فیلم منصور با موضوع ساخت هواپیمای آذرخش توسط شهید ستاری یک ادای احترام تمام‌قد به حماسه‌آفرینان ارتشی در یک نهاد فرهنگی مورد حمایت سپاه است.
  • ۱۴۰۰-۰۸-۱۸ - ۰۱:۳۵
  • 10
نبرد اراده با منطق «ما نمی توانیم»
میلاد جلیل زادهخبرنگار

میلاد جلیل‌زاده، روزنامه‌نگار: قهرمانان جنگ ایران و عراق در سینما از دو تیپ متفاوت هستند که به‌رغم تفاوت‌های ظاهری‌شان، هر کدام به‌طور جداگانه محبوبیت پیدا کرده‌اند. یک دسته از آنها بسیجی‌های خاکی با لباس‌های غیرهم‌شکل و سن و سال‌های متفاوت هستند که یکی‌شان از روستایی دورافتاده آمده و دیگری از اعیانی‌ترین نقطه شمال شهر تهران. در چهره این بسیجی‌ها می‌شد عصاره‌ای از کشور ایران را با تمام تنوع‌هایش دید و این سادگی و خلوص باعث همذات‌پنداری مخاطبان فیلم‌های جنگی با قهرمان‌های آنها می‌شد. اما یک دسته دیگر از فیلم‌های دفاع مقدسی هم بودند که در مسیری متفاوت حرکت می‌کردند، چون شخصیت‌های نقش‌آفرین در آنها تفاوت داشتند. خلبانان نیروی هوایی ارتش، با عینک‌های دودی و بعضا صورت‌های تراشیده و با سن و سال تقریبا یکسان و در یک کلام نظم و دیسیپلین خاص ارتشی‌ها، روی دیگر قهرمانی در جنگ بودند. منصور ستاری هم مثل خیلی از اعضای نیروی هوایی آن دوره که مدتی در آمریکا آموزش دیده بودند اما جزء انقلابی‌ترین لایه‌های ارتش به حساب می‌آمدند، چنین سرگذشتی داشت. سرگذشت چنین افرادی به‌دلیل اینکه زندگی‌شان فرازوفرودهای عجیبی دارد، همیشه می‌تواند برای سینما جذاب باشد. دوره‌ای هست که آنها به ارتش پهلوی می‌پیوندند، سپس به آمریکا می‌روند و مدتی با امنیتی‌ترین لایه‌های جامعه آمریکا یعنی ارتشی‌های آنها حشر و نشر دارند، پس از آن تحت‌تاثیر جریان انقلاب اسلامی قرار می‌گیرند و درنهایت تجربه حماسه‌سازی در جنگ تحمیلی را دارند. اگر دقت کنیم شماری از محبوب‌ترین فیلم‌های جنگی سینمای ایران مربوط به حماسه‌سازی خلبانان نیروی هوایی است. «عقاب‌ها» هنوز پرمخاطب‌ترین فیلم در تاریخ سینمای ایران است و با اینکه از آن روز تا به حال جمعیت ایران حدود ۵۰ درصد افزایش پیدا کرده و نسبت شهرنشینی که شاخصی برای سینما رفتن است، نسبت به آن زمان  دوبرابر رشد درصدی یافته، باز هم بعید به‌نظر می‌رسد که تا ابد این استقبال از یک فیلم سینمایی در ایران تکرار شود. فیلم‌های دیگری مثل «حمله به اچ ۳»، «دایره سرخ»، «پرواز خاموش» و «خلبان» هم بسیار پرمخاطب بودند و اگر هنوز عزمی برای ساختن فیلم‌های حماسی و پرهیجان راجع‌به خلبانان نیروی هوایی وجود داشت، می‌شد به‌راحتی فهمید که این فضا برای مردم ایران چقدر جذاب است. حتی قبل از آغاز جنگ تحمیلی، محمدعلی فردین که یکی از ستارگان سینمای قبل از انقلاب بود و نبض مخاطبان آن را در دست داشت، در سال ۱۳۵۷ فیلمی ساخت به نام «بر فراز آسمان‌ها» که خودش آن را کارگردانی کرده بود و در آن بازی می‌کرد. داستان فیلم درباره خلبان جوانی است که طی حادثه‌ای با دختر جوانی آشنا می‌شود و قصد دارد با او ازدواج کند، اما در یکی از ماموریت‌ها، قبل از آنکه بتواند ازدواجش را علنی کند، از دنیا می‌رود. بقیه ماجرا را همسر خلبان و فرزندش رقم می‌زنند. ساخته شدن چنین فیلمی نشان می‌داد که مردم ایران به تیپ و شخصیت خلبان‌هایشان بسیار علاقه‌مند هستند. سینمای ایران سال‌هاست که به‌طور اساسی از این فضا فاصله گرفته است. البته سینمای ما چنان تک‌بعدی شده و فیلم‌های روحوضی از یک سو و آثار روشنفکری که دغدغه یک طیف فکری و طبقه اجتماعی به‌خصوص را پی می‌گیرند، در سوی دیگر، به تنها نقاط تمرکز آن تبدیل شده‌اند که دست روی هر ژانر و فضایی بگذاریم و از آن صحبت کنیم، می‌شود راجع‌به فقدانش در سینمای امروز ایران هم حرف زد. اما «منصور» اگرچه به فیلم‌های ژانر خلبانی شبیه است، نکته خاصی دارد که آن را نسبت به چنین آثاری متفاوت هم می‌کند. این فیلم اگرچه سری به دوران دفاع مقدس هم می‌زند، اما درباره یک یا چند خلبان جنگنده نیست و ماجرای فیلم ربط چندانی به نبردهای هوایی ندارد. فیلم درباره ساخته شدن خود هواپیما است و اساس جذابیت آن این بوده که وقتی همه می‌گویند نمی‌شود و حتی با ابزاری که در دست دارند، برای راست و درست از آب درآمدن حرف‌شان تلاش می‌کنند، یک نفر دیگر می‌گوید که می‌شود و درنهایت می‌تواند از پس قضیه بر بیاید. شهید ستاری اولین و تا به حال تنها فرمانده نیروی هوایی ایران است که خلبان نبود و از بخش پدافند به این جایگاه رسید. با این حال او را به‌نوعی می‌شود پدر صنعت هواپیماسازی جنگی در ایران دانست. ماجرا از دوران دفاع مقدس آغاز می‌شود؛ جایی که اصطلاحا کفگیر بودجه و امکانات به ته دیگ خورده است و شهید ستاری با مرحوم رفسنجانی که در آن روزگار ریاست مجلس را برعهده داشت، دیداری می‌کند تا بتواند بعضی از امکانات را بگیرد. اما به سد «نمی‌شودها» و «نیست‌ها» برمی‌خورد. او اما به‌جای نامه‌نگاری با امام؛ با این نتیجه‌گیری و مضمون نهایی که ما دیگر نمی‌توانیم بجنگیم، تمام تلاشش را می‌کند تا آنچه را که نیست خودش بسازد و آنچه را که عده‌ای تصور می‌کنند نمی‌شود، محقق کند. طبیعتا تمام کسانی که به ستاری و یارانش می‌گویند نمی‌شود، از سر یأس چنین حرفی نمی‌زنند، بلکه اگر واقعا رویای آن مردان پر از پشتکار محقق شود، ممکن است منافع این افراد به خطر بیفتد. مثلا خیلی از آنها کاسبی‌شان در وارد کردن قطعاتی است که از مجاری قانونی وارد نمی‌شوند. این افراد، به‌قول امروزی‌ها کاسب تحریم هستند و درصورت خودکفا شدن ایران در ساخت این قطعات، موقعیت خودشان را در خطر می‌بینند. باید گفت که این درونمایه در سینما بی‌سابقه نیست و شاید حتی بتوان روی آن عنوان یک ژانر به‌خصوص را گذاشت. تعریف چندخطی این ژانر هم آن است؛ کسانی که می‌خواهند یک کار بزرگ انجام بدهند و محیط اطراف پر از نداهای مأیوسانه و مزاحمت‌هایی است که بر اثر تعارض منافع ایجاد شده‌اند. از آن سو کسانی هم هستند که با این افراد پر از پشتکار همراه و هم‌قدم می‌شوند و تا آخر بهشان امید و باور دارند. در میانه راه بارها اتفاقاتی رخ می‌دهد که قضیه را به بن‌بست می‌کشاند، اما همین بن‌بست‌شکنی‌ها هم خودش دستمایه بخش دیگری از قهرمان شدن افراد مصمم قصه را فراهم می‌کند. در سینماهای هندوستان و آمریکا که اتفاقا سینماهای عامه‌پسندی هستند، نمونه‌های متعددی از چنین فیلم‌هایی را با موضوعات مختلف می‌بینیم؛ از تلاش برای عوض کردن یک قانون غلط تا یک اختراع نجات‌بخش و یا ساختن یک بنای عام‌المنفعه برای مردم یک منطقه یا یک کشور. چنین مایه‌هایی را در سینمای روشنفکری بسیار کمتر می‌توان سراغ گرفت، چون اساسا نوع نگاه روشنفکران به دنیا، امید را خام‌باوری می‌داند و یک پوچ‌انگاری محض در آن مستتر است. اما این نوع فیلم‌ها، مثل منصور، به‌رغم آنکه سرشار از نقدهای ساختاری و کلان هستند، دست آخر انسان را در برهوت نیستی و شکست رها نمی‌کنند و قهرمان از آنجا سر بر می‌آورد و به عبارتی جنبه قهرمانی‌اش این است که بر جبر ظالمانه زمانه پیروز می‌شود. وقتی تلاش مصرانه شهید ستاری برای ساخت هواپیمای آذرخش دیده می‌شود، هم تمام دستاوردهای امروز که شاید هیچ ارتباطی هم با صنعت هوایی نداشته باشند را در پیوند با شخصیت منصور ستاری می‌فهمیم و هم وقتی به آنچه از روزگار ستاری تا به حال بر ما گذشته نگاه می‌کنیم و منحنی صعودی در مسائل علمی کشور را می‌بینیم، به آینده امیدوار خواهیم شد. با این حال فیلم پر است از انتقادهای گزنده؛ تا آنجا که در بخشی از کار، نیروهای شهید ستاری مجبور می‌شوند دست به آدم‌ربایی بزنند. یعنی در این سیستم جاهایی هست که بن‌بست‌هایی اینچنینی به‌وجود می‌آیند. فیلم تمام اینها را نشان می‌دهد و حتی بخش زیبایی از آن به نوع رفتار اداری سرلشکر ستاری برمی‌گردد. نوع برخورد متواضعانه او با سربازان یا برخورد قاطعش با افرادی که از زیر کار فرار می‌کنند و یا مذاکراتش با کسانی که باید برای کار جذب شوند، همه برای مخاطب ملموس و جذاب هستند. یکی از نقاط جذاب قصه جایی است که یک نفر از همراهان شهید ستاری به‌دلیل دستگیری توسط نیروهای امنیتی، بدنام شده و شهید ستاری با لباس فرماندهی نیروی هوایی به محله او می‌رود و وقتی در کنارش قدم می‌زند، با مردم چاق سلامتی می‌کند تا آبروی این نیروی زیردستش را بخرد. اینها باعث می‌شود شخصیت قهرمان را بشناسیم و دوستش داشته باشیم وگرنه از او چیزی در ذهن ما نقش نمی‌بست جز یک ربات سرسخت که برای انجام یک وظیفه مقدر کوک شده است. قهرمان این فیلم به‌رغم اینکه با بسیاری از ناملایمات سیستم می‌جنگد، خودش یکی از بزرگان همان سیستم است. شاید چنین نمونه‌ای را در سینمای سایر کشورها کمتر سراغ داشته باشیم، اما مورد شهید ستاری بر اساس واقعیت ساخته شده و این ویژگی خاص را هم با خودش آورده است. یک نکته قابل توجه در این فیلم برخورد ستاری با بعضی از شخصیت‌های تاریخی است. تصاویری از آیت‌الله خامنه‌ای و مرحوم رفسنجانی در این فیلم دیده می‌شود که حتی قبل از نمایش کار در جشنواره فجر سی‌ونهم، کنجکاوی‌هایی را برانگیخته بود. در بخشی از کار حتی صدای مرحوم منتظری هم پخش می‌شود. نمایش این شخصیت‌ها چه آنهایی که در قید حیات هستند و چه آنهایی که دیگر در میان ما حضور ندارند، همیشه از بخش‌های کنجکاوی‌برانگیز برای مخاطبان سینما به‌خصوص آنهایی است که سیاسی‌تر هستند، اما بخش‌های مربوط به مرحوم رفسنجانی از آنجا که با سانسور خانواده هاشمی مواجه شد، مقدار زیادی کم شده و همین از کیفیت اصلی کار کاسته است. در کل باید گفت این فیلم را چند جور می‌شود دید. یک نگاه به آن، نگاهی انگیزشی و قصه‌دوستانه است که به لایه‌های سیاسی توجه کمتری دارد. اما نگاه عمیق‌تر، غیر از لذت بردن از سطح داستان‌ گویی کار، به عمق می‌رود و مسائلی را درک می‌کند که جدی‌ترین چالش‌های روزگار ما محسوب می‌شوند؛ جدال دو گروه سیاسی در ایران که صاحب گفتمان‌های «ما می‌توانیم» و «به تنهایی نخواهیم توانست» هستند و البته قهرمان‌ستایی و ادای احترام تمام‌قد به حماسه‌آفرینان ارتشی در یک نهاد فرهنگی مورد حمایت سپاه.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰