گفتوگو با مهدی نوید، مترجم آثار بکت و براتیگانحسن محمودی: به تازگی نشر بنگاه دو کتاب درباره بهرام صادقی و ریچارد براتیگان منتشر کرده است که مشتمل بر مقالاتی در شناخت این دو نویسنده و آثارشان است. بر جلد هر دو کتاب عبارت «به مراقبت مهدی نوید» قید شده است.
دانشگاهها به ادبیات معاصر توجهی نمیکنند
مهدی نوید به «فرهیختگان» میگوید: «دانشگاههای دنیا، برخلاف دانشگاههای ایران، برای چنین پژوهشهایی کمکهزینه در نظر میگیرند و برای همین محققان و پژوهشگران و دانشجویان با فراغ بال بر موضوع مورد نظرشان دقیق میشوند. از سر همین است که گفتوگو در فضای ادبیشان برقرار است و دانشجویان و پژوهشگران دانشگاههای مختلف با هم در ارتباطند.»
در هر دو کتابی که از شما به تازگی در نشر بنگاه منتشر شده است، به جای عبارت شناختهشده «گردآورنده» یا عبارت مشابه «به کوشش» از عبارت «به مراقبت مهدی نوید» استفاده شده است. این مراقبت چه تفاوتی باید با دو عبارت مرسوم دیگر داشته باشد و آیا مفهوم جدیدی برای شما دارد؟
به زعم من، «گردآورنده» یا «به کوشش» طی این سالها بار معنایی خود را تا حدی از دست داده است. مراقبت برای من همزمان نوعی محارست و نظارت و توجه را در خود دارد که در آن قبلیها این بار معنایی از آنها حاصل نمیشود. البته قبول دارم که بیشتر بحث سلیقه است.
تا چه اندازه مقالات گردآورنده در کنار همدیگر برای این کتابها سفارش داده شدهاند؟
در کتاب «بهرام صادقی» غیر از آذر نفیسی که سالها پیش نوشته است و همچنین متن سعید هنرمند که از دانشنامه ایرانیکا ترجمه شده، بقیه متنها بهطور اختصاصی برای این مجموعه نوشته شده است. سعیام بر این بود تا نگاهی مختصر به خود آثار صادقی بیندازیم؛ هم به شکل جزئی و هم کلی. در کتاب «ریچارد براتیگان» سعی کردم از میان بیشمار مقالاتی که درباره خود براتیگان و جهان داستانیاش بود آنهایی را برای ترجمه انتخاب کنم که به کار مخاطبان فارسیزبان بیاید. البته اضافه کنم متنی که از جان اف. باربر ترجمه شده است اختصاصا برای این مجموعه نوشته شده. جان اف. باربر استاد دانشگاه است و از دوستان ریچارد براتیگان بود و در حال حاضر سایت براتیگان را مدیریت میکند.
شما رصد خوبی از اتفاقات ادبی جهان دارید. این نوع کتابها در جاهای دیگر چه جایگاهی دارند و نگاه به آنها چگونه است؟
این قسم کارها در ادبیات دنیا اغلب در حوزه نشر دانشگاهی ـ مجله و کتاب ـ انتشار مییابد، چراکه خوانندگان حرفهای ادبیات مخاطبش هستند، یا در سالهای دورتر در جمعخوانیهایی که مجلات تخصصی ادبیات ترتیب میدادند. دانشگاههای دنیا، برخلاف دانشگاههای ایران، برای چنین پژوهشهایی کمکهزینه در نظر میگیرند و برای همین محققان و پژوهشگران و دانشجویان با فراغ بال بر موضوع مورد نظرشان دقیق میشوند. از سر همین است که گفتوگو در فضای ادبیشان برقرار است و دانشجویان و پژوهشگران دانشگاههای مختلف با هم در ارتباطند.
از این مجموعه تاکنون دو کتاب درباره بهرام صادقی و ریچارد براتیگان منتشر شده است. آیا نویسندگان دیگری هم مد نظرند؟
تا چند ماه دیگر کتاب ساموئل بکت منتشر میشود. نویسندگان دیگری هم در این مجموعه جای دارند که هنوز به سرانجام نهاییشان نرسیدهاند. سعیام بر این است که از این نوع جمعخوانی حول یک نویسنده و آثارش بگذریم و به جمعخوانی درباره یک مکان، یک جمع، یک موقعیت و... برسیم.
معیار برای انتخاب این نویسندگان چیست؟ به عبارتی سفارش برای تهیه این کتابها از کجا میآید؟
سفارشی در کار نیست. ملاک انتخابشان برمیگردد به دلمشغولی من با آثارشان. سابقه کاری من هم در حوزه ترجمه این را نشان میدهد که فقط روی دو نویسنده متمرکز بودهام؛ ساموئل بکت و ریچارد براتیگان. طبیعی است که احاطه بیشتری هم بر آنها دارم. همین شد مبدأ شروع من برای انتخابشان. بهرام صادقی هم قاطعیت حضورش در ادبیات ایران انکارناپذیر است؛ اما از سوی دیگر آنطور که باید به او پرداخته نشده. شاید این مجموعه باب گفتوگویی را باز کند. از طرف دیگر سعیام بر این بوده که متنها خیلی تنه به متنهای دانشگاهی نزند و میان متن تجربی و دانشگاهی باشد.
در این مراقبتها تلاش داشتی به چه تصویری از نویسندگانی که برگزیدهای نزدیک شوی؟
یادم میآید وقتی کارهای ریموند کارور در ایران منتشر شد اقبال خوبی در فروش داشت. به سیاق او داستانها نوشته شد، اما بیشتر صوری بود و رویه بالایی داستانها انگار خوانده میشد. همین نشان میداد که خلئی داریم در نقب به درون داستانهای برای مثال کارور. با آثار براتیگان هم همین برخورد شد. آن موقع که «در قند هندوانه» و «صید قزلآلا در آمریکا» به فارسی در آمد باز سطح کارها دیده شد و خیلی کم کسی در آنها دقیق شد. از همان موقع بود که سعی کردم مجموعهای برایش فراهم آورم. به هر حال، از لذتبخشترین چیزهایی که در عالم ادبیات برایم وجود دارد خوانشهای متفاوت است از یک اثر. ناگهان متوجه میشوی آدمها براساس تجربه زیستهشان چطور به یک اثر نگاه میکنند.
جستارنویسی درباره نویسندگان مهم ایرانی و خارجی در اینجا خیلی کم رواج دارد و انجام میشود. از سوی دیگر به نظرم جای این جستارها نیز در وهله اول باید نشریات باشد. با توجه به اینکه نشریات چندان مجالی به این جستارها نمیدهند، آیا این کتابها میتواند نقشی تاثیرگذار ایفا کند؟
مقاله یا جستارنویسی در ایران، همانطور که پیشتر گفتم، به معضل دانشگاهها برمیگردد. دانشگاهها بودجهای برای این کار اختصاص نمیدهند، یا اگر بدهند به ادبیات معاصر وقعی نمینهند. نشریات ادبی تخصصی هم از میانه دهه هشتاد تقریبا آن تکاپوی بیشوکم موفق سابقشان را از دست دادند. مثلا مجله «کارنامه» به همت گلشیری از سالهای هفتاد و هفت تا اواسط دهه هشتاد تا حدودی سعی کرد این نوع جستارنویسی و جمعخوانی را رواج بدهد و به زعم من موفق هم بود. اما با به محاق رفتنش و نبود بدیل و بدیلهایی برای آن عملا مقالهنویسی به شکلی پخش و پلا شد و هر کسی در جزیره خودش به کارش ادامه میدهد. اینکه آیا این کتابها میتوانند نقشی تاثیرگذار داشته باشند، بعید میدانم، اما امیدوارم. در جامعه ادبی راکد که در آن گفتوگویی شکل نمیگیرد کمی سخت است که این جنس کتابها جایی باز کنند. به هر حال، اوضاع همواره بر همین منوال نمیماند و چرخهای جامعه دوباره سرعت میگیرد.
سراغ ترجمه آثار بکت هم رفتهاید و چند تایی از آنها منتشر و خوانده هم شدهاند. اینطور که شنیدهام قرار است تمامی کارهای این نویسنده مهم را ترجمه کنید. ضرورت این مساله از کجا ناشی میشود؟
از سال 79 شروع کردم به ترجمه کارهای بکت. بخشی از آن همینهایی است که منتشر شده و بقیه تا چندی دیگر درمیآید. البته قرار نیست تمامی کارهای بکت را ترجمه کنم، بلکه آنها که امکان ترجمهشان هست و برای خواننده فارسیزبان محل تأمل باشد. کارهای بکت هم فلسفه است و هم داستان؛ و این دو را به بهترین شکل در هم تنیده است. جذابیت آثارش در این است که زیستش را جلویمان تشریح میکند.
مطالب پیشنهادی










