مروری بر پنل‌های تخصصی همایش علوم‌‌انسانی و حکمت اسلامی-4
در باب گستره‌ حکمت این مقدار عرض کنم که حکمت شامل معرفت حسی، عقلی و شهودی و وحیانی است. یعنی اگر اهل علم و اهل معرفت مجموعه‌ ابزار معرفت و مقوله معرفت را بپذیرند و استفاده کنند و معرفت حسی، عقلی و شهودی و وحیانی را تحصیل کنند، به حکمت دست یافته‌اند.
  • ۱۴۰۰-۰۹-۰۳ - ۰۱:۵۳
  • 00
مروری بر پنل‌های تخصصی همایش علوم‌‌انسانی و حکمت اسلامی-4
پیوند حکمت و علوم اقتصادی به چه معنا است؟
پیوند حکمت و علوم اقتصادی به چه معنا است؟

فرهیختگان «همایش ملی علوم‌انسانی و حکمت اسلامی» برای اولین‌بار در معاونت انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی طراحی شد و پنل‌های تخصصی 13گانه آن، بستری برای بررسی دستاوردهای علمی و معرفتی اندیشمندان، استادان و فرهیختگان در زمینه نسبت علوم‌انسانی و حکمت اسلامی بوده است. در این نوشتار، خلاصه‌ای از مباحث ارائه‌شده توسط عبدالحسین خسروپناه، معاون علوم‌انسانی این دانشگاه در پنل‌های تخصصی همایش علوم‌‌انسانی و حکمت اسلامی در باب نسبت حکمت اسلامی و تعالی علوم‌انسانی و هنر آورده شده که در ادامه می‌خوانید.

مستحضرید که هم عنوان حکمت اسلامی عنوان بسیار گسترده است که هم وسعت عمقی دارد، هم وسعت عرضی و هم عنوان علوم اقتصادی آنقدر گسترده شده است که دیگر نمی‌توان از یک دپارتمانی به‌عنوان علوم اقتصادی سخن گفت. حتی دانشکده علوم‌ اقتصادی هم چندان معنادار نیست. امروزه ما باید دانشگاه علوم اقتصادی داشته باشیم، به‌لحاظ گستره‌ای که این علوم پیدا کرده است.

در باب گستره‌ حکمت این مقدار عرض کنم که حکمت شامل معرفت حسی، عقلی و شهودی و وحیانی است. یعنی اگر اهل علم و اهل معرفت مجموعه‌ ابزار معرفت و مقوله معرفت را بپذیرند و استفاده کنند و معرفت حسی، عقلی و شهودی و وحیانی را تحصیل کنند، به حکمت دست یافته‌اند. کسانی که تجربه‌‌بسند هستند حکیم نیستند، حتی کسانی که عقل‌بسندگی را قائل هستند حکیم نیستند. لذا اصطلاح حکمت در شرق جهان مطرح شده است. یعنی در کشورهایی که معرفت حسی، عقلی، شهودی و وحیانی را باهم پذیرفته‌اند. حکمت یک معرفت نافع و کارآمدی است که حاصل حس و عقل و شهود و وحی است، به همین خاطر فلسفه اسلامی، عرفان اسلامی، کلام اسلامی، معارف اسلامی جزء حکمت است. ما معتقدیم که البته همه علوم می‌تواند حکمی باشد و دانشگاه‌ها حکمت‌بنیان باشند. حتی عرفان ادبی هم جزء حکمت است. «حافظ از چشمه‌ حکمت به کف آور جامی». ما اگر همین عرفان ادبی حافظ، سعدی، مولوی و سایر بزرگان عرفان را استفاده کنیم، مملو از حکمت است و این حکمت می‌تواند بر علوم انسانی تاثیرگذار باشد.

زمانی علوم اقتصادی جزء حکمت عملی بود و عنوانش هم تدبیر منزل بود که الان اصطلاحا به اقتصاد خرد تعبیر می‌کنند. البته معنای آن، این نیست که در یونان باستان یا در ایران دوره تمدن اسلامی که از حکمت عملی سخن گفته می‌شد اقتصاد کلان را بحث نمی‌کردند. اقتصاد کلان جزء سیاست مُدن بود. یعنی حکمت عملی را به اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن تقسیم می‌کردند. اگر کتاب اخلاق ناصری خواجه نصیرالدین طوسی را خوانده باشید، می‌بینید که به بحث اقتصاد کلان هم پرداخته‌اند. حتی بحث‌هایی که امروزه اصطلاحا از آن به توسعه تعبیر می‌کنیم هم در آن زمان هم به‌صورت خفیف‌تری مطرح بوده است. ولی الان اقتصاد خیلی گسترده شده است. اقتصاد نظری که به مدل‌های ریاضی اقتصاد می‌پردازد شامل؛ اقصادسنجی، اقتصاد بازرگانی، اقتصاد صنعتی، اقتصاد پولی و بانک‌داری، اقتصاد کشاورزی، اقتصاد حمل‌ونقل، اقتصاد خرد و کلان که ذیل هر کدام از اینها تئوری‌های مختلفی وجود دارد، می‌شود. مثلا در باب عدالت اقتصادی یا عدالت در علوم اقتصادی می‌بینیم نظریات مختلفی وجود دارد و در هر یک از این مباحث نظریات مختلفی مطرح شده است.

حالا سوال این است که با این گستردگی‌ای که حکمت دارد و با این گستردگی‌ای که علوم اقتصادی دارد، پیوند حکمت و علوم اقتصادی به چه معنا است؟ سه معنای مصداقی را عرض می‌کنم که اساتید بزرگوار روی این سه معنای مصداقی اظهارنظری داشته باشند. معنای اول: نظریات توصیفی ناظر به اقتصاد جهان هست از جمله به اقتصاد ایران. اگر این نظریات توصیفی، ناظر به اقتصاد ایران کاشف از واقعیت اقتصاد ایران باشد، معتقدم در این بخش، اقتصاد ما حکمی شده است. آیا دانشگاه‌های ما که دانشکده‌ها و گروه‌های اقتصاد دارند، اقتصاد ایران را درست می‌شناسند؟ اگر درست بشناسند علم اقتصاد ایران حکیمانه است، اما اگر درست نشناسند، علم اقتصاد ایران در دانشگاه ما حکمی نخواهد بود. معنای دوم: آیا نظریه‌های توصیفی ناظر به اقتصاد مطلوب مبتنی‌بر مبانی حکمی از جمله انسان‌شناسی فلسفی، عرفانی هست یا نیست؟ اگر هست این نظریه‌های توصیفی ناظر به اقتصاد مطلوب حکیمانه است، اما اگر نباشد، حکیمانه نیست. ما نمی‌توانیم از اقتصاد عقلایی و عقلانی و اقتصاد مطلوب سخن بگوییم، (در پارادایم کلاسیک یا اقتصاد کلاسیک یا اقتصاد نئو کلاسیک) بعد بگوییم این اقتصاد و نظریه‌ها حکیمانه است، اما مبتنی‌بر انسان‌شناسی فلسفی و حکمی نباشد، این پارادوکسیکال است. چون قطعا نظریه‌هایی که مطرح می‌شود، همه نظریه‌های مصرف در اقتصاد کلاسیک یا اقتصاد نئوکلاسیک مبتنی‌بر مبانی فلسفی و مبانی انسان‌شناسی است. آیا اینجا انسان‌شناسی فلسفه و حکمت اسلامی نمی‌تواند تاثیرگذار بر نظریه‌های توصیفی ناظر به اقتصاد مطلوب باشد. اگر کسی تصور درستی از این داشته باشد این را تصدیق می‌کند و اگر کسی تکذیب می‌کند، تکذیب بلاتصور است. یعنی ممکن است اقتصاد بداند، ولی فلسفه اقتصاد نمی‌داند. توجه به ابتنای نظریه اقتصاد بر مبانی فلسفی ندارد و از این بی‌توجهی نتیجه می‌گیرد که اقتصاد با مبانی فلسفی پیوندی ندارد. خیلی اوقات ما با چیزی مخالفت می‌کنیم که نسبت به آن علم دقیقی نداریم. اگر فلسفه علم اقتصاد، نه فلسفه معیشت، در رشته‌های اقتصاد دانشگاه‌ها باشد، قطعا ابتنای نظریه‌های فلسفی با انسان‌شناسی آشکار می‌شود. معنای سوم: آیا در تغییر اقتصاد موجود ایران به اقتصاد مطلوب، حکمرانی وجود دارد یا خیر؟ منظورم از حکمرانی governance است نه government. حکمرانی عبارت از سیاستگذاری، تنظیم‌گری و خدمات عمومی است. اینکه در شورای عالی انقلاب فرهنگی سیاست‌های فرهنگی نوشته شود و اسمش را حکمرانی فرهنگی بگذاریم، غلط است. اینکه در شورای عالی اقتصاد، سیاست‌های اقتصاد مقاومتی تدوین و ابلاغ شود و اسمش را حکمرانی اقتصادی بگذاریم، غلط است. این بخشی از حکمرانی است، چون بعد از سیاستگذاری و خط‌مشی‌گذاری، نوبت می‌رسد به تنظیم‌گری، مقررات‌گذاری، ساختارسازی، تا به نظارت و ارزیابی، خدمات عمومی برسد. آیا در تغییر اقتصاد موجود ایران به اقتصاد مطلوب حکمرانی داریم؟ اگر دوستان می‌فرمایند بله حکمرانی داریم، پس تغییر اقتصاد موجود به اقتصاد مطلوب، تغییر حکیمانه است اما اگر نداشته باشد، حکیمانه نیست. به عقیده من، در هر سه ساحت، نظریه‌های توصیفی ناظر به اقتصاد ایران، ناظر به نظریه‌های توصیفی کاشف از اقتصاد مطلوب و تغییر در اقتصاد موجود ایران، کار حکیمانه نکرده‌ایم. باید در زمینه نسبت حکمت اسلامی با آزادی اقتصادی، عدالت اقتصادی، مسائل مالی، بانکداری، اخلاق اقتصادی و عرصه‌های دیگر، سرفصل‌هایی برای تحقیقات بیشتر محققان و پژوهشگران تعیین کرد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰