در روزگاری که با فشار یک دکمه حقیقت اجتماعی ما را می‌توان ثبت و وایرال کرد، وظیفه سینما و تئاتر به‌عنوان مدیوم‌هایی که می‌تواند درام را از دل واقعیت‌ها بیرون بکشد، بسیار سنگین است، تصورم این است که نمایش اتاق ضربه‌اش را از همین منظر خورده است.

  • ۱۴۰۰-۰۹-۰۲ - ۰۲:۰۴
  • 10

واقعیت اجتماعی از موبایل تا نمایش

واقعیت اجتماعی از موبایل تا نمایش

به یاد صحنه‌ شروع نمایش می‌افتد، همان پرستاری که با رقص وارد صحنه می‌شود. لحظه‌ای که داشتم او را تماشا می‌کردم، حواسم به فیلم رقص دسته‌جمعی پرستاران بود که فکر می‌کنم همگی آن را دست‌کم یک‌بار در فضای مجازی دیده باشیم؛ رقصی از سر استیصال و برای روحیه‌بخشی به بیماران و تجدیدقوای خود پرستاران. به‌جرات می‌توانم بگویم تماشای همان یک دقیقه فیلم برایم از تاثیرگذارترین پرفورمنس‌های چنددهه‌ اخیر بود. مکان و زمان مهم‌ترین عناصر همان یک دقیقه بود که به آن رقص هویت می‌بخشید و بیمارستان به‌مثابه مکانی واقعی همه معنای خود را دگرگون می‌کرد. شاید تا پیش‌ازاین لحظه رقص با همه مفهوم شادی بخشش در ذهن مخاطب عام دست‌کم جایی در بیمارستان و میان تن‌های رنجور و بیمار نداشت اما در آن فیلمی که به‌سرعت وایرال شد، گویی همه این مفاهیم را در لحظه برای ما مخاطبان در قرنطینه بازتعریف کرد. متن نمایش هم با همین رویکرد مستندگونه نوشته و اجرا شده بود. آن رقص ابتدای نمایش هم می‌خواست تداعی‌کننده همان فیلم یک‌دقیقه‌ای باشد اما آنچه ذهنم را درگیر کرده بود، پیشی گرفتن فضای مجازی و واقعیت زندگی ما که درگوشی‌هایمان ثبت می‌شود، از تئاتر و سینمایمان طی سالیان گذشته بود.

در روزگاری که با فشار یک دکمه حقیقت اجتماعی ما را می‌توان ثبت و وایرال کرد، وظیفه سینما و تئاتر به‌عنوان مدیوم‌هایی که می‌تواند درام را از دل واقعیت‌ها بیرون بکشد، بسیار سنگین است، تصورم این است که نمایش اتاق ضربه‌اش را از همین منظر خورده است. نمایش پا را فراتر از آنچه ما در این دوسال و در مواجهه با کرونا تجربه‌اش کردیم، نگذاشته است. صرفا بازسازی وقایعی است که به‌شکل عمیق و دردناکی در این دوسال گریبان ما و جهان را گرفته بود و تازه همان بازسازی را هم نمی‌شود در حد و اندازه‌ لحظات درخشانی که ناخواسته در بیمارستان‌ها درحال شکل‌گیری بود تمام‌وکمال اجرا کند؛ چراکه زندگی قابل‌بازسازی نیست. زندگی در لحظه جاری و برآمده از رنج‌های عمیق بشری است و همه هنرها حتی اگر بخواهند هم نمی‌توانند زندگی را بر صحنه جاری کنند، کارشان هم البته این نیست. فاصله‌ میان زندگی و متن نمایشی را درام است که پر می‌کند. نمایش اتاق در دراماتیزه کردن روایت خود خامدست است و صرفا به روایت مستندگونه خود و چند موقعیت داستانی کوچک بسنده کرده است. موقعیت‌های داستانی با تعداد زیادی کاراکتر روی صحنه که با جان‌ودل حضوری متمرکز روی صحنه دارند اما باز هم نمی‌شود قامت هولناک مرگ را آن‌گونه که باصراحت در این دوسال خودنمایی کرده در مقابل چشم ما شکل دهد. گویی قدرت و اندازه مرگ‌هایی که کادر درمان در این دوسال روز و شب تجربه‌اش کردند چنان تاثیرش را روی آنها و روی ما گذاشته که شاید حالاحالاها هیچ اثر هنری‌ای نتواند چنان تاثیرگذار از آب دربیاید. تلخکامی ماست شاید که گوش‌مان از مرگ‌های کرونایی و شیون‌های راهروهای بیمارستان‌ها پر است. کارگردانی و طراحی میزانسن‌ها هم با توجه به تعداد زیاد کاراکتر روی صحنه امری است که به‌نظر می‌رسد در رفت‌وآمدهای پیاپی کاراکترها خلاصه‌شده اما آنچه نمایش را سرپا نگه‌داشته صداقت در بازی‌ها و بی‌ادعا بودن خود نمایش است. نمایش کارش را بی‌سروصدا انجام می‌دهد و همین آن را همدلی‌برانگیز کرده است و اگر کسی حقیقت تلخ مرگ کارگردان جوان نمایش را آن هم درست دو شب قبل اجرا بداند، غربت این بچه‌های روی صحنه بی هدایتگر و بی‌پدر تا عمق جانش خواهد نشست و بعید می‌دانم بشود فاصله را با نمایش حفظ کرد، بی‌آنکه چشم‌ها تر شوند. تماشای اتاق را اول به خودتان و بعد به همه آنهایی که به‌خاطر کرونا عزیز سفر کرده، داشته‌اند توصیه کنید؛ چراکه تئاتر می‌تواند به‌مثابه بخشی از مسیر درمان یا شفا بسیار تسکین‌دهنده باشد.

نظرات کاربران