مونا مکینژاد، دانشجوی 26 ساله ایرانی است که این روزها درحال تحصیل در مقطع دکتری رشته جامعهشناسی و سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه لیدز انگلستان است. او که اولین بار در سال 2018 پا به این کشور گذاشته در گفتوگو با «فرهیختگان» از وضعیت تحصیل و چگونگی مهاجرتش میگوید.
اولین بار چه سالی برای تحصیل به انگلستان آمدید؟
اولین بار مهاجرت تحصیلیام در سال 2018 برای تحصیل در مقطع کارشناسیارشد به دانشگاه لیدز انگلستان بود و بعد از اتمام این دوره به مدت یک سال به ایران برگشتم؛ با این حال دوباره برای تحصیل در مقطع دکتری اقدام کردم و به انگلستان آمدم.
کمی درباره تحصیلتان در مقطع کارشناسی در ایران صحبت کنید و اینکه چه اتفاقی افتاد که به فکر مهاجرت افتادید؟
دانشجوی ورودی سال 92 رشته جامعهشناسی دانشگاه تهران بودم و در همان سالها طرز فکرم نسبت به مهاجرت متفاوت بود. معتقد بودم چون در رشته علوم انسانی تحصیل میکنم مهاجرت برای من بیراهه است و چون به مسائل جامعه ایران علاقه دارم به واسطه حضورم در دانشگاههای ایران بهتر میتوانم با جامعه ایران در ارتباط باشم و با توجه به هدفم از تحصیل در رشته جامعهشناسی در ایران موفقتر خواهم بود. حتی افرادی که اقدام به مهاجرت کرده بودند وقتی من را به این کار تشویق میکردند من زیربار نمیرفتم و میگفتم راه و هدف من مهاجرت نیست. اما سالهای آخر دوره کارشناسی با توجه به فضای رخوتزدهای که من در آن تحصیل میکردم تصمیم به مهاجرت گرفتم. البته باید این را هم بگویم که رشتهام را با شوق بسیار انتخاب و خانوادهام را نیز به سختی متقاعد کردم؛ با این حال در ترمهای آخر کارشناسی نسبت به رشتهام ناامید شده و به انتخاب خود نیز شک کرده بودم.
چطور تصمیم به مهاجرت را اجرایی کردید؟
در دوران رخوت و ناامیدیای که از فضای تحصیلی در دانشگاه پیدا کرده بودم، شروع به راهنمایی گرفتن از تعدادی از دوستانم که یا درحال انجام کارهای مهاجرتشان بوده یا حتی از دوران دبیرستان مهاجرت کرده بودند، کردم. در نتیجه فضای دانشگاه و گفتوگوهای من با دوستانم منجر به این شد تا من اقدام به مهاجرت کنم. در همان زمان شروع به خواندن زبان انگلیسی کردم. باید این مساله را یادآور شوم که مهاجرت تحصیلی بدون برنامهریزی قبلی ممکن نیست؛ چه به لحاظ هزینه و چه برای پذیرش گرفتن از دانشگاه. من حدود دو سال درگیر برنامهریزی و اقدامات برای مهاجرتم بودم.
در مسیرتان با چه مشکلاتی مواجه شدید؟ چرا این مشکلات باعث انصراف از تصمیمتان نشد؟
درست است، این مهم از لحاظ هزینهای من را با مشکلات زیادی روبهرو کرد. حتی در دوره ارشد به دلیل هزینه زیاد بعضا از ادامه تحصیل منصرف میشدم؛ اما خانواده با وجود همه سختیها به این نتیجه رسیده بودند که تحصیلم در این دانشگاه ارزشمند است و به هر سختیای که بود هزینه تحصیلم را تامین میکردند.
سطح علمی دانشگاههای ایران را در مقایسه با انگلستان چطور ارزیابی میکنید؟
غیرقابل مقایسه هستند. مهمترین علت تفاوت دانشگاههای ایران با انگلستان بهروز بودن اساتید و واکنششان به مسائل روز است و اینکه چقدر دانشجو را با منابع بهروز آشنا میکنند، درحالیکه ما در ایران منابع دسته پایین سالهای قبل را مطالعه میکردیم و از وایرالها و موضوعات بهروز دنیا بیاطلاع بودیم. در دوره ارشد فعالیتی که از ما بهعنوان دانشجو در دانشگاه لیدز انتظار دارند این است که در فضای علمی شکل واقعی مقالهنویسی را یاد بگیریم و اینکه بهعنوان یک پژوهشگر نقش و مشارکت داشته باشیم و بفهمیم که دانشگاه و رشته من چه رسالتی دارد. اینها مسائلی است که به ما یاد داده میشود و از ما بهطور متقابل خواسته میشود. این بزرگترین تفاوت با دانشگاههای ایران است. اینکه ما میتوانیم با صاحبنظران رشته خودمان ارتباط داشته باشیم و یک ساعت سر کلاس آنها نشستن برابر است با ترمها درس خواندن در ایران.
شما تحصیل در 2 کشور را تجربه کردید. در مقام مقایسه، مهمترین ضعف موجود در دانشگاههای کشور چیست؟
از آنجایی که در فضای علمی دانشگاهها رونق وجود ندارد دانشجو هم توان استفاده کافی از علم یک استاد را ندارد. البته در حقیقت کمکاری دو طرفه است. اساتید ایران تدریس نمیکنند و دانشجو هم درسخوان نیست؛ با این حال موضوعی که در ایران برایم بسیار ارزشمند بوده تجربه زیست دانشجویی است. اینکه در انجمنها و تشکلها فعالیت میکردم و تجربههای ارزشمند و غنی برایم داشت اما به لحاظ ساختار آکادمیک و علمی دانشگاههای ایران بهشدت ضعیف هستند، کما اینکه من وجود ضعف علمی را در خودم بعد از مهاجرت نسبت به بقیه بیشتر حس میکردم.
چطور توانستید موافقت دانشگاه موردنظرتان را کسب کنید؟
اپلای یک پروسه پیچیده و سخت است؛ چراکه اولا سیستم درس خواندن ما با آنچه دانشگاههای خارجی از ما میخواهند فرق میکند و هر دانشگاهی قوانین خاص خود را دارد. چون آمریکا و کانادا به دلایل شخصی در لیست کشورهای مقصدم نبودند تمرکز را روی دانشگاههای برتر رشته خودم در اروپا گذاشتم. خیلی از دانشگاهها هزینه میگرفتند که با توجه به مشکلات تحریمی کشور، مشکلات زیادی از این حیث برایمان ایجاد شده بود و دائم به جنگ مشکلات میرفتم. از طرف دیگر برخلاف ایران که با نمره همهجا پذیرفته میشدیم من برای اساتید دانشگاههای هدفم باید توضیح میدادم که چرا در این رشته و دانشگاه میخواهم تحصیل کنم و باید مقاله تحویل میدادم. کلا نوع پذیرش دانشجو در دانشگاههای خارج از کشور با ایران کاملا متفاوت است.
درباره تفاوت در پذیرش دانشجو صحبت کردید، تفاوتهای آموزشی میان دانشگاههای ایران با دیگر کشورها را در چه میدانید؟
اول اینکه سیستم آموزشی دنیا به لحاظ آموزشی با ما متفاوت است و دوم اینکه ما در داخل ایران هم چالشهای خاص خودمان را داریم، مثل آزاد نکردن کارنامه من توسط دانشگاه تهران برای اپلای. در دوره دکتری من باید با اساتید در انگلستان ارتباط میگرفتم تا بتوانم ادامه تحصیلم را با آنها بگذرانم. اساتید خیلی سریع پاسخگو بودند و تعامل خیلی خوبی داشتند و برای بحث و گفتوگو وقت میگذاشتند.
پس از دوبار تجربه مهاجرت به فاصله کوتاه، آنچه از حیث علمی میخواستید، به دست آوردید؟
تحصیل در انگلستان برای من بیشتر از حد تصورم بود و دریچههایی از ذهن من را باز کرد و اهدافی را برایم رقم زد که پیش از آن حتی تصورش را هم نمیکردم. مهاجرت به لحاظ علمی خوب بود، اما زندگی در یک کشور دیگر آن هم تنها و به دلیل تفاوت در زبان، محدودیتهای زیادی هم دارد. با این حال این کار برایم با وجود همه سختیهایش ارزشمند است.
آورده مهاجرت در زندگی شخصی خود را در چه میدانید؟
قطعا هر فردی در اوایل مهاجرت دچار شک میشود و اصلا نمیداند باید چطور زندگیاش را پیش ببرد؛ چراکه مسیر مهاجرت اصلا مسیر سادهای نیست. مهاجرت جدا از تجربههای شخصی و رشد فردی، جهان ذهنی انسان را بزرگتر میکند.