیم تا روحیه رخوت و تنبلی موجود در بخش قابل‌توجهی از آموزش عالی کشور که ناشی از سردرگمی فعلی نظام آموزش عالی کشور است، برچیده شود. نیازمند تغییر رویه‌های موجود و قوانین ناهمسو با تحقق اقتصاد دانش‌بنیان هستیم و مفهوم اقتصاد دانش‌بنیان یک رویکرد کلان است که لازم است در همه بخش‌های اقتصادی کشور تسری یابد، نه اینکه در یک بخشی از دولت به‌صورت جزیره‌ای پیگیری و دنبال شود.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰