آزادی‌های اجتماعی محمد بن‌سلمان سرپوشی برای سرکوب آزادی‌های سیاسی است
سیاست خارجی عربستان اگر در حوزه عربی که راحت‌ترین زمین برای ریاض و بن‌سلمان بوده است، وخامت پیدا کرد، نمی‌تواند چندان به سیاست خارجی سعودی‌ها در دیگر مناطق جهان امیدوار بود.
  • ۱۴۰۰-۰۸-۲۴ - ۰۰:۴۱
  • 00
آزادی‌های اجتماعی محمد بن‌سلمان سرپوشی برای سرکوب آزادی‌های سیاسی است
نمایشنامه فضای باز سیاسی
نمایشنامه فضای باز سیاسی
سید مهدی طالبیپژوهشگر حوزه بین‌الملل

سیدمهدی طالبی، روزنامه‌نگار: «محمد بن‌سلمان» تا پیش از رسیدن به مقام ولیعهدی دوران سختی را در زندگی‌اش تجربه نکرده بود. ستاره شانس و اقبال او زمانی اوج گرفت که پدرش «سلمان بن‌عبدالعزیز» با مرگ پی‌درپی برادرانش، بالاخره در سال 2015 و هنگامی که 80 سال سن داشت، به پادشاهی رسید. ملک‌سلمان در همان ابتدای کار فرزندش را به وزارت دفاع رساند و رقبای آتی وی را به انزوا کشاند. کمتر از دو سال بعد، بن‌سلمان ولیعهد شد، اما همچنان از معضل تولد «زودرس» در دنیای سیاست رنج می‌برد. او در ابتدای پادشاهی پدرش عملا قدرت را در دست گرفت، اما نگاهی ساده به سیاست داشت. او گمان می‌کرد طی سه هفته می‌توان صنعا پایتخت یمن را اشغال کرد، شرکت ارزشمند آرامکو را می‌توان به‌راحتی فروخت و درآمد آن را صرف سرمایه‌گذاری کرد، می‌توان ایران را ناامن کرده و جنگ را به این کشور کشاند، علمای مذهبی عربستان را می‌توان زندانی کرد و منتقدان را در هرجای جهان با اره قطعه‌قطعه کرد. حضور دونالد ترامپ این امکان را به بن‌سلمان داد تا فانتزی‌های وحشتناکش را عملیاتی کند. اکنون اما شرایط کمی تغییر پیدا کرده و ولیعهد سعودی به‌سادگی قبل نمی‌تواند جنایت بکند. در سال 2021 نتایج سیاست‌ها و اندیشه‌های بن‌سلمان واضح‌تر از گذشته دردسترس هستند. جنگ در یمن گرچه از مدت‌ها پیش نتیجه آن آشکار شده بود، اما تحولات جدید در این کشور وقایعی را رقم زده است که ریاض هیچ‌گاه در بدترین سناریوهای خود نیز آنها را لحاظ نکرده بود. در حوزه اقتصادی عربستان باوجود سال‌ها تلاش موفقیتی برای جذب سرمایه‌های کلان نفتی نیافته و خود نیز به‌دلیل کاهش شدید قیمت‌های نفت، پولی برای ایجاد تغییرات اساسی در اقتصادش نداشته است. بن‌سلمان به‌معنای واقعی کلمه یک شکست‌خورده است؛ گرچه همچنان ثروتمند است و قدرت پیشین عربستان همچنان مانع از فروپاشی کشور شده و پادشاهی پدرش نیز مانعی بر سر انتقام‌جویی از او شده، اما معلوم نیست این وضعیت دوام داشته باشد. بن‌سلمان دشمنان سرسختی در داخل خاندان پادشاهی دارد؛ دشمنانی که دیر یا زود از او انتقام خواهند گرفت.

زیربنای اقتصادی رویاپردازانه

در عربستان نفت بر همه چیز تاثیر می‌گذارد. درآمدهای کلان نفتی باعث رشد بخش‌های خدماتی اقتصاد شده و جذب تعداد زیادی مهاجر خارجی به عربستان سعودی را در پی داشته است. از جمعیت 34 میلیونی این کشور تنها 27 میلیون نفر عربستانی هستند. این درآمدها همچنین باعث شده تا عربستان و خاندان آل‌سعود توانایی بازیگری زیادی در منطقه داشته باشند. بدون صرف پول، ایده‌های وهابی و تکفیری هیچ‌گاه نمی‌توانست به میزان فعلی در جهان اسلام گسترش یافته و باعث تخریب شود.

ایده اصلی اصلاحات اقتصادی عربستان که بن‌سلمان عهده‌دار اجرای آنهاست برمبنای «کاهش شدید درآمدهای نفتی در دهه‌های آتی» شکل گرفته است. بنابر پیش‌بینی‌ها در دهه‌های آتی نیاز به نفت به چند دلیل کاهش خواهد یافت. دلیل نخست پیشرفت‌هایی است که می‌تواند باعث سهولت برداشت نفت از میادین شده و انحصار تولید را از دستان بازیگران فعلی خارج سازد. نمونه عینی این موضوع را می‌توان در فناوری‌های شکست هیدرولیکی و نفت شیل آمریکا دید که این کشور را به بزرگ‌ترین تولید‌کننده نفت تبدیل کرده است. مورد دوم به آن دسته از پیشرفت‌های علمی بازمی‌گردد که شامل بهره‌وری بیشتر دستگاه‌ها می‌شوند و می‌توانند آنها را با صرف انرژی کمتری فعال نگاه دارند. مورد سوم نیز به تلاش کشورها برای کاهش عمق بحران تغییرات اقلیمی مربوط است. کشورهای صنعتی که اغلب نفت جهان را مصرف می‌کنند قصد دارند تا به مرور تولید «کربن» خود را کاهش دهند. این مساله بدون کاهش مصرف نفت امکان‌پذیر نخواهد بود. همچنین کشورهای صنعتی به شکلی پیگیرانه به‌دنبال گسترش استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی و باد هستند. مجموع این مسائل عربستان را به این نتیجه رسانده است که درآمدهای بادآورده نفتی به‌زودی کاهش خواهند یافت و قادر به پوشش تمام هزینه‌های ریاض نخواهند بود.

محمد بن‌سلمان برای عبور دادن کشورش از اقتصاد نفتی چند اقدام را در پیش گرفته است که همه آنها جزء توصیه‌های بسیار رایج موسسات اقتصادی بین‌المللی هستند. براساس این توصیه‌ها یک اقتصاد غیرنفتی نیازمند جذب سرمایه‌گذاران بین‌المللی است. این سرمایه‌گذاران نیز تحت هر شرایطی به عربستان نمی‌آیند آن هم در شرایطی که کشورهای بهتری برای سرمایه‌گذاری وجود دارند. از این رو هیات حاکمه عربستان باید زمینه‌های حضور این سرمایه‌گذاران را به هرشکلی فراهم کند.

یکی از این راه‌ها، فروش سهام شرکت نفتی آرامکو است که عنوان بزرگ‌ترین شرکت جهان را با خود یدک می‌کشد. ارزش کل سهام این شرکت 2 تریلیون دلار ارزیابی می‌شود. ریاض قصد دارد تا با فروش بخشی از سهام این شرکت درآمدهای حاصل از آن را در داخل عربستان سرمایه‌گذاری کند.

راه دیگری که سعودی‌ها در پیش گرفته‌اند توسعه صنعت گردشگری است. مهم‌ترین مانع در رشد این صنعت در عربستان وهابیت است. با محدود کردن وهابیت و کاهش اختیارات علمای آن، بن سلمان کوشیده تا با بهره‌گیری از سواحل گسترده عربستان سعودی دست به ایجاد تفرجگاه‌های بین‌المللی زده و سالانه چند میلیون گردشگر را حداقل در سطوح منطقه‌ای و جهان عرب، به این کشور جذب کند.

اقدام دیگر بن سلمان پیش از پایان دوره درآمدهای بادآورده نفتی، ایجاد اصلاحات در ساختار انرژی عربستان است. جمعیت عربستان سعودی 40 درصد جمعیت ایران است اما مصرف برق آن ۷ درصد بیشتر از ایران است. با این وجود بخش انرژی عربستان تفاوت‌های دیگری نیز با کشوری مانند ایران دارد. این کشور به دلیل کمبود منابع آبی از نیروگاه‌های برق- آبی محروم است و همچنین به دلیل عدم دسترسی به منابع گازی تا ۴۰ درصد بیشتر از ایران در نیروگاه‌های حرارتی خود از سوخت مایع شامل ازت استفاده می‌کند. تمام این موارد نشان‌دهنده سطح «گران اداره شدن» عربستان به‌ویژه در حوزه انرژی هستند.

عربستان در زمانی که نفت در سطح قیمت‌های بالا معامله نشود، دیگر قادر به اداره پرخرج کشور نخواهد بود. بن‌سلمان در همین راستا برنامه‌هایی را برای توسعه شیوه‌های تولید برق در کشورش طراحی کرده است. او به‌دنبال ساخت 16 رآکتور هسته‌ای است. عربستان در سال ۲۰۱۹ تولید برق خورشیدی را نسبت به سال قبل آن ۵ برابر کرد. در سال جاری میلادی نیز سعودی‌ها نخستین نیروگاه بادی خود را با نام «دومه الجندل» با ظرفیت 400 مگاوات افتتاح کردند. براساس طرح 2030 عربستان، این کشور باید در پایان موعد یک‌سوم انرژی خود را از نیروگاه‌های خورشیدی و بادی و 20 درصد را نیز از طریق منابع هسته‌ای تامین کند.

توصیه‌های رایج بین‌المللی اما برای هر کشوری کارآمد ظاهر نمی‌شوند. بن سلمان برای تغییر مسیر اقتصادی خود وارد صلح با رژیم‌صهیونیستی شده است و همچنین با سرکوب محافظه‌کاران مذهبی به‌دنبال ایجاد فضایی امن از نظر سرمایه‌گذاران است. این موارد اما هیچ‌گاه به‌صورت اثبات‌شده‌ای باعث سرازیر شدن سرمایه‌گذاری به یک کشور نشده‌اند که عربستان بخواهد دومین نمونه باشد. آنچه عربستان برای تغییر ساختار اقتصادی به آن نیازمند است با چنین دستکاری‌هایی در داخل و خارج به دست نمی‌آید.  اقداماتی که بن‌سلمان در راستای ایجاد ساختار اقتصادی جدید انجام داده است نه‌تنها به کمک عربستان نیامده بلکه برای شخص وی نیز دستاوردی نداشته است.

آزادی اجتماعی و سرکوب مخالفان سیاسی

در سال 2016 محمد بن‌سلمان مجموعه‌ای از اصلاحات اقتصادی- اجتماعی را با هدف مدرنیزاسیون عربستان سعودی در دستورکار قرار داد. صدور مجوز برای رانندگی زنان، اجازه به زنان برای سفر و لغو ممنوعیت چند دهه‌ای سینما، بخشی از اقداماتی بود که او در دستورکار خود قرار داد. این اصلاحات که در قالب به‌اصطلاح چشم‌انداز 2030 اجرایی می‌شد، به‌مرور شتاب بیشتری گرفت تا برخی تحلیلگران چنین بگویند که سیاستگذاران سعودی پای خود را روی گاز گذاشته‌اند. چنین اصلاحاتی از سوی جمعیت جوان سعودی موردتوجه قرار گرفته؛ اما «ناتان براون»، استاد علوم سیاسی، یکی از اعضای ارشد برنامه خاورمیانه کارنگی، به دویچه‌وله گفته که سوال آزاردهنده اکنون این است که اصلاحات درحال ایجاد چه الگویی هستند؟ او خاطرنشان کرده: «واکنش کلی من این است که بگویم آنها بخشی از یک روند آزادسازی جالب‌توجه در برخی حوزه‌های اجتماعی هستند اما در حوزه‌های سیاسی نه.»

تحلیلگران بنیاد کارنگی استدلال می‌کنند که بسیاری از تغییرات به جای یک بازنگری معنادار، منجر به تغییر در پرسنل، رویه، بروکراسی و قوانین شده است و ازاین‌رو بسیاری از این تغییرات هنوز هم قابل برگشت هستند.

مجموع این اصلاحات گامی مثبت است؛ اما به اعتقاد تحلیلگران، تلاش بن‌سلمان برای مدرنیزاسیون عربستان، ریشه‌ای ملی ندارد بلکه هدف غایی آن ترسیم تصویری مثبت از شخص بن‌سلمان در نگاه دولت‌های غربی و رسانه‌هاست. به‌عبارت بهتر اصلاحات اجتماعی اخیر عربستان سعودی بیشتر به‌دنبال جلب‌توجه بین‌المللی است تا بهبود زندگی شهروندان خود در داخل. بن‌سلمان می‌خواهد با نشان دادن خود به‌عنوان عنصری مدرن، توجه سران غربی را به خود جلب کرده و از مخالفت‌های آنها نسبت به پادشاهی‌اش بکاهد. ازاین‌رو نمی‌توان اصلاحات بن‌سلمان را از لحاظ ذهنی چندان عمیق نامید. مجموعه اصلاحاتی که او انجام داده، با تمرکز بیشتر قدرت در خاندان سلطنتی عربستان بوده است. درواقع هدف دولت سعودی جلب‌‌نظر جوانان عربستان سعودی- دوسوم جمعیت عربستان سعودی زیر 35سال هستند- و منصرف کردن آنها از به چالش کشیدن سلطنت است. براساس همین، سوءظن‌هایی وجود دارد که ساختارهای قدرت، ایجاد کمیسیون‌ها و دفاتر جدید و ایجاد سریع تغییرات تنها راه برای محمد بن‌سلمان برای انباشت قدرت و اطمینان از وفاداری کارمندان دولت به او است. تحلیلگران می‌گویند در عربستان سعودی الگویی درحال ظهور است که ظاهرا مذهب را به حاشیه می‌برد، اما قدرت سیاسی را در خاندان سلطنتی سعودی تثبیت می‌کند.

برای درک واقعیت اصلاحات بن‌سلمان، می‌توان از شاخص توسعه سیاسی بهره برد. توسعه سیاسی نیازمند کارایی بیشتر و بهبود عملکرد یک نظام در حوزه‌هایی مانند محرومیت، میزان مشارکت مردمی در دولت، اصلاح طبقات اجتماعی، توانمندی در حل بحران‌های سیاسی و میزان آزادی‌های سیاسی و... است. عربستان پس از حداقل 5 سال از آغاز اصلاحات بن‌سلمان چه پیشرفت‌هایی در این حوزه‌ها داشته است؟ محرومیت‌ها و سرکوب اقلیت‌های مذهبی و سیاسی در این کشور نه‌تنها کاهش نیافته است بلکه شاهد افزایش خیره‌کننده‌ای بوده، به‌گونه‌ای که با دستگیری و ترورهای گسترده حتی شاهزادگان همراه بوده است.

بررسی‌ها نشان می‌دهد دستگیری‌ها و حتی اعدام منتقدان در چند سال اخیر به‌شدت افزایش یافته و فضای ترس به‌ویژه از محمد بن‌سلمان را در میان بسیاری از سعودی‌ها تقویت کرده است. صدها نفر ازجمله شاهزاده محمد بن‌نایف، مردی که با سازمان‌های اطلاعاتی غربی در نبرد علیه القاعده هماهنگ بود و به‌عنوان سنگر غرب در تشکیلات ریاض تلقی می‌شد، پشت میله‌های زندان انداخته شدند. حداقل چهار فعال زن برجسته که برای حق زنان در رانندگی مبارزه کردند و پیروز شدند، و همچنین اندیشمندانی که خواستار اصلاحات سیاسی بودند، سال‌هاست که در زندان‌ها به سر می‌برند. براساس گزارش دیده‌بان حقوق بشر، علی‌رغم خشم ناشی از قتل خاشقجی، ۱۳ نویسنده و فعال تنها در آوریل ۲۰۱۹، تنها 6 ماه پس از مرگ او زندانی شدند. سعودی‌های در تبعید و همچنین سازمان‌های بشردوستانه به فارین پالیسی گفتند درحالی‌که رژیم سلطنتی با یک دست آزادی‌های اجتماعی اعطا می‌کند، با دست دیگر مخالفان سیاسی را که قبلا هرگز نداشته‌اند، سرکوب کرده است.

در عربستان سعودی با آزادی‌های اجتماعی به این شکل، یک توئیت می‌تواند یک فعال، یک نویسنده یا هرکسی را پشت میله‌های زندان بیندازد. عربستان سعودی همیشه به‌خاطر سابقه حقوق بشری خود مورد انتقاد قرار گرفته؛ اما دو تحول در دهه گذشته باعث لغزش شدیدتر به‌سمت استبداد شده است: بهار عربی و ظهور محمد بن‌سلمان به‌عنوان ولیعهد.

تا آغاز بهار عربی، علما و فعالان سعودی زمانی که درباره اصلاحات نهادی، ازجمله نوعی از دموکراسی بحث می‌کردند، تا حدی تحمل می‌شدند. زمانی که تظاهرکنندگان به خیابان‌های قاهره، منامه، طرابلس و دمشق آمدند، این امر به‌سرعت متوقف شد. وکلا و وبلاگ‌نویسان جزء اولین کسانی بودند که دستگیر شدند. با پیشرفت بهار عربی و قدرت‌گیری اخوان‌المسلمین، این به‌عنوان تهدیدی از سوی خاندان سلطنتی تلقی می‌شد که می‌ترسیدند ترکیب مشابهی از توده‌ها را در عربستان سعودی به‌سمت به چالش کشیدن سلطنت سوق دهد. ازجمله شخصیت‌های برجسته سعودی که از قیام‌ها حمایت کردند، سلمان العوده بود که در سال 2013 نامه‌ای به دولت نوشت و نسبت به «انفجار سیاسی-اجتماعی» درصورت عدم اجرای اصلاحات سیاسی هشدار داد. او در سال 2017 قربانی پاکسازی دوم در زمان محمد بن‌سلمان شد.

در این میان تنها برخی آزادی‌های محدود به یهودیان داده شده که از صدها سال قبل در عربستان حضور چندانی نداشته‌اند. سرکوب وسیع تمامی طیف‌های متعارض موجود در عربستان از شیعیان گرفته تا وهابی‌ها و همچنین آزار شاهزادگان با افتتاح نمایشی یک یا دو کنیسه یهودیان قابل جبران نیست و گامی به‌سوی توسعه سیاسی به حساب نمی‌آید.

اگر تا پیش از این از میان شهروندان سعودی تنها این شاهزادگان بودند که قدرت اظهارنظر داشتند، با انتصاب بن‌سلمان به‌عنوان ولیعهد تکلیف این جمع محدود نیز مشخص شده است و امروز تنها بن‌سلمان و نهایتا پدر پادشاهش قدرت اظهارنظر دارند. گفته می‌شود بن‌سلمان کار را به جایی رسانده است که حتی مادرش و برادرش بندر بن‌سلمان نیز به‌دلیل انتقاد نسبت به شیوه اداره عربستان به‌ویژه اصلاحات داخلی و جنگ در منطقه به‌گونه‌ای در حبس قرار گرفته‌اند. بن‌سلمان شورای 34نفره بیعت را که برای کنترل مناسبات داخلی خاندان سعودی و اثرگذاری بر انتخاب ولیعهد تشکیل شده، به‌دلیل وجود مخالفت در آن نسبت به ایجاد رابطه با رژیم‌صهونیستی تحت فشار قرار داده و برخی از آنها را نیز زندانی کرده است.

در عربستان دو ستون شامل خاندان سلطنت و شبکه وهابیت وجود دارد که اولی بر دومی تسلط و حاکمیت دارد. اگر در خاندان سلطنت حجم و شدت دستگیری‌ها تا این میزان گسترده باشد باید دانست که فشارها بر شبکه مذهبی عمیق‌تر است. بن‌سلمان در حوزه آموزش 12 هزار معلم را از خدمت منفصل یا بازداشت کرده است. همچنین تعداد زیادی از معلمان خارجی حاضر در این کشور که دارای تفکرات مذهبی بوده‌اند، اخراج شده‌اند.

سیاست خارجی بلندپروازانه

عربستان سعودی به جز حضور در چند جنگ کوتاه منطقه‌ای در هیچ جنگ سختی به شکل مستقیم وارد نشده بود. ریاض تا پیش از جنگ یمن حضور کمرنگ در جنگ‌های اعراب با رژیم‌صهیونیستی را تجربه کرده و در اوایل دهه 1990 میلادی نیز در کنار آمریکا وارد نبرد «آزادسازی کویت» شده بود. تمام این جنگ‌ها بسیار کوتاه‌مدت بوده و دیگران در آن نقشی پررنگ‌تر از سعودی‌ها داشتند.

این مساله اما در سال 2015 در جریان تجاوز به یمن نقض شد. در این سال سعودی‌ها به‌طور مستقیم وارد جنگ با همسایه جنوبی خود شدند. در این جنگ گرچه ریاض از حضور نیروهای نیابتی در یمن نیز بهره می‌برد اما خود نیز ناچار از حضور میدانی است. گفته می‌شود جنگ در یمن که حالا وارد هفتمین سال خود شده است، سالانه تا 60 میلیارد دلار هزینه دارد.

جنگ در یمن چندین ضربه اساسی به سعودی‌ها وارد ساخت. نخست آنکه با ملتهب کردن مرزهای جنوبی عربستان امنیت این کشور را به خطر انداخت. مورد دوم آنکه حیثیت ریاض به‌دلیل حملات موشکی و پهپادی یمن به تاسیسات مهم در خاک عربستان در عرصه جهانی به چالش کشیده شد. در سومین مورد بخش زیادی از درآمدهای عربستان شامل صدها میلیارد دلار بدون حاصل خرج جنگ شده و خزانه آل‌سعود را خالی کرد. چهارم آنکه مدیریت ابعاد این جنگ باعث شد تا ریاض قادر به ایفای نقش کامل خود در دیگر پرونده‌های منطقه‌ای نباشد به‌گونه‌ای که پس از آغاز جنگ در یمن عربستان عملا از پرونده سوریه خارج شد. پنجم آنکه جنایات رخ‌داده در یمن باعث فرسایش شدید وجهه عربستان و بن سلمان در افکار عمومی جهانی شد. این ضربات اساسی به آل سعود درحالی صورت‌گرفته است که نیروهای ارتش یمن هم‌اکنون با محاصره شهر مأرب از سه سمت و نیز آزادسازی مجدد سواحل غربی یمن از دست ائتلاف عربی درحال رقم زدن پیروزی نهایی هستند. شکست در جنگ پرهزینه یمن آخرین چیزی است که بن‌سلمان در شرایط فعلی‌اش به آن نیاز دارد. او گرچه با سرکوب داخلی زمینه‌های بروز اعتراض علیه خود را تا حد زیادی از بین برده است اما شکست برای دیکتاتورها می‌تواند به عاملی برای تندخو‌تر شدن و افزایش بدبینی منجر شود. این عوامل می‌توانند برای بن‌سلمان دشمنان بیشتری تراشیده و آینده پادشاهی وی را نامعلوم کنند.

سعودی‌ها در حوزه سیاست خارجی یک شکست دیگر را نیز در همسایگی خود شاهد بوده‌اند. این شکست گرچه در یک جنگ نظامی نبوده اما دست‌کمی نیز از یک تنش شدید نداشته است. سعودی‌ها در سال 2017 با همراهی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس به اضافه مصر و اردن قصد داشتند ضمن اعلام 12 شرط سنگین برای قطر زمینه برخورد نظامی با این کشور را فراهم کنند اما درنهایت مجبور به عادی‌سازی روابط با دوحه از سال گذشته میلادی شدند. صحنه‌آرایی در مقابل قطر به‌عنوان یک کشور کوچک بسیار گسترده بود و شامل چندین قدرت عربی همراه با عربستان می‌شد اما دستاورد ریاض از این صف‌آرایی نیز شکست بود.

سیاست خارجی عربستان اگر در حوزه عربی که راحت‌ترین زمین برای ریاض و بن‌سلمان بوده است، وخامت پیدا کرد، نمی‌تواند چندان به سیاست خارجی سعودی‌ها در دیگر مناطق جهان امیدوار بود. توصیف عربستان به «گاو شیرده» از سوی رئیس‌جمهور سابق آمریکا و همچنین رسوایی قتل «جمال خاشقچی» در کنسولگری عربستان در استانبول ترکیه نمونه‌ای از شکست‌ها و زیان‌های سیاست‌های خارجی بن‌سلمان در حوزه غیرعربی به حساب می‌آیند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰