سعید مکرمی، ناشر و کتابفروش: اگر در موقعیتهای مختلف به هیات حل اختلافنظر در خیابان طالقانی مراجعه کنید، میبینید که روزانه ناشران مختلف حتی ناشران سرشناس و نه لزوما ناشرنماهایی که صرفا اسم ناشر را یدک میکشند اما فعالیتهای دیگری را انجام میدهند، هر روز در پلههای این ساختمان بالا و پایین میروند و بعد از مدتی با ناامیدی از آن ساختمان بیرون میآیند و همه آنها نیز هر بار به این مساله فکر میکنند که چه زمانی میتوانند از این شغل رها شوند. این وضعیت ناگزیری است و هر فردی که پلههای مالیات را بالا و پایین میرود با آن روبهرو میشود. فرقی هم ندارد که ناشر باشد یا کتابفروش. به جرات میگویم که در سال 99، ماهی یکبار در هیات حل اختلاف حاضر شدم، چه برای نشر و چه برای کتابفروشیام و امسال نیز همین اتفاق برایم افتاد و طی هفته جاری برای مالیات سال 98، باید دوباره به آنجا بروم. کارمان این شده است که همیشه برایمان برگه تشخیص مالیات بیاید و در وهله اول نیز متعجب شویم و بعد در پروسه اعتراض بیفتیم، اشکال کار اینجاست که اساسا اداره مالیات یک تلقی از صنف کتاب دارد که درست نیست. آنها کتاب را با دیگر مشاغل در یک رده قرار میدهند و این اولین خطای استراتژیک اداره مالیات است. مساله دوم این است که ممیزان اداره مالیاتی از آنجایی که بر اساس مالیاتی که از مشاغل میگیرند، پورسانت و پاداش دریافت میکنند، به همین دلیل همه را تا جایی که بتوانند علیالراس میکنند و بعد از آن باید بهدنبال اثبات آن برویم. به عبارت دیگر پیشفرض ممیزان مالیاتی بر این است که همه دروغ میگویند و پنهانکاری میکنند و به همین دلیل تلاش میکنند که مالیات را خودشان ببندند و بعد از آن باید برویم و تلاش کنیم تا به آنها ثابت شود که همه کارهایمان درست است.
تفاوت گردش مالی این حوزه با حوزههای دیگر
فروش کتاب، دوره گردش بالایی دارد و مانند دیگر کالاها نیست که در یک یا دو ماه و یا یک فصل بتوان کل محصولات یک فروشگاه را به گردش درآورد. گاهی در سال 1400، کتاب و آثاری داریم که مربوط به سال 98 و 99 است، اما مامور مالیات اصلا به این مقوله توجهی نمیکند. وقتی درباره این موضوع نیز صحبت میکنیم؛ به سرعت میگویند وقتی چنین شغلی، گردش مالی ندارد، چرا آن را تعطیل نمیکنید و از نگاه آنها، چون شغلمان را تعطیل نمیکنیم، پس دروغ میگوییم. مساله دیگر اینکه به خانه کتاب استناد میکنند و میگویند مثلا هزار جلد کتاب منتشر کردید با قیمت پشت جلد فلان و بر همین اساس فروش را تخمین میزنند، درحالیکه هر چه میگوییم همه آنها فروش نرفته و در انبار موجود است، باور نمیکنند. اساسا مواجهه اداره مالیات با حوزه کتاب مانند مواجهه آنها با دیگر اصناف است.
سودی که وجود ندارد
مساله دوم این است که قدیمترها اعلام شده بود که کتاب معاف از مالیات است و افرادی اظهارنامه پرمیکنند و از آنجایی که معافیت مالیاتی داشتند، جز در موارد خاص پرونده آنها مورد بررسی قرار نمیگرفت تا بر اساس آن همه موارد بهصورت دقیق مورد ارزیابی قرار بگیرد. در یک برههای قانون تغییر و اعلام میشود مالیات بر صنف، یعنی اینکه به کتابفروش و ناشر مالیات تعلق میگیرد، اما اگر همه مباحث مالیاش درست بود، مالیات آن ضرب در صفر میشود و درنهایت نیز مالیاتش صفر میشود. از طرف دیگر مبنای این استدلال آن است که همیشه گزارشهای کتابفروشیها و ناشران غلط است و اساسا یک کتابفروش با حجم تعاملات و درآمدی که دارد، نمیتواند نیروی زیادی برای بخش حسابداری و نرمافزاریاش به کار بگیرد و طبیعی است بهصورت دستی کارها را دنبال میکند و مجبور هم میشود تا با مشکلات پیش آمده کنار بیاید. برای همین کتابفروش و ناشر مجبور است بسیاری از کارهایش را سادهسازی کند، اتفاقی که اینجا رخ میدهد این است که عمدتا کتابفروشیها بهدلیل دفاتر مالیاتی و حسابداری، دقتی که یک شرکت پوشاک یا ماشینفروشی از حیث درآمد دارد، نخواهد داشت و قطعا همه دفاتر و گزارشهای آنها رد میشود و دیگر مالیات آنها بر مبنای صفر نیست و عمده کتابفروشیها و ناشران مجبور هستند در پلههای حلاختلاف بالا و پایین بروند تا اثبات کنند که سودی نکردهاند که حالا شامل مبلغ بالایی از مالیات شدهاند.
آش نخورده و دهان سوخته
ممیزان مالیاتی درمورد این موضوع تاکید دارند که قوانین معافیتی که مرتبط با همه بخشهای فرهنگ و هنر است، واضح نیست و به حدی تبصره و ماده دارد که ممیزه مالیاتی به یکی از آنها بسنده کرده و شما را مشروط میکند و در چند سال گذشته تقریبا به اصطلاح آش نخورده و دهن سوخته بودهایم. اگر قوانین تصریح شوند، یعنی اگر قرار است به کتاب مالیات تعلق بگیرد، واضح بگویند که به ازای هر کتاب، فلان مقدار مالیات باید پرداخت شود، اما اگر معاف است، کاملا اعمال شود. اینکه مالیات بر درآمد، مالیات بر فعالیت، مالیات بر حقوق، مالیات بر اجاره، ارزش افزوده و... گرفته میشود، دیگر درست نیست. تلقی قانون این است که معافیت مالیاتی کتابفروشان و ناشران کامل است، اما معاون مالیاتی میگوید که معافیت بر عملکرد شامل کتابفروش و ناشر میشود، دیگر معافیت از حقوق و ارزش افزوده را شامل نمیشود و باید این مالیاتها پرداخته شود.
جزئیات معافیت مشخص شود
این مشکل از آنجایی نشأت میگیرد که همیشه در قوانین، راهدررویی میگذاریم تا براساس آن بتوانیم به وقتش برای گرفتن پول از مردم استفاده کنیم. اگر فرهنگ و بهصورت خاص کتاب مشمول معافیت مالیاتی است، باید این مساله تصریح شده و اعلام شود که این معافیت شامل معافیت از عملکرد، حقوق، ارزش افزوده و... است تا از این طریق برای ممیز مالیاتی هم ابهامی وجود نداشته باشد که اگر بهطور مثال ممیزی از شخصی خوشش نیامد، بتواند او را اذیت کند. یکی از مهمترین مسائل این است که وزیر ارشاد و معاون فرهنگی او با وزیر اقتصاد و مسئول عالی حوزه مالیات این مشکل را حل کنند. البته این مشکل صرفا مختص حوزه کتاب نیست، بلکه مشکلات این بخش بیش از دیگر بخشهای فرهنگی به چشم میآید، درحالیکه دیگر شاخههای فرهنگی هم این مشکلات را دارند.
13 میلیون مالیات برای سود نداشته
ما در حوزه فرهنگ باید همه هزینههایمان را بهصورت دقیق اعلام کنیم، درحالی که گرافیستها اصلا از حیث مسائل مالیاتی جرات ندارند به ما فاکتور بدهند، درحالی که گرافیست نیز معاف از مالیات است، اما چون این مساله برای آنها لحاظ نمیشود، بنده بهعنوان ناشر باید بهای آن را بپردازم؛ چراکه دستمزد گرافیست را پرداخت کردهام، اما هیچ مدرکی بابت این پرداخت ندارم. در سال 93 یا 94 برای انتشارات علمی و فرهنگی، خدمات ویراستاری ارائه دادیم، درصورتی که بر معافیت مالیاتی ویراستاری تایید شده و مبلغ را هم اعلام کردیم و این مبلغ هم توسط آنها پرداخت شد. بعد از مدتی رئیس این انتشارات، در ثبت هزینهها برای بحث مالیات، هزینهای که به ما پرداخت کرده بود را نیز درج کرد، اما در سال 97، برای ما 13 میلیون مالیات درنظر گرفتند و هر چه اعلام کردیم که این مساله مانند حقالزحمه بوده و مدتها اعتراض زدیم و حتی کار داشت به دیوان میرسید.
درصد مالیات کتابفروشی از لباسفروشی بیشتر است
عدمشفافیت قوانین در ساحت مالیات از آن مسائلی است که اگر درست نشود، همه ناشران و کتابفروشان را بهسمت دو دفتره شدن و کتمان سوق میدهیم. هرچند با توجه به دسترسیهایی که بانکها در صدد ایجاد آن هستند، دیگر نمیتوان چنین کارهایی را هم انجام داد، اما مشکل اینجاست که ما سود و درآمد مشاغل دیگر مانند لباسفروشیها را نداریم، اما باید سختیهای بیشتری را تحمل کنیم. قانونی داریم که براساس آن کالاهای تولید ایران وقتی در فروشگاهها توزیع میشوند، تخفیف ویژهتری نسبت به کالای خارجی دارند، اما در کتاب اینطور نیست. یعنی وقتی کتابفروشیای تاسیس میشود، درصدی را بهعنوان مالیات آن درنظر میگیرند که از درصد لباسفروشها هم بیشتر است. یعنی اگر لباسفروشی بگوید برند یک تولیدی داخلی را میفروشد، درصد مالیاتی که برای او درنظر میگیرند از من کتابفروش کمتر است، نگاه کنید وقتی وارد جزئیات میشویم چه تفاوتهای مهمی وجود دارد. معافیتهای مالیاتی مانند مار است، یعنی یک پوسته زیبا دارد، اما در عمل بدترین رفتار را با فعالان عرصه فرهنگ شاهد هستیم. یعنی به حدی که فعالان صنف کتاب از این حیث اذیت میشوند، دیگر مشاغل آسیب نمیبینند که این مساله هم دو دلیل دارد. اول درآمد آنها بهموقع پرداخت میشود و دوم اینکه درصدهای مالیاتیشان از ما کمتر است. حل این مساله هم تنها از این طریق است که زجری که یک کتابفروش میکشد باید برای مدیران ارشد وزارت ارشاد قابل فهم باشد. البته معتقدم از آنجایی که معاون فرهنگی وزارت ارشاد قبلا در عرصه کتاب فعال بوده و مصائب این حوزه را بهخوبی میشناسد، میتوان این مشکلات را حل کرد. با این حال اگر این وزارتخانه بتواند با وزارت اقتصاد و دیگر مسئولان این حوزه هماهنگ شده و قوانین را نیز تصریح کند، بسیاری از مشکلات فعلی حل خواهد شد.
حمایتها باید جدی باشد
در میان ناشران، عدهای هم هستند که از مجوزشان سوءاستفاده میکنند، قطعا اداره مالیات باید جلوی آنها را بگیرد، اما سوال اینجاست که مگر چه تعداد ناشر اینچنینی داریم. از سوی دیگر با قوانینی که اخیرا تعریف شده مبنیبر اینکه همه چکها باید صیادی باشد و ورود و خروج پولها مشخص باشد، اساسا سوءاستفادههای اینچنینی از مجوز نشر منتفی است؛ قطعا با این شرایط باید بهصورت دقیق و مشخص روی معافیت مالیاتی صنعت نشر بایستند و از آن حمایت کنند. اگر همه کشورهایی که صنعت نشر جدی داشته و به مساله کتاب و کتابخوانی توجه میکنند را مدنظر قرار دهیم، میبینیم در این ساحت، حمایت جدی از فعالان کتاب به عمل میآید. درست است که صنعت نشر نسبت به دیگر مشاغل در همه دنیا، کمسودتر است اما در کشوری مانند آرژانتین که میزان مطالعه در آن بالا است، حمایتهای جدی از صنعت نشر وجود دارد و قوانین صریح و دقیقی هم دارند و وضعیت آنها به نسبت کشور ما قابل تامل است. قوانین حمایتی موجود در آرژانتین فعالیت در عرصه نشر را برای فعالان آن دلچسب میکند. وزیر، معاونانش و مسئولان کلان فرهنگی زیاد درباره کتاب صحبت میکنند و میگویند که باید نسبت به عدالت محتوایی عمل کرده و دسترسی به کتاب را در همه شهرهای کشور فراهم کنیم، اما همه آنها تنها حرف است و به این فکر نمیکنیم که وقتی مالکی میخواهد مغازهاش را اجاره دهد، چرا باید به یک کتابفروش بدهد، درحالی که میتواند مغازهاش را به یک اغذیهفروشی و یا لباسفروشی اجاره دهد و مبلغ بیشتری هم دریافت کند. قطعا باید برای مالکان یک فروشگاه هم مساله را شیرین کنیم تا ترغیب شود که ملکش را در اختیار یک کتابفروش بگذارد. اگر میخواهیم از کتاب و کتابفروشی حمایت کنیم باید از مالکی که ملکش را هم به این کار اختصاص میدهد، حمایت کنیم و بحث معافیتهای مالیاتی را برای مالکان هم درنظر بگیریم. یعنی اعلام شود که اگر کسی ملکش را برای کتابفروشی اجاره دهد، از مالیات بر اجاره معاف است. یکی از بزرگترین معضلاتی که مالکان بر سر اجاره ملکشان دارند، این است که باید مالیات بر اجاره پرداخت کنند که مبلغ سنگینی هم است و قطعا کسی حاضر نمیشود ملکش را هم با قیمت پایینتری در اختیار کتابفروش بگذارد و هم مالیات بپردازد.
با روشن شدن قوانین و تصریح شدن برخی از موضوعات مانند معافیت، بسیاری از مشکلات حل میشود، اما پیچیدگی هم دارد؛ چراکه باید یک بار به این مساله فکر کنیم که نمیتوان مالیات را یا از کتابفروش گرفت و از ناشر دریافت نکرد و یا برعکس عمل کرد، از طرف دیگر فردی که چاپخانه دارد مالیات بپردازد. یعنی این مساله یک پک کامل است که باید همه جوانب آن را درنظر بگیریم و مساله را برای همه فعالان صنعت نشر قابل فهم و شیرین کنیم. یعنی از کسی که کتاب مینویسد، تا طراح جلد، ویراستار، صفحهآرا، چاپ، صحافی و... باید آرامشی را داشته و بدانند وقتی وارد این عرصه میشوند امنیت خاطری از دیگر بخشها دریافت میکنند.