راستی‌آزمایی ادعای اعضای نهضت آزادی درباره آغاز جنگ
حسین زاهدی از مهدی بازرگان، دبیرکل نهضت آزادی نقل کرده است که سیدمحمود دعایی، سفیر ایران در عراق(در سال ۵۹) گزارشی را که حاوی مطالب حائز اهمیتی درخصوص روابط ایران و عراق بوده است، به‌همراه شهیدبهشتی و مهدی بازرگان به خدمت امام‌خمینی(ره) می‌رساند. دعایی در این دیدار با امام مطرح می‌کند که وزارت خارجه عراق، او را مدام احضار کرده و با ارائه مدارکی به دخالت‌ها و کوشش ایران برای اخلال و آشفتگی در عراق اعتراض می‌کنند.
  • ۱۴۰۰-۰۸-۱۳ - ۰۲:۴۵
  • 30
راستی‌آزمایی ادعای اعضای نهضت آزادی درباره آغاز جنگ
دعایی علیه بازرگان
دعایی علیه بازرگان

نرگس چهرقانی، روزنامه‌نگار: ادعاهای تاریخی گروه‌های سیاسی میزان عمل آنها به شعارهایشان را مشخص می‌کند. اعضای نهضت آزادی که در بسیاری از تحولات سیاسی ایران مابین دهه 30 تا 60 شمسی حضور پررنگی داشتند، بارها با طرح مسائلی تاریخی سوالات بزرگی ایجاد کردند. مخصوصا بعد از تحولات مربوط به 13 آبان 58 که منجربه کناره‌گیری دولت موقت از قدرت شد، دست چهره‌های مختلف نهضت آزادی برای طرح موضوعات تاریخی بازتر شد. بعدها در دهه 70 و 80  شدت طرح نکاتی از تاریخ به‌نوعی که موجب تعجب ناظران سیاسی می‌شد، بیشتر شد. یکی از این ادعاها خاطره‌ای از مهدی بازرگان به نقل از حسین زاهدی از افراد نزدیک به نهضت آزادی است. حسین زاهدی ادعا می‌کند سال 59 صدام قصد داشته با امام دیدار داشته باشد و اختلافات را حل کند، ولی رهبر فقید انقلاب این درخواست را رد می‌کند. در این خصوص اخیرا عطاء‌الله مهاجرانی، از چهره‌های شاخص دولت سازندگی و اصلاحات، اسناد تازه‌ای از حکومت بعثی عراق را در کتابی منتشر کرده است. مهاجرانی نویسنده کتاب «نقد تحریف مدرن امام‌خمینی(ره)» ادعای چند عضو شاخص نهضت آزادی درباره آغاز جنگ تحمیلی را رد می‌کند. جزئیات این ادعا قبل از این در محافل سیاسی مطرح شده و کتاب آن را شرح می‌دهد. مهاجرانی اما با دلایل زیادی از منابع داخلی و خارجی نشان می‌دهد اساسا این روایت دروغ است.

خاطره بازرگان: صدام سال 59 به دعایی گفت مذاکره کنیم

حسین زاهدی از مهدی بازرگان، دبیرکل نهضت آزادی نقل کرده است که سیدمحمود دعایی، سفیر ایران در عراق(در سال ۵۹) گزارشی را که حاوی مطالب حائز اهمیتی درخصوص روابط ایران و عراق بوده است، به‌همراه شهیدبهشتی و مهدی بازرگان به خدمت امام‌خمینی(ره) می‌رساند. دعایی در این دیدار با امام مطرح می‌کند که وزارت خارجه عراق، او را مدام احضار کرده و با ارائه مدارکی به دخالت‌ها و کوشش ایران برای اخلال و آشفتگی در عراق اعتراض می‌کنند. همچنین در ادامه این جلسه زاهدی به نقل از بازرگان می‌گوید دعایی در آخرین احضاریه دولت عراق، صدام‌حسین او را شخصا احضار کرده است و با بیان اینکه این دخالت‌های ایران برای او قابل‌تحمل نیست، خواستار دیدار با امام‌خمینی(ره) شده است. زاهدی معتقد است با اصرار فراوان دعایی و بازرگان، امام به هیچ‌وجه حاضر به دیدار با صدام نمی‌شود و امام در پاسخ به هر اصرار می‌گوید صدام را محلش نگذارید.

  دعایی: من سال 59 سفیر ایران در عراق نبودم!

اما سیدمحمود دعایی که در آن جلسه با امام بوده و گزارش تحرکات عراق را داده است، طور دیگری این دیدار را روایت می‌کند، به‌طوری‌که دعایی می‌گوید من هشت‌ماه‌ونیم، از خرداد تا اسفند 58 در عراق سفیر بوده‌ام، اینکه مدعی شده‌اند من سال 59 از عراق آمده‌ام و حامی پیام مذاکره ازطرف صدام بوده‌ام، صحت ندارد و مخدوش است، زیرا من سال 59 دیگر در عراق سفیر نبودم. ازطرفی هم من با صدام ملاقات شخصی نداشته‌ام و صدام ازطرف من پیغامی برای امام نفرستاده بود.

سیدمحمود دعایی در این‌باره می‌گوید: «برخی از عناصری که به نهضت آزادی نزدیک هستند که عمدتا در خارج از کشور هستند، یک سناریویی ترسیم کردند که من به‌اتفاق مرحوم بازرگان و مرحوم بهشتی خدمت امام رسیدیم و من گزارشی دادم و گفتم که «صدام گفته یا من می‌آیم ایران یا شما کسی را برای مذاکره بفرستید و به هرحال، ما تسلیم هستیم» و من گفتم «صدامی که من می‌شناسم حتما حمله خواهد کرد» و امام فرمودند «گوش به حرفش ندهید.» (آنها) سناریویی ترسیم کردند که امام را به‌عنوان یک فرد بی‌منطق، انعطاف‌ناپذیر و اینچنینی ترسیم کنند و (نقل کردند) آقای بهشتی مجددا التماس‌گونه چیزی بیان می‌کنند و امام ایشان را نهی می‌کنند و پا می‌شوند تا بروند که من گریه می‌کنم که من به بغداد برنخواهم گشت که ایشان می‌فرمایند باید بروید و تکلیف‌تان را ادا کنید.» اینها دروغ محض است. اینها ترسیم یک سناریویی است که می‌خواهند خودشان را به‌عنوان کسانی که اندرز، پندار و انذار می‌دادند و آگاه بودند بر حوادثی که ممکن است اتفاق بیفتد (معرفی کنند) و (بگویند) آنچه اتفاق افتاد ریشه در تعصب، بی‌منطقی و انعطاف‌ناپذیری حاکمان داشته است، اینها دروغ است. دعایی در گفت‌وگوی دیگری با روزنامه شرق در پاسخ به سوالی مبنی‌بر اینکه «خاطره‌ای مجددا در فضای رسانه‌ای درحال بازنشر است، مبنی‌بر جلسه سه‌جانبه‌ای با حضور مرحوم آیت‌الله بهشتی، آقای ابراهیم یزدی و شما در محضر امام. ظاهرا گفته می‌شود همگی نسبت‌به خطر جنگ و لزوم مذاکره با صدام صحبت کرده‌اید و البته شما گفته‌اید صدام شخصا درخواست مذاکره داده و امام قبول نمی‌کنند. شما قبلا هم این ماجرا و این روایت را که ظاهرا آقای عبدالعلی بازرگان طرح کرده‌‌اند، تکذیب کرده‌اید.» گفته است: «سناریو را جوری طراحی کرده‌‌اند که از جوانب مختلفی مخدوش است؛ یکی اینکه در سال ٥٩ مدعی شده‌‌اند من از عراق آمده‌ام و حامل پیامی ازطرف صدام هستم. من سال ٥٩ دیگر مسئولیتی نداشتم؛ اواخر سال ٥٨ فراخوانده شدم و مسئولیتم تمام شد. در آن زمان مسئولیت روزنامه اطلاعات را عهده‌دار شده بودم. بعد هم مدعی شدند صدام من را احضار کرده است. درحالی‌که گفتم من با صدام ملاقاتی نداشتم و در همان حد تشریفاتی بوده است و ملاقات شخصی با صدام نداشتم و صدام پیغامی را توسط من نفرستاده بود که من بخواهم آن را در خدمت بزرگان به امام منتقل کنم. تنها موردی که آنها برای مذاکره پیشنهاد کرده بودند، آن‌هم به‌دنبال اعتراضاتی بود که ما نسبت‌به تحرکات آنها داشتیم و اینکه چرا نسبت‌به حسن‌نیت ما بی‌اعتنا هستند، این بود که نماینده تام‌الاختیاری ازطرف ایران برای مذاکره بیاید. این پیشنهاد را هم سعدالحمادی، وزیر خارجه وقت، مطرح کرده بود. به‌غیر از آن، پیغام و پیشنهاد دیگری نبود. البته امام هم به این پیشنهاد پاسخ باتدبیری دادند. امام گفتند من ترجیح می‌دهم نماینده‌ای مذاکره کند که ازطرف منتخبان مردم باشد و رسمیت داشته باشد. ما انتخاباتی درپیش داریم که قرار است مجلس و ریاست‌جمهوری در آن انتخاب شوند. من ترجیح می‌دهم مذاکره‌کننده رسمی مقامی باشد که مسئولیت سیاسی رسمی در کشور داشته باشد و اگر شما حسن‌نیت دارید، تا زمانی‌که این مقامات تشکیل می‌شود، شرایط را شرایط آرامی انتخاب کنید که امکان مذاکره وجود داشته باشد. در این زمینه البته کسی که دغدغه میهنی و انقلاب دارد، درجریان همین شایعات مورد اشاره شما قرار گرفت و از من توضیحاتی خواست که آن را دراختیار شما قرار دادم.»

  پی‌ریزی جنگ، 9 روز بعد از پیروزی انقلاب ایران

دوباره به کتاب جدید عطاءالله مهاجرانی برمی‌گردیم؛ جایی که نویسنده برای رد ادعای اعضای نهضت آزادی کدهای تاریخی زیادی از اسناد به‌جامانده از حکومت صدام می‌آورد. مهاجرانی از جلسه‌ای سرّی در تاریخ یکم اسفندماه سال۵۷ با حضور صدام‌حسین، به‌عنوان معاون حسن‌البکر و تعدادی از افراد شورای رهبری حزب بعث گزارش داده است. صدام باتوجه به موقعیت ایران که گرفتار استقرار انقلاب و آشوب‌های مناطق مختلف کشور و برافروخته شدن شورش‌های مسلحانه قومی در کردستان، خوزستان، بندر ترکمن و بلوچستان بود، به‌صراحت می‌گوید هر مقدار اسلحه و پول و نیازهای تبلیغاتی و سیاسی که اعراب عربستان و اکراد در کردستان احتیاج دارند، به آنها بدهید. صدام در ادامه صحبت‌های خود نیز تاکید می‌کند که اگر ایران بخواهد به عراق حمله کند، ما هم حق انتخاب حمله نظامی خواهیم داشت.

این جمله پایانی، نشانه ذهنیت صدام است. به این نکته بایستی توجه داشت که صدام در یک جلسه به‌کلی سرّی نظر خود را اعلام می‌کند. بدیهی‌ست که ایران، ۹ روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نمی‌توانسته تهدیدی برای عراق محسوب شود. انقلاب‌ها معمولا در مرحله دوم، یعنی مرحله استقرار یا تبدیل نهضت به نظام، با دشواری‌های بسیاری رودررو می‌شوند. چنانکه ایران نیز با شورش مسلحانه در استان‌های مرزی غرب و جنوب کشور روبه‌رو شد، بنابراین در مرحله استقرار هیچ انقلابی درصدد حمله به کشور همسایه خود برنمی‌آید. بلکه برعکس ممکن است شرایط عدم استقرار به‌دلیل رخداد انقلاب، همسایگان یا طرف خارجی فرصت‌طلب را به بهره‌گیری از فرصت طلایی پیش‌آمده، تشویق یا تحریک کند.

  خیال صلح با ایرانی‌ها را به ذهنت هم راه نده!

کنفرانس اجلاس دوره ششم غیرمتعهدها در هاوانا در تاریخ ۱۲ تا ۱۸ شهریورماه ۱۳۵۸ برگزار شد. ازطرف ایران، ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه در کنفرانس شرکت می‌کند. رئیس هیات عراقی صدام‌حسین بوده است. این سفر، نخستین سفر خارجی و بین‌المللی صدام‌حسین پس از برکناری حسن‌البکر در تیرماه سال ۱۳۵۸ بود. به پیشنهاد هیات ایرانی، ملاقاتی بین صدام و یزدی برگزار می‌شود. صلاح‌الدین عمر العلی، نماینده دائم عراق در سازمان ملل(سال ۵۸) که سابقه دوستی دیرینه‌ای با صدام داشته و تا مغز استخوان بعثی و مورد اعتماد کامل صدام بوده است، ملاقات دیدار یزدی و صدام را روایت می‌کند. صلاح می‌گوید این ملاقات بسیار خوب و مثبت بود، به‌طوری‌که وقتی یزدی پیشنهاد کرد ازطرف عراق و ایران هیات‌هایی آشکارا یا نهانی تبادل‌نظر داشته باشند، صدام پذیرفت. صلاح روایت می‌کند پس از پایان این دیدار به صدام می‌گوید ما و ایران بایستی روابط دوستانه و صلح‌آمیز داشته باشیم، به‌گونه‌ای‌که سرمایه‌های دو کشور صرف توسعه شود. سپس صدام در پاسخ به او اظهار کرده که با یک فرصت طلایی روبه‌رو هستند که ممکن است در هر صدسالی یک‌بار چنین فرصتی دست دهد. صدام در ادامه صحبت با صلاح تاکید می‌کند که می‌توانند سر ایرانی‌ها را به سنگ بکوبند، اهواز و محمره را آزاد کنند و بر شط‌العرب حاکم شوند. صدام در پایان صحبتش با صلاح از او می‌خواهد که دیگر حتی خیال صلح با ایرانی‌ها را به ذهنش راه ندهد.

  رد خاطرات بازرگان و یزدی و یک درس تاریخی

آنچنان‌که از صدها صفحه کتاب و گفت‌وگوی رسانه‌ای افرادی مثل سیدمحمود دعایی برمی‌آید، ادعای تاریخی دو چهره مهم عضو نهضت آزادی درباره شروع جنگ مخدوش است. اینجا تنها اشاراتی از اسناد تازه منتشرشده و قدیمی آورده شد. شروع جنگ تحمیلی به‌دلیل تحولات هشت‌ساله بعد از آن حتما از مقاطع حساس تاریخ معاصر ایران است. چگونه می‌شود چهره‌هایی که خودشان در متن ماجرا بودند، این‌گونه روایتی وارونه از اتفاقات مهم ارائه می‌دهند. آیا می‌شود به باقی اظهارات این افراد اعتماد کرد؟

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰