در گفتوگوی «فرهیختگان» با حسن هانیزاده، کارشناس مسائل منطقه به بررسی استراتژی نگاه به شرق که دولت سیزدهم از ابتدای شروع به کار در پیش گرفته، پرداختیم.
با توجه به دیدارهای اخیر رئیسجمهور و رویکردی که دولت سیزدهم در نگاه به شرق دارد، به نظر شما علت اینکه کشورهای منطقه از لحاظ اقتصادی تا به الان آن هماهنگی لازم را نداشتند، چه چیزی بوده؟ کمکاری کشورهای منطقه یا نفوذ آمریکا در منطقه؟
درواقع علت تاخیر در این هماهنگی این بوده که کشورهای غربی و آمریکا در روند شکلگیری یک بلوک اقتصادی شرقی با محوریت ایران، روسیه، چین و هند کارشکنی میکردند. آمریکا در گذشته با بهرهگیری از هژمونی نظامی خودش بهخصوص حضور در افغانستان سعی میکرد از احیای جاده ابریشم که افغانستان جزء محوریترین کشورهای جاده ابریشم است، جلوگیری کند. فرار آمریکا از افغانستان طبیعتا چین و کشورهای عضو سازمان اقتصادی عضو شانگهای درصدد این هستند که جاده ابریشم را احیا کرده و به تدریج یک ارز منطقهای در منطقه شرق به جای دلار جایگزین کنند و این یک استراتژی کاملا شرقی است و قرارداد 25 ساله ایران با چین ناظر بر همین مساله است. لذا در آینده ما در منطقه شرق شاهد ظهور یک ارز شرقی خواهیم بود که حاکمیت دلار را در منطقه شرق کمرنگتر خواهد کرد.
به نظر شما این نگاه به شرق که دولت سیزدهم در پیش گرفته، چه تاثیری در مسائل داخلی ایران دارد؟ یا به عبارتی آیا این رویکرد تعامل با کشورهای همسایه در حل مشکلات اقتصادی ایران تاثیرگذار است؟
درواقع دولت سیزدهم سیاست خارجه خود را براساس ایجاد یک بلوک مشترک اقتصادی با شرکت کشورهای عضو شانگهای، ازجمله چین، روسیه پاکستان، هند و همه کشورهای 15گانهای که در شانگهای حضور دارند، قرار داده است و سعی میکند علاوهبر حفظ رابطه خودش با جهان غرب، امتیازی که به ضرر منافع ملی باشد در چارچوب مذاکرات آینده برجام در وین به طرفهای اروپایی و آمریکایی ندهد. آنچه مسلم است استراتژی تعریف شده از سوی رهبر انقلاب، تکیه بر اقتصاد بومی و درونزا است که دولتهای گذشته متاسفانه به این موارد توجه نکردند و این راهبرد را که ترسیم شده بود، در نظر نگرفتند. بر این اساس دولت سیزدهم دو محور اساسی را در دستور کار خود قرار داده است. نخست؛ ایجاد یک بلوک اقتصادی قدرتمند و تعامل سازنده با کشورهای شرق و دوم؛ تکیه بر اقتصاد عمومی و استفاده از ظرفیتهای داخلی برای اینکه یک اقتصاد پایدار و مبتنیبر ظرفیتهای داخلی ایجاد شود و در این مقوله حرکت میکند. لذا به نظر میرسد که یک سیاستگذاری کاملا شفاف از سوی دولت سیزدهم در رابطه با اقتصاد داخلی و شرقی ایجاد شده که به نظر میرسد در آینده ثمرات این نگاه در اقتصاد داخلی ایران کاملا روشن خواهد شد.
میشود بهصورت مصداقی بگویید این سیاستی که دولت سیزدهم در نگاه به شرق در پیش گرفته، از منظر سیاست داخلی و حل مشکلات درونی چه امکاناتی را به دولت میدهد؟
یکی از این موارد، مساله ایجاد سازوکارهای بومی برای رشد صنایع، گسترش حوزه کشاورزی و استفاده از امکانات داخلی برای کاهش رابطه با کشورهای غربی به لحاظ اقتصادی است، بهطوریکه اقتصاد کلی ایران متکی بر امکانات داخلی خواهد بود. اگرچه این فرآیند یک مقدار زمانبر است اما بههرحال دولت جدید در ایران، به سمت بومیسازی اقتصادی و همکاری با چین، روسیه و هند و پاکستان و با کشورهای آسیای میانه همکاری میکند، برای اینکه بتواند یک بلوک کاملا قدرتمند اقتصادی ایجاد کند. همچنین یکی از مواردی که در این بلوک اقتصاد شرقی وجود دارد، کاهش نفوذ دلار در عرصههای تعامل اقتصادی بین شانگهای است. فلذا به نظر میرسد که این مساله و احیای جاده ابریشم برای تسهیل استفاده از امکانات بومی و فعالسازی بنادر داخلی ایران موجب نگرانی آمریکا و غرب شده است. از دیگر مزایای این نگاه به شرق، گسترش امکانات کشاورزی و کمک به کشاورزان است که بخشی از محورهای سیاستگذاری اقتصاد داخلی دولت سیزدهم است.
تعاملات کشورهای منطقه با هم و میزان بهرهای که از این تعاملات میبرند، چه تاثیری بر بهبود وضعیت داخلی کشورهای منطقه دارد؟
در زمانهای که اقتصاد بهعنوان محور تعاملات بینالمللی شناخته میشود، اگر برای کشورهای شرقی توفیقی حاصل شود، اثرش بر روابط امنیتی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی هم دیده خواهد شد. فلذا در محور اول، این اقتصاد است که بسیار مهم است و اگر کشورهای شرقی، اقتصادشان را بومیسازی کنند، اثرش بر جامعه و فرهنگ خود را نیز خواهند دید.
پشت این دیدارها و روابط منطقهای یک استراتژی وجود دارد یا اینکه صرفا براساس کلیات این دیدارها و هماهنگیهای اقتصادی انجام میشود؟
بله، درحال حاضر در حوزه اجلاس اکو، سازمان شانگهای و حوزه کشورهای دریای خزر، این اراده وجود دارد که تعاملات برون منطقهای صورت بگیرد و به همین دلیل بسیاری از کشورها به دنبال کاهش تکیه اقتصادشان بر کشورهای اروپایی هستند. اختلافی که الآن میان برخی کشورهای اروپایی پیش آمده نشان میدهد که حتی اتحادیه اروپا هم که قدیمیترین اتحادیه غرب است، به نوعی درحال فروپاشی است و درحال حاضر آفتاب اقتصاد جهان از شرق طلوع میکند.