آخرین فیلم اصغر فرهادی از روزی که خبر تولیدش مخابره شد تا زمانی که در ایران روی پردهها رفت، بارها جنجال آفرید؛ البته نه از آن نوع جنجالهایی که خود خالق اثر بپسندد و برای دیدهشدن فیلمش مفید باشند. قهرمان بارها توانست خوراک خبری رسانهها را در این مدت فراهم کند که از این میان تا بهحال چهار رویداد بیشتر جلبتوجه کردهاند. رویداد اول مربوط به مالکیت این فیلم میشود که متعلق به کدام کشور است. رویداد دوم هم باز به مالکیت فیلم مربوط است اما مالکیت معنوی ایده آن و ادعایی که درخصوص سرقت ادبی فیلمنامه این اثر از روی یک مستند مطرح است. مورد سوم به جنجالهای خارج از ماجرای خود فیلم و سعی در حاشیهتراشیهای سیاسی برای آن توسط رسانههای ضدایرانی برمیگردد و مورد چهارم که بیارتباط با جریان قبلی نیست، به حضور این فیلم در مراسم اسکار مربوط است. در ادامه مروری نسبتا مختصر بر هرکدام از این چهار رویداد داشتهایم.
نماینده فرانسوی ایران در اسکار
اولین مساله درباره آخرین فیلم اصغر فرهادی، کشوری بود که مالکیت این فیلم را برعهده داشت. این نکته از آنجا که خیلیها اصغر فرهادی را افتخار سینمای ایران در جهان میدانند، اهمیت ویژهای پیدا میکند؛ چراکه اگر فیلمی بهواقع ایرانی نباشد، هرچند عوامل آن ایرانی باشند، نمیتوان جوایز آن را متعلق به ایران دانست. یک بحث قدیمی درباره این وجود دارد که آیا جوایز جشنوارههای خارجی افتخاری برای سینمای ایران هستند یا اینکه این جوایز در مواردی توسط لابیهای دیپلماتیک خودمان به دست میآیند و در موارد دیگر به دلایل سیاسی به فیلمها اعطا میشوند. نوع دیگری از بحث هم مطرح است که مقداری درمورد جوایز جشنوارهها نرمتر برخورد میکند اما این حد از شیفتگی نسبت به جوایز را نمیپذیرد. اما اگر از هردوی این بحثها بگذریم و جوایز جشنوارههای خارجی را بهواقع افتخاری برای سینمای ایران محسوب کنیم، بازهم درمورد اینکه آیا فیلمهای فرهادی با توجه به مالکیت آنها مایه افتخار ایران هستند یا نه، تردیدهایی مطرح است. درحقیقت آخرین فیلم اصغر فرهادی که به کشور ایران تعلق داشت و بدون مناقشه درمورد مالکیت ایران بر آن، میشد بهعنوان نماینده این کشور در مجامع جهانی حضور پیدا کند، جدایی نادر از سیمین بود. فروشنده (که فرانسویها به آن مشتری میگویند) درحقیقت متعلق به کشور فرانسه است؛ هرچند در ایران فیلمبرداری شده و اکثر عوامل آن ایرانیاند. حتی فیلم فروشنده در سال ۲۰۱۷ درکنار دو فیلم «زندگی من بهعنوان کدوسبز» و «در رختخواب کنار ویکتوریا» بهعنوان نماینده فرانسه به جشنواره هابیت هندوستان فرستاده شد. این فیلم تولید کمپانی Arte France Cinéma و شرکت ممنتو است و در تمام بانکهای اطلاعات سینمایی فرانسوی و انگلیسیزبان، کشور مبدا آن فرانسه عنوان شده است. موضوعی که درباره فیلم جدید فرهادی یعنی «قهرمان» به آن اشاره خواهد شد، یعنی دریافت بودجه تولید فیلم از مرکز ملی فیلم فرانسه تحتعنوان تبصره «کمک به سینماهای جهان» در قوانین این مرکز، به کمپانی Arte France Cinéma که تهیهکننده فروشنده بود هم مربوط میشود، چون شاخه تخصصی فعالیت این کمپانی «کمک به سینماهای جهان» است. این نکته برای کسانی که جوایز فیلم فروشنده را جزء افتخارات سینمای ایران میدانند، میتواند جای تامل داشته باشد؛ چه اینکه حتی ملیت ایرانی فرهادی هم در اینجا نمیتواند به سینمای ایران افتخاری بخشد، چون ادعای اصلی دولت فرانسه، هنگامی که از چنین فیلمسازانی حمایت میکند، استثنایابی از کشورهای توسعهنیافته است تا هنرمندانی که در بستر ضعیف فرهنگی خودشان نمیتوانند فعالیت کنند، به لطف فرهنگدوستی مالیاتدهندگان فرانسوی کشف و دیده شوند. با این حال «قهرمان» هم مثل «فروشنده» بهعنوان نماینده ایران برای ارسال به مراسم اسکار انتخاب شد.
کپی برابر اصل
مراسم رونمایی و اکران فیلم قهرمان در هفتادوچهارمین دوره جشنواره کن درحال برگزاری بود که در این بین، هنرجویان فیلمسازی خانه بینالملل بامداد متعلق به اصغر فرهادی و همسرش پریسا بختآور، در اتفاقی عجیب، از فرد دیگری بهعنوان عامل موفقیت فیلم سینمایی قهرمان در جشنواره کن تشکر کردند. این اتفاق توجهات فضای مجازی را شدیدا به خودش جلب کرد. فردی که شاگردان فرهادی بهعنوان صاحب اصلی قهرمان از او تقدیر میکردند، یکی از همکلاسیهایشان در آن موسسه بهنام آزاده مسیحزاده بود. ماجرا از این قرار بود که آزاده مسیحزاده، یکی از هنرجویان سابق اصغر فرهادی در موسسه کارنامه، چند سال پیش مستندی در شیراز ساخته بود با عنوان «دوسر برد، دوسر باخت» و این مستند همان داستان زندگی شخصیت اصلی قصه فیلم اصغر فرهادی را روایت میکرد. آزاده مسیحزاده که با این فیلم تقدیرنامه هشتمین جشنواره فیلم کوتاه شیراز را هم دریافت کرد، چهارم اردیبهشت سال ۱۳۹۷ در خلاصه داستان فیلم خود که در اینستاگرامش منتشر شده بود، نوشت: «زندانی بندِ باز شیرازی که در زندان به رنگآمیزی دیوارهای زندان مشغول است، روزی برای خرید رنگ از زندان خارج میشود و یک کیف حاوی پول پیدا میکند. به گفته خودش او میتوانسته است این پول را برای خودش بردارد، اما مبلغ پول به اندازهای نبوده است که بتواند بدهی خود را بدهد و از زندان خلاص شود... پس به دنبال صاحب پول میگردد و پس از پس دادن پول به صاحب خود، این ماجرا رسانهای میشود و خیرین شیراز بدهی این فرد را پرداخت میکنند و او با این حرکت قهرمانانه از زندان آزاد میشود. اصغر فرهادی هم در یکی از نشستهای خبری جشنواره کن عباراتی گفت که الهام گرفتنش از ماجرای مستند آزاده مسیحزاده را به نوعی تایید میکرد. هرچند نسخه نهایی فیلمنامه کپیبرداری از مستند «دوسر برد، دوسر باخت» نیست، اما ظاهرا دعوای اصلی که ایجاد شده بر سر این است که چرا در عنوانبندی فیلم فرهادی، هیچ نامی از آزاده مسیحزاده نیامده است. همزمان با اکران فیلم فرهادی بحثها درباره فیلم آزاده مسیحزاده مجددا بهطور جدی مطرح شدهاند. عدهای میگویند ماجرای فیلم خانم مسیحزاده را تمام مردم شیراز میدانند و اگر از یک اتفاق معروف، دو نفر بهطور جداگانه اقتباس کنند، این به معنای تقلید دومی از اولی نیست. اما عدهای دیگر ارتباط این فیلمساز جوان با فرهادی را نشانهای میدانند از اینکه یک استاد، ایده شاگردش را ربوده است. هرچه هست، نمیتوان گفت فیلم فرهادی باعث شده تا خانم مسیحزاده نتواند این ایده را خودش جلوی دوربین ببرد. او سه سال پیش این فیلم را ساخته و حتی در یک جشنواره برای آن جایزه هم گرفته است.
حاشیههای خارج از قاب سینما
حاشیههای اصغر فرهادی قبل از شروع نشست خبریاش در جشنواره کن، شروع شده بودند. روز قبل از نشست خبری فیلم ورایتی با فرهادی مصاحبهای کرده بود. خود اصغر فرهادی، درباره آن مصاحبه میگوید: «کسی که با من مصاحبه میکرد از وجود فضای مجازی تعجب کرد و گفت شما (در ایران) فضای مجازی دارید؟ من گفتم حتی شاید پررنگتر از کشورهای غربی باشد و از من پرسید چرا و من گفتم که زیرا فضای بستهای برای ابراز نظرات وجود دارد.» اما شیطنتهای رسانهای ضدحکومت ایران، واژه «فضای بسته» را در زیرنویس فارسی این گفتوگو با عبارت «سرکوبگر» جابهجا کردند؛ غافل از آنکه میلیونها ایرانی، زبان انگلیسی را میفهمند و میتوانند به دهها میلیون نفر دیگر، خبر این تقلب آشکار را برسانند. وقتی نشست خبری قهرمان شروع شد، اصغر فرهادی تلاش داشت تا مثل همیشه با یک محافظهکاری تمامعیار و همان میانهروی ظریف و مینیمال مخصوص به خودش، جوری صحبت کند که نه سیخ بسوزد نه کباب؛ اما اینبار داستان فرق میکرد و رسانههای ضدایرانی با برنامهای از پیش تعیینشده تصمیم داشتند او را وادار کنند تا موضعی صریح بگیرد. از فرهادی نظرش را درباره سقوط هواپیمای اوکراینی در ایران پرسیدند که او پاسخی نداد؛ درست همانطور که در نشست خبری فیلم خروج از ابراهیم حاتمیکیا درباره حوادث بنزینی آبان پرسیدند و او حاضر نشد پاسخ بدهد. اینکه خبرنگاران با هر شیطنتی و با هر نیتی، از هرکدام از این دو فیلمساز راجعبه چه حادثهای میپرسیدند هم در نوع خودش جالب بود و نوع نگرش طبقاتی هرکدام از این دو فیلمساز را بهطور واضحی لحاظ میکرد. البته حاتمیکیا چند دقیقه بعد طاقت نیاورد و به صورت خودجوش چیزهایی درباره آبانماه گفت اما فرهادی تا آخر نشست خبری دست و پا میزد که خبرنگاران رسانههای ضدایرانی رهایش کنند اما همین تلاش او بیشتر باعث ایجاد حاشیههایی برایش میشد. یک خبرنگار ایرانی که تا چند سال پیش در مطبوعات داخلی کار میکرد و حالا به رادیو فردا رفته است، به فرهادی گفت چرا امیر جدیدی که در فیلم امنیتی «روز صفر» بازی کرده است را به قهرمان آورده؟ این خبرنگار بعدها ادعا کرد با طرح این پرسش، باعث شده امیر جدیدی برنده نخل طلای کن نشود. او با طرح این پرسش به بازی محسن تنابنده در سریالی که متعلق به سازمان سینمایی اوج بود هم طعنه زد. اما خبرنگار ایراناینترنشنال درباره اعتراضهای آبی مردم خوزستان از اصغر فرهادی پرسید و چندین پرسش دیگر هم از سمت رسانههای ضدایرانی مطرح شد که اساسا هیچ ارتباطی با فیلم و سینما نداشتند.
مخالفان حضور قهرمان در اسکار
وقتی بابک غفوریآذر، خبرنگار رادیو فردا در نشست خبری کن از اصغر فرهادی پرسید در انتخاب همکارانتان تا چه حد به عملکردهای پیشین آنها دقت میکنید و اشارهاش به حضور امیر جدیدی در فیلم «روز صفر» محصول وزارت اطلاعات و حضور و همکاری محسن تنابنده با سازمان سینمایی اوج در سریال پایتخت بود، اصغر فرهادی پاسخ داد که «تنها نقش و بازی بازیگران در ایفای آن نقش برای او مهم است.» محمد رسولاف، کارگردانی که آثار بهشدت رادیکالی را در سالهای اخیر علیه قوانین حکومت جمهوری اسلامی تولید کرده و به جشنوارههای خارجی فرستاده، در توئیتی نوشت: «اگر هویت شغلی ما حساسیتهای ضروری انسانیمان را از میان ببرد، تبدیل به شئ میشویم. بازیگر بازیگر است، ترویج و عادیسازی شئشدگی است. اصغر فرهادی عزیز با استدلال شما آیشمن هم فقط یک سرباز بود که میکوشید وظیفهاش را به خوبی انجام دهد!» او سپس از دو هشتگ «ابتذال شر» و «آیشمن در اورشلیم» استفاده کرد و هرچند پاسخهای متعددی از طرف کاربران دیگر دریافت کرد، مثلا سابقه همکاری بازیگران خود او با نهادهای حاکمیتی یا مسائل دیگری از این دست؛ اما دیری نگذشت که مشخص شد سودای اصلی او حضور در اسکار بهعنوان نماینده ایران بوده است. توقعی که بیاندازه عجیب بود و هوش از سر هر ناظری میبرد. وقتی مشخص شد قرار است برای اسکار ۲۰۲۲ هم فیلم اصغر فرهادی نماینده ایران باشد، اعتراضهایی از چند سو بلند شد اما این بار بیشتر اعتراضها از جانب کسانی بود که حتی اگر قرار نبود اصغر فرهادی نماینده ایران در اسکار باشد، به هیچوجه نمایندههای مناسبی به نظر نمیرسیدند. «قصیده گاو سفید» ساخته بهتاش صناعیها یا «شیطان وجود ندارد» ساخته محمد رسولاف، فیلمهایی که علیه لایحه قصاص ساخته شده بودند و یکیشان حتی هیچ مجوز قانونی نداشت، توقع داشتند در اسکار نماینده حکومت ایران باشند. از آن سو عده دیگری هم اعتراض میکردند فیلم فرهادی اساسا ایرانی نیست و نمیتواند نماینده ایران در این مراسم باشد. بهعلاوه این فیلم ابتدا در کن نمایش داده شد، سپس بهعنوان نماینده ایران برای ارسال به اسکار انتخابش کردند و بعد در ایران روی پرده رفت که همین باعث اعتراض گروه دوم شده بود چون مرجعیت اظهارنظر راجعبه فیلمهای فرهادی به خارجیها سپرده شده بود نه منتقدان و مخاطبان داخلی. آنها شاید ترجیح میدادند حتی امسال نمایندهای در اسکار نداشته باشیم اما ندای این گروه دوم در میان تندروی پرسروصدای گروه اول گم شد. کسانی که بهعنوان گروه اول نسبت به حضور فرهادی در اسکار ۲۰۲۲ معترض بودند، سال پیش از آن هم مجید مجیدی را فیلمسازی حکومتی میخواندند که از رانت حضور در این مراسم برخوردار است؛ حال آنکه فیلم مجیدی جزء 10 فیلم نهایی در این فهرست قرار گرفت و هیچکدام از گزینههای مدنظر این افراد ممکن نبود که تا آن مرحله بالا بروند.