حمیدرضا ندیری، روزنامهنگار: فیلم Dune محصول سال 2021 و ساخته دنی ویلنوو در نگاه اول یک فیلم حساسیتبرانگیز برای مردم معتقد به مفهوم منجی است. در ادیان ابراهیمی شامل اسلام، مسیحیت و یهودیت و بهعلاوه دین زرتشت، آیینهای بودا و هندو، بهطور مستقیم و غیرمستقیم به مفاهیمی مثل منجی، ظهور و آمدن شخصی اشاره شده که دنیا را بهسوی خوشبختی و کمال هدایت میکند. مفهوم منجی مخصوصا در دین اسلام صرفا حاوی یک اشاره مستقیم نیست و بحث مهدویت در جای خود، قابلیت سالها وقت گذاشتن برای بحث و واکاوی را دارد. سهم مهدویت در تشیع بهقدری بزرگ است که اگر آن را با بحث منجی در دیگر ادیان مقایسه کنیم، کملطفی کردهایم و ارزش مهدویت را پایین آوردهایم.
مسالهای که این فیلم را حساسیتبرانگیزتر و برای شیعیان مهمتر میکند، استفاده از کلماتی نظیر «لسانالغیب» و «مهدی» است. نام مهدی فقط در تشیع به منجی اختصاص دارد و در هر دین و آیین دیگری، اسامی مختص به خودشان استفاده میشود. از دیگر دلایلی که این فیلم را حساسیتبرانگیزتر میکند، چهرهسازی اشتباه، خودخواسته و مغرضانه برای منجی است. شاید شیعیان مفاهیم مختلفی را از منجی برداشت کنند، ولی درنهایت یک مصداق بیشتر برای این مفاهیم وجود ندارد و آن هم حضرت مهدی(عج) است.
برای درک چیزهایی که در این فیلم ممکن است از چشم شیعیان توهین بهنظر برسد، میتوان به چند مورد عمده اشاره کرد. ابتداییترین نکته، به انتخاب بازیگر نقش اول فیلم که همان منجی تلقی میشود برمیگردد. تیموتی شالامی بازی در این نقش را برعهده گرفته، درحالیکه خود او یهودی است و ضمنا پیش از این در یکی از فیلمهایش، نقش یک نوجوان همجنسگرا را داشته و عاشق یک مرد شده بود و با او رابطه عاطفی برقرار میکرد. چنین بازیگری هماکنون نقش منجی را ایفا میکند. اگرچه حرفهایگری در عالم بازیگری بهمعنای پذیرفتن افراد در نقشهای مختلف است، اما از دیرباز درمورد بعضی شخصیتهای تاریخی و مذهبی چنین حساسیتی وجود داشته و معمولا این حساسیتها با دقت درنظر گرفته میشدند.
بهعنوان نمونه وقتی خانم لیو ییفئی قرار شد نقش مولان را در لایواکشن کمپانی دیزنی بازی کند، از آنجا که مولان یکی از اسطورههای چین بود، چینیها به اینکه یک بازیگر دوزبانه، هرچند با اصالت چینی، این نقش را بازی میکرد، بهشدت اعتراض کردند. همین مساله تاحدود زیادی اکران فیلم مولان را در چین زمین زد؛ آنهم درحالی که خانم لیو ییفئی با شور فراوان، از سیاست چین واحد دفاع میکرد. حتی در مواردی همین حساسیتها باعث شده چهره نقش اول فیلم نمایش داده نشود که این در موارد مرتبط با باورهای مذهبی زیاد به چشم میخورد. حالا اما شاید نتوان به خود این بازیگر برای حضورش در چنین فیلمی خردهای گرفت و اگر نقدی وجود دارد، به انتخابکننده او بهعنوان منجی وارد است.
موارد فوق، توهینهایی بود که خارج از فیلم صورت گرفت و در داخل فیلم نیست. اما در دل قصه فیلم نیز این اهانتها ادامه دارد. البته باز باید توجه کرد که این فیلم اقتباسی از روی یک داستان بلند است و نویسنده این داستان بلند، فرانک هربرت بوده که سالها پیش از دنیا رفته است. این توهینها ممکن است در داستان هم باشند، اما طبیعتا وقتی کارگردانی مثل دنی ویلنوو تصمیم میگیرد چنین اثری بسازد، یعنی نیت او با نیت نویسنده کتاب که فرانک هربرت باشد، در یک راستا است. یک کارگردان، چیزی را که قبول نداشته باشد، صرفا برای هنر یا سرگرمی نمیسازد. البته باید جنبه تجاری قضیه را نیز درنظر داشت و بهاحتمال زیاد باتوجه به اخباری که در فضای مجازی وجود دارد، به ساخت این فیلم کمکهای مالی فراوانی شده است.
پاول آتردیس با بازی تیموتی شالامی که نقش اول فیلم را برعهده دارد، در این فیلم هم گویی گرایشهای جنسی مخصوص به خود را از فیلمهای قبلیاش به این فیلم آورده است. مثلا در سکانسهایی که او شخصیت دانکن با بازی جیسون موموآ را بعد از مدتی دوری مشاهده میکند، همانند یک دختربچه به آغوش دانکن میپرد، حال آنکه او یک پسر رشید و جوان است. در ضمن نماهایی که او را در کاخ پدرش قبل از بیدار شدن نمایش میدهد هم به شکل موذیانهای طعنهآمیز هستند؛ طوریکه حتی مخاطب بار اول ممکن است تصور کند یک خانم روی تخت دراز کشیده... چنین رفتارهایی که در این شخصیت دیده میشود، یادآور المانهایی هستند که تمایل به گرایشها و اقلیتهای جنسی را نشان میدهند. البته پاول در جاهایی به جنس مخالف هم تمایلاتی نشان میدهد که باتوجه به ساخته نشدن سریهای بعدی فیلم، قضاوت درباره گرایش او را دشوار میکند.
مساله بعدی در یک دیالوگ کوتاه در دقیقه 74 فیلم اتفاق میافتد. همانجا که لتو آتردیس، پدر پاول به مادر او میگوید «بهتر بود با تو ازدواج میکردم!» همین یک دیالوگ کوتاه درصورت توجه میتواند توهین بزرگی به مفهوم منجی تلقی شود. یعنی منجی حتی حلالزاده هم نیست و در یک شرایط ویژه و تخیلی به دنیا آمده است؛ یا حداقل معلوم نیست پدرش چه کسی است. البته هنگامی که دوکل لتو آتریدیس، پدر پاول یا همان لسانالغیب میمیرد، پاول که چیزی شبیه وحی باعث میشود بعضی چیزها را بفهمد، به مادرش میگوید پدرش مرده و بهعبارتی معلوم میشود دوکل بهواقع پدر اوست. به هرحال با یک تصویر متفاوت از منجی طرف هستیم که تلاش دارد کلیشههای مدرن را بر یک باور کهن سوار کند. این اولینبار نیست که سینمای غرب یا بهعبارت دقیقتر هالیوود، به بحث منجی و آخرالزمان میپردازد. فیلمهایی نظیر مردان ایکس، جنگ جهانی زد، من افسانه هستم، مکس دیوانه، ترمیناتور و... همه نمونههایی از فیلمهای آخرالزمانی هستند. ادبیات و ژانر آخرالزمانی ژانری است که در آن کره زمین و تمدن بشری رو به نابودی میرود. علت این نابودی میتواند عوامل طبیعی یا مصنوعی باشد یا حتی حمله بیگانگان. محبوبیت این ژانر بعد از جنگ جهانی دوم و احتمال نابودی کره زمین بهوسیله جنگ افزارهای هستهای شدت یافت و فیلم Dune نیز با اقتباس از رمان فرانک هربرت دست روی موضوع منجی گذاشته و یک فیلم متفاوت در ژانر آخرالزمانی ساخته است؛ فیلمی که آشکارا تلاش دارد از قدرت تاثیرگذاری سینما برای تغییر دیدگاه مردم جهان نسبتبه موضوع منجی استفاده کند. همان سینمایی که قدرت تاثیرگذاری آن میتواند جوکر را برای هزاران معترض به نظام سرمایهداری در اقصینقاط دنیا تبدیل به یک نماد کند یا در موردی متاخرتر، لباسهای سریال بازی مرکب را بر تن ۸۰ هزار کارگر معترض کرهای بپوشاند. با چنین چیزی طرف هستیم؛ یک منجی فئودال و اصطلاحا اشرافزاده، سفیدپوست و کاملا غربی و غریبه.