کاستن از دافعه‌های داخلی امری ممکن است. انسان‌ها زمانی مهاجرت می‌کنند که چاره دیگری نداشته باشند. بنابراین با کاهش یا از بین بردن عوامل منجربه مهاجرت می‌توان تا حد زیادی از میزان مهاجرت (ازجمله مهاجرت نخبگان) کاست.
  • ۱۴۰۰-۰۹-۰۷ - ۰۱:۵۸
  • 60
پاشنه آشیل مهاجرت نخبگان

محمدمهدی نجفی، پژوهشگر اقتصادی: عدم برنامه‌ریزی بلندمدت در اقتصاد ایران و همچنین عدم اجرای برنامه‌ریزی‌ها علت شرایط بد اقتصادی امروز است. اقتصاد ایران دچار بیماری برون‌زایی فناوری در رشد شده است که رهبر معظم انقلاب نیز در دیدار نخبگان آن را جدی دانستند. باید به آمار احترام گذاشت و دانست که 37درصد از المپیادی‌ها، ‏25درصد از مشمولان بنیاد نخبگان و 15درصد از رتبه‌های زیر هزار کنکور سراسری‏ از ما جدا شدند. آنچه می‌تواند نجات‌بخش اقتصاد ایران باشد، فناوری و لایه بعدی آن سرمایه اجتماعی است و سیاستگذار راهی ندارد تا سر تعظیم بر جوان نخبه فرود آورد. خروج سرمایه‌های انسانی از کشور به‌علت حاکمیت یک اقتصاد دلالی و سفته‌بازی و سوداگری است، زیرا در این اقتصاد ما دیگر به یک فرد خلاق نیاز نداریم.

این درحالی است که از ۱۵ تا ۲۰ سال پیش شاهد خروج این سرمایه‌های انسانی از کشور هستیم. کشورهای متقابل با اندیشه نظام مقدس جمهوری اسلامی ‌مصداق این آیه در عملکرد خود بودند: «وَدَّ الَّذینَ کَفَروا لَو تَغفُلونَ عَن اَسلِحَتِکُم وَ اَمتِعَتِکُم فَیَمیلونَ عَلَیکُم مَیلَةً واحِدَة» که دشمن می‌خواهد شما غافل بشوید تا از سلاح‌تان و از دارایی‌هایتان استفاده کند... اصلی‌ترین دارایی کشور تربیت افراد مطابق با آرمان‌های نظام جمهوری اسلامی ‌است که متأسفانه دشمنان در امر جداسازی بسیاری از تربیت‌یافتگان از کشور موفق بودند. انتظار نمی‌رود بیگانگانی که با ما اختلاف منافع دارند، دلسوز سرمایه انسانی ما باشند و امید و انگیزه به ملت ما تزریق کنند. اما شکاف عمیق اختلافات داخلی موجب شده نیروهای سیاسی و رسانه‌های داخلی خواسته یا ناخواسته، به روش‌های مختلف با بمباران نومیدی همراه شوند و نخبگان جامعه و فعالان فضای مجازی نیز بر طبل نومیدی بکوبند و سرمایه انسانی در کشاکش دعواهای سیاسی تلف شود. بمباران نومیدی فصل مشترک فعالیت گروه‌های سیاسی است. این فقط اصل ماجرا نیست. به‌طور کلی باید با ایجاد اشتغالزایی درجهت حفظ این سرمایه‌ها، تلاش بیشتری داشته باشیم. اما نخبگان در جامعه چطور باعث رشد اقتصادی می‌شوند؟

بخش مهمی ‌از داستان توسعه پایدار به عملکرد مدیران و نخبگانی بازمی‌گردد که عهده‌دار مدیریت و سیاستگذاری توسعه می‌شوند. یکی از حوزه‌هایی که رابطه متقابلی با پدیده مهاجرت دارد، حوزه اقتصاد است. یعنی شرایط اقتصادی هم بر مهاجرت اثر می‌گذارد و هم از آن تاثیر می‌پذیرد. نقش اقتصاد در شکل‌گیری مهاجرت بدین صورت است که شاخص‌هایی چون تولید ناخالص داخلی، بیکاری و حکمرانی خوب از عوامل اثرگذار بر مهاجرت در بلندمدت هستند. اشتغال یکی از عوامل تاثیرگذار در تصمیم‌گیری برای مهاجرت است. افراد برای امرار معاش نیاز به درآمد دارند تا هم نیازهای اولیه و هم نیازهای مترقی‌تر خود را ارضا کنند و این درآمد ازطریق کار کردن تامین می‌شود. بیکاری نیروی واقع در سن کار علاوه‌بر اثرات اقتصادی بر زندگی فرد، تاثیرات روانی نیز برای وی به‌دنبال دارد که سبب دل بریدن فرد از زادگاهش می‌شود. علاوه‌بر بیکاری، اشتغال در مشاغل پایین‌تر از حد انتظار نیز نقش پررنگی در مهاجرت دارد. نارضایتی از شرایط شغلی می‌تواند به دو دلیل نامناسب بودن شغل و نامناسب بودن درآمد به‌وجود بیاید. ازنظر تئوری انتظار می‌رود مهاجرت از نواحی با درآمد پایین به نواحی با درآمد بالاتر صورت بگیرد، یافته‌‌‌های آماری نیز تا حدود زیادی این ادعا را تایید می‌کنند.

آیا می‌توانیم بیان کنیم موجودی دانش اختلاف تولید سرانه را توضیح می‌دهد؟

خیر، اختلاف تولید سرانه به‌دلیل اختلاف در موجودی دانش نیست، زیرا باید دانست که دانش غیررقابتی است و قابل دسترسی و وصول است. مشکل دردسترس بودن یا نبودن فناوری نیست و همه کشور‌ها امکان دسترسی به علوم موردنیاز برای رشد را قابل‌وصول می‌دانند، ولی دلیل اصلی آن است که سرمایه انسانی درحال کاهش است. منظور از سرمایه انسانی، نیروی‌کار مفید منطبق با نجات و رشد اقتصاد است. به این معنا که سرمایه انسانی نیست که برود و دانش و فناوری را بیاموزد و آن را بومی‌سازی کند. مطابق با این روایت می‌توانم به دیدار نخبگان با مقام معظم رهبری اشاره کنم. نخبگان خواستار درآمدهای جدی در جامعه نیستند و تنها خواسته آنها توجه حکمرانی به سرمایه انسانی است.

آیا می‌توانیم بیان کنیم اختلاف درآمد کشورها به فناوری مرتبط است؟ تمرکز تجربی در تبیین اختلاف درآمدها دو محور دارد:
محور اول، عوامل تعیین‌کننده در درآمد کشورها: مانند سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی.

محور دوم، زیرساخت‌های اجتماعی: زیرساخت‌های اجتماعی عبارت است از نهادها و سیاست‌هایی که بازده خصوصی و اجتماعی فعالیت‌ها را متوازن می‌کند. فععالیت‌های زیادی هستند که بازدهی خصوصی و اجتماعی آنها ممکن است از یکدیگر متفاوت باشد؛ همانند بازدهی‌های مختلف سرمایه گذاری. دلیل اصلی اینکه عمده فعالیت‌های اقتصاد خرد به‌سمت فعالیت رانت‌جویانه حرکت می‌کند، زیرساخت‌های اجتماعی نامناسب است. اما به‌طور کلی سه جنبه می‌توان برای زیرساخت‌های اجتماعی بیان کرد:

اولین گروه شامل نهادها و سیاست‌هایی است که بر فعالیت رانت‌جویانه ازطریق خود دولت اثر می‌گذارد. اگرچه سیاست‌های دولت می‌تواند منشأ مهمی ‌برای منافع اجتماعی تلقی شود، با این‌حال خود دولت ممکن است یک رانت‌جوی عمده بیان شود؛ همانند استفاده از رانت نفت و عدم حرکت به‌سمت مالیات‌ستانی.

دومین گروه شامل ویژگی‌های محیطی است که بخش خصوصی در آن تصمیمات خود را اتخاذ می‌کند.

سومین گروه شامل ویژگی‌های مالی دولت است. مالیات‌گیری از سرمایه‌گذاری‌ها، نرخ نهایی مالیات بر درآمد ناشی‌از کار که منجربه فعالیت‌های رانت‌جویانه شود.

نکته مهم این سخن آنجاست که بر عوامل تعیین‌کننده زیرساخت‌های اجتماعی نیز توجه کنیم. سیاستگذار باید بر سه مجموعه موثر بر زیرساخت‌های اجتماعی توجه کند. دسته اول بر انگیزه‌ها توجه دارد. به‌ویژه مربوط به افرادی است که در سیاستگذاری دارای قدرت هستند، زیرا این افراد سهم بالایی در تداوم نظام دارند.

دومین مجموعه از عوامل تعیین‌کننده زیرساخت‌های اجتماعی بر شواهدی از فرهنگ تمرکز دارد؛ مانند دغدغه‌ها و ساختارهای مذهبی که سبب ایجاد تفاوت نگرشی خواهد شد.

سومین مجموعه از عوامل تعیین‌کننده زیرساخت‌های اجتماعی متغیر جغرافیا است. موانع جغرافیایی می‌تواند سبب کاهش درآمد شود که این امر نه‌تنها به‌دلیل کاهش برخورداری از منافع نهادها، بلکه همچنین به‌دلیل کاهش مبادلات تجاری سطح پایین تخصصی شدن است.

نتیجه‌گیری

کاستن از دافعه‌های داخلی امری ممکن است. انسان‌ها زمانی مهاجرت می‌کنند که چاره دیگری نداشته باشند. بنابراین با کاهش یا از بین بردن عوامل منجربه مهاجرت می‌توان تا حد زیادی از میزان مهاجرت (ازجمله مهاجرت نخبگان) کاست. این امر مستلزم برنامه‌ریزی و به‌کارگیری روش‌های درست و فعالانه مدیریتی است. اگر سردمداران کشورهای توسعه‌نیافته و درحال توسعه (ازجمله ایران) بتوانند فضایی مطمئن، عادلانه و تهی از رانت و فساد را برای فعالیت نخبگان به‌وجود بیاورند، می‌توان امیدوار بود از بسیاری مهاجرت‌ها پیشگیری شود. رشد اقتصادی، پیشرفت و توسعه در اقتصاد به 6 عامل جدی نیاز دارد؛ 6 عاملی که سرمایه خوانده می‌شود و متاسفانه روزها می‌گذرد و سیاستگذار از آن غافل است. بنده اگر جای سیاستگذار بودم، آن را قاب می‌کردم تا برای هر انتخاب و هر سیاستگذاری‌ای به این عوامل توجه کنم؛ سرمایه اقتصادی، انسانی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و سرمایه‌های نمادین. با فرض غیررقابتی بودن فناوری، مشکل کشورهای درحال توسعه عدم دسترسی به تکنولوژی نیست، بلکه محدودیت مهم عدم استفاده و به‌کارگیری تکنولوژی است که در این‌رابطه نقش سرمایه انسانی بسیار تعیین‌کننده است.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰